صادق زيباکلام: فقط خاتمی می تواند مشايی را شکست دهد
• اگر حريف مشايی فقط اصولگرايان سنتی باشند، رقابت مشايی با کانديدای جريان اصلی اصولگرايان، مثل بازی منچستريونايتد و مس سرچشمه کرمان خواهد شد! اگر حريف مشايی قاليباف باشد، رقابت آنها مثل بازی منچستريونايتد و ليورپول می شود. اما اگر حريف مشايی خاتمی باشد، رحيم مشايی مثل تيم ملی فوتبال ايران در برابر بارسلونا خواهد بود!
عصر ايران؛ اهورا جهانيان - صادق زيباکلام نه تنها احتمال کانديداتوری مشايی در انتخابات رياست جمهوری سال آينده را بسيار بالا می داند، بلکه معتقد است اگر خاتمی رقيب مشايی نباشد، مرد مرموز دولت احمدی نژاد، رئيس جمهور آينده ايران خواهد بود.
زيباکلام برای علی لاريجانی و ولايتی و حداد عادل، در رقابت با مشايی هيچ شانسی قائل نيست و قاليباف را تنها راستگرايی می داند که ممکن است اسفنديار را از اسب بخت بر زمين سخت بيندازد.
متن زير گفتگوی عصر ايران است با دکتر صادق زيباکلام درباره داستان پرحرف و حديث "مشايی و رياست جمهوری."
***
- در روزهای اخير بحث کانديداتوری اسنفديار رحيم مشايی در انتخابات رياست جمهوری سال آينده، جدی تر از قبل مطرح شده است. به نظر شما، مشايی نامزد رياست جمهوری می شود؟
اگر ما معتقد باشيم که آقای احمدی نژاد حاضر نيست به اين سادگی ها دست از قدرت بکشد، بايد به اين سوال جواب بدهيم که احمدی نژاد چه راهی برای باقی ماندن در قدرت دارد؟ پاسخ منطقی اين سوال اين است که احمدی نژاد فقط يک گزينه دارد و آن هم اينکه، رئيس جمهور آينده، شخصی از تيم سياسی وی باشد.
رئيس جمهور آينده ايران، علی القاعده يکی از اصولگرايان سنتی خواهد بود. يعنی کسی مثل حداد عادل، علی لاريجانی، علی اکبر ولايتی و يا سعيد جليلی. آقای احمدی نژاد الان با اصولگرايان سنتی به مراتب بيش از هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان زاويه دارد.
اختلاف اصولگرايان سنتی و احمدی نژاد آن قدر زياد شده است که قطعاً احمدی نژاد هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان را به علی لاريجانی و يا علی اکبر ولايتی ترجيح می دهد.
بنابراين احمدی نژاد برای باقی ماندن در قدرت راهی ندارد جز اينکه يکی از يارانش را به قدرت برساند. او می داند اگر اصولگرايان سنتی قوه مجريه را در دست بگيرند، تار و پودش را می شکافند.
- تار و پودش را می شکافند يعنی چه؟
يعنی تمام وابستگان احمدی نژاد را از قطار قدرت پياده می کنند. تازه اگر اين افراد را دستگير نکنند. به هر حال اگر احمدی نژاد بخواهد يکی از نزديکانش را نامزد رياست جمهوری کند، ناگزير است مشايی را روانه ميدان کند؛ چون حميد بقايی و هاشمی ثمره و نيکزاد رای نمی آورند.
در ميان ياران احمدی نژاد، فقط اسفنديار رحيم مشايی است که وزنه ای نسبتاً قابل اعتنا برای رسيدن به مقام رياست جمهوری است. يعنی پتانسيل رای آوردن دارد. کنار رفتن مشايی از رياست دفتر رئيس جمهوری و واگذاری سمتی تشريفاتی در ارتباط با جنبش عدم تعهد، نشان می دهد که احمدی نژاد مصمم است که مشايی ديگر درگير کارهای اجرايی نباشد.
