چهارشنبه 9 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رژيم شاه نيز اصلاح‌پذير بود، حميد فرخنده

حميد فرخنده
نوعی نگاه تقدس‌گرايانه و نوستالژيک به شيوه‌های مبارزه راديکال پيش از انقلاب و به خود انقلاب ۵۷ باعث شده بخش مهمی از انقلابيون ديروزی نتوانند در گفتارها و نوشتارهای خويش اصلاح‌طلبی و رفرميسم امروزين خود را به نظامی که عليه‌اش اسلحه به‌دست گرفتند نيز تعميم دهند. گويا در جنم آن نظام، اصلاحات محلی از اعراب نمی‌توانسته داشته باشد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

hamidfarkhondeh@hotmail.com


۳۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ هنوز اين سوال در اذهان بسياری مطرح است که آيا انقلاب اجتناب ناپذير بود؟ آنان که خواستار تحولات از راه انقلاب هستند به اين سوال پاسخ مثبت و گروهی که راه و روش اصلاحات را ترجيح می دهند، به اين سوال پاسخ منفی می دهند. شگفت انگيز اما اينجاست که سلطنت طلبانی که مخالف انقلاب بهمن هستند و معتقدند بجای سرنگونی رژيم شاه می بايست اشکالات آن نظام را چنانکه خود شاه نيز شروع کرده بود، بتدريج اصلاح می کرديم، زمانی که نوبت به برخورد با جمهوری اسلامی می شود، از منطق ديگری پيروی می کنند و حرکت اصلاحی را برنمی تابند.

برای اثبات غيرضروری بودن انقلاب، آنها به هزينه ها و آسيب های ناشی از انقلاب در معنای عام آن و به انقلاب اسلامی بطور خاص، اشاره می کنند. عمده نيروهای اين طيف، بجز حلقه ياران و همفکران زنده ياد داريوش همايون، اما هنگامی که به موضوع چگونگی برخورد با نظام جمهوری اسلامی می پردازند، به ناگاه تمام استدلال های پيشين خويش در مورد معايب انقلاب و محاسن اصلاحات به فراموشی می سپارند و انقلابی و سرنگونی طلب می شوند. برخی از آنان تا بدانجا پيش می روند که حتی از کمک نظامی غرب برای سرنگونی جمهوری اسلامی استقبال می کنند.

در آن سو بسياری از انقلابيون ديروزی چه در ميان سکولارها و چه از بين نيروهای مذهبی، باوجود اينکه اکنون اصلاحات را بر انقلاب ترجيح می دهند، اما انقلاب ۵۷ را اجتناب ناپدير می دانند. گويی در مقام دفاع از حقيقت مسلم و اثبات شده ای پيوسته اين مضمون را تکرار می کنند که "چون رژيم شاه همه راه ها را برای مبارزه سياسی بسته بود و همه نيروهای مخالف را سرکوب کرده بود راهی جز انقلاب و سرنگونی نظام پهلوی نمانده بود" يا اينکه "چون همه راه ها برای مبارزه سياسی بسته بود، مبارزه مسلحانه تنها راه بود."

برخی با استناد به اين گفته معروف مهندس بازرگان در دادگاه نظامی در دهه چهل که گفت "ما آخرين کسانی هستيم که از راه قانون اساسی به مبارزه سياسی برخاسته ايم" می خواهند به نوعی برای مبارزه مسلحانه گروه های چريکی با نظام پبشين حقانيت بخرند يا راه و انتخابی از روی ناچاری ولی درست، ارزيابی کنند. مهندس بازرگان روند راديکال تر شدن مبارزات نسل جوان را در فضای سياسی سال های ميانی دهه چهل حس می کرد، اما او در همان زمان که به حکومت شاه هشدار می داد، همچنان باران را بر سيل ترجيح می داد و تلاش می کرد فرزندان مجاهدش راه مبارزه مسلحانه برنگزينند. او به همانگونه که فحش سياسی "ليبرال" از جانب انقلابيون را تحمل کرد و فريب انقلاب نخورد، هنگامی که مبارزات چريکی در اوج محبوبيت بود نيز پرچم مبارزه سياسی را برافراشته نگهداشت و مرعوب طعنه انقلابيون که او و نسل او را از سر تحقير "سياسی کار" می ناميدند، نشد.

