سه شنبه 12 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه کانون صنفی معلمان ايران به مناسبت هفته معلم


خبرگزاری هرانا:

به نام خداوند جان و خرد

بيانيه ی کانون صنفی معلمان ايران به مناسبت هفته ی معلم،ارديبهشت ۱۳۹۱

سال ها می گذرند و سالگردها نيز. دريغ آن چه به جا می ماند آرزوهای دست نايافته و عزيزان از دست رفته است. حدود نيم قرن پيش در روز دوازدهم ارديبهشت۱۳۴۰،دکتر خانعلی تنها به جرم تقاضای افزايش حقوق معلمان با گلوله ی جور از پای در آمد و سی و اندی سال پيش استاد مطهری در همان روز با تير جهل و تعصب به خون خويش درغلتيد. اين دو عزيز از ياد نمی روند زيرا آرمان هايشان همچنان پا برجاست.

بی شک برگزاری روز و هفته ی معلم فرصتی است برای ارج گذاری خدمات و زحمات قشری که صاحب نظران آن را مهمترين عامل در ميان عوامل تعليم و تربيت می دانند. نيز بازانديشی درباره آن چه در اين حوزه رخ داده و آن چه نياز بوده است تا رخ دهد. چنان چه بخواهيم اندکی عميق تر به اين روز و هدف آن بپردازيم لازم است لايه ی شعارها و مراسم رسمی – که بی تاثيری آن ها در موقعيت اجتماعی معلمان،سال هاست آشکار شده– را کنار زده شرايط واقعی آموزش و پرورش،جايگاه معلمان در آن و منزلت اجتماعی آنان را موشکافانه مورد بررسی قرار دهيم و توجه مسئولان کشور را به اين نکته ی بسيار مهم جلب نماييم که تجليل از مفهوم انتزاعی معلم و غفلت از مصاديق اين مفهوم،کاری بيهوده است. لازم است اين پرسش نيز مطرح شود که برای بزرگداشت راستين مهمترين عنصر تعليم و تربيت کدام شيوه ها را به کار گرفته ايم؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آينده هر کشور را می توان از سيمای کنونی آموزش و پرورش آن دريافت. اگر چنين باشد متأسفيم که شواهد موجود چهره ای سخت پريشان از آموزش و پرورش را به تصوير می کشد. آشفتگی در به اجرا درآوردن برنامه هايی که بيشتر حکايت از روزمرگی و نزديک بينی دارد تا دور انديشی و آينده نگری،دگرگونی های کارشناسی نشده و شتابزده با هدف هايی مغاير با اهداف پيش بينی شده در سند ملی اوليه آموزش و پرورش،جدا افتادگی آموزش و پرورش از تحولات فرهنگی و اجتماعی راستين جامعه ايرانی و جهانی و پی گيری انديشه هايی بيگانه با اين تحولات مانند آن چه در کتاب های درسی يا برخی برنامه های جنبی اعمال می شود،بازی با عدد سال های دوره های آموزشی (۵،۳،۴ يا ۶،۳،۳ ويا ۳،۳،۳،۳)و جابجايی آن ها بدون توجه به اولويت های سند ملی،بدون بستر سازی مناسب و بدون توجه به سرنوشت کودکان و نوجوانانی که بناست در اين مقاطع،آموزش ببينند تحت عنوان پرطمطراق تغيير ساختار نظام آموزشی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش! اتخاذ تصميماتی عجولانه و بدون مبنای روشن و قانونی مانند صدور احکامی که برای افزايش حقوق معلمان تحت عنوان بدی آب و هوا،توسعه نايافتگی و... به ويژه در شهرستان ها و در آستانه انتخابات مجلس صورت پذيرفت(که اکنون و پس از انتخابات،زمزمه های تعديل آن ها شنيده می شود) در حالی که پرداخت های معمول مانند حق التدريس دوماه آخر سال ۹۰تا کنون پرداخت نگرديده(که در نوع خود بی سابقه است) و پاداش پايان خدمت بازنشستگان که با تأخير سالانه و در اقساط متعدد پرداخت می گردد. اين تأخيرها در حالی است که رشد سريع نرخ تورم در شش ماهه ی دوم سال گذشته ارزش پول ملی را به ميزان بسيار زيادی کاهش داده است. نکته ی ديگر افزايش تمرکز در مديريت آموزش و پرورش و ناديده گرفتن نظرات آموزگاران و مديران مدارس و حتی مديران رده های ميانی است که هرگونه آزادی عمل و ابتکار را از اين بخش مهم سلب نموده است؛ضمن اين که برخلاف قانون شوراهای آموزش و پرورش مناطق،مصوب سال۱۳۷۴می باشد.

