یکشنبه 3 بهمن 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جام ملتهای آسیا: مرثیه ایی بر یک رویا - گویای من

چشمانم را پس از صد و بیست دقیقه بر هم میگذارم. از صبح حال خوشی نداشتم. دلم گواهی میداد ...... اگر آن کتف لعنتی نبود، شاید گل را نمیخوردیم. چرا داور سوت پایان وقت اضافه اول را دیر زد .... چرا این؟ چرا آن؟ پرسش های بی پایان ،پرسش های بی پاسخ ....تلفن همراه زنگ میزند، دوست نازنینی است از ایران، حتما میخواهد مرا دلداری دهد و البته خودش را. گوشی را بر میدارم،الو ....سلام

شنبه روز بدی بود

از دیروز جماعت کارشناس، فوتبال فهم و دلسوز! دست به کیبورد شدند، انواع و اقسام تحلیل ها را برای یک بازی انجام شده نوشتند و تفسیر کردند. یکی از استراتژی غلط مربی میگفت، یکی از ارنج بد، یکی از بازیکنان ضعیف، یکی از شانس بد و البته مربی تیم مانند همیشه بعنوان متهم اول در جایگاه نشسته بود. همین جماعت تحلیل ها و تفسیر هایی قبل از بازی میکردند که زمین تا آسمان با شرایط انجام شده بازی فرق میکرد و حالا با دانش اندک خود ،کنار گود نشسته بودند و میگفتند چرا لنگش نکردی؟ ولی کسی نبود که به پرسش های دیگر و عمیقتر جواب دهد. پرسش های بی پایان .... پرسش های بی پاسخ.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




سال ۱۹۸۰ در کویت وقتی که با مربی گری حسن حبیبی بزرگ، بعد از سه قهرمانی پی در پی بعد از دوازده سال دستمان از جام کوتاه شد، باز هم متهم اول حسن آقا بود .یکی گفت چرا سنجری را که به جاسم یعقوب گاف داد و اجازه داد با حجازی تک به تک شود را، تعویض نکردی؟ دیگری گفت امیر مرزوقی که بهتر بود (یادش بخیر) آن یکی گفت این تیم که استخوان بندی جام جهانی آرژانتین بود چرا نتیجه نگرفت؟ دیگرش گفت تازه انقلاب شده، آخری آمد که از همه اساسی تر صحبت کند ،گفت :جنگ شد عراق به ایران حمله کرد، روحیه ها ضعیف شد .تلویزیون و مطبوعات کشورهای عربی حمله عراق را در بوق و کرنا کردند و برای بچه ها ی ما حاشیه درست کردند (مثل همین حالا که باز آنها را به حاشیه سازی متهم میکنند) و چیزهای دیگر ولی کسی پیدا نشد که به پرسش های دیگر پاسخ دهد، پرسش های بی پایان، پرسش های بی پاسخ.

سال ۱۹۸۴ در سنگاپور با جمعی از بازیکنان با استعداد که اکثرا محصول و تربیت یافته مکتب پرسپولیس و تاج در زمان پیش از انقلاب بودند با مربیگری ناصر ابراهیمی پا در میدان گذاشتیم. مربی تیم محمود یاوری بود که در آستانه مسابقات بدلیل اختلاف با فدراسیون از سمتش کناره گیری کرد.

یکی گفت فقط یک دقیقه کم آوردیم وگرنه جام در دست ما بود ،دیگری گفت پای شاهین بیانی لیز خورد دروازه خودمان را باز کرد، اگر زمین لغزنده نبود .... آن یکی گفت تیم تاکتیک و برنامه نداشت، آخری گفت ناصر ابراهیمی کجا مربی بوده ،او فقط در جام تخت جمشید مربی یک تیم دسته اولی بوده. خودش گفت این آخرین نسلی بود که در زمان گذشته کار اصولی و صحیح روی آن انجام شده بود. ناگفته نماند همین ناصر ابراهیمی بعدا شد ناصر خان و سالها دست راست معروفترین شخصیت فوتبالی آن زمان در تیم ملی و باشگاه پرطرفدار .خود این آقای ناصر و یا ناصر خان بعدها از منتقدان درجه یک مربیان خارجی و ایرانی غیر خودی شد و البته به نوچه و دست پرورده های خودش وفادار ماند. البته باز کسی پیدا نشد به سوالها ی دیگر پاسخ دهد ،پرسش های بی پایان ،پرسش های بی پاسخ.

