محسن هاشمی: تا قبل از انتخابات ۸۴ رابطه احمدینژاد با هاشمی بسيار خوب بود
پايگاه خبری تحليلی انتخاب (Entekhab.ir) - محسن هاشمی می گويد: يکی از دلايل حضور من در حوزه شورای شهر اين است که از سايه پدرم خارج شويم.
به گزارش سرويس سياسی انتخاب ؛ فرزند ارشد آيت الله هاشمی که طی مديريت چندين شهردار تهران، مديريت متروی اين شهر را عهده دار بود می گويد: احمدی نژاد در روزهای آخر شهرداری اش، نامه ای به دولت نوشت اما وقتی رييس جمهور شد، نامه خودش را رد کرد!
وی همچنين در مورد رابطه احمدی نژاد با آيت الله هاشمی می گويد: تا قبل از انتخابات ۸۴ رابطه احمدینژاد با هاشمی بسيار خوب بود، بعد از ثبت نام، احمدینژاد برخوردهايش با حاج آقا شروع کرد.
بخشهايی از گفتگوی وی با پنجره در رابطه با حضورش در انتخابات شورای شهر تهران را می خوانيد:
- بهعنوان اولين سؤال بفرماييد به چه دليل وارد عرصه انتخابات شورای شهر تهران شديد؟
نگاه من به مسائل کشور عمدتا اجرايی بوده است. کارهای اجرايیام را هم از صنايع موشکی سپاه آغاز کردم. بيشتر وقت من در ساخت و توليد و مسائل تحقيقاتی سپری شده است. بعد که وارد رياستجمهوری شدم بهدليل اينکه دولت آقای هاشمی دولت سازندگی و کار بود، در بخش بازرسی ويژه به سه موضوع مهم میپرداختيم. توليد، توسعه و حل مشکلات بروکراتيک کشور از وظايف ما در بازرسی ويژه رياستجمهوری بود. در دولت آقای خاتمی نيز با توجه به سوابق و تجربياتی که در دولت کسب کرده بودم، در دوران وزارت کشوری آقای عبدالله نوری به من حکم مديرعاملی شرکت بهرهبرداری مترو را دادند. البته از سال ۷۲ نيز من عضو هيئتمديره شرکت بهرهبرداری مترو بودم. در سال ۷۲ شهردار تهران آقای کرباسچی بودند که پس از آنکه بهعنوان مدير انتخاب شدم، آقای کرباسچی به زندان رفتند و بعد از ايشان آقای ملکمدنی شهردار تهران شدند. بعد از ايشان آقای الويری آمدند. بعد از آن آقای مقيمی شهردار شدند و پس از ايشان شهرداری به آقای احمدینژاد و قاليباف رسيد. بنده ۱۳ سال مديرعامل شرکت بهرهبرداری مترو بودهام که با ۴ سال پيش از آن که عضو هيئت مديره بودم و همچنين دو سال گذشته که مشاور آقای قاليباف و عضو هيئت مديره مترو بودم؛ مجموعا نزديک به بيست سال سابقه مديريت شهری دارم.
- به همين دليل است که مترو را با شما میشناسند.
نمیشود گفت مترو را با ما میشناسند. مترو را با مسافرينش میشناسند. ما مسافرکش بوديم! هم مترو میساختيم و هم مسافرکشیاش را انجام میداديم. به همين دليل يک مسافرکش بزرگ محسوب میشديم. در زمان رياستجمهوری آقای هاشمی و شهرداری کرباسچی يکی از دغدغههای اصلی دولت مسائل شهری تهران بود. با توجه به حواشیای که برای آقای کرباسچی بهوجود آمده بود، آقای هاشمی مجبور بودند وقت بيشتری را برای مسائل تهران بگذارند. مسائل مترو با مشکلات شهری عجين شده است. مشکلات استملاکی و تأسيساتی باعث شد که بنده اطلاعاتم درباره مديريت شهری زياد شود. درضمن در رابطه با مسائل مترو ناچار به تعامل با شوراهای شهر در دورههای مختلف بودم و همين تعامل نيز باعث آشنايی بيشتر من با مسائل شهری شده است. بعد از خروجم از مترو مدتی نيز بحثهای انتخاباتی و سياسی پشت سرم وجود داشت. مصاحبههای سياسی من که رنگ و بوی شهری نداشت، باعث شده بود برخی تحليل کنند که محسن هاشمی بهدنبال رياستجمهوری است. اما من چنين نظری نداشتم. هرچند پيشنهاداتی نيز به من داشتند که وارد عرصه رياستجمهوری شوم؛ ولی با توجه به حجم بالای نامزدها که تعدادشان از حد نرمال هم گذشته است و بايد کمتر شوند، حضورم به صلاح نيست.
- مثلا اگر پدرتان حضور يابد اين تعداد کاهش خواهد يافت.
نمیخواهم وارد اين مسائل شوم؛ ولی متأسفانه ما هميشه تحت شعاع پدر قرار داريم. اصلا يکی از دلايل حضور من در حوزه شورای شهر اين است که از سايه پدرم خارج شويم. ولی هر وقت ميخواهيم مستقل عمل کنيم، طوری رفتار میکنند که ما را پشت پدر پنهان کنند. لذا با توجه به اينکه در اين روزها ما به اندازه کافی رئيسجمهوری داريم و بنده هم اطلاعات شهری خوبی داشتم لازم دانستم که وارد انتخابات شورای شهر تهران شوم. دليل دوم اينکه علاقه داشتم برای يکبار هم که شده خودم را در معرض رأی و نظر مردم قرار دهم. تاکنون در هيچ انتخاباتی حضور نداشتهام و برايم جالب بود بدانم نظر مردم در رابطه با سابقه و خدمات من چگونه است. ضمن اينکه مقام معظم رهبری امسال را سال حماسه سياسی نامگذاری کردند و بنده معتقدم که با حضور افرادی نظير بنده میتوان به اين حماسهسازی کمک کرد...
- عموی شما نيز گفته بودند که منظور رهبری از حماسه سياسی حضور آيتالله هاشمی در انتخابات است.
ايشان چنين چيزی را مطرح نکرده بودند و منظورشان اين نبوده است. منظور ايشان اين بوده است که حماسهسازی نياز به بزرگان دارد و افراد بزرگ هستند که میتوانند حماسهسازی کنند. در رابطه با حضورم در انتخابات بايد اين نکته را عرض کنم که من برای حضورم در حال مطالعه مشکلات شهری تهران بودم که به اين نکته رسيدم که طبق نظرسنجیها نيمی از دغدغه مردم تهران مشکل ترافيک و مشکلات حمل و نقل تهران است. اگر اين نظرسنجی را به مشکلات محيط زيست و آلودگی هوا اضافه کنيم اين رقم به ۷۰ درصد میرسد. لذا با توجه به سوابقم احساس کردم در مورد مشکلات مردم حرفی برای گفتن دارم. به قول اين نامزدهای رياستجمهوری که همه برای حضور در صحنه احساس تکليف کردهاند، من هم برای شوراها احساس تکليف کردم! (خنده) حس کردم اگر در صحنه نيايم گناه کردم! جدای از اين مسائل، ايجاد يک سيستم حمل و نقل ايمن، ارزان و عدالت محور با داشتن ۲۵۶ ايستگاه در سراسر تهران و بدون آلودگی میتواند خدمتی باشد که من میتوانم در آن ايفای نقش کنم. میتوانيم با ايجاد سيستم حمل و نقل عمومی کارآمد روزانه ۱۵ ميليون سفر شهری داشته باشيم و ديگر نيازی به استفاده از خودروهای شخصی نباشد.
- گويا قبل از انقلاب هم برای ايجاد مترو فعاليتهايی انجام گفته بود.
در سال ۵۲ مانند همين دوران آقای احمدینژاد درآمد نفتی افزايش چشمگيری داشت و رژيم سابق بهدنبال طرحهای بزرگ بود و پروژه حمل و نقل تهران را کليد زد. و تا سال ۵۳ يک شرکت فرانسوی مشغول مطالعات حمل و نقل شهر تهران بود که نتيجه تحقيقات اين شد که ايجاد مترو را پيشنهاد دادند. در همان سال يک شرکت در ايران با نام شرکت بهرهبرداری مترو راهاندازی شد. اين شرکت برای طرح مترو با يک شرکت فرانسوی قرارداد بست. تازه در ابتدای سال ۵۷ کلنگ احداث مترو در تهران زده شد. تا پيش از انقلاب صرفا ۳۰۰ متر تونل ساخته شد؛ آن هم در زمينهای بلامعارض عباس آباد. بعد از گروگانگيریها در سال ۵۸ و تغيير مديران دولتی و افزايش رويکرد انقلابی در ميان مديران و همچنين آغاز جنگ نگاهی شکل گرفت که بر اساس آن ما نيازی به مترو نداريم و مترو يک طرح غربی و غير مفيد است.
مشکلات مالی در زمان جنگ هم از جمله دلايلی بود که باعث شد مترو در سال ۶۰ با ۲۰۰۰ متر پيشرفت متوقف شود. در سال ۶۵ به همت آيتالله هاشمی دوباره بحث ضرورت مترو مطرح شد. ايشان در زمانی که نماينده مردم تهران شده بودند و مجمع نمايندگان تهران شکل گرفته بود و در مجمع تصويب شده بود که بايد مترو و فاضلاب تهران حتی در زمان جنگ نيز ادامه يابد، در خطبههای نمازجمعه به حمايت از مترو پرداختند که به خطبه مترو معروف شد! آيتالله هاشمی در خطبه مترو در بهمن سال ۶۳ به ضرورت ساخت مترو در تهران و ديگر کلانشهرها پرداختند. در بخشی از اين خطبه آمده است: «اگر فرض کنيم که اين چند ميليون نفر در هر سال نيم ساعت از وقتشان تلف شود که میشود، چند ميليون ساعت از وقت مردم تلف میشود... به شهرهايی که بالای هشتصد هزار نفر جمعيت دارند مترو توصيه میشود...» اينها نشاندهنده ذهن پويای آقای هاشمی است.
بعد از اين موضوع بازهم برخی از سياسيون و دولت وقت با اين موضوع مخالفت کردند و برای بار اول طرح را دولت رد کرد و از سمت مجلس به دولت برای تصويبش فشار وارد کردند. تنها جلسهای که آقای هاشمی در دولت شرکت کردند، جلسه تصويب مترو بود که دولت آن طرح را تصويب کرد. اما به هر تقدير در آن زمان بازهم بهدليل مشکلاتی نظير جنگ، مترو فعاليت جدیای نداشت. بعد از آن در زمان دولت آقای هاشمی نگاه حمايتی دولت به مترو باعث رشد پيشرفت مترو شد. اولين خط مترو در سال ۷۷ در زمان مديريت من به بهرهبرداری رسيد.
- در زمان مديريت شهرداری آقای احمدینژاد بين شما و ايشان مشکلی ايجاد نشد؟
نه اصلا. رابطه من و آقای احمدینژاد بسيار خوب بود و ايشان تعامل بسيار خوبی با مترو داشت و مشکلی با ايشان نداشتيم. روزی که احمدینژاد بنا داشت از شهرداری به دولت برود، من خدمت ايشان رفتم و استعفای خودم را به ايشان دادم. نظرم اين بود که با توجه به فضای انتخابات، مترو کسی را نياز دارد که با دولت بعدی نيز هماهنگتر باشد ولی ايشان استعفای بنده را نپذيرفت. بعد از ايشان مدتی آقای سعيدلو در شهرداری بود که ايشان هم با استعفای من مخالفت کرد و گفت مشخص نيست خود من چه مدت در اينجا بمانم و ممکن است به دولت بروم. بعد از آنها آقای قاليباف شهردار تهران شد که بعد از اينکه دوباره استعفای خودم را به ايشان دادم، گفت صبر کنيد برنامههای من مشخص شود. بعد از مدتی با استعفای من مخالفت کرد و حکم مرا تمديد کرد. تا ارديبهشت سال ۸۴ که ورود آقای هاشمی به عرصه انتخابات قطعی نشده بود رابطه آقای احمدینژاد با آقای هاشمی بسيار خوب بود و ايشان را برای افتتاح پروژههايش دعوت میکرد. بعد از اينکه حاج آقا در انتخابات ثبتنام کرد، احمدینژاد برخوردهايش را با حاج آقا شروع کرد. من يکی از مديرانی بودم که در زمان شهرداری ايشان در مسائلی نظير مونوريل با ايشان مخالفت میکردم ولی هيچوقت بنای برکناری من را نداشت.
در زمان شهرداری ايشان، من نامههای مترو را که آقای احمدینژاد امضا میکرد برای آقای خاتمی میبردم و آنها را تبديل به پول میکردم؛ ولی در زمان رياستجمهوری آقای احمدینژاد دچار مشکل بوديم! خاطرم هست که ايشان در روزهای آخر شهرداری يک نامه به دولت نوشت و از دولت تقاضای کمک کرد. بعد از چند ماه در مسند رييسجمهوری مأمور بررسی نامه دوران شهرداری خود شده بود ولی جالب اينجا بود که با نامه درخواست خودش مخالفت کرد؛ چون ديگر در آن زمان شهردار آقای قاليباف بود.
- با اين تفاصيل ايشان با شما مشکلی نداشت ولی در زمان اختصاص بودجه مترو شما کنار رفتيد که به قول خودتان دولت بودجه مترو را به شهرداری بدهد. اين دو با هم تعارض دارد.
آقای قاليباف مصوبات خوبی را از مجلس گرفت. يکی از اين مصوبات کمک يک ميليارد دلاری از حساب ذخيره ارزی به مترو بود؛ ولی با وجود اينکه اين قانون چندبار در مجلس تصويب شد و نهايتا در مجمع تشخيص مصلحت نظام به تصويب رسيد، دولت با آن خيلی بد برخورد کرد و حاضر به اجرای آن نشد. به همين دليل من تصور کردم بهتر است کمی عقب بنشينم که شايد اين بودجه به مترو تزريق شود و مترو آسيب نبيند. من هم از مترو فقط يک خط عقبتر آمدم و از مديرعاملی به هيئت مديره شرکت مترو رفتم.
- بهخاطر دارم در انتخابات مجلس نهم صحبت از سرليستی شما در ليست اصلاحطلبان بود ولی گويا اين سرليستی قرار است در انتخابات شورای شهر تهران محقق شود.
آن زمان هم صحبت سر ليستی نبود. دوستان از جمله آقای مطهری دعوت کرده بودند که من در انتخابات مجلس شرکت کنم و من هم بنای شرکت داشتم. اما اتفاقاتی رخ داد که ديديم به صلاح نيست در انتخابات شرکت کنم. در هفته ثبت نام مجلس حکم فائزه صادر شد. بعد از آن سايت آيتالله هاشمی فيلتر شد و آقای اژهای گفت که مديريت اين سايت برعهده محسن هاشمی بوده است و بعد از آن فرزند ۱۶ ساله مهدی را که از لندن راهی تهران شده بود در فرودگاه دستگير کردند. من اين سه اتفاق را در آن يک هفته يک پيام تلقی کردم که بهتر است وارد عرصه انتخابات نشوم. در مورد سرليستی شورای شهر هم بايد بگويم که اصلا برايم مهم نيست. دوست دارم در اکثر ليستهای شورای شهر باشم. اصلاحطلبان به ما لطف داشتهاند و از ما برای حضور در انتخابات دعوت کردهاند؛ ولی علاقه دارم در ديگر ليستهای تخصصی يا گروههای اصولگرا نيز قرار بگيرم. از ليست حاميان ولايت هم از من دعوت شده است، چون من شخصيت اعتدال گرايی هستم و علاقه به فراجناحیبودن دارم. شورا جای سياسیبودن نيست.
اگر شورای شهر سياسی باشد و سياسی برخورد کند، با دولت مرکزی به مشکل برمیخورد؛ ولی اگر سياسی نباشد، دولت میتواند وظايف خود را به شوراها محول کند و دولت کار نظارتی داشته باشد. اين موجب کوچکشدن دولت نيز میشود و نتايج خوبی بههمراه خواهد داشت. کار شوراهـــا تخصصی اسـت و نياز به نيروی تخصصی دارد. يک جوک تعريف میکردند که فردی به پسرش گفت برو وزير بشو، قبول نکرد. پدر به پسر پيشنهاد مديرکلی داد قبول نکرد و به همين ترتيب از قبول مسئوليتهای بزرگ شانه خالی میکرد. پسر به پدر گفت فلان کار ساده را به من بده. پدر گفت نه اين کار ديگر نياز به تخصص دارد و نمیتوانم آن را به تو بدهم! حالا شورای شهر هم نياز به تخصص دارد و اينطور نيست که هر وزيری برود به شورای شهر! از باب حضور و ثبتنام وزرا اين جوک را نقل کردم. شورای شهر جايی نيست که وزير بتواند در آن کار کند.
- چقدر احتمال میدهيد که دولت بتواند دوباره تيم خود را در خيابان بهشت مستقر کند و احمدینژاد به ساختمان بهشت بازگردد؟
بايد فضا را ديد و کمی جلوتر رفت. بعد از مشخصشدن ليستها بايد در رابطه با اين موضوع نظر داد. بايد ديد آيا افرادی که در ليست دولت قرار گيرند بعد از انتخابات به دولت پايبند خواهند بود يا خير. پس نمیتوان فعلا پيشبينی کرد.
- اگر بخواهيد به شهردارهای تهران نمره بدهيد چه نمرهای می دهيد؟
بنای نمره دادن و وزن کردن شهردارها را ندارم. هر شهرداری، نکات مثبت و منفی داشته است و نمیتوان به راحتی نمره داد.
- در مديريت شهری ميان آقای کرباسچی، قاليباف و احمدینژاد کدام يک برای تهران مفيدتر بودند؟
همه مفيد بودند. برخی زمان بيشتری برای کار در تهران داشتند و نتايج کارشان مشخص شد و برخی ديگر نسبت به ديگران زمان کمتری در شهرداری داشتند .