سه شنبه 25 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رنج نيمی از مردم ايران از بحران خشکسالی و بيابان‌زائی، جلال ايجادی

جلال ايجادی
گزارش ناسا، سازمان فضايی آمريکا درباره شرايط جوی واقليمی زمين در ۳۰ سال آينده نگرانی افراد متخصص جهان و مديران و پژوهشگران کشورهای خاورميانه را افزايش داده است. طبق اين گزارش حدود ۸۰درصد از مساحت ايران زير پوشش بيابان و نيمه بيابان است، بنابراين زير فشار عوامل جوی و نيز عوامل خاص وضعيت ايران مخاطره‌انگيز خواهد بود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



عدم توجه به اهميت منابع طبيعی، گرفتاری در يک توليد مصرفی افسارگسيخته، ويرانگری مسئولان سياسی و فقدان دانش و آموزش زيست محيطی در نزد مديران و شهروندان، جهان مارا به بيماری مهلک کشانده است. اين حرفها قصه برای ايجاد ترس نيست، اين حرفها برای فضاسازی نيست، اين حرفها بيان هوشمندانه يک فاجعه جدی است که زندگی را تهديد ميکند. اغلب نخبگان ومسئولان جامعه، سياسيون و روشنفکران ايران، در فقدان درک درست، دربی حسی وبيهوشی بسر ميبرند.

در مورد علل جوی خشکسالی ازعواملی چون افزايش اختلالات ناشی از گازهای گلخانه‌ای و انتقال نامتناسب و نابرابر نورخورشيد به زمين و از زمين به خورشيد که سبب افزايش گرمايش زمين گشته بايد صحبت نمود. بعلاوه افزايش غلظت گاز در جو سبب ميشود گرمای زمين بالا رفته و سبب خشکسالی گردد. بسياری از دانشمندان برآنند که شدت گازهای گلخانه ای که ناشی از فعاليت صنعتی و اقتصادی انسان است، سبب افزايش درجه حرارت کره زمين شده، منجر به پديدار شدن و تشديد ناگواريها و طغيانهای طبيعی مانند آب شدن يخهای قطبی و افزايش سيل و توفان گشته و بالاخره بيابانزائی و خشکسالی را بسرعت گسترش ميدهد. البته اين عامل اساسی جوی توضيح دهنده همه علل در اين يا آن منطقه نميباشد وبه اين خاطر مانيازمند يک تحليل همه جانبه و سيستميک ودر ضمن مشخص ميباشيم.



درابتدای سال ۲۰۱۳ ميلادی گزارشی از طرف ناسا سازمان فضايی آمريکا درباره شرايط جوی واقليمی زمين در ۳۰سال آينده انتشاريافته که نگرانی افراد متخصص جهان ومديران و پژوهشگران کشورهای خاورميانه را افزايش داده است. در اين گزارش گفته ميشود که به سبب وضع لايه اوزن و همچنين انحراف زمين به ميزان يک‌ ميليونيم‌ درصد از مسير چرخشی خود به دور خورشيد ۴۵ کشور جهان دچار خشکسالی شديد شده و در صورت عدم مديريت درست ونبود ذخيره منابع آبی دچار بحران حاد در توليد کشاورزی و دامداری نيز آب آشاميدنی شهروندان خود می‌شوند؛ در اين گزارش ناسا، رتبه چهارم ايران در فهرست ۴۵ کشور، يک نکته بسيار اساسی ميباشد واين کشور که روی کمربند خشک جغرافيائی قراردارد در شرايط دشواری قرارخواهد گرفت. طبق اين گزارش حدود ۸۰درصد از مساحت ايران زير پوشش بيابان ونيمه بيابان است، بنابراين زير فشارعوامل جوی ونيز عوامل خاص وضعيت ايران مخاطره انگيز خواهد بود. در حالی که پيش‌بينی می‌شود تا سال ۲۰۴۵ به لحاظ افزايش جمعيت تقاضای مصرف آب شيرين در خاورميانه ۶۰‌درصد افزايش يابد، اما برپايه بررسی علمی منابع آب شيرين خاورميانه تا سال ۲۰۵۰ حتا به رقمی ۱۰‌درصد کمتر از ميزان کنونی خواهدرسيد. براساس اين گزارش در فاصله سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ مجموع آب شيرين ذخيره شده دو رودخانه دجله و فرات بيش از ۱۱۴ کيلومتر مکعب کاهش داشته است که اين رقم کاهش پس از هندوستان دومين کاهش بزرگ منابع آب شيرين در جهان محسوب می‌شود. در اين گزارش آمده دليل اصلی اين بحران اينستکه ۶۰‌درصد کاهش اين منابع آب شيرين در دو رودخانه دجله و فرات، بخاطرحفر چاه در ترکيه و حفر بيش از هزار چاه عميق در کشورعراق بوده است و ۲۰‌درصد علت آن نيز خشکسالی سال ۲۰۰۷ و خشک شدن ۹۰ درصد تالابهای عراق وکاهش بارش و بالاخره سوء مديريت دولتی در حفظ منابع آبی و بازسازی و تحکيم زيرساخت‌های هدايت منابع آبی زير زمينی ميباشد. ما توجه داشته باشيم که "بحرالميت" در اردن در حال خشک شدن است و بخش مهمی از آبهای درياچه اروميه نيز از بين رفته است.



بنابر اين گزارش مدل های شبيه ساز ۱۴۰ سال گذشته، نشان می دهد گرم شدن ناشی از افزايش غلظت دی اکسيد کربن، ميزان بارش در سراسر زمين را تغيير داده، بنحوی که بشکل متضاد دوره های بی باران و باران شديد افزايش يافته و باران های متوسط کاهش می يابد. در واکنش به گرمای ناشی از افزايش دی اکسيد کربن، چرخه آب جهانی رقابت بزرگی را برای جذب رطوبت ايجاد کرده ودر نتيجه باران سنگين را افزايش ميدهد. مناطقی که پيش بينی می شود بالاترين افزايش چشمگير را درريزش باران های سنگين داشته باشند، مناطق حاره ای در اطراف خط استوا بويژه در اقيانوس آرام و در موسم بارندگی های سنگين مناطق آسيايی است، وچه بسا در مناطق بيرون از نقاط حاره که خشک هستند هيچ بارشی انجام نگيرد.(افکار نيوز ۱۵/۲/۱۳۹۲) خاورميانه و ايران از جمله مناطقی هستند که بطرز شديد در قلب اين بحران قرار خواهند داشت، امری که می طلبد تا بيشترين و فوری تری اقدامات پيشگيرانه برای ذخيره آب و کاهش هدردهی آب در دستور کار قرار گيرد. در ايران کمبود جدی آب وجودارد و بسرعت با بحران بيسابقه قحطی آب مواجه خواهيم شد.

ايران در بحران و سوء مديريت

کشور ايران از نظر بين المللی در منطقه خشک و نيمه خشک قراردارد. منطقه خشک بر پايه درصد بالای تبخير نسبت به ريزش بارش سالانه تعريف ميگردد. چنين منطقه ای در برگيرنده زمينهای فراخشک، خشک، نيمه خشک و خشک نيمه مرطوب تقسيم ميگردد. در حالی که در فرانسه بارش سالانه ۶۵۰ ميليمتر است و ميانگين جهانی سه برابرميانگين ايران است، در ايران ميانگين بارش سالانه ۲۵۰ ميليمتر ميباشدو بيش از۸۰ درصدازسطح کشور را مناطق خشک ونيمه خشک دربرگرفته است. با توجه به وضعيت اقليمی ايران وجايگاه اش در منطقه و نيز ويرانگری های داخل کشور، ميزان زيادی از آبهای بارشی تبخير ميشود و بخش مهم ديگری نيز به هدر ميرود. خشک شدن برخی درياچه ها مانند اروميه ورودخانه ها مانند زاينده رود، سوء مديريت آب در ايران وعدم آموزش زيست محيطی شهروندان، وضعيت کنونی زيست محيطی کشور دلخراش ميباشد و با توجه به وخامت اوضاع جوی در دوره زمانی کوتاهی کشور بسوی يک بحران حادترخشکسالی ودر نتيجه کمبود آب سوق ميدهد. سازمان ملل نيز اعلام نموده که بخش اعظمی از اراضی کشور ايران شامل اکوسيستم خشک و نيمه خشک با ميزان بارش ۲۵۰ ميليمتری در سال بوده وبا بحرانی که در پيش است، نتيجه آن کاهش فزاينده رويش گياهان و کاهش توليدکشاورزی است و بنابراين حفظ و توسعه پوشش گياهی و منابع آبی يک ضرورت تاريخی است. عليرغم اين روند بحرانی و هشدارهای جهانی سياستها در ايران به وخامت بيشتر زيست محيطی و تخريب منابع آبی منجر ميگردنند. حال به چند نمونه مشخص از سوء مديريت و بحران آب در ايران توجه کنيد، اين موارد نه تنها مشکلات جوی و اقليمی را منعکس ميکنند بلکه بويژه مديريت نابخردانه در شهرسازی و تقسيم آب و ذخاير آبی وسيستم آبرسانی وغيره را نيز نشان ميدهد.

نمونه يکم: در دهه‌های اخير که با خشکسالی‌های پی‌درپی نيز همراه بوده، حفر بی‌رويه چاههای عميق و استفاده از ابزارهای نوين با مکش‌های قوی، به سرعت سفره‌های آب زيرزمينی را دستخوش اختلال نموده ونيزبا سدسازی‌های بدون کارشناسی سبب شده که روند تغذيه طبيعی اين سفره‌ها دچاردشواری حاد گردد وخود سدها گرفتار سرنوشتی سخت باشند وتغذيه طبيعی آسانی نداشته باشند. براساس گزارش وزارت نيروحجم آب ورودی به سدهای تهران ۷۸۷ميليون مترمکعب کاهش يافته است که اين ميزان نسبت به‌مدت مشابه سال آبی گذشته ۴۳درصد کاهش نشان می‌دهد. حجم آب ورودی به مخزن سدهای لار، طالقان، ماملو، کرج و لتيان از ابتدای سال آبی جاری تاکنون در مقايسه با مدت سال آبی پيش ۳۱ درصد کاهش را نشان ميدهد. خشکی هوا و کاهش بارش افت سدها را سبب شده است، بعلاوه بيش از نيمی از سدهای کشورلايروبی نشده و از نقش اوليه خود که آبياری ويا توليد برق باشد خارج شده اند.

نمونه دوم: دراستان سرسبز مازندران، آب شهرک شهاب‌نيا واقع در بابل گاهی تا بيشتر از ۳۶ساعت قطع می‌شود. اداره آب و فاضلاب شهر بابل مشکل را ناشی از افزايش ساخت‌وسازها و تراکم جمعيت به ويژه، ساخت مجتمع‌های مسکونی می‌داند. در شهرستان بابلسر، برج‌های متعدد مسکونی حتی در چند متری دريا ساخته شده که ناشی از سوءمديريت و رانت‌خواری وفساد اداری است. اين ساخت‌ وسازها توازن بهره‌برداری و مصرف آب در اين منطقه از استان مازندران را که بيشتر متکی به سفره‌های آب زيرزمينی است برهم‌زده است و ادامه ساخت‌وسازها در آينده بحران را تشديد خواهد کرد. يادآوری اين نکته نيز لازم است که در مناطق بسياری سفره‌های آب زيرزمينی به ذخاير آب شور رسيده‌اند.

نمونه سوم: در فصل گرما، با افت شديد منابع آب سد زاينده رود، استفاده روزافزون آب توسط صنايع، هدرروی فزاينده آب، کاهش سطح آب‌های زير زمينی و افزايش گرمای هوا، آب موجود در شبکه توزيع اصفهان تا ۳۰درصد کاهش يافته و طرح جيره‌بندی آب از پيش از ظهر تا ساعات ميانی شب کليد خورده است. افت شديد فشار آب در شبکه مصرف مانع تأمين آب طبقه همکف به طبقات بالا در ساختمانها شده است. قطع آب زاينده رود در طول مسير خود تا تالاب گاوخونی منجر به خانه خرابی کشاورزان متعدد و تخريب پوشش گياهی گشته و بيانزائی وتوفانهای گرد وغبار را افزايش داده است.

نمونه چهارم: ميزان هدرروی آب در روستاهای استان کهگيلويه و بويراحمد، بالای ۵۰درصد است و اين در حالی است که اين ميزان در کشورهای توسعه يافته ۵ درصد است. در اين استان ۹۰ درصد مشکلات هدرروی آب ناشی از انشعابات غيرمجاز است که در همين خصوص پنجهزار انشعاب غيرمجاز آب در سال گذشته در روستاهای استان توسط ماموران دولتی شناسايی شد. گاهی روند قضائی محکوم کردن متخلف تا ۶سال به طول می‌انجامد. در سال گذشته تنها ۹ميليون مترمکعب آب فروخته شد و اين در حالی است که ۱۴ميليون مترمکعب آب توليد شده است. در جائی که ميزان ۸۰ درصد هزينه‌های توليد آب را دولت پرداخت می‌کند، عدم‌کنتور‌گذاری در روستاها يکی ديگر از مشکلات هدرروی و نشانه برخورد غير مسئولانه و مديريت نادرست است. در حاليکه ميزان هدردادن اينچنين بالاست، از يک هزار ۶۷۶ روستای اين استان، تعداد ۲۹۰ روستا فاقد آب آشاميدنی هستند.

نمونه پنجم: سرمايه گذاری لازم وحسابداری درست و مسئولانه وجود ندارد. کانال کشی ها فرسوده بوده و آب زيادی هدر ميرود. طبق نظر دولت ۹۸ درصد جمعيت شهری ايران تحت پوشش آب آشاميدنی وشرب هستند، ولی از آنجا که شبکه های تقسيم دارای قدمت ۳۵ تا ۴۰ ساله اند بميزان ۲۰ تا ۳۰ درصد اين آب به هدر ميرود. قيمت تمام شده هرمترمکعب آب آشاميدنی را اگر ۵۰۰ تومان در نظر بگيريم. به ازای هر متر مکعب آب شرب بين ۱۲۰ تا ۱۵۰ تومان هزينه تصفيه و انتقال و حدود ۳۵۰ تومان هزينه سرمايه گذاری ميشود و با اين حساب قيمت تمام شده برای هر متر مکعب آب شرب با استاندارد مطلوب ۵۰۰ تومان ميشود که دولت اين آب را به مردم به قيمت ۸۰ تومان ميفروشد يعنی ۴۲۰ تومان يارانه ميدهد. حال روشن است که يارانه ها از بودجه کشوری بوده و ثروتی است که بايد درست مديريت شود وسرمايه گذاری ها نيز بايد بشکل اصولی انجام شود تا جلوی هدرروی گرفته شود. متاسفانه همه جهات تامين آب در ايران مسئله دار است و شايستگی و لياقت لازم وجود ندارد.

نمونه ششم: بيش از ۸۰ درصد آبهای کشور توسط فعاليت کشاورزی استفاده ميشود ولی متاسفانه ميزان هدردهی در کشاورزی بسيار بالاست. بخاطر ضعف دانش فنی، عدم شبکه آبياری مناسب و نبود مديريت درست توزيع عملی، بازده مصرف در کشاورزی بطور متوسط ۳۰ درصد است، زيرا آبياری سنتی است. با پيچ و خم های مسير، وجود علفهای هرز و نبود لايروبی، آب بيهوده مصرف ميشود. حال آنکه مديريت را بايد متحول ساخت وشيوه های آبياری قطره ای و آبياری بارانی را بايد گسترش داد. باآبياری قطره ای، بازدهی آب را به ۹۰ درصد ميتوان افزايش داد. اگر توجه کنيم که بعنوان نمونه درشهرستان تايباد در استان خراسان رضوی که متوسط ميزان بارندگی سالانه ۱۶۳ ميليمتر است و با آب چاهها و قناتها، کل آب استحصالی ۳۵۴ ميليون متر مکعب برآورد شده و بيشتر آن صرف کشاورزی ميشود. ولی در مسير ۱۵۰۰ کيلومتری نهرهای متعدد و دراز و پر پيچ وخم بخش مهمی از آب کشاورزی هدر ميرود، حال اگر مسيرهای هدايت آب به وسيله لوله يا کانال کشی از حالت سنتی خارج شود تا از هدر رفتن آب جلوگيری شود، با لوله گذاری هر يک کيلو متر از کانال های انتقال آب ميتوان ۵۰ هزار مترمکعب آب صرفه جويی کرد. آبهای هدر رفته در ايران عظيم است، اصراف در استفاده منابع طبيعی مانند آب اذهان را بدرد نمی آورد، حال آنکه در يک سرزمين خشک قبل از هرچيز بايد باين امر توجه شود.

آمادگی در برابر بحران؟

بر اساس آمار دولت حداقل ۱۵۰ شهر و ۷۵۰۰ روستا وجوددارند که از خشکسالی و کمبود آب رنج ميبرند و استانهائی مانند کرمان، سيستان و بلوچستان، خراسان، يزد، خوزستان از جمله مناطق دستخوش بحرانند. البته اين آمار بيان کل واقعيت نيست. توليد و توزيع آب در ايران با دشواری های مديريتی بسيار مواجه است. ايران ۱۳ ميليارد متر مکعب آب از کشورهای ديگر وارد ميکند، ولی از آنجا که مديريت و آموزش درستی موجود نيست همه شهروندان ايرانی از پوشش مناسب آب شرب برخوردار نيستند. بيش از نيمی از مردم ايران از خشکی و بيابانزائی و بحران آب در رنج بزرگی بسر ميبرند، زيرا بارش بمرور کاهش يافته ودر شرايط سياست های خانمانسوز دولتی، مشکلات زيستی و اقتصادی مردم انباشته ميگردند. مردم از مناسبات زيست محيطی سالم برخوردار نيستند، بسياری از روستاها از آب آشاميدنی بهداشتی محرومند و منابع طبيعی پيوسته مورد ضربه قرار ميگيرند. بيلان حکومت اسلامی در عرصه زيست محيطی، جز ويرانگری و بی توجهی چيز ديگری نبوده است. لازم به ياد آوری است که کاهش سطح جنگل های شمال کشور از۱۸ ميليون هکتار به ۱۲ ميليون هکتار درسی سال گذشته بيان فقدان يک مديريت مناسب بوده است. در ايران هرساله سطح وسيعی از مراتع واراضی کشاورزی ازدست ميرود و کشاورزی وپوشش گياهی دائم دستخوش تخريب و رشد بيابانزائی می باشد. هرسال حدود۰۰۰/۶۵۰/۱هکتاربروسعت بيابانهای ايران افزوده می شود واين بيابانزائی و اين هوای خشک، فاجعه ای است که سلامتی و رفاه آنها را هرچه بيشتر بخطر مياندازد. با رشد خشکی و بيابانزائی زيانها بيشمارند: کاهش عمق آب در سفره های زير زمينی، کاهش اکسيژن محلول آب، افزايش گرمايش آب، کاهش ميزان وتنوع کشاورزی، نابودی پوششهای گياهی، خسارات مالی و اقتصادی هنکفت، افزايش بيماری، بهم ريختگی و تخريب تنوع زيستی، بی سامانی اجتماعی و اقتصادی، کوچ های انسانی و حيوانی، خسارات بهداشتی و جانی، کاهش ميزان بارندگی، ايجاد ريزگردها، وغيره. مسئله ايران عليرغم عوامل جوی و اقليمی جهانی قبل از هرچيز ناشی از عوامل درونی و سياستهای دولتی و فقدان سرمايه گذاری وتحقيقات واقدامات پيشگيرانه و نبود يک برنامه آموزشی گسترده برای آگاهی های عمومی و تشويق مردم به صرفه جوئی منابع طبيعی است.

درحال حاضر ميليون‌ها هکتار زمين فرسوده نياز به همکاری دولت‌های منطقه، بنگاه‌های اقتصادی و حاميان محيط ‌زيست دارد. درايران سازمان‌ها ونهادهای دولتی به‌ويژه سازمان جنگل‌ها ومراتع و سازمان حفاظت محيط‌ زيست دراين زمينه هيچگونه گام‌ مؤثر برنداشته‌اند. برای کنترل بيابان‌زايی بايد آگاهی عمومی جامعه و ظرفيت‌ها را افزايش داد. علاوه بر اين بايد مشارکت مردم محلی و کنترل و مديريت بهره‌برداری از آب و خاک را هم مدنظر قرار داد. آبياری تحت فشار، احداث بادشکن زنده برای مقابله با فرسايش بادی با مشارکت کشاورزان، روش‌های خاک‌ ورزی به‌منظور کاهش فرسايش بادی در نواحی کشاورزی، استفاده از انرژی‌های پاک، توسعه فضای سبز، تقويت سيستم‌های پايش از اقدامات مناسب برای مقابله با بيابان‌زايی و خشکسالی‌هاست.

با توجه به گرمايش زمين و آشوبهای جوی وبحران خشکی و بيابانزائی حادی که در راه است و با توجه به کم‌آبی و دشواری‌های دستيابی به منابع آب شيرين، به مردم بايد آموخت که همواره در حفظ ومصرف آب احتياط نمايند. در جامعه ما روحيه و فرهنگ صرفه‌جويی در آب بنحو درست وجود ندارد وآموزش نگهداری از محيط زيست در تربيت اجتماعی گسترش نيافته است. توجه داشته باشيم که ميانگين جهان ۱۵۰ ليتر مصرف آب بازای هرنفر در هرشبانه روز است، حال آنکه ميانگين در کشور ما ۲۵۰ ليتر آب شرب است، اين امر بيان هدر دادن آب است. برپايه يک پيش بينی در ايران در سال ۱۴۰۰ بيش از ۱۰ ميليارد متر مکعب آب در سال، در بخش شرب شهری، روستايی و صنعت استفاده خواهد شد. با فرض ۶۰ تا ۷۰ درصد ضريب بازيافت اين مصرف سه گانه، سالانه حدود شش تاهفت ميليارد متر مکعب از اين آب قابل بازچرخانی ميباشد و می توان با تکنولوژی و مديريت مناسب به طور مستقيم ظرفيت تأمين آبی کشور برای مصرف در کشاورزی و صنعت را افزايش داد. بعلاوه بايد با مديريت اکولوژيکی منابع موجود (بويژه آبهای سطحی)، مصرف وتقسيم آن ، افزايش بهره دهی، کاهش ميزان تخريب و آلودگی، پيش بينی تغييرات جمعيتی درآينده و تدوين قوانين حفاظت آب، در کاهش تأثيرات منفی بطور همه جانبه بکوشيم.

سعدی بزرگ بشکل زيبا اهميت هدر ندادن آب را چنين مطرح ميکند:
چو دخلت نيست خرج آهسته‌تر کن
کــه مـی‌خوانند ملاحـان سرودی
اگـر بـاران به کــوهستان نبــارد
به سالی دجله ‌گردد خشک‌رودی.

جلال ايجادی
استاد دانشگاه و کارشناس محيط زيست
idjadi@free.fr


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016