اين همه در حالی است که برپايه ی نظر کارشناسان،بزرگداشت راستين معلم جهت گيری ها و روش های ديگری را می طلبد که اغلب آن ها خلاف ديدگاه ها و روش های جاری در آموزش و پرورش و نهادهای فرادست آن است. صاحب نظران براين باورند که اصلی ترين راه بالا بردن منزلت اجتماعی معلمان،توجه به منابع انسانی و اولويت دادن به سرمايه گذاری در آموزش و پرورش است. به سخن ديگر در گام نخست لازم است سياست گذاران و برنامه ريزان کشور محوريت داشتن آموزش و پرورش در پيشرفت کشور را باور داشته باشند تا نقش حساس معلم به عنوان عامل اصلی در تعليم و تربيت را درک نمايند. رسيدن به اين باور و اين سطحِ درک از جايگاه معلم برابر است با رفع فقر و محروميت از زندگی اين قشر فرهيخته به عنوان نخستين گام .

نکته ی ديگری که می تواند نشان از ارج گذاری واقعی و احترام به انديشه و آراء معلمان باشد،کاهش تمرکز در نظام آموزش و پرورش و افزايش مشارکت معلمان در امور جاری آن است. مشارکت در تدوين برنامه های آموزشی،کتاب های درسی،انتخاب مديران و مسئولان رده بالاتر و تقويت برنامه مدرسه محوری، نمونه هايی از اين دست می باشند. در حال حاضر نه تنها اين حق طبيعی و مسلم معلمان برای مشارکت، ناديده گرفته می شود بلکه مديران و مسئولان با نگاهی يکسويه و از بالا به پايين، کارکنان اداری و آموزشی را تنها مکلف به اجرای بی چون و چرای فرمان ها در قالب بخشنامه می دانند. همين نوع نگاه است که شکل گيری نهادهای صنفی مستقل برای آگاهی بخشی و دفاع از حقوق معلمان را عملی مجرمانه تلقی نموده و فعاليت صنفی را با نگاهی سياسی،عملی ضد امنيت ملی جلوه می دهد و با فعالان،برخوردهای شديد می نمايد؛بی توجه به سال ها تلاشِ آنها برای آموزش فرزندان اين سرزمين،سرنوشت خانواده شان،و بدون درک اين واقعيت که چنين روش هايی انگيزه معلمان برای مشارکت واقعی در تحقق اهداف آموزش و پرورش را نابود می سازد.

به اين موارد می توان احساس وجود تبعيض و بی عدالتی ميان معلمان و بخش ستادی وزارت آموزش و پرورش از يک سو و ميان آموزش و پرورش و ساير وزارت خانه ها و ارگان ها از سوی ديگر را نيز افزود که سبب ساز ايجاد نارضايتی و بی اعتمادی به مسئولان در ميان معلمان شده است. به طوری که فرهنگيان برای رهايی از چنين فضايی برای بازنشستگی،روز شماری می کنند و يا با به دست آوردن مدارک بالاتر انتقال به آموزش عالی را بر ماندن ترجيح می دهند؛که اين خود شکل ديگری از فرار نخبگان است.

به هر روی،اگر به راستی دل نگران آموزش و پرورش هستيم و آهنگ بهبود آن را داريم، پيش از هرچيز بايستی از دگرگونی های شتاب زده و شعاری بپرهيزيم و با دخالت دادن سازمان يافته ی همه ی فرهنگيان و ارزش قائل شدن برای نگرش ها و تجربيات آن ها،به روش های کارآمد حل مسايل بنيادی اين دستگاه گسترده،دست يابيم. بی ترديد زمان آن رسيده که به نيروی کار و خلاقيت فرهنگيان ايمان آوريم و بسترهای مناسب برای رشد آن را فراهم نماييم. تاريخ شاهد آن است که پايه گذاران کارهای بزرگ در آموزش و پرورش، آموزگاران بوده اند. گواهی آشکار بر درستی اين سخن،به ويژه در اين روزها، يادبود معلم ماندگاری است که پايه گذار آموزش عشايری در ايران است: محمد بهمن بيگی که يازدهم ارديبهشت امسال،دومين سالگرد درگذشت اوست؛اما بی گمان ياد و نام او همواره جاودان خواهد ماند.

در پايان شايسته است ياد چندتن از همکاران دربند مان را به اميد آزادی هرچه سريع ترشان پاس داريم. رسول بداقی،محمد داوری،عبداله مؤمنی،علی پورسليمان و... که بعضی چند سال و برخی چندين ماه است که در زندان به سر می برند. بداقی و داوری اکنون بيش از دو سال و نيم است که بدون حتی يک روز مرخصی در زندان به سر می برند. نوروز امسال اميدها براين بود که همگی اين عزيزان،دست کم روزهای عيد را در کنار خانواده بگذرانند؛افسوس که اين چنين نشد. جای خالی آنان در کنار خانواده و آشنايان،اندوه بزرگی است بر قلب همه ی دوست دارانشان.

باری،در هر مقام و موقعيتی،اگر به تمامی نيکی ها و بهروزی ها برای ايران و ايرانی فکر می کنيم اين سخن خردمندانه را نبايد از ياد ببريم:

هيچ کشوری نمی تواند از سطح معلمانش فراتر رود.

کانون صنفی معلمان ايران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016