دوشنبه 5 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نگاهی جامعه شناسانه به پايان يک رقابت، مهرداد دوريش پور

اين نخستين باری بود که برنامه آکادمی موسيقی گوگوش را در شبکه تلويزيونی من و تو مشاهده می کردم. نمونه های اين گونه برنامه ها را هم پيش از اين در برنامه های عامه پسند سوئدی و ديگر کشورهای غربی ديده بودم. هرچند رفتار هيئت ژوری آکادمی موسيقی گوگوش در مقايسه با نمونه های سوئدی آن که گاه با تحقير تند هنرجويان همراه بوده است، بسيار محترمانه تر بود. اين که اين مداراجويی تا چه حد به کيفيت اين برنامه لطمه زده است و يا نه، امری است که بهتر است کارشناسان موسيقی در باره آن اظهار نظر کنند. من در اينجا به برنامه های تلوزيونی شبکه من وتو، کم و کيف آن، پشتيبانان مالی آن، اهداف و نواقص احتمالی آن نمی پردازم. هر کسی می تواند با مستندات خود و بدور از گمانه زنی و اتکا به تئوری توطئه و يا اتهام زنی نظرات خود را در اين زمينه ها بازگو کند. تنها مايلم از منظر جامعه شناسی رواداری ملاحظه ای کوتاه به پابان بک رقابت داشته باشم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اين گونه از برنامه های موسيقی سرگرم کننده و پر بيننده تلويزيونی در دهه های اخير به شدت رواج يافته اند. هرچند آنها جزو سليقه موسيقی و مورد علاقه من نيستند، اما نسبت به تماشای آن هرگز بی اشتياق هم نبوده ام. هم از منظر جامعه شناسی رفتارشناسی مردم در نحوه انتخاب و معيارهايشان؛ هم از منظر علاقه مندی به يک برنامه تفريحی سالم (اگر که با تحقير جوانان داوطلب برای شرکت در اين برنامه ها همراه نباشد)؛ و هم از منظر درنگی دوباره در بررسی صحت وسقم ادعای نظريه های پسامدرنيسی که بنابر آن در دوران کنونی، سليقه مردم در انتخاب هنر، خواننده و يا صدا حرف آخر را ميزند. هر چند که ممکن است اين انتخاب با معيارهای سنجش نخبگان موسيقی در تضاد باشد. نظريه ای پسامدرنيستی که بر آن است سليقه مردم، بالاخره "ديکتاتوری" نخبگان را به چالش می کشد.

هر چند من کلا به موسيقی انبوه تمايلی ندارم، اما در مقام مقايسه بين اين گونه از توليد "فرهنگ انبوه" با اشکال کلاسيک آن، به صراحت بر آنم برنامه هايی که در آن رای مردم حجت است، از امتيازات بيشتری برخوردار است. هم از اين رو که در اين نوع از توليد فرهنگ انبوه، به جای آن که با لابی گری "صنعت موسيقی"، محصولی به جامعه تحميل شود، اين خود مردم هستند که دست کم در لحظه آخر با اجرای نوعی از دمکراسی مستقيم، رای خود را دراين انتخاب به کرسی می نشانند. اين که آيا رای مردم بر پايه کارشناسی موسيقی استوار است يا نه، امری است که پاسخ آن پيشاپيش روشن است (بگذريم از اين که من مطمئن نيستم که رای مردم در سياست نيز همواره بر پايه بهترين انتخاب ها از منظر مصالح سياسی و يا کارشناسی استوار باشد). اما اين پديده به گمان من از منظر رواج فرهنگ دمکراسی به معنای گسترش مشارکت در انتخاب اموری که با آنها مرتبط است تنها جنبه ای مثبت دارد.

اما جنبه مهمتر برنامه اين بار آکادمی قدرت نفوذ آن در افکار عمومی ايرانيان و رفتار آن در گسترش فرهنگ رواداری درميان ايرانيان است. برخی با براه انداختن کمپينی زشت و خشونت وار در فيس بوک مبنی بر تجاوز جمعی عليه پسر جوانی که گوشواره بر گوش داشت، نشان دادند که برايشان حريم و سليقه شخصی متفاوت با آن چه خود می پسندد، تحمل شدنی نيست. گرچه آکادمی در اين باره واکنش نشان نمی دهد. اما هرچه مسابقه جلوتر می رود بعد تفريحی، هنری و سليقه ای آن جای خود را به پلاريزه شدن افکار عمومی بر سر حجاب و زير سئوال بردن شايستگی برنده مسابقه از اين منظر داد. برخی از مخا لفان، او را به مجاهدين نسبت دادند تا نظر مردم را به آنان منفی کنند و يا مدعی شدند دعوت از او نوعی ساخت و پاخت با حکومت اسلامی و ارزش های آن است. طرفداران حکومت اما در سايت تابناک او را مبلغ اسلام امريکايی خواندند و کل اين برنامه را امری هدايت شده و زير سر انگليسی ها خواندند. گروهی بر اين باورند آکادمی رای خود را به گونه ای دست کاری شده جايگزين رای مردم کرده است و از پيش کوشيده است زنی محجبه را برنده اعلام کند. اين ادعا تا زمانی که مستندی برای آن طرح نشود، چندان قانع کننده نيست. نميدانم چند نفر از مخالفان و موافقان بر پايه صدای او، به ايشان نظر موافق و يا مخالف داده اند. اما از منظر رواداری، همان قدر که رای دادن به او به دليل حجابش نوعی تبعيض است، رد او به دليل محجبه بودن نيز کاملا خطا است. جو اين هياهو و مناقشات به تدريج فرو خواهد نشست. اما ما همان گونه که بايد در برابر اعتراض به لخت شدن گلشيفته فراهانی، محکم بايستيم و از حق برهنگی و عدم پوشش فردی دفاع کنيم، بايد از حق يک فرد در انتخاب پوشش برای خود دفاع کنيم.

برای من روشن است چرا حکومت از اين که يک زن محجبه مسلمان به عنوان برنده چنين مسابقه ای شده است، خشمگين است. چه، اين رويداد می تواند آب در خوابگه موچه گان ريخته و منبع الهامی شود که بنا بر آن حتی زنان محجبه و ومسلمان نيز الگويی ديگر رابرای آينده خود انتخاب کنند که با ارزش های حکومت اسلامی در تضاد قرار دارد. من از تبليغات دينی در چنين برنامه هايی به هر بهانه ای که باشد خوشم نمی آيد. اما به گمان من هواداران سکولار و لائيک نيز اشتباه مهلکی مرتکب می شوند اگر او را به دليل محجبه بودن فاقد شايستگی برنده شدن بدانند. کمنت های بس کينه توزانه نسبت به هيئت ژوری ويا شخص برنده و يا پيش از اين نسبت به امير حسين و ماجرای گوشواره اش نشان ميدهد ما راه درازی تا رسيدن به فرهنگ رواداری داريم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016