یکشنبه 20 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وقتی جانبازان خودکشی می‌کنند... الاهه بقراط

الاهه بقراط
هیچ جنگی زمانی که تمام می‌شود، واقعا تمام نمی‌شود! زهری که جنگ و جمهوری اسلامی به جامعه ایران تزریق کردند، بسی کشنده‌تر از زهری است که خمینی سر کشید. درد جانبازان و جامعه یکی است. جامعه‌ای که جسم و جانش فرسوده و افسرده است. طنز تلخ و درد غریبی در رابطه بین دو واژه «جانباز» و «خودکشی» موج می‌زند! در کشوری که جانبازانش خودکشی می‌کنند، اخلاق سیاسی، توانمندی حاکمان و قدرت دفاعی به زیر صفر نزول کرده است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


www.alefbe.com
کیهان لندن

«خودکشی یکی از علل مرگ جانبازان ایرانی است که به مرگ جانبازان در سنین پایین (کمتر از چهل سال) منجر می‌شود و نشان دهنده ضرورت توجه به این موضوع در جانبازان می‌باشد».

نخست اینکه، این مختصر که خواندید یکی از نتایج بررسی پژوهشی کارشناسانی است که با تحقیق درباره مرگ بیش از 1500 جانباز در فاصله سال 59 تا 81 صورت گرفته است. انتشار این تحقیق به تابستان 1385 یعنی شش سال پیش باز می‌گردد. کافیست واژگان «خودکشی/خودسوزی جانبازان» را به جستجوگری در اینترنت بدهید تا خبرهای مربوط به موارد متعددی از این پدیده غم‌انگیز را به دست آورید.

دیگر اینکه اشاره این گزارش پژوهشی به «سنین پایین» و «کمتر از چهل سال» با توجه به اینکه در زمان انجام این بررسی، پانزده شانزده سال از پایان جنگ ایران و عراق گذشته بود، رده سنی این جانبازان را در زمان جنگ نشان می‌دهد: کودکان، نوجوانان و جوانانی که سرنوشت‌شان به دست دیگران نه در مدرسه و زمین بازی و خوشی‌ها و سرکشی‌های کودکی و جوانی، بلکه در جبهه‌های جنگ رقم زده شد.

بنیادهای بی‌بنیاد

بسیاری از آن کودکان و نوجوانان که بنا به گزارش‌های مستند، با کلیدهای پلاستیکی بهشت بر گردن، به شکل امواج انسانی یا روی میدان‌های مین رانده می‌شدند و یا گروه گروه به خط اول جبهه اعزام می‌گشتند تا به اصطلاح راه را برای عملیات اصلی بگشایند، در خلسه تزریقی ناشی از تبلیغات ایدئولوژیک رژیم که همواره در سنگرهای امن پشت جبهه حضور داشت، جان باختند.

شماری اما بازگشتند بدون آنکه هرگز بتوانند جسم و جان خود را تیمار کنند و بدون آنکه حکومت بتواند از طریق بنیادهای رنگارنگی که به ریاست خانواده‌های مافیایی بر پا داشته است، امکاناتی را برای آنان فراهم آورد که دست کم اندکی پاداش خود را در دفاع از اسلام آنها و میهن خودشان دریافت کرده باشند.

این در حالیست که «جانبازان» را می‌توان در میان همه یافت: ارتشی‌ها، افراد وابسته به سپاه و بسیج، و هم چنین شهروندان غیرنظامی که یا داوطلبانه و یا بر اساس سهمیه‌بندی‌های اجباری که حکومت در آن دوران برای کارگران و کارمندان مقرر کرده بود، راهی جبهه می‌شدند.