درست است که نظام های استبدادی راه های مبارزه سياسی را بر روی مخالفان می بندند. اما اگر اين کار نمی کردند که ديگر استبدادی نبودند. اگر راه های ابراز مخالفت سياسی را باز می گذاشتند که مسئله اصلی حل شده بود. اين وظيفه شاعران و هنرمندان است که برای نبودن امکان فعاليت سياسی مرثيه سرايی کنند، هنر، بلکه وظيفه سياستمدار اما باز کردن روزنه ای يا آفريدن فرصتی برای سياست ورزی حتی در سخت ترين شرايط است.

نوعی نگاه تقدس گرايانه و نوستالژيک به شيوه های مبارزه راديکال پيش از انقلاب و به خود انقلاب ۵۷ باعث شده بخش مهمی از انقلابيون ديروزی نتوانند در گفتارها و نوشتارهای خويش اصلاح طلبی و رفرميسم امروزين خود را به نظامی که عليه اش اسلحه بدست گرفتند نيز تعميم دهند. گويا در جنم آن نظام، اصلاحات محلی از اعراب نمی توانسته داشته باشد. هرچند می گويند مخالف ذات گرايی در تحليل نظام های سياسی هستند.

اما چرا مهم است که هر دو طرف آنچه بر اردوی خويش يا نظام مورد حمايت خود می پسندند، بر طرف ديگر نيز روا دارند؟ چون اولا در غير اين صورت تحليل های طرفين دچار تناقض می شود و با اخلاق سياسی تعارض پيدا می کند. دوما ايجاد فضای تامل، تفاهم با نيروی رقيب می تواند مانع از قطبی شدن اختلافات اپوزيسيون، عليرغم اختلافات واقعی در ديدگاه های سياسی آنان، شود.

شورش های کور ممکن است خودانگيخته نازل شوند، انقلاب ها اما با تعميق گفتمان انقلابی توسط روشنفکران، رهبران سياسی مذهبی يا عرفی و نيروهای سياسی جامعه پديد می آيند.

شاه نيز حاضر به اصلاحات شد، تعويض دولت ها، گشايش نسبی در فضای سياسی کشور، آزادی زندانيان سياسی، شنيدن صدای انقلاب، دستگيری برخی از مسئولان مهم کشور مانند اميرعباس هويدا و تعدای از وزرای پيشين، نخست وزيری شاپور بختيار، انحلال ساواک و سرانجام خروج شاه از کشور همه نشان از عقب نشينی آن نظام و پذيرش اصلاحات بود اما اين گفتمان مسلط انقلابی بود که بهمن انقلاب را به راه انداخته بود و به کمتر از نابودی نظام پيشين يا به اصطلاح "درهم شکستن ماشين حکومتی" و حتی محو فيزيکی سران آن رضايت نمی داد. در چنين فضايی هر صدايی برای مصالحه انگ "سازشکاری" و "خيانت" می خورد.

اگر هر دو طيف مورد بحث، سياست های خود نسبت به نيروی رقيب را از ديدگاه منطق سياسی خويش مورد ارزيابی منصفانه قرار دهند بسياری از سلطنت طلبانِ سرنگونی طلب شمشير های خويش عليه اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی را پايين خواهند آورد. از سوی ديگر بسياری از انقلابيونی که در سرنگونی رژيم شاه فعال بودند، بنوبه خود ديگر از اجتناب ناپذير بودن انقلاب ۵۷ سخن نخواهند گفت و همه ايرادات را بر گردن آن نظام نخواهند انداخت.

حميد فرخنده


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016