چهارشنبه 23 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تحريم‌های فلج‌کننده در نگاه يک واشنگتن‌نشين، محمد برقعی

محمد برقعی
سوالی مدت‌ها است ذهن مرا به خود مشغول داشته بود و نامه ۵۵ زندانی اين سوال را بيشتر مطرح کرد چرا اکثريت مبارزان درون کشور مخالف تحريم‌های اقتصادی هستند و اکثر مدافعان تحريم‌ها پاره‌ای از خارج‌نشينان هستند؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مدت ها می انديشيدم نکند در داخل کسی از بيم عقوبت جسارت نمی کند تحريم ها راتاييد کند اما ديدم بسياری از اينان خطراتی بس بزرگتر را به جان خريده اند و نظرشان را در مورد برنامه های حکومت و شخصيت های قدرتمند آن با تلخی تمام گفته اند از روسای قوای سه گانه تا اعضای شورای نگهبان و مجلس خيرگان و برفراز همه خود مقام رهبری. در جريان معرفی کابينه آقای روحانی نماينده رودبار در صحن مجلس می گويد در اصفهان و در جلسه ای باحضور آقای روحانی شخصی می گويد همه روسای دولت های پيشين نتوانستند کاری بکنند شما چرا فکر می کنيد می توانيد همه مشکلات از شخص رهبری است وبه آقای روحانی ايراد می گيرد که چرا اعتراضی نکردند بگذرم از نامه های سرگشاده به رهبر وغيره.( از جمله همين زندانيان شجاع که دائما از درون زندان نيز تندترين نامه های سرگشاده را خطاب به ايت الله خامنه ای نوشته اند) و به جرم همين خطرکردن ها است که بسياری از جمله امضا کنندگان اين نامه در زندان هستند من نفراتی از آنان چون آقای معتمد مهر را خبردارم که ماهها چمدان بسته منتظرهجوم ناگهانی مامورين امنيتی بودند و در همان روزهای پر خطر نيز مطالبی را می نوشتند که بسياری از خارج نشينان جرات بيانش را نداشتند بنابر بسيار بی اخلاقی و خود پسندی است ، اگر نه گويم طبابت از روی مزاج عافيت طلب خود ، که اين موضع آنان را درباره رد تحريم ها در اثر يکی از اين دو بدانيم : ترس يا سود خواهی .

اين استدلال هم که تاييد و تشويق به تحريم برای جلوگيری از جنگ است قانع کننده نيست زيرا بدان معنی است که کسانی که قرار است عواقب ويرانگرحمله نظامی را تحمل کنند خطر را نمی فهمند و ما که در امن خارج نشسته ايم متوجه می شويم. چگونه است که تهديدات اسرائيل چنان هفت بند وجود ما را از ترس لرزانده که از ترس مرگ جنگ به تب تحريم رضا داده ايم. کما اين که برخی از همين مدعيان قبلاً بارها نوشته اند که ايران را بايد تحريم های فلج کننده کرد و مردم هم بايد هزينه بدهند تا جمهوری اسلامی سرنگون شود.

آيا انگيزه اصلی اين جماعت طرفدار تحريم ها اين نيست که خود را ناتوان از سرنگونی جمهوری اسلامی ميدانند و همه اميدشان آنست که غرب اين مهم را برايشان انجام دهد و با سرنگون کردن حکومت بيرحم سرسخت و محکم ايران برگشت اينان را به وطن ممکن سازد . اينان چنان مستاصل و خود پسندند که بر اين خواسته در حالی پای می فشارند که به خوبی ميدانند که در هيچ کجا تحريم سبب سقوط دولت ها نشده است . حتی ۱۳ سال تحريم عراق يا چهل سال تحريم کوبا و کره شمالی ويا تحريم فاجعه بار در موزامبيک ،که در اثر بی دارويی چنان امراض عفونی فراگير شد که روزانه صد ها نفر از بين می رفتند و تورم به يک مليون در صد رسيد. اينان بايد نشان دهند که در دنيا در کدام کشورتحريم ها سبب نشده که مردم بر حکومتشان بشورند و بنياد آن را بر باد دهند.