در یک گزارش دیگر که در بهار 1379 یعنی شش سال پیش از بررسی پژوهشی بالا توسط یک گروه مشابه صورت گرفت به 82 پرونده خودکشی در فاصله سال 64 تا 77 اشاره می‌شود با این نتیجه گیری که «بیشتر خودکشی‌ها در افراد جوان، متأهل، بیکار و با وضعیت اقتصادی ضعیف اتفاق افتاده و سطح تحصیلات در اکثریت افراد پایین بوده است.» باید افزود به همان دلیل «سن پایین» قاعدتا زمانی برای تحصیل آنها باقی نمی‌ماند. نه پیش از رفتن به جبهه که دوران عملی تحصیل است و نه پس از بازگشت از جبهه که با محدودیت‌های جسمی و روانی همراه بوده و به همین دلیل در ردیف «جانبازان» قرار می‌گرفتند.

همین گزارش می‌افزاید: «شایع‌ترین نوع خودکشی به ترتیب، خودسوزی، حلق آویز و مسمومیت و شایع‌ترین اختلال روانپزشکی در این بیماران، افسردگی و اسکیزوفرنیا بوده است». این نیز در حالیست که اساسا از یک سو خودکشی به معضلی اجتماعی در جامعه ایران تبدیل شده است و با یک گشت و گذار در اینترنت می‌توان اخبار، گزارش‌ و پژوهش‌های تجربی متعدد درباره آن یافت. و از سوی دیگر، افسردگی و شیزوفرنی نیز از رایج‌ترین بیماری‌های روان در ایران هستند.

در همه جای جهان، و در هر ساختار سیاسی و اقتصادی، این ناهنجاری‌ها از جمله علل معین در شرایط اجتماعی فرد دارند. با این تفاوت که در یک شرایط طبیعی و عقلانی می‌توان امکانات مادی و معنوی جامعه را با پشتیبانی دولت در خدمت مهار این ناهنجاری‌ها و یاری به قربانیان آنها گرفت. حال آنکه در شرایط کنونی ایران، نه تنها نمی‌توان اقدامی انجام داد، بلکه وضعیت به گونه‌ای است که بیش از پیش بر شمار و کیفیت این پدیده‌های ناهنجار افزوده می‌شود و دهها نهاد و بنیاد مافیایی نیز جز پر کردن جیب مدیران و وابستگان خود، کاری برای شهروندانی که به شدت نیاز به کمک دارند، انجام نمی‌دهند. این بی‌اعتنایی و بی‌لیاقتی بنیادها و نهادهای ریز و درشت را می‌توان از زندگی خود جانبازان و قربانیان به خوبی دریافت.

جنگ ادامه دارد

تازه‌ترین خبر درباره خودکشی جانبازان مربوط به حیدر نوری جانباز شیمیایی 25 درصدی است. به گزارش «جانبازان شیمیایی ایران» حیدر نوری چندی قبل در حالی که به شدت عصبی و پرخاشگر بود به بنیاد شهید مراجعه کرده و به دلیل فحاشی، بنیاد شهید اقدام به قطع حقوق وی کرده بود. گفته می‌شود که فشارهای مالی و روحی و روانی باعث خودکشی حیدر نوری شده که خود را از پله‌های ساختمان محل سکونت خود و خانواده‌اش حلق‌آویز کرده بود. به نوشته «جانبازان شیمیایی ایران» حدود یک ماه پیش نیز یکی دیگر از جانبازان قصد خودسوزی با بنزین در برابر ساختمان بنیاد شهید داشت که به علت عمل نکردن سنگ فندک موفق نشد.

همین وبلاگ در گزارش دیگری از اقدام به خودکشی یک جانباز دیگر در تبریز خبر می‌دهد که برای بررسی مشکلاتش حتا پول آمدن به تهران را هم نداشت. سال پیش نیز یک آموزگار بازنشسته که از جانبازان جنگ بود خود را از ارتفاع 64 متری به دریاچه سد گتوند علیا در خوزستان انداخت و غرق شد. در این میان مسئولان از جمله مسعود زریبافان، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران که معاون احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی نیز هست خبر خودکشی جانبازان را همواره انکار کرده‌اند از جمله سه سال پیش در سال 88 زریبافان درباره خودسوزی یک جانباز در قم اساسا به تکذیب آن پرداخت. اگرچه سخنان زریبافان از اینترنت برداشته شده ولی یک جانباز که از سال 1364 در جبهه حضور داشته، در همان زمان در گفتگویی با خبرگزاری فارس، وضعیت خود را چنین تعریف کرد:

«در حین عملیات و تخریب از ناحیه کتف چپ و پای چپ مجروح شدم که هنوز ترکش آن در بالای قلبم است و بیست سال است که با یک پا و یک دست زندگی می‌کنم. با توجه به سابقه‌ای که بنده در بنیاد شهید دارم پانزده سال است که به بنده می‌گویند پرونده شما موجود نیست و نابود شده است. چهار سال پیش مادرم فوت کرد و به علت بضاعت مالی کم نتوانستم مراسم ختمی بگیرم و زمانی که به بنیاد شهید برای کمک مراجعه کردم، به من گفتند «برای اینکه مادرت فوت کرده نمی‌توانیم به شما کمک کنیم چرا که تعریفی در این رابطه نداریم». یک پسر 22 ساله دارم که طلبه است و یک پسر 18 ساله و یک دختر 16 ساله که به علت مشکلات مالی ترک تحصیل کرده‌اند و این در حالی است که بیست سال است از بنیاد شهید حقوقی دریافت نکرده‌ام و با یک دست و یک پا از آن زمان تا به حال کار کرده‌ام تا محتاج و سربار کسی نباشم. از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران می‌خواهم بیایند در محل زندگی ما بازدیدی داشته باشند تا مشاهده کنند آب آشامیدنی که استفاده می‌کنیم چگونه آبی است...»

روشن است که دریافت نکردن حقوق، ترک تحصیل به دلیل مشکلات مالی و آب آشامیدنی ناسالم در محل زندگی این جانباز، فقط مشکل او نیست. هیهات که هیچ جنگی آن زمانی که به طور رسمی تمام می‌شود، واقعا تمام نمی‌شود! جنگ ایران و عراق نیز در تابستان 1367 به پایان نرسید. زهری که جنگ و جمهوری اسلامی به جامعه ایران تزریق کردند، بسی کشنده‌تر از زهری است که خمینی با پذیرش قطعنامه 598 سر کشید.

جنگ و پیامدهایش در پیکر و روان جامعه رسوب کرده است. از ویرانه‌هایی که هنوز در مناطق جنگ‌زده برجاست، از آوارگانی که زادگاه خود را رها کرده و در وطن خویش به غربت افتادند، از خانواده‌هایی که همه چیز خود را از دست دادند، تا آنانی که جان فرزندان خویش را نثار خاک میهن کردند، و تا جانبازان و معلولانی که بدون چشم‌اندازی به سوی آینده به آغوش جامعه بازگشتند بدون آنکه این جامعه بیمار توان تیمار آنها را داشته باشد. جامعه‌ای که جسم وجانش فرسوده و افسرده است و در یک پیگرد دائمی از سوی حکومت و نهادهای کنترل کننده آن، روانش چنان از هم گسسته که سرانجام چاره‌ای جز خودکشی نمی‌یابد.

درد جانبازان و جامعه یکی است. جبهه پیامدهای جنگ و جمهوری اسلامی در سراسر ایران گسترده است. طنز تلخ و درد غریبی در رابطه بین دو واژه «جانباز» و «خودکشی» موج می‌زند! در کشوری که جانبازانش خودکشی می‌کنند، اخلاق سیاسی، توانمندی حاکمان و قدرت دفاعی به زیر صفر نزول کرده است.

---------------------------

*لینک به «مجله طب نظامی»

*لینک به «پایگاه اطلاعات علمی» وابسته به «جهاد دانشگاهی»

*لینک به وبلاگ «جانبازان شیمیایی ایران»

*لینک به گزارش مربوط به انکار زریبافان مربوط به سال 88


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016