در سال ۱۹۸۸ در همین قطر پرویز دهداری خدا بیامرز با تعدادی جوان جویای نام به مسابقات قدم گذاشت. آنجا هم گفته شد تاکتیک های دهداری مال دهه چهل شمسی است دیگری گفت در اردو پادگان درست کرده و تیم شدیدا تحت کنترل است. بعدی گفت چرا سیامک رحیم پور روی سر ماجد عبدلله فوروارد سعودی نپرید تا او با سرش دروازه عابد زاده جوان را باز بکند بعدی گفت داور انگلیسی پنالتی ما را نگرفت ،دیگرش گفت اگر آن شوت پیوس و کرمانی مقدم گل میشد چی میشد حیف که محمد الدعایه خیلی آماده بود. باز ما ماندیم با پرسش های بی پایان، پرسش های بی پاسخ.

سال ۹۲ هیروشیما وقتی با علی پروین برای اولین بار در تاریخ فوتبالمان در دور مقدماتی حذف شدیم همه کاسه کوزه ها را بر سر همین جمال الشریف داور نجیب سوریه ای که این روزها مفسر داوری تلویزیون الجزیره است ،شکاندیم ،بازیکنان را با لاتی گری تحریک کردیم بر سر داور بریزند، پای داور را نشانه رفتیم، دو تا اخراجی و اخطاری دادیم که ای نامرد عرب سوری حق مسلم ما را می خوری ؟حسابت را میرسیم. یکی دیگر گفت فقط سه دقیقه با ژاپن کم آوردیم. اگر آن گل را نمیخوردم تا فینال میرفتیم .دیگری گفت بازیکنان تا صبح الواتی میکردند و نمیخوابیدند دیگرش گفت پروین که سواد درست و حسابی ندارد ، درس مربیگری نخوانده، همین جوری با سیستم علی اصغری باشگاهش را در ایران قهرمان کرد ولی این تیم ملی است و اینجا آسیا. آخری گفت اگر نامجو مطلق روی فرم خودش بود با زرینچه ،کار تمام بود اما .پرسش ها ماند ،بی پایان و بی پاسخ.

سال ۹۶ که با نسلی جدید همراه با مایلی کهن به امارات رفتیم، باز هم در لحظه سرنوشت کم آوردیم .یکی از شانس بد گفت دیگری از جو بد ابوظبی که ما همین عربستان را سه به هیچ در دبی زدیم ولی اینجا جو سنگین بود دیگری از استرس تیم در دیدار نیمه نهایی گفت آن یکی گفت ترسیده بودیم بعدی گفت جمال الغندور داور مصری رگ عربی اش گرفته بود و سر ما رو برید. چرا گل خدادد را آفساید گرفت؟ بعدی گفت یکی از بازیکنان تیم گفته ما در زندان هستیم و اجازه هیچ کار نداریم محمد مایلی توی لابی هتل نشسته و کنترل میکند کی میره و کی میاد دیگرش گفت بچه ها میگن مایلی که چیزی بلد نیست .تمریناتش شده خرس وسط و ما را به دو دسته تقسیم میکند میگوید فوتبال بازی کنید، خودش هم میشود داور. اگر این تیم دست هر کسی دیگر بود ما راحت قهرمان میشدیم. باز ما مبهوت صحنه را تماشا میکنیم با پرسش های بی پایان، پرسش های بی پاسخ.

سال ۲۰۰۰ که با جلال طالبی به لبنان رفتیم استخوان بندی تیم همان جوانان با استعداد ۹۶ که تازه به جام جهانی ۹۸ هم رفته بودند .یکی گفت این طالبی خودش را از سال ۹۸ به تیم آویزان کرد و ماند، آخر این کجا مربی گری کرده، در دارائی زمان تیغ علی شاه و سنگاپور و تایلند، عجب! دیگرش گفت بچه ها از سر و کولش بالا میروند ولی جرات ندارد به کسی حرفی بزند از بعضی بازیکنان حساب میبرد و میترسد. دیگری گفت توی تیم باند بازی شده و هر کس زورش بیشتر باشد میرود در ترکیب اصلی. آن یکی گفت بعضی از بازیکنان ساعت چهار صبح مست پاتیل از دیسکوهای لبنان با بیروتی های خوش خط و خال تازه بیرون میآمدند. صبح هم ساعت هشت تمرین بود. بعدی گفت تیمی که دفاعش رهبری فرد و دروازه بانش پرویز برومند باشد ،دیگر چه انتظاری از آن داری .آن دیگر گفت اگر علی دایی پایش را جلوی آن توپ بازیکن کره دراز نمیکرد و میتوانست توپ را دفع کند حالا جام در فدراسیون فوتبال بود
ولی همچنان ما ماندیم با پرسش ها، بی پایان، بی پاسخ.