وقتی مشايی رئيس دفتر رئيس جمهور است، در ۲۴ ساعت بايد ۲۵ ساعت وقت بگذارد برای کارهای اجرايی. او از رياست دفتر رئيس جمهوری کنار رفت تا وقت لازم برای ورود به کارزار رياست جمهوری داشته باشد.
- به نظر شما، مشايی اگر کانديدا شود تاييد صلاحيت می شود؟
تاييد صلاحيت در گرو چانه زنی آقای احمدی نژاد است. من احتمال می دهم که مشايی مثل دکتر معين در سال ۸۴، از سوی شورای نگهبان رد صلاحيت شود ولی رهبری کانديداتوری مشايی را بلامانع اعلام کنند.
- در اين صورت سرانجام حضور مشايی در انتخابات، همانند معين خواهد شد؟
نه، به نظر من احتمال رای آوردن مشايی خيلی هم بالا خواهد بود. البته اگر آقای خاتمی وارد ميدان نشود. اگر خاتمی کانديدا شود، قطعاً مشايی هيچ شانسی نخواهد داشت.
- تاييد صلاحيت احتمالی مشايی، از باب مصلحت انديشی يعنی برای خارج نشدن احمدی نژاد از چارچوب نظام صورت خواهد گرفت يا با هدف افزايش مشارکت مردم در انتخابات؟
هر سه! يعنی يک دليل هم من به اين دو دليل اضافه می کنم. اگر مشايی بيايد، رقابت جدی خواهد شد. اگر امر داير شود که اصلاح طلبان بين مشايی و مثلاً حداد عادل يک گزينه را انتخاب کنند، قطعاً اکثر اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد اما ده تا بيست درصد اصلاح طلبان که در انتخابات شرکت می کنند، از رحيم مشايی حمايت خواهند کرد.
- مصلحت انديشی و افزايش مشارکت. دليل سومی که شما بر اين دو دليل افزوديد، چيست؟
ببينيد من می گويم احمدی نژاد از ديد اصولگرايان قلب جريان سوم تير بوده است. اين جريان يعنی ساده زيستی، با غرب در افتادن، تو دهن آمريکا زدن، خودکفايی، دوری از اشرافی گری و ... اين بخش از گفتمان احمدی نژاد با علائق اصولگرايان همخوانی دارد. به دليل همين همخوانی گفتمانی، ممکن است مشايی در نهايت تاييد صلاحيت شود.
- ولی مشايی برای اصولگرايان يادآور اين شعارهای احمدی نژاد نيست.
بله، ولی نبايد فراموش کنيم که به هر حال همان گونه که ما احمدی نژاد را از تير ۸۴ با مشايی داشته ايم، از خرداد ۹۲ هم مشايی را با احمدی نژاد خواهيم داشت. يعنی اين طور نيست که اگر مشايی رئيس جمهور شود، فضای کاملاً جديد در ايران ايجاد شود. احمدی نژاد همچنان با مشايی خواهد بود و سياست های هشت سال گذشته دولت، کم و بيش ادامه خواهد يافت. خيلی از اين سياست ها، مطلوب مراکز اصلی قدرت است.
من فکر می کنم احمدی نژاد به چيزی کمتر از تاييد صلاحيت مشايی بسنده نخواهد کرد. اين مهمترين خواسته احمدی نژاد در قبال انتخابات رياست جمهوری است. اين خواسته برای او مصداق همه يا هيچ است. کانديداتوری مشايی برای احمدی نژاد، نوری است در انتهای تونل قدرت.
- آيا مشايی در يک سال و نيم اخير، با هدف عبور از فيلتر شورای نگهبان سکوت کرده و ديگر ديدگاههای ويژه اش را مطرح نکرده است؟
بله، مشايی دنده پهنی نشان داده و در برابر هر تيغ و تيشه ای که به طرفش پرتاب شده، سکوت کرده است. او مثل بندبازی است که با ميله حفظ تعادل، در حال عبور از روی بند است.
مشايی اگر خيلی راستگرايانه حرف بزند، رای حاميان اصلاح طلبان را از دست می دهد و اگر خيلی اصلاح طلبانه حرف بزند، شانس تاييد صلاحيتش از دست می رود.