بدين سان برای اين منتظران سرنگونی جمهوری اسلامی با اقدامات غرب ، ناگزير گام پس از تحريم حمله نظامی است . حتی پاره ای از اينان می گويند که تلفات جنگ و ويرانی ها بهتر از بودن اين حکومت است اينان هنوز هم از حمله به عراق و افغانستان حمايت می کنند و حتی فاجعه سوريه را هم برای ايران مناسب ميدانند .يکی شان نوشته بود که خشونت های سوريه خوب است و اپوزيسيون ايران هم بايد همين راه را برود .و يا برخی از آنان بی پروا می گويند اصلا بهتر است ايران تجزيه شود که اين کشور به اين بزرگی مايه درد سر است، . البته نه همه اين مدافعان تحريم با صراحت يا حتی در دل تا اين مرز پيش ميروند اما همه آنان مدافع "مداخله بشر دوستانه" هستندو آنچه را در ليبی اجرا شد در مورد ايران خواستارند (يکی به صراحت نوشته بود که دولت آمريکا بايد مدل ليبی را در ايران پياده کندو دولت ياغی ايران را سرنگون کند و اپوزيسيون ايران را مانند اپوزيسيون ليبی بسازد و به آنها پول هم بدهد) آيا اين خوش خيالی های افراد ی نيست که با نوستالژی خويش زندگی می کنند . نوستالژی ای که نه تنها عملی شدنش پای در واقعيت ندارد که بر فرض وقوع معجزه هم اينان به ايران نمی روند زيرا چنان ريشه در غربت دوانيده اند که باز هم ترجيح می دهند با غم غربت عشق کنند تا زيست در مملکتی که ديگر حوصله زندگی در آن ودر کنار مردمش را ندارند.

اين دلبستگی به غرب و وازدگی از ايران چنان همه وجود آنان را فراگرفته است که کار از مخالفت با دولت به سرزنش ملت کشيده است . اينان اهميتی نمی دهند که پس از آن که ملت با انتخاب آقای روحانی خواستار حسن روابط بين المللی شد وسياست های تنش آفرين رهبری را رد کرد اسرائيل اين انتخاب را يک نيرنگ خواند و وزير دفاعش بر تهديداتش افزود و کنگره آمريکا برای آن که گربه را دم حجله بکشد سنگين ترين تحريم ها را تصويب کرد. اما در عوض به زندانيانی که با همه وجود در برابر اين حکومت ايستاده اند ايراد می گيرند که چرا از خود عزت نفس و غرور ملی نشان داده اند و ضمن نامه آشتی طلبانه اشان نوشته اند اگر به ايران حمله نظامی شود به پاسداری از وطن بر می خيزند و با نيروی مهاجم می جنگند . اين مدافعان تحريم اميدوار به نجات از سوی غرب ، به اين زندانيان به اصطلاح می گويند :بچه چرا پر رويی ميکنی و با بزرگترت با صدای بلند حرف ميزنی.

شرمگينانه از خود می پرسم آيا من واشنگتن نشين در رفاه مجاز هستم در ناز و نعمت واشنگتن و نيويورک و لس آنجلس زندگی کنم و فرمان دهم که بر تحريم های ايران بيفزائيد؟ گور پدر مردم ايران، من که نبايد سختی بکشم. آيا من حاضرم در لس آنجلس و نيويورک و واشنگتن يک هفته از اتومبيل شخصی خودم استفاده نکنم؟ يکی از بهترين استادان ليبرال ايرانی يکی از مشهورترين دانشگاه های امريکا می گفت خواهرش سرطان گرفته و هر آمپولی که می زند، يک ميليون تومان است. مردم بيچاره اين پول را از کجا بياورند؟ شرافت انسانی من کجا رفته است؟ چرا من تا اين حد بی رحم شده ام که زندگی فلاکتبار مردم ايران مرا به گريه نمی اندازد و به جای کمک می کوشم تا زندگی را بر آنان مرگبارتر کنم؟ ايا آنچه برای من اصل شده ضربه به جمهوری اسلامی است اين که ملت چه قيمتی می پردازند اهميتی ندارد به ويژه که در راه اين ارضای خاطر هزينه ای هم نبايد بپردازم.

محمد برقعی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016