سال ۲۰۰۴ همراه با برانکو کروات به چین رفتیم. یکی گفت این تیم فقط با دو بازیکن بازی میکرد: علی کریمی و مهدوی کیا. دیگری گفت دادکان و برانکو در چهار سال فقط دنبال نتیجه و رنکینگ فیفا بودند. این شد که ما پنجاه بازی ملی را با چهارده بازیکن بازی کردیم و این شد که برای هر بازی درجه دو و دوستانه از ترس رنکینگ فیفا زنگ میزدیم به آلمان که علی آقا بلند شو بیا که خیلی لنگیم و این شد که علی دایی پست نوک حمله را سر قفلی خود دانست و دنبال رکوردهای مختلف رفت از جمله بازی ملی با یکصد و چهل و نه بازی. آن یکی گفت تیم با هم یکدل و دوست نبود و اختلاف ها از همین شروع شد تا در جام جهانی ۲۰۰۸ آلمان به اوج خود رسید. دیگرش گفت برانکو ترسو بود ،ما تیم قوی داشتیم که میتوانستیم کار چین را در نیمه نهایی یکسره کنیم ولی ترسید و تیم را محتاطانه به زمین بازی فرستاد .دیگری گفت داور ما را کشت. او به نفع میزبان سوت زد و پنالتی صد در صد را بر روی علی کریمی نگرفت. آخری گفت آخر کسی نیست به این گل محمدی بگوید که این چه وقت چیپ زدن پنالتی ه ؟ باز مائیم و همان صفحه در مقابلمان: پرسش های بی پایان، پرسش های بی پاسخ.

سال ۲۰۰۷ در اندونزی تیم پر ستاره ایران که تقریبا همان اسکلت جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان به اضافه چند بازیکن دیگر که آنرا به زعم عده ای قویتر کرده بود همراه با امیر قلعه نویی به میدان مسابقات گام نهادیم. یکی گفت آخر این کوتوله را کی یکشبه سر مربی تیم ملی کرد اینکه نه تجربه ای دارد و نه سواد آکادمیک مربیگری. اخلاق و ادبیاتش هم که قوز بالا قوزاست. دیگری گفت فدراسیون درست و حسابی نداشتیم .همه با هم در حال جنگ و جدل بودند .اینجا تیم ملی قربانی این اختلافات شد .. دیگرش گفت اینکه اصلا مربی بین المللی نیست .هنوز در شش و هشت ۳-۵-۲ و ۴-۴-۲ گیر کرده ،،خودش هم نمیداند چه کار میخواهد بکند ،فقط دوست و رفیق های خودش را جمع کرده برده آنجا هر شب با هم رویا میبافند ،به آنها میگوید اگر من با این تیم قهرمان شوم چی میشم .... افسانه میشم. دیگری گفت این بهترین فرصت برای ایران بود که قهرمان شود چون تیم قویی در تورنمنت پیدا نمیشد و عراق با تیم نصف و نیمه توانست قهرمان شود. آن دیگر گفت بازی با کره ترسیده بودیم و محتاط بازی کردیم و اگر کمی شجاعت داشتیم میتوانستیم با یکی از ضعیفترین تیمهای تاریخ کره کار را درهمان نود دقیقه تمام کنیم. آن یکی گفت در پنالتی بد شانسی آوردیم، اگر خطیبی ضربه اش را دو سانتیمتر اینطرف تر زده بود کار خلاص بود .خودش گفت بعد از چهار سال نفهمیدم چرا آن توپ نکونام گل نشد !؟ ما انگشت به دهان همچنان بدنبال پرسش هایمان بودیم،بی پایان و بی پاسخ.

