شنبه 28 بهمن 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سانسور دموکراسی بيار نيست، مهدی هاشمی

چندی است که گويا مسابقه ای در کار است. هر از چند گاهی کسی يا گروهی برای عقب نماندن از کاروان ملی گرايی نوشته ای اعتراض آميز منتشر می کند. عده ای با جمع آوری امضا سعی دارند تا خود را دموکرات جا زده و همزمان رسانه ها را به سانسور دعوت می کنند. در اين ميان طی روزهای گذشته نوشته ای با چند امضا منتشر شد. امضا کنندگان برای تحقق دموکراسی در ايران بی بی سی و بسياری رسانه ها را به سانسور دعوت می کنند!

نامه اين اشخاص بسان ديگر نامه های سرگشاده ای که پان ايرانيست ها و مرکزگرايان ديگر به بی بی سی فارسی نوشته اند، حکايت از انزجار آنها از چند چيز دارد. اولا برنامه پرگار در مورد عرب ستيزی، ثانيا گزارش بی بی سی از کنفرانس حمايت از ملت عرب اهواز در قاهره و ثالثا انتشار بيانيه هايی در دفاع از پنج جوان عرب محکوم به اعدام از سوی سازمان های حقوق بشر جهانی و ايرانی و همچنين انتشار مقالات عديدی در سايت های خبری در مورد مسائل ملل ايران اساتيد سانسور طلب را به شدت آشفته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اندک نگاهی به نام امضاکنندگان اين نامه ائتلاف طيفی وسيع از سياسی های درون و بيرون نظام در زير چتر مخالفت با مطرح شدن مسائل ملل ايران به شکل عام وخصوصا ملت عرب اهواز را فاش می سازد. بعضی ازامضاکنندگان سال هاست که در مجله های به اصطلاح علمی اصل و وجود ملل غيرفارس را منکر می شوند وهرگونه هويت ملی غير از هويت ايرانی را انکار می کنند. به ليست امضا کنندگان نيز بايستی باستانگرايان را افزود که نه تنها وجود هويت های ملی غيرفارس را انکار، بلکه گذشته وحال وآينده ايران را بدون نشانه ای از وجود اين ملل تعريف می کنند. لذا تقدس مفاهيمی چون "هويت ايرانی، مبتنی بر زبان فارسی" و " تماميت ارضی، مبتنی بر منافع اقتصادی" راز گردهم آمدن اين مخالفان سياسی هستند.

حدود نود سال از حاکميت حکومت های مرکزگرا در ايران می گذرد اما هنوز وجود ملت عرب اهواز بسان ديگر ملل ايران از سوی مرکزگرايان انکار می شود. اين انکار وجود به منظور معافيت نظام مرکزی از اعطای هرگونه حق مدنی و سياسی به محکومان به حاشيه نشينی است. عملکرد نظام های متوالی در ايران جای هيچگونه شکی نمی گذارد که آنان حاشيه را سزوار مساوات با مرکز نمی دانند. ملت عرب اهواز که بردريايی از نفت زندگی می کند بيش از يک ميليون نفر آن حاشيه نشين شهرهای خود هستند. در حالی که سالانه هزاران فرصت شغلی در اختيار مهاجران وارده قرار می گيرد. آب رودخانه های اهواز را به استان های مرکزی منتقل کرده اند، بيش از هفتاد درصد زمين های کشاورزان عرب را مصادره کرده اند ومحيط زيست را با طرح های امنيتی توسعه نيشکر آلوده ساخته اند. تالاب ها نابود شده اند و طوفان شن روزگار ملت عرب در اهواز را سياه کرده است. آب آشاميدنی اهواز بوی لجن می دهد و قابل شرب نيست. طبق پژوهشی که دانشگاه چمران اهواز انجام داده است در مناطق عرب نشين اهواز بيکاری بالای پنجاه درصد است ومردم با دستفروشی و کارهای کاذب به سختی روزگار می گذرانند.

در برابر اين همه ظلم وستم، تحصيل کردگان و روشنفکران عرب به هردری زدند تا از تبعيض اعمال شده درحق ملتشان بکاهند. پس از ياس از دولت رفسنجانی، به خاتمی روی آورند وهمه به او رای دادند. عاقبت طرح کوچ اجباری ميليونها عرب از دفترخاتمی درز کرد و شک را به يقين مبدل ساخت. مرکز پس از آنکه سياست اسيميلاسيونش به نتيجه نرسيد قصد نابودی هويت عربی را با ذليل ساختن اين ملت دارد. در برابر اين همه ستم وتبعيض جوانان عرب با شيوه ای مسالمت آميز و بواسطه تظاهرات از حقوق خود دفاع کرده اند. اما بايکوت خبری اعمال شده بر اين منطقه توسط نظام بسان سقفی آهنين است که درپناه آن نظام با خيال راحت دست به چه جنايت ها که نزده است. در سايه اين بايکوت خبری جوانان عرب دسته دسته به زندان ها افکنده می شوند تا زير شکنجه مجبور به اعترافات کذب شوند. اعترافات در شبکه خوزستان يا شبکه پرس تی وی نمايش داده می شود و روز پس از آن حق طلبان بی گناه عرب در خيابان های مرکزی اهواز به دار آويخته می شوند. پيکرهای اعدامی ها نيز با اهانت وتحقير تمام درکنار مراکز تجمع زباله ها و يا محل های ريختن ضايعات صنعتی و يا صدها کيلومتر به دور از زادگاهشان در چاله ای در کوه انداخته شده وروی آنها را با بتون و سيمان پرمی کنند.

