گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 تیر» مصر معترض و دامهای مذهبيون در ايران، جلال ايجادی29 خرداد» جامعهشناسی انتخاباتی ايران، جلال ايجادی 4 اردیبهشت» جامعهشناسی فساد در ايران، جلال ايجادی 22 فروردین» ایران: بحران آب، سوء مدیریت و پیآمدها، جلال ایجادی 15 اسفند» سياست اتمی ايران درمذاکرات قزاقستان، جلال ايجادی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رنج نيمی از مردم ايران از بحران خشکسالی و بيابانزائی، جلال ايجادیگزارش ناسا، سازمان فضايی آمريکا درباره شرايط جوی واقليمی زمين در ۳۰ سال آينده نگرانی افراد متخصص جهان و مديران و پژوهشگران کشورهای خاورميانه را افزايش داده است. طبق اين گزارش حدود ۸۰درصد از مساحت ايران زير پوشش بيابان و نيمه بيابان است، بنابراين زير فشار عوامل جوی و نيز عوامل خاص وضعيت ايران مخاطرهانگيز خواهد بود
در مورد علل جوی خشکسالی ازعواملی چون افزايش اختلالات ناشی از گازهای گلخانهای و انتقال نامتناسب و نابرابر نورخورشيد به زمين و از زمين به خورشيد که سبب افزايش گرمايش زمين گشته بايد صحبت نمود. بعلاوه افزايش غلظت گاز در جو سبب ميشود گرمای زمين بالا رفته و سبب خشکسالی گردد. بسياری از دانشمندان برآنند که شدت گازهای گلخانه ای که ناشی از فعاليت صنعتی و اقتصادی انسان است، سبب افزايش درجه حرارت کره زمين شده، منجر به پديدار شدن و تشديد ناگواريها و طغيانهای طبيعی مانند آب شدن يخهای قطبی و افزايش سيل و توفان گشته و بالاخره بيابانزائی و خشکسالی را بسرعت گسترش ميدهد. البته اين عامل اساسی جوی توضيح دهنده همه علل در اين يا آن منطقه نميباشد وبه اين خاطر مانيازمند يک تحليل همه جانبه و سيستميک ودر ضمن مشخص ميباشيم.
ايران در بحران و سوء مديريت کشور ايران از نظر بين المللی در منطقه خشک و نيمه خشک قراردارد. منطقه خشک بر پايه درصد بالای تبخير نسبت به ريزش بارش سالانه تعريف ميگردد. چنين منطقه ای در برگيرنده زمينهای فراخشک، خشک، نيمه خشک و خشک نيمه مرطوب تقسيم ميگردد. در حالی که در فرانسه بارش سالانه ۶۵۰ ميليمتر است و ميانگين جهانی سه برابرميانگين ايران است، در ايران ميانگين بارش سالانه ۲۵۰ ميليمتر ميباشدو بيش از۸۰ درصدازسطح کشور را مناطق خشک ونيمه خشک دربرگرفته است. با توجه به وضعيت اقليمی ايران وجايگاه اش در منطقه و نيز ويرانگری های داخل کشور، ميزان زيادی از آبهای بارشی تبخير ميشود و بخش مهم ديگری نيز به هدر ميرود. خشک شدن برخی درياچه ها مانند اروميه ورودخانه ها مانند زاينده رود، سوء مديريت آب در ايران وعدم آموزش زيست محيطی شهروندان، وضعيت کنونی زيست محيطی کشور دلخراش ميباشد و با توجه به وخامت اوضاع جوی در دوره زمانی کوتاهی کشور بسوی يک بحران حادترخشکسالی ودر نتيجه کمبود آب سوق ميدهد. سازمان ملل نيز اعلام نموده که بخش اعظمی از اراضی کشور ايران شامل اکوسيستم خشک و نيمه خشک با ميزان بارش ۲۵۰ ميليمتری در سال بوده وبا بحرانی که در پيش است، نتيجه آن کاهش فزاينده رويش گياهان و کاهش توليدکشاورزی است و بنابراين حفظ و توسعه پوشش گياهی و منابع آبی يک ضرورت تاريخی است. عليرغم اين