پنجشنبه 18 آبان 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

انتخاب مجدد اوباما، کار ايران را "دشوارتر" کرد نه آسان‌تر! بابک داد

بابک داد
شک نکنيد که انتخاب دوباره اوباما کار حکومت ايران را "سخت‌تر" خواهد کرد نه آسان‌تر! شايد حکومت ايران آرزو می‌کرد رامنی برنده شود تا بتواند يک بازی تازه را اين بار با جمهوری‌خواهان و دولت رامنی شروع کند و ده‌ها فرصت جديد برای "وقت کشی" به‌دست بياورد و برنامه هسته‌ای خود را هم تا مراحل غيرقابل بازگشتی جلو ببرد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

اگر ميت رامنی برنده می شد، ايران فرصت مظلوم نمايی و بازيگری تازه در سطح کشورهای اسلامی را هم بدست می آورد. اما حالا ايران با «ادامه يک برنامه» از سوی دولت اوباما روبروست که در آن تا آستانه فروپاشی پيش رفته است. پس انتخاب مجدد اوباما امکان تازه ای به نظام نمی دهد و همين برای حکومت ايران ناراحت کننده است!

جمهوری اسلامی «مرد برهم زدن بازی» و «خريد وقت» در بازيهای جديد است. اين بار بايد به ادامه همان بازی قديمی تن بدهد که تاکنون در آن شکست خورده و راه گريزی هم از آن ندارد!

اول: اين احتمال را برای سياست بازان حکومت در ايران هم در نظر بگيريم که ميل قلبی با آنچه نمايش می دهند فرق می کند.. آنها امکانات زيادی با آمدن ميت رامنی بدست می آوردند که در کنار «خطرهايی» که داشت، برايشان «فرصت های» تازه ای هم خلق می کرد و بنابراين ارزش فراوانی داشت و اين فرصتها به آن خطرها می ارزيد. در سياست، «هزينه و فايده» امور را می سنجند و بر اين مبنا، ايران فايده بيشتری از پيروزی رامنی می برد. اگر چه در ظاهر تهديدات بيشتری هم می شد. اما ايران همواره مدعی است از تهديدها، فرصت سازی خواهد کرد و در مواردی هم موفق بوده است. با انتخاب دوباره باراک اوباما اين فرصت که می توانست از دل تهديدهای جمهوريخواهان بدست بيايد، نيامده از بين رفت.

دوم: آرايش فعلی دو کشور در مقابل همديگر به سود ايران نيست! در نگاه کلی ميت رامنی را می توان اهل «جنگ سخت» دانست و باراک اوباما را متخصص «جنگ نرم»! سياست دموکراتها و دولت باراک اوباما در دسته بندی جنگ نرم قرار می گيرند و سياست رامنی در دسته بندی جنگ کلاسيک قرار داشت! جمهوری اسلامی شيوه های جنگ نرم را نمی شناسد و ترجيح می دهد ميدان بازی، ميدان جنگ سخت و رجزخوانی نظامی و موشک و بمب باشد تا ميدان فشارهای غيرمستقيم، تحقير و تن دادن به مصالحه!

بخصوص وجهه صلح طلب شخص اوباما باعث شده با تمام فشارهايی که دولت او بر نظام ايران وارد کرده، مورد انتقاد جهانی قرار نگيرد. اين موقعيت بخاطر پيش زمينه ذهنی جهانيان از دولت بوش و جمهوريخواهان، برای آقای رامنی نه تنها وجود نداشت، بلکه کاملا" برعکس بود و چنانچه وی پيروز می شد، حتی اگر مدارای بيشتری هم با ايران می کرد، پيشاپيش متهم به تندروی می شد. اينک اوباما تحريمهای اقتصادی و بانکی ايران را حتی اگر تا آنجا پيش ببرد که جنگی ناخواسته هم رخ بدهد، باز هم بخاطر مدارای اين سالهايش، مورد انتقاد افکار عمومی جهانيان قرار نخواهد گرفت و مردم او را مانند دولت بوش مؤاخذه نخواهند کرد. به عبارت ديگر، اوباما بخاطر مدارا و تحملی که تاکنون درباره ايران نشان داده، پيشاپيش از نوعی حق برای برخوردهای تندتر با ايران برخوردار است! اين موقعيت ويژه، برای ميت رامنی برعکس می بود اگر پيروز انتخابات ديشب می شد!

