از خودبيگانگی ملّی و مسئوليتناپذيری تاريخی، الاهه بقراط
بی بی سی رسانه ملّی ما يا رسانه تبعيدی ما نيست! يک فرستنده خارجی است با کارمندان ايرانی و افغانی و غيره که در آن به کار مشغولند. با اين همه، بی بی سی فارسی در شرايطی که گسترش نظريههای افراطی به اندازه کافی آبشخور دارند، بيش از هر زمان ديگر بايد حساسيتها را درک کرده و نقش روشنگرانه و آگاهی دهنده خويش را فدای عقايد سياسی و يا کم دانشی و ناآگاهی مجريان و برنامهسازان و کارمندان خود نکند. از همين رو اين فرستنده به خاطر جعل تاريخ و "جعلی" ناميدن کشور ايران يک پوزش و توضيح رسمی به مخاطبان خود بدهکار است.
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
بدون هرگونه اغراق و مبالغه، اگر يک خبرنگار يا مجری در يکی از رسانههای کشورهای باز و دمکرات، از جمله آلمان، چنين ادعايی را در مورد کشور خود مطرح میکرد، اگر نه همان لحظه، ولی خيلی زود هم به دليل رفتار و سخن غيرحرفهای و هم به دليل جعل تاريخ و هم به دليل توهين به ملت و مملکت مربوطه، دست کم، اخراج میشد. اينکه رسانههای ديگر به صورت طنز