بعد از بازی تلویزیون الکاس به طور مستقیم تهران را نشان میداد که در مجلسی آقایان امیر عابدینی ،فرشاد فلاحت زاده .محمد پنجعلی، مرتضی کرمانی مقدم ،مرتضی فنونی زاده ،ادموند بزیک و چند نفر دیگر نشسته بودند.

گزارشگر از عابدینی راجع به بازی سوال کرد .بعد از تحلیل های آبکی و دست دهم ایشان، از او سوال میشود چه کسی مسوول این شکست است؟ میگوید صد در صد مربی تیم ! جالب است .هر چه فریاد زدم آقای عابدینی دلسوز! حال آن معادن اهدائی جناب محلوجی چطور است؟ خوب صادر میشود به چین؟ .پول بیت المال مردم است دیگر ،حالا اشکالی ندارد. راستی پول ترانسفر مهدوی کیا کجا رفت ؟ فعلا اشک تمساح ریختن برای تیم ملی از اهم واجبات است .فریادم به ایشان نمی رسد

وقتی بعضی از دیگر دوستان حاضر در مجلس برای خود شیرینی حرفهای رئیس را تائید کردند ،تعدادی از بازیکنان پیشین قطری که همبازی محمد پنجعلی بودند و حالا مفسر تلویزیون شده اند. ضمن تعجب از اظهار نظر دوستان ایرانی در ارتباط با سر مربی تیم ملی همگی متفقا از قطبی بعنوان یکی از مربیان موفق ایندوره یاد کردند و افزودند که تعویض های قطبی در نیمه دوم در این بازی و بازیهای پیشین همگی روند بازی را به نفع ایران تغییر داده، از بازی خوانی او تمجید کردند و گفتند او در هر چهار بازی، نیمه مربیان را از حریف برد


حالا در سال ۲۰۱۱ داستان تکرار میشود .همین داستانهای سی سال گذشته، کمی پس، کمی پیش دوره میکنیم روز و شب را تاریخ را تکرار میکنیم. مانند کبک سر خود را در برف کرده ایم، حقیقت فدای مصلحت و منافع شخصی شده. بدنبال اعدام کردن افشین قطبی و کفاشیان هستیم که چرا فلان تعویض را نکرد؟ چرا دفاعی بازی کردیم؟ چرا سه تا هافبک دفاعی گذاشته بود؟ چرا از دقیقه یک دروازه کره را به توپ نبستیم تا با شش گل از زمین بیرون بیایم؟ جالب است؟ نه؟ ولی نگفتیم برای این به توپ بستن چه ابزاری داریم.