روند بحرانی و هشدارهای جهانی سياستها در ايران به وخامت بيشتر زيست محيطی و تخريب منابع آبی منجر ميگردنند. حال به چند نمونه مشخص از سوء مديريت و بحران آب در ايران توجه کنيد، اين موارد نه تنها مشکلات جوی و اقليمی را منعکس ميکنند بلکه بويژه مديريت نابخردانه در شهرسازی و تقسيم آب و ذخاير آبی وسيستم آبرسانی وغيره را نيز نشان ميدهد. نمونه يکم: در دهههای اخير که با خشکسالیهای پیدرپی نيز همراه بوده، حفر بیرويه چاههای عميق و استفاده از ابزارهای نوين با مکشهای قوی، به سرعت سفرههای آب زيرزمينی را دستخوش اختلال نموده ونيزبا سدسازیهای بدون کارشناسی سبب شده که روند تغذيه طبيعی اين سفرهها دچاردشواری حاد گردد وخود سدها گرفتار سرنوشتی سخت باشند وتغذيه طبيعی آسانی نداشته باشند. براساس گزارش وزارت نيروحجم آب ورودی به سدهای تهران ۷۸۷ميليون مترمکعب کاهش يافته است که اين ميزان نسبت بهمدت مشابه سال آبی گذشته ۴۳درصد کاهش نشان میدهد. حجم آب ورودی به مخزن سدهای لار، طالقان، ماملو، کرج و لتيان از ابتدای سال آبی جاری تاکنون در مقايسه با مدت سال آبی پيش ۳۱ درصد کاهش را نشان ميدهد. خشکی هوا و کاهش بارش افت سدها را سبب شده است، بعلاوه بيش از نيمی از سدهای کشورلايروبی نشده و از نقش اوليه خود که آبياری ويا توليد برق باشد خارج شده اند. نمونه دوم: دراستان سرسبز مازندران، آب شهرک شهابنيا واقع در بابل گاهی تا بيشتر از ۳۶ساعت قطع میشود. اداره آب و فاضلاب شهر بابل مشکل را ناشی از افزايش ساختوسازها و تراکم جمعيت به ويژه، ساخت مجتمعهای مسکونی میداند. در شهرستان بابلسر، برجهای متعدد مسکونی حتی در چند متری دريا ساخته شده که ناشی از سوءمديريت و رانتخواری وفساد اداری است. اين ساخت وسازها توازن بهرهبرداری و مصرف آب در اين منطقه از استان مازندران را که بيشتر متکی به سفرههای آب زيرزمينی است برهمزده است و ادامه ساختوسازها در آينده بحران را تشديد خواهد کرد. يادآوری اين نکته نيز لازم است که در مناطق بسياری سفرههای آب زيرزمينی به ذخاير آب شور رسيدهاند. نمونه سوم: در فصل گرما، با افت شديد منابع آب سد زاينده رود، استفاده روزافزون آب توسط صنايع، هدرروی فزاينده آب، کاهش سطح آبهای زير زمينی و افزايش گرمای هوا، آب موجود در شبکه توزيع اصفهان تا ۳۰درصد کاهش يافته و طرح جيرهبندی آب از پيش از ظهر تا ساعات ميانی شب کليد خورده است. افت شديد فشار آب در شبکه مصرف مانع تأمين آب طبقه همکف به طبقات بالا در ساختمانها شده است. قطع آب زاينده رود در طول مسير خود تا تالاب گاوخونی منجر به خانه خرابی کشاورزان متعدد و تخريب پوشش گياهی گشته و بيانزائی وتوفانهای گرد وغبار را افزايش داده است. نمونه چهارم: ميزان هدرروی آب در روستاهای استان کهگيلويه و بويراحمد، بالای ۵۰درصد است و اين در حالی است که اين ميزان در کشورهای توسعه يافته ۵ درصد است. در اين استان ۹۰ درصد مشکلات هدرروی آب ناشی از انشعابات غيرمجاز است که در همين خصوص پنجهزار انشعاب غيرمجاز آب در سال گذشته در روستاهای استان توسط ماموران دولتی شناسايی شد. گاهی روند قضائی محکوم کردن متخلف تا ۶سال به طول میانجامد. در سال