گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 اردیبهشت» رشد تصاعدی شاخص فلاکت اقتصادی و سیاسی در نظام ولایت فقیه، ژاله وفا14 فروردین» اينجا به زير کاسه بود نيمکاسهای! اندر مقايسه بنیصدر با احمدینژاد، ژاله وفا 8 فروردین» نمونه ای از برنامه اپوزيسون خط استقلال و آزادی برای اداره اقتصاد و خصوصا نفت در ايران آينده، گفتگوی يوحنا نجدی با ژاله وفا 25 اسفند» پیشنهادی برای ایران در آستانه انتخابات رژیم: سخنرانی ژاله وفا، امین بیات و فرهنگ قاسمی در پاریس 14 تیر» قانون بودجه ۹۱ نماد واپسين ضربه بر اقتصاد ايران، پيشاروی تحريم (۲)، ژاله وفا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رفسنجانی و راز قرص مورتی بينگی! ژاله وفارفسنجانی را "ناجی" ايران خواندن همانند آن است که روبسپير را ناجی انقلاب فرانسه بخوانيم! آن هم رفسنجانی عاليجناب سرخ پوشی که درست همانند روبسپير کوشيد انقلاب نه منجر به رهايی مردم از شر استبداد شاهی به مثابه شهروندان آينده گردند، بلکه جريان انقلاب را به قدرت خشم جنون آسای مزدورانش آلوده ساخت
در هر کشوری در هنگامه سلطه سانسور و جو خفقان سياسی که امکان گفت و شنود و تبادل انديشه و نظر انهم در شفافيت از مردم سلب می شود ،هنر و خصوصا ادبيات نقش عظيمی درايجاد آگاهی ملی وحفظ دستاوردهای فرهنگی و فرزانگی ملی از گزند استبداد ايفا می کنند. موقعيت کنونی وطن ما ايران، مرا هر روزه بياد رمانی می اندازد که سالها قبل خوانده بودم. ده سال قبل از ۱۷سپتامبر۱۹۳۲ ، روز اشغال لهستان توسط ارتش سرخ شوروی، يعنی در سال ۱۹۲۳ نويسنده ای لهستانی بنام ويتکيويج رمانی را انتشار داد بنام سيری ناپذيری. (ا) وی درآن رمان بطرز شگفتی وقايع کشورش را در سه دهه آينده (دهه های ۳۰ تا پنجاه )پيش بينی می کند.در واقع رمان وی توصيف روند انحطاط کشور و نخبه های قدرت در کشورش است. کشورغرق در بحرانهای متعدد است ولی به ظاهر با تکيه بر ستون قائم "رهبری" سرپا نگاه داشته شده است .فروپاشی شخصيت قهرمان داستان "گنه زيپ " نماد فروپاشی و انحطاط نظام سياسی اجتماعی حاکم است.و نيزروان پريشی و بی ريشگی و ياوگی طرز فکر بخشی از به اصطلاح"روشنفکران" کشورش است که به کل جامعه نيز القا کرده بودند .اين روان پريشان بی ريشه آنچنان غرق بافته های دروغين ذهن خود بودند که تشخيص خطر حمله قريب الوقوع سپاهی خارجی ( چينی -روسی ) را به کشور نمی دهند. ياوگی و بی اعتنايی حاکم بر روحيه اين گروه "روشنفکران " و "فيلسوفان " و اساتيد دانشگاه "و "نظاميان " به تمام مردم سرايت کرده و در همين اثنا عده ای زيادی طواف وارد شهر می شوند و شروع به فروش قرصی بنام قرص مورتی بينگ می کنند. مورتی بينگ فيلسوفی بوده است که توانسته بود فلسفه زندگی مبتنی بر راز قدرت ارتش روس را بشکل عصاره در آورده و در داخل قرصی جای دهد. اين قرص روز بروز بيشتر در اختيار مردم شهر قرار می گرفت و هر کس آنرا می خورد ، دچار آنچنان تغيير و تحولی می شد که بناگاه هرآن چه که تا قبل از آن عذابش می داد و وی را دچار رنج می کرد، با خوردن اين قرص بدل به مساله ای بی اهميت و پيش پا افتاده می گرديد و بی تفا وتی برآن فرد مستولی شده وی را بدل به انسانی بی غم و آرام می گرداند . مباد آن روزی که ما مردم دچار آنچنان تحليل حافظه ای شويم که فردی همچون هاشمی رفسنجانی هاتف تاريخ ما گردد !و از ياد ببريم که خود وی يکی از بحران سازان اصلی کشوربوده است و دوران ۸ ساله حکومت وی دورانی مملو از فساد اقتصادی وسياسی و آغاز بدهی های هنگفت خارجی و شکل گيری رانتخواری و خصوصی سازيهای هزار فاميلی و نيز جو خفقان بسيار دهشتناکی بود که منجر به محکوميت وی و دولتش همراه با " رهبر "خود ساخته اش از طرف دادگاه برلين به ترور سياسی دولتی شد.ولايتی نامزد ديگر نمايش انتخابات نظام نيز از ديگر محکومان به ترور دولتی آن دادگاه است وعلاوه بر آن ساليان سال در مقام" وزير" امور خارجه بی کفايتی رهبرش را بعنوان سياست خارجی به کشور تحميل کرد.مشايی و قاليباف و جليلی و .. نيز همگی از کارگزاران همين نظام بی کفايت بوده و در خورد و برد و ايجاد بحران و سرکوب هر کدام در حوزه خود ولايت فقيه مطلقه خود را داشته و اعمال کرده اند . زنهار ! "روشنفکرانی " که قرص رفسنجانی بينگی و مشايی بينگی و ولايتی بينگی و قاليباف بينگی و... را خود از فرط بی ريشگی فکری، فرو داده اند، آنرا به خورد ما مردم ندهند ! شگفتا در دورانی که همه ملتها برای رهايی خود از قيد نظامهای استبدادی به جنبش روی می آورند و نسلون ماندلها و دزموند توتو و سان سوکی و وائدغنيمها ملتهای خود را به مقاومت در برابر زور و بالندگی می خوانند و در ميهن ما نيزامير کبير ها و مصدقها و بنی صدرهايی وجود دارند که ملت را به يادآوری حق آزادی و استقلال و توانايی عظيم خود می خوانند ، معتادان به قرص انقياد به قدرت ،از زاويه تنگ ديد خود ملتی بزرگ را به باز گشت به زير مهميز فردی چون رفسنجانی می خوانند و برای نسل جديد که وی را تجربه نکرده اند ،چهره کريه وی را در پشت نقاب "ناجی" پنهان نگاه می دارند! رفسنجانی را "ناجی "ايران خواندن همانند آن است که روبسپير را ناجی انقلاب فرانسه بخوانيم! آن هم رفسنجانی عاليجناب سرخ پوشی که درست همانند روبسپير کوشيد انقلاب نه منجر به رهايی مردم از شر استبداد شاهی به مثابه شهروندان آينده گردند، بلکه جريان انقلاب را به قدرت خشم جنون آسای مزدورانش آلوده ساخت. روبسپيری که معتقد بود "فقط در ظرف چند سال کار چندين قرن راانجام دهد "(۲) حاصل زحمت صدها سال را نيز بر باد داد ! زنهار که فرو دادن قرص بی خيالی و بی تفاوتی نسبت به مشکلات واقعی و چشم اميد بستن به "ناجی"از جنس رفسنجانی همان و فراموش کردن که امر که اين قرص بی تفاوتی حاوی عصاره راز قدرت ادامه حيات نظام حاکم است ،همان . از ياد نبريم که هر انسانی خود معمار حال و آينده خويش است . مشکلات موجود حاصل طولانی شدن عمر مسببين اين مشکلات و در راس آن شخص ولی فقيه است .تحريم اقتصادی و خطر حمله خارجی حاصل بلافصل سياستهای نظام حاکم در کليتش است. با رفع مسئوليت از خود و هميشه به اميد ناجی که" ديگری" و اغلب قدرت ساخته است و نه خود ما ، نشستن و با بالا انداختن قرص بی تفاوتی و انفعال ، مشکلات ما نه تنها حل نخواهند شد بلکه روز بروز دامنه آن گسترده تر می شود . زنهار که عاقبت اينگونه سلب مسئوليت از خود کردنها ،روان پريشی همگانی و تعدد هويت ما به مثابه يک ملت است. تاريخ کهن ما اما مملو از بزنگاههايی سرنوشت ساز بوده که هويت ملی ما از طرف بيگانگان و عمال داخلی آن به خطر جدی افتاده و امانتداران آگاهی ملی در اين زمانه های عسرت در قلمروهای خرد و احساس و هنر به حفظ آن آگاهی ملی توانا شده اند و وطن را از خطر انحطاط رهانيده اند. وظيفه انسانی و اخلاقی همه ماست که خود را از اعتياد به تکيه بر" ديگری" و غفلت از توانايی های خود رها کنيم. تاريخ سياسی ما از غوغای تک گويی مستبدان انباشته شده است .امروز اما فرهنگ اجتماعی و وجدان تاريخی ما ايجاب می کند زمزمه ی "گفت وشنود"را در فضای سياسی بدل به آوازی رسا ، آواز تحريم فعال نمايش انتصابات نظام و تحريمی که تمامی ارکان نظام را فرا گيرد و به لرزه در آورد، بدل سازيم و به بازيافت حاکميت ملی و رهايی از سرطان نظام ولايت فقيه که در دست و فکرتوانای تک تک ما ايرانيان است خود همت گماريم . (ا )- Copyright: gooya.com 2016
|