آیا با حرکت های دو نفره و سه نفره با چهار پنج پاس سالم خودمان را میتوانیم به دروازه حریف برسانیم؟ چرا دفاع ما بدون هدف مشخصی ، دیمی به زیر توپ میزد و حتی از دادن یک پاس بلند مستقیم سالم به جلو عاجز بود ؟ چرا نمیتوانیم توپ را حتی برای چند دقیقه براحتی حفظ کنیم؟ دلیل آن ساده است ،چون سطح کیفی بازیکنان ما متوسط است و با قدرت های برتر آسیا اختلاف دارد. چرا در چند سال گذشته ما هیچ پدیده ای در لیگ نداشتیم؟ چرا سطح آموزش فوتبال ما اینچنین نازل است که نتوانسته ایم چند بازیکن با استاندارد های بین المللی بسازیم. اصلا چیزی به نام مدرسه فوتبال در شکل استاندارد های اروپایی داریم ؟ مربیان آن چه کسانی هستند؟ چقدر سواد دارند؟ چقدر قابل مقایسه با مربیان پایه در کشورهای آسیای جنوب شرقی و یا همین خاور میانه هستند ؟کودکان و نونهالانی که آنجا میآیند چگونه انتخاب میشوند؟ کدام بازیکن را تحویل تیمهای ملی داده اند؟ آیا کودکانی که آنجا میآیند دچار سوء تغذیه نیستند؟ آیا از نظر مواد پروتئینی و ویتامینی، به اندازه کافی در بدنشان جذب میشود که دارای رشد عادی باشند و در آینده بتواند نود دقیقه در میدان بدوند و یک شوت محکم از سی متری روانه دروازه کنند ؟وضع اقتصادی خانواده های آنان به چه شکل است ؟ چند مربی در سطح کشور و در چند شهر و با چه مکانیزم و سیستمی به استعداد یابی مشغول هستند؟ چرا یک نفر به نام علی دوستی را به سی استان اعزام میکنیم وا ز او میخواهیم که در هر استان چند استعداد را پیدا کند ،یک تیم گلخانه ای تشکیل دهد و همان تیم را بالا بیاورد؟ آیا باشگاهای ما دارای آکادمی فوتبال هستند؟ تیمهای جوانان ،نوجوانان و امید دارند ؟ تیم دوم چطور؟ زمین تمرین دارند؟ مجموعه ورزشی چطور؟ امکانات سخت افزاری و لجستیکی در چه حد ؟ چقدر فضای ورزشی به متر مربع و به شکل استاندارد برای بازی فوتبال در هر استان موجود است؟ چند فوتبالیست و مربی به شکل حرفه ای و آماتور در سطح کشور در تمام رده های سنی با توجه به جمیعت هفتاد میلیونی فعال هستند؟ چند درصد باشگاهای ما از نظر امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در سطح آسیا هستند؟ چند مربی حرفه ای در سطح لیگ برتر و دسته یک که شرایطشان در اندازه استاندارد مربیان لیگ برتر کشورهای درجه یک آسیایی باشد وجود دارد؟ در حال حاضر چند مربی که براحتی بتوانند در لیگ های معتبر دیگر کشورهای آسیایی مربیگری کنند در ایران وجود دارد؟ نیروی انسانی مرتبط با فوتبال و مدیریت حاکمه بر آن از نظر پیشینه ورزشی، تحصیلات، سواد، معلومات، استعداد ذاتی،ای کیو و قابلیت های فردی و مدیریتی در مقایسه با کشورهای دیگر آسیایی درجه یک به چه شکل است ؟ تمام موارد بالا را مقایسه کنید با کشورهای استرالیا ،ژاپن و کره جنوبی که به مرحله نیمه نهایی جام ملتهای آسیا راه یافته اند. رنکینگ فیفا این سه کشور چند است ؟ آیا دارای نظام سیاسی با ثبات هستند؟ وضعیت اقتصادی آنها چگونه است ؟رشد میزان تولید ناخالص ملی ؟میزان سرانه هر فرد به دلار؟ رشد اقتصادی از بعد صادرات و واردات ؟ کیفیت بهداشت و آموزش در آن کشورها؟ نوع اداره فوتبال به شکل خصوصی و یا دولتی؟ ارتباط فوتبال با اقتصاد، صنعت .تکنولوژی ،تبلیغات و مدیا؟ چه ارگانها و سازمانهایی در زنجیره فوتبال آنها دخالت دارند ؟ نقش دولت چیست و به چه میزان؟ وضعیت حمل و نقل برای جا بجایی تیمها به چه شکلی است؟ چه مقدار هتل پنج ستاره و چهار ستاره برای اسکان وجود دارد؟ چند ورزشگاه در سطح کشور با استاندارد های مناسب برای برگزاری مسابقت محلی و بین المللی وجود دارد؟ وضعیت اسپنسرشیپ برای تولید در آمد از جهت تبلیغات و حامی باشگاهها بودن چه شکلی است؟ آیا باشگاهها درامد زا و خود کفا هستند؟ حقوق پرسنل و بدنه و کادر فوتبال به چه میزان است؟ حقوق داوران چطور؟ آموزش داوری بر چه سیستمی استوار است؟ آیا رئیس جمهور و وزرا در حیطه اختیارات رئیس فدراسیون دخالت میکنند؟ سیستم فوتبال کشور چقدر مستقل و خودکفا عمل میکند؟ چه مقدار امکانات پژشکی از جهات نرم افزار و سخت افزار به کیفیت های بالای تیمهای ورزشی کمک میکنند ؟