اين "اساتيد" ای کاش به «ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی» اشاره نمی کردند که بند بند اين ميثاق در محکوميت ستم وتبعيض وشکنجه و اينگونه اهانت و تحقير در حق ملل است. اين رفتار دوگانه اينان در استناد به اين ميثاق حکايت از بحران ارزشی نزد آنان دارد. نمود واضح "نفرت پراکنی نژادی و قومی" را به صراحت در استفاده ابزاری نظام جمهوری اسلامی از اختلافاتش با همسايگان عربش در برافروختن احساس ملی مردم در ايران ديد. اين اشخاص به عنوان مثال اگر سری به شبکه های اجتماعی نظير فيس بوک وتويتر بزنند متوجه می شوند که چند هزار ايرانی مرکزگرا وجود دارد که در (صفحات تنفر از عرب) عضو هستند، و هرروزه پست های نژادپرستانه بر اين شبکه ها منتشر می کنند. اين "اساتيد" امضاکننده، سالها است با به خدمت درآوردن علم به سود جمهوری اسلامی به بقای اين نظام ستم وتبعيض ياری رسانده اند. آنها ملل ايران را سزاوار حقوق ذکر شده در اين ميثاق که در راس آنها حق خودمختاری است، نمی دانند و برای خود حق قيموميت براين ملل قائل هستند. اينان به سخن گفتن بجای ملل ايران، سال ها است که خو گرفته و تا آنجائيکه خود نيز دروغ هايی را که به اين ملت ها بسته اند باور کرده اند.

امضاء کنندگان در دفاع از تماميت ارضی ايران "شرايط اجتماعی و سياسی" نظير قلع وقمع فعالان مدنی وسياسی ملل، شکنجه و کشتار آنها و اعدام جوانان بی گناه و بستن کامل فضای سياسی و اجتماعی وايجاد رعب و وحشت عمومی در مناطق حاشيه ايران را به هيچوجه مد نظر نمی گيرند. به همين دليل است که از نظر آنان تماميت ارضی بر حقوق بشر از جمله "حق حيات" اولويت دارد.

شيون برخواسته از اينان همانا و تلاش زندانبان برای در حبس نگه داشتن زندانی اش همانا. نظام بايکوت خبری را به منظور سرکوب ملل ايران بدون هيچگونه دردسر و زحمت می خواهد و شخصيت های اينچنينی، ملل زندانی بی زبانی می خواهند تا خود قيم آنها باشند.

انکار گذشته وهويت و وجود ملل ايران و عدم اعتراف به حقوق سياسی ومدنی اين ملل و ردهرگونه راه حل غيرمرکزی از سوی نظام و روشنفکران پشتيبان آن، با به بن بست کشاندن زندگی ملل غيرفارس در ايران برای اين ملل نه راه پيش گذاشته است و نه راه پس.

در کجای دنيا ديده شده است که اساتيد دانشگاه ونويسندگان خواستار سانسور خبری شوند؟ درخواست بايکوت خبری نقض های حقوق بشر صورت گرفته در مناطق حاشيه ايران و در اولويت قراردادن ارزشهای سياسی و منافع مادی گروهی خاص بر حقوق انسان های تحت ستم، رويکرد غيرانسانی و خودخواهانه امضاء کنندگان اين نامه را رسوا می سازد.

انتشار مقالات و نوشته های روشنفکران ملل غيرفارس در سايت های فارسی خارج از کشور امری تروريستی نيست. انتشار واقعيت های بايکوت شده و برملاشدن نقض های حقوق بشر واجازه تنفس يافتن هويت های ملل به حاشيه رانده شده، خطر بزرگی برای نظام مرکزی حاکم و هويت ذهنی محصول پياده سازی سياست آپارتايد قومی و ساخته و پرداخته امثال اين "اساتيد" است. گويی که آگاهی جهانيان از وضعيت ملل تحت ستم درايران "خواب در چشم تر" اين اساتيد محترم می شکند.

سئوالی که در اين ميان شکل می گيرد؛ آيا سانسور به روند دموکراسی خواهی در جهان کمک می کند؟ جواب قطعا؛ يک "نه" بزرگ است. لذا توصيه ما به کسانی که خواهان سانسور هستند اين است که با تقاضاهای مکرر خود برای سانسور، زمينه جنبش راديکال را فراهم نسازيد. چرا که در صورت شکل گيری جنبش راديکال به شکل عملی، طبيعی است که افکار عمومی شماها را مسئول اصلی نتايج ناخوشايند آن خواهند دانست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016