سوم: فرصت بقای نظام از راه ناسيوناليسم از دست رفت! سئوال اين است: با انتخاب رامنی وضعيت مخالفان جمهوری اسلامی چه می شد؟ برخی گمان می کنند در صورت پيروزی ميت رامنی، وضعيت مخالفان حکومت بهتر و منسجم تر از اين می شد و بعضی معتقدند حتی «تکليف حکومت» هم با يک حمله نظامی محدود(!) يکسره می شد!! اين دوستان به ساختار سياسی آمريکا توجه لازم را ندارند، زيرا ميت رامنی بدون توجيه افکار عمومی و ماليات دهندگان آمريکايی و جلب نظر کنگره و سنا نمی توانست «اگر هم طرح جنگی در سر داشت» آن را به سرعت عملی کند. گواينکه جنگ با ايران، مورد تأييد مخالفان جمهوری اسلامی هم نيست و همه متفق القول هستند که جنگ لزوما" به برقراری دموکراسی در کشورمان منتهی نخواهد شد.

چنانچه رامنی پيروز می شد و قصد حمله نظامی به ايران می کرد، حکومت ايران می توانست با آسانی بيشتری از حس ناسيوناليسم ايرانيان برای بقای خود بهره بگيرد و جمعيت بزرگ مخالفان را به دو شقه «وطن دوست/وطن فروش» تقسيم کند و اردوگاه مخالفان خود را به شدت متلاطم کند. بلافاصله ميهن دوستان به درستی برای دفاع از ميهن واکنش نشان می دادند و در موضع دفاع از وطن می ايستادند و ناگهان خود را در «کنار حاکميت ايران» و در راستای بقای نظام می يافتند!! کسانی هم که به همسويی با نظام ايران تن نمی دادند، لابد وطن فروش خواهند بود و کيست که نداند «چند دستگی مخالفان» فقط يک برنده دارد و آن هم حکومت فعلی است!

حکومت ايران با تظاهر به ناسيوناليسم و وطن دوستی، بدنبال بقای خويش است و اين را در قضيه دعواهای نمايشی بر سر سه جزيره ايرانی خليج فارس نشان داد. نظام با سودجويی رندانه از حس وطن پرستی مخالفان خود، برای سرکوب نيروهای مخالف جمهوری اسلامی و جمعيت مهاجرين ايرانی که «مخالفان خاموش» حکومت هستند و برای خنثی کردن روند دموکراسی در ايران، بهترين و بيشترين بهره را از آن می برد. اکنون اپوزيسيون اگرچه همچنان مشکلات خاص خود را دارد و به اندازه قابل قبول «منسجم و خلاق و کارآمد» نيست، اما هنوز هم درگير بازی رندانه حکومت يعنی «وطن پرست/وطن فروش!» نشده است. اينک مخالفان حداقل در موارد کلی با يکديگر هم عقيده اند و با همين وضعيت هم، هنوز يک «مشکل» برای نظام محسوب می شوند. روزی که نيروهای مخالف حکومت مجبور شوند برای دفاع از خاک ايران، در مقابل همين آقای رامنی و آمريکا بايستند، خواهيم ديد که شوق امروزشان برای انتخاب شدن ميت رامنی بسيار زودگذر و سطحی بوده است. زيرا در آن روز، ناگزير می شدند در مقابل رامنی و دولت آمريکا بايستند و از وطن خود دفاع کنند و جمهوری اسلامی هم از اين جمعيت چهار ميليونی خارج نشين و امکاناتی که دارند، بهره های فراوانی برای «بقای» خود می بُرد که تصورش چندان سخت نيست. از اين زاويه هم پيروزی رامنی مورد علاقه حکومت تهران بود!

از اين زاويه که به موضوع بنگريم؛ به عقيده من بيشتر از همه، اين جمهوری اسلامی است که از انتخاب مجدد باراک اوباما سرخورده و عصبانی است؛ زيرا منبعد کارش به مراتب سخت تر خواهد شد نه آسان تر!

بابک داد

فرصت نوشتن. وبلاگ بابک داد
www.babakdad.blogspot.fr
فيس بوک همگانی بابک داد
www.facebook.com/babakdad.page


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016