گذشته تنها ۹ميليون مترمکعب آب فروخته شد و اين در حالی است که ۱۴ميليون مترمکعب آب توليد شده است. در جائی که ميزان ۸۰ درصد هزينههای توليد آب را دولت پرداخت میکند، عدمکنتورگذاری در روستاها يکی ديگر از مشکلات هدرروی و نشانه برخورد غير مسئولانه و مديريت نادرست است. در حاليکه ميزان هدردادن اينچنين بالاست، از يک هزار ۶۷۶ روستای اين استان، تعداد ۲۹۰ روستا فاقد آب آشاميدنی هستند. نمونه ششم: بيش از ۸۰ درصد آبهای کشور توسط فعاليت کشاورزی استفاده ميشود ولی متاسفانه ميزان هدردهی در کشاورزی بسيار بالاست. بخاطر ضعف دانش فنی، عدم شبکه آبياری مناسب و نبود مديريت درست توزيع عملی، بازده مصرف در کشاورزی بطور متوسط ۳۰ درصد است، زيرا آبياری سنتی است. با پيچ و خم های مسير، وجود علفهای هرز و نبود لايروبی، آب بيهوده مصرف ميشود. حال آنکه مديريت را بايد متحول ساخت وشيوه های آبياری قطره ای و آبياری بارانی را بايد گسترش داد. باآبياری قطره ای، بازدهی آب را به ۹۰ درصد ميتوان افزايش داد. اگر توجه کنيم که بعنوان نمونه درشهرستان تايباد در استان خراسان رضوی که متوسط ميزان بارندگی سالانه ۱۶۳ ميليمتر است و با آب چاهها و قناتها، کل آب استحصالی ۳۵۴ ميليون متر مکعب برآورد شده و بيشتر آن صرف کشاورزی ميشود. ولی در مسير ۱۵۰۰ کيلومتری نهرهای متعدد و دراز و پر پيچ وخم بخش مهمی از آب کشاورزی هدر ميرود، حال اگر مسيرهای هدايت آب به وسيله لوله يا کانال کشی از حالت سنتی خارج شود تا از هدر رفتن آب جلوگيری شود، با لوله گذاری هر يک کيلو متر از کانال های انتقال آب ميتوان ۵۰ هزار مترمکعب آب صرفه جويی کرد. آبهای هدر رفته در ايران عظيم است، اصراف در استفاده منابع طبيعی مانند آب اذهان را بدرد نمی آورد، حال آنکه در يک سرزمين خشک قبل از هرچيز بايد باين امر توجه شود. آمادگی در برابر بحران؟ بر اساس آمار دولت حداقل ۱۵۰ شهر و ۷۵۰۰ روستا وجوددارند که از خشکسالی و کمبود آب رنج ميبرند و استانهائی مانند کرمان، سيستان و بلوچستان، خراسان، يزد، خوزستان از جمله مناطق دستخوش بحرانند. البته اين آمار بيان کل واقعيت نيست. توليد و توزيع آب در ايران با دشواری های مديريتی بسيار مواجه است. ايران ۱۳ ميليارد متر مکعب آب از کشورهای ديگر وارد ميکند، ولی از آنجا که مديريت و آموزش درستی موجود نيست همه شهروندان ايرانی از پوشش مناسب آب شرب برخوردار نيستند. بيش از نيمی از مردم ايران از خشکی و بيابانزائی و بحران آب در رنج بزرگی بسر ميبرند، زيرا بارش بمرور کاهش يافته ودر شرايط سياست های خانمانسوز دولتی، مشکلات زيستی و اقتصادی مردم انباشته ميگردند. مردم از مناسبات زيست محيطی سالم برخوردار نيستند، بسياری از روستاها از آب آشاميدنی بهداشتی محرومند و منابع طبيعی پيوسته مورد ضربه قرار ميگيرند. بيلان حکومت اسلامی در عرصه زيست محيطی، جز ويرانگری و بی توجهی چيز ديگری نبوده است. لازم به ياد آوری است که کاهش سطح جنگل های شمال کشور از۱۸ ميليون هکتار به ۱۲ ميليون هکتار درسی سال گذشته بيان فقدان يک مديريت مناسب بوده است. در ايران هرساله سطح وسيعی از مراتع واراضی کشاورزی ازدست ميرود و کشاورزی وپوشش