گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 آذر» پالتاک: آشنائی با منشور پیمان همبستگی ملی جمهوری خواهان، سخنرانی علی صدارت و جهانگير گلزار، ۲۲ دسامبر3 مهر» نهضت ملی ايران بهمثابه دنباله جنبشهای ايرانی از روزگار اساطيری تا امروز، جهانگير گلزار 15 مرداد» جامعه جوان ايران و دو تجربه، جهانگير گلزار 31 خرداد» اعتياد به خشونت، زمينهساز اعتياد به مواد مخدر، جهانگير گلزار 7 خرداد» معيشت مردم، بنبست بیکاری و راه خروج از بنبست (بخش دوم)، جهانگير گلزار
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرا دفاع از انسانها وظيفه ماست؟ جهانگير گلزارقدرت به حق اين معنی را میدهد که گويا حق دادنی است واين در يد تصميم دارنده قدرت است که حق را بدهد يا ندهد و انسان ضعيف که او نيز گرچه در موقعيت ضعف است، ولی او هم بر همان اساس قدرت حق را تعريف مینمايد، تصور میکند که حق ستاندنی است
ويژه خبرنامه گويا انسان ميانه قرن بيستم که آفت جنگ را در ابعاد وسيع خود تجربه کرده بود خشونتی ضد انسانی در پهنای يک قاره را لمس کرده بود. خشونتی که در جنگ جهانی دوم بکار رفت باعث شد که سازمان ملل متحد شکل بگيرد و قصد بر اين بود که : "نسل های آينده را از آفت جنگ در امان بدارند." درهنگام نگارش منشور سازمان ملل، نماينده گان آمريکا بر اين عقيده بودند که تنها اشاره مختصری در مورد حقوق بشر در منشور گنجانده شود. نويسندگان سند اعلاميه حقوق بشر بخشی از حقوق انسانها را در اين سند جمع آوری نموده اند. اما اين سند با کمبودها و نواقص اساسی نيز روبرو است. در اعلاميه جهانی حقوق بشر، طبيعت هيچ حقی پيدا نمیکند. به جانداران و کودکان نيز مادهای اختصاص داده نمی شود. فشار استبداد سرمايه داری در اين بخشها خود را نمايان می سازد. بعد از مکتوب شدن مفاد اين سند، آن نوشته هشداری شد که انسانها فرا بگيرند که بايستی با حقوق زندگی کنند. در واقع به حقوق و تواناييهای خود باور پيدا کنند. انسانها ياد بگيرند که خود تصميم گيرنده هستند و آزاد هستند که چه نوع تصميمی بگيرند و متناسب با حقوق ديگران و رعايت آن تصميم را اجرا کنند. از آن زمان تا به امروز سند اعلاميه حقوق بشر دستمايه ای گرديده است تا مدافعين حقوق انسانها بتوانند در مقابل مستبدين از حق ديگران دفاع کنند. متاسفانه تا به امروز که ۶۴ سال از نوشتن اين سند می گذرد، دامنه خشونتها کم نگرديده است. حتی تحت نام دفاع از حقوق و مبارزه با فساد جهت تحقق حقوق و به عنوان مبارزه با تروريسم در جهان خونهای بسياری به ناحق ريخته می شود. در ايران تحت نام دفاع از اسلام و اسلام ناب محمدی و ولايت فقيه خشونت بيش از حدی را بر مردم کشورمان روا می دارند. در فرهنگ فارسی از دوستی، برادری، برابری و ... هميشه نام برده شده است و اخلاق و جوانمردی از خصوصيات ايرانيت گشته است. اخلاقی که دفاع از حق ديگری را وظيفه و مسئوليت هر انسانی می داند. در مقابل اين اخلاق، اخلاق استبداد هميشه ضد حق عمل کرده است. ايران ما از بعد از اسلام تا امروز دو بار استبداد دينی را تجربه کرده است. يک بار در دوران صفويه و امروز نيز ما شاهد تجربه تلخ استبداد حاکم تحت نام دين بر کشورمان هستيم. قدرت حقوق را از ديد قدرت معنی می کند. در صورتی که حق و زيست بر حقوق يعنی آزادی. قدرت به حق اين معنی را می دهد که گويا حق دادنی است واين در يد تصميم دارنده قدرت است که حق را بدهد يا ندهد و انسان ضعيف که او نيز گرچه در موقعيت ضعف است، ولی او هم بر همان اساس قدرت حق را تعريف می نمايد، تصور می کند که حق ستاندنی است. آيا حق دادنی و يا ستاندنی است؟ بر اساس نظريه آزادی، حق داشتنی است. انسان با حقوق خود متولد می شود. چگونه حق ذاتی است؟ برای درک درست اين مساله به ملموس ترين حق که حق حيات است دقت کنيم که چه کسی می خواهد حيات را بدهد و يا بگيرد؟ البته مستبد می تواند با بکار بردن زور ميزان برخوردار بودن از کيفيت حيات را محدود نمايد. تصور کنيد حق رشد و تحصيل را. چه کسی می خواهد بجای من تحصيل کند؟ اين من هستم که بايستی از حق خود استفاده کنم و تحصيل نمايم. مثلا حق عشق ورزی و ازدواج . مگر ديگری می تواند بجای من و شما ازدواج کند و عشق بورزد؟ پس حقوق، ذاتی من و شماهستند و ما با آنها متولد می شويم. اما اگر در حقوق بالا دقت کنيم متوجه ميشويم که از ديد قدرت، چه قدرت دولتی باشد و يا استبداد والدين و ... اين صاحبان قدرت هستند که ميخواهند فراتر از حق تصميم ما، برای خود جايگاهی داشته باشند. در واقع آنها سعی می کنند حق تصميم ما را از آن خود کنند و بجای ما حدود برخوردار بودن از حق را تعيين نمايند. زمانی که انسان در مقابل هر مستبدی سکوت می کند و از حق ديگری دفاع نمی کند، فضای برخوردار شدن از حق يک نفر را خالی می گذارد و در اين زمان مستبد هر که باشد آن فضا را با زور پر می کند. کسانی که عاشق شده اند و به مصلحت ( که مصلحت خارج از حق، مفسدت است ) و يا بخاطر ملاحظه ديگران از تصميم خود گذشته اند، تمام عمر رنج اين سرخوردگی را به همراه دارند. در روزگار ما عده ای دفاع از حقوق را بدل به چماقی کرده اند که بر سر دين و ديگر مرامها فرو می آورند و در واقع حق باورمند بودن انسان را به اسم دفاع از ساير حقوق سلب می کنند و ادعای روشنفکری نيز دارند و يا سعی می کنند از حقوق بشر يک دگم متصلب و يا ايدئولژی بسازند. عده ای ادعا ميکنند که با باور دينی مخالفند ولی موافق حقوق بشرمی باشند. فراموش می کنند که حق داشتن نظر و عقيده حق هر کس است. آدمی می تواند هر عقيده ای و هر مرامی را که خوب تشخيص داد انتخاب کند. انسان مختار است که دارای هر نظری باشد. ولی اين به اين معنی نيست که من اجازه دارم عقيده و نظرم را وسيله حذف ديگری بکنم. انسانها حق دارند با هم، هم نظر باشند ولی فراموش نبايد کرد که حق اختلاف هم حق است. * عمومیترين شاخص حق از ناحق اينست که زمان حق، همانند زمان آزادی، بی نهايت است. * حق همه مکانی و همه زمانی است. * حق همواره شفاف و روشن است و ناحق، حق را کتمان می کند و بنابراين، کدر وغير شفاف و مبهم است. هر اندازه کدر تر و مبهم تر، ناحق تر. * حق خالی از تبعيض است. بنا براين، هر تبعيضی ناحق است. تبعيضهائی چون تبعيض نژادی و جنسی و ملی و قومی و... ناحق هستند. * زورگو سعی می کند که حق را کدر نشان دهد. هر چه نا حق کدر تر، استبداد اعمال کردن آن نا حق نيز خشنتر خواهد بود. يکی از وظايف باورمندان به حقوق اين است که موانع برخوردار شدن از حقوق را از سر راه خود و ديگران بردارند و حقوق و خصوصيات آن را به فرزندان و ديگر هموطنان خود متذکر شوند و امر مهمتر اينکه هر کس خود سعی کند الگوی زيست بر حقوق بشود. موانع برخوردار شدن از حقوق هميشه در دست مستبد می باشد. در کشور ما استبداد بزرگ در دستان ولی فقيه است. ولی فقيه که بر اساس قانون اساسی و رفتار شخصيش بر مال و جان و ناموس مردم سيطره دارد. البته قدرت ولی فقيه در دستان تنها او نيست. قدرت او در تمام رديفهای قدرت حاکم بر ايران حتی تا کارمندان و پاسداران و گشتهای مختلف و ... تفويض شده است. به رفتار والدين نگاه کنيم به رفتار عمو، عمه، دايی و خاله و ديگر نزديکان نگاه کنيم. هر کدام که به هر شکلی و بهانه ای زور می گويند به ولی فقيه مشروعيت می دهند. منتجه تمام اين خشونتها در شخص ولی فقيه جمع می شود و به او مشروعيت تبعيض گر بزرگ را می دهد. اگر در سطح خانه و خانواده و اداره ما در مقابل تبعيض بايستيم و با ستمگر حق کش مبارزه کنيم و هموطنان و فاميل خود را تشويق به دفاع از برخوردار گرديدن از حق خود کنيم، ولی فقيه و تمام مافيای او جايگاهی در زندگی ما نخواهند پيدا کرد و استبداد جايش را به آزادی خواهد داد. جهت روشنتر شدن مساله بايستی بيان کرد که فضای استبداد حق کشی و ضد آزادی است. يکی از معانی آزادی اينست که: در درون مرزهای ملی، هيچ مقامی شريک حاکميت و ولايت جمهور مردم نيست. هر بيان قدرتی زمانی ساخته می شود که به عمد نمی خواهد واقعيتها و حق ها را ببيند و سعی می کند که حق و حقوق مردم را از آنها پنهان کند. در واقع مستبد معنای غير واقعی به حقوق انسانها می دهد و برای آن حدود مشخص می کند و تعيين کننده آن حد را نيز خود می داند. کی بيان آزادی ساخته می شود؟ اگر عقل انسان بيان و انديشه ای را بيابد که در آن هيچ حقی و واقعيتی پنهان نشده باشد، بيان آزادی ناب را يافته است و فضای آزادی، فضای برخوردار شدن انسانها از حقوق و فضای کوشش و رشد و تحول و مهر و عشق و دوستی خواهد بود. ما کوشندگان در دفاع از حقوق ديگران و خود، بايستی تمام سعی خود را بر اين بداريم که موانع بزرگ و کوچک را از ميان برداريم. فراموش نکنيم که حقوق من و شما و طبيعت با هم در يک مجموعه هستند و اگر کسی بخواهد آنها را از هم جدا ببيند و بسازد زور را وسيله خواهد نمود. Copyright: gooya.com 2016
|