این موارد را در همین سه کشور با کشور خودمان مقایسه کنید. شور بختانه ما نه تنها از این موارد عقب افتاده ایم بلکه حتی از لحاظ ایجاد یک بستر اخلاقی مناسب برای رشد بهتر ناموفق مانده ایم .فوتبال ما پر از دروغ ،ریا ،حسادت ،کینه و دشمنی، تهمت زدن به یکدیگر،استفاده از مواد نیروزا ،مصرف مواد مخدر ، توجه به مادیات ،عدم داشتن وجدان کاری و اخلاقی ،خوشگذرانیها ی غیر معقول ،عدم داشتن تفکر حرفه ای و .... شده. البته فوتبال هم جزئی از این جامعه امروزی ماست که همه اینها در آن وجود دارد و نمیتوان در فوتبال جدا از جامعه یک آرمانشهر کوچک ساخت .منافع شخصی جای منافع ملی و جمعی را گرفته .کسی میاید در رسانه ملی و با حسادت و شناعت کامل مربی تیم را مورد حمله قرار میدهد بدون توجه به سایر مسائل ولی نمیگوید سایر تیمهای ما اعم از جوانان ،نوجوانان و امید در آسیا چکار کردند؟ تیم را نمیبیند که از یکسری بازیکن متوسط تشکیل شده که خط دفاع و دروازه بان آن بغیر از دفاع چپ در مرز سی سالگی قرار دارند .تمام سه هافبک اصلی هم همچنین. اینها نمیتوانند تیم را برای جام جهانی ۲۰۱۴ همراهی کنند ..نفرات جایگزین هم در سطح این بازیکنان نیستند.این است پشتوانه تیم .سه بازیکن متوسط از تیم امید در این تیم وجود دارند که هنوز در این تیم جای نیافتاده اند ولی گل پیروزی بخش کره را یک جوان ۲۰ ساله زد که در تیم المپیک کره بازی میکند .اینها روشنفکران و فهمیدگان این فوتبال نیستند دلسوزان و کارشناسان واقعی امثال مجید جلالی و مرتضی محصص هستند که بعد از بازی حقایق را بیان کردند .نظراتشان را بخوانید. واقعیت این است که تیم ملی بیشتر از پتانسیل و ظرفیتش نتیجه گرفت در صورت نداشتن استراتژی صحیح از طرف کادر فنی ما میتوانستیم در همان دور اول حذف شویم که شاید به واقعیت نزدیک تر مینمود .کادر فنی بسیار موفق عمل کرد. در بازی دیروز هم تیم با بهترین ترکیب ممکن وارد زمین شد و بهترین تعویض های ممکن هم با توجه به بضاعت تیم انجام شد. شاید اگر روز ما بود و چاشنی شانس هم عمل میکرد ،سعید لو هم به قطر نمیرفت ،بازی را میبردیم و به همین شکل تا فینال میرفتیم و قهرمان جام میشدیم،اتفاقی که برای عراق چهار سال پیش افتاد ولی آیا تغییری در صورت مساله بالا و پرسش های مطرح شده ،پدید میآمد؟

بدرستی نا عدالتی میبود اگر ما جام را میبردیم

تلفن را جواب میدهم. دوستی آنطرف خط است، میگوید ناراحت نباش ،فوتبال همین است یکسرش باخت و سر دیگرش برد است .میگویم چرا سی و پنج سال است سر باختش برای ما اتفاق افتاده. میگوید قبل از بازی از مرکز شهر به طرف خانه میآمده، پیرمردی را در ایستگاه تاکسی میبیند .پیرمرد سوال میکند چرا شهر خلوت شده؟ جواب میدهد برای مسابقه فوتبال همه به خانه هایشان رفته اند .پیر مرد میگوید:ای آقا ،چه فوتبالی، مملکتی که شرایطش این شکلی است چطور میخواهید فوتبالش قهرمان شود. همه چیز این مملکت باید به همه چیزش بخورد .فوتبال تافته جدا بافته ای نیست. میگوید بازنشسته دولت است، یارانه ای که دولت به او داده در عرض سه روز خرج کرده .دو بچه در دانشگاه آزاد دارد که برای تامین هزینه هایش عزا گرفته .میگوید فعلا این مردم دنبال گرفتاریها و سیر کردن شکم هستند ،دیگر جایی برای فوتبال نمیماند پیرمرد .یواش در گوشم میگوید:این خاک طلسم شده، تا این طلسم شکسته نشود ما در فوتبال قهرمان نمیشویم.

بعد از تلفن دوستم، چشمانم را بر هم میگذارم. بوق ممتدی در مغزم به صدا در میاید. به حرف های پیرمرد فکر میکنم. پرسش های بی پاسخ، پرسش های بی پایان.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016