بنابراين او از ارديبهشت ۱۳۹۰ ترجيح داده به گونه ای حرکت کند که هر دو جانب امر را برای خودش حفظ کند. يعنی نه کاملاً مطرود اصولگرايان شود و نه رای اقشار مدرن و تحصيلکرده جامعه را از دست بدهد.
- اگر حريف اصلی مشايی در انتخابات سال آينده قاليباف باشد، شانس کدام يک از اين دو نفر بيشتر است؟
اگر حريف مشايی فقط اصولگرايان سنتی باشند، رقابت مشايی با کانديدای جريان اصلی اصولگرايان، مثل بازی منچستريونايتد و مس سرچشمه کرمان خواهد شد! اگر حريف مشايی قاليباف باشد، رقابت آنها مثل بازی منچستريونايتد و ليورپول می شود.
اما اگر حريف مشايی خاتمی باشد، رحيم مشايی مثل تيم ملی فوتبال ايران در برابر بارسلونا خواهد بود! يعنی در اين صورت، مشايی هيچ شانسی ندارد. ولی اگر اصلاح طلبان به شکل شکسته بسته و درب و داغان در برابر مشايی صف آرايی کنند، مثلاً کانديدای آنها عارف باشد، باز حريف مشايی نمی شوند.
اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که مشايی هر چند برای اصولگرايان شخصيت جالبی نيست اما آنها به هر حال دغدغه سطح بالای مشارکت مردم در انتخابات را هم دارند. ضمناً با توجه به شکاف احمدی نژاد و اصولگريان، الان ديگر اوضاع مثل سال ۸۸ نيست که مکانسيم برگزاری انتخابات در دست يک جناح بود. الان در واقع دو جناح مسئول پروسه برگزاری انتخابات هستند. بنابراين اوضاع لزوماً مثل سال ۸۸ نمی شود.
من فکر می کنم احتمال حضور مشايی در انتخابات خيلی پايين نيست. با اينکه مشايی کانديدای مطلوب اصولگرايان نيست ولی باز مشايی از نظر آنها بهتر از خاتمی است.
- شمّ سياسی شما چه می گويد؟ مشايی رئيس جمهور ايران می شود؟
احمدی نژاد با عزل و نصب های اخيرش، بار کار اجرايی مشايی را سبک کرده و ضمناً او قاطعانه در برابر تغيير قانون انتخابات رياست جمهوری ايستاده است. اين ها نشان می دهد که احمدی نژاد طرح و برنامه ای جدی دارد. به هر حال، پيش بينی دقيقی نمی توانم بکنم ولی شمّ سياسی ام به من می گويد که اسنفديار رحيم مشايی را بايد خيلی جدی گرفت.
- در مجموع فکر می کنيد رای دهندگان بالقوه مشايی چه کسانی خواهند بود؟
به غير از رای بخشی از نيروهای اجتماعی مدرن و تحصيلکرده، که قبلاً به آن اشاره کردم، يکی از اهرمهای مشايی برای پيروزی در انتخابات اين است که او اگر کانديدا شود، به عنوان نامزد غيرحاکميتی شناخته شود.
مشايی در برابر حداد عادل و سعيد جليلی، چنين موقعيتی دارد. يعنی وضعيتی مثل دوم خرداد ۷۶؛ البته نه در آن حد و اندازه. به هر حال خيلی ها به مشايی رای می دهند صرفاً به اين دليل که او را نامزد غيرحکومتی می دانند!
- ممکن است احمدی نژاد بتواند رای روستاييان و اقشار فرودست شهری را به سمت مشايی سوق دهد و خود مشايی هم در پی کسب آرای اقشار مدرن و مرفه تر باشد؟
همه روستاييان به مشايی رای نخواهند داد. اينکه چند درصد آنها مجاب شوند که به مشايی رای بدهند، بستگی به هنر و توانايی احمدی نژاد دارد. به نظر من، احمدی نژاد بتواند حداقل نيمی از جمعيت روستايی و فقير کشور را قانع کند که به مشايی رای بدهند.