گياهی دائم دستخوش تخريب و رشد بيابانزائی می باشد. هرسال حدود۰۰۰/۶۵۰/۱هکتاربروسعت بيابانهای ايران افزوده می شود واين بيابانزائی و اين هوای خشک، فاجعه ای است که سلامتی و رفاه آنها را هرچه بيشتر بخطر مياندازد. با رشد خشکی و بيابانزائی زيانها بيشمارند: کاهش عمق آب در سفره های زير زمينی، کاهش اکسيژن محلول آب، افزايش گرمايش آب، کاهش ميزان وتنوع کشاورزی، نابودی پوششهای گياهی، خسارات مالی و اقتصادی هنکفت، افزايش بيماری، بهم ريختگی و تخريب تنوع زيستی، بی سامانی اجتماعی و اقتصادی، کوچ های انسانی و حيوانی، خسارات بهداشتی و جانی، کاهش ميزان بارندگی، ايجاد ريزگردها، وغيره. مسئله ايران عليرغم عوامل جوی و اقليمی جهانی قبل از هرچيز ناشی از عوامل درونی و سياستهای دولتی و فقدان سرمايه گذاری وتحقيقات واقدامات پيشگيرانه و نبود يک برنامه آموزشی گسترده برای آگاهی های عمومی و تشويق مردم به صرفه جوئی منابع طبيعی است. درحال حاضر ميليونها هکتار زمين فرسوده نياز به همکاری دولتهای منطقه، بنگاههای اقتصادی و حاميان محيط زيست دارد. درايران سازمانها ونهادهای دولتی بهويژه سازمان جنگلها ومراتع و سازمان حفاظت محيط زيست دراين زمينه هيچگونه گام مؤثر برنداشتهاند. برای کنترل بيابانزايی بايد آگاهی عمومی جامعه و ظرفيتها را افزايش داد. علاوه بر اين بايد مشارکت مردم محلی و کنترل و مديريت بهرهبرداری از آب و خاک را هم مدنظر قرار داد. آبياری تحت فشار، احداث بادشکن زنده برای مقابله با فرسايش بادی با مشارکت کشاورزان، روشهای خاک ورزی بهمنظور کاهش فرسايش بادی در نواحی کشاورزی، استفاده از انرژیهای پاک، توسعه فضای سبز، تقويت سيستمهای پايش از اقدامات مناسب برای مقابله با بيابانزايی و خشکسالیهاست. با توجه به گرمايش زمين و آشوبهای جوی وبحران خشکی و بيابانزائی حادی که در راه است و با توجه به کمآبی و دشواریهای دستيابی به منابع آب شيرين، به مردم بايد آموخت که همواره در حفظ ومصرف آب احتياط نمايند. در جامعه ما روحيه و فرهنگ صرفهجويی در آب بنحو درست وجود ندارد وآموزش نگهداری از محيط زيست در تربيت اجتماعی گسترش نيافته است. توجه داشته باشيم که ميانگين جهان ۱۵۰ ليتر مصرف آب بازای هرنفر در هرشبانه روز است، حال آنکه ميانگين در کشور ما ۲۵۰ ليتر آب شرب است، اين امر بيان هدر دادن آب است. برپايه يک پيش بينی در ايران در سال ۱۴۰۰ بيش از ۱۰ ميليارد متر مکعب آب در سال، در بخش شرب شهری، روستايی و صنعت استفاده خواهد شد. با فرض ۶۰ تا ۷۰ درصد ضريب بازيافت اين مصرف سه گانه، سالانه حدود شش تاهفت ميليارد متر مکعب از اين آب قابل بازچرخانی ميباشد و می توان با تکنولوژی و مديريت مناسب به طور مستقيم ظرفيت تأمين آبی کشور برای مصرف در کشاورزی و صنعت را افزايش داد. بعلاوه بايد با مديريت اکولوژيکی منابع موجود (بويژه آبهای سطحی)، مصرف وتقسيم آن ، افزايش بهره دهی، کاهش ميزان تخريب و آلودگی، پيش بينی تغييرات جمعيتی درآينده و تدوين قوانين حفاظت آب، در کاهش تأثيرات منفی بطور همه جانبه بکوشيم. سعدی بزرگ بشکل زيبا اهميت هدر ندادن آب را چنين مطرح ميکند: جلال ايجادی Copyright: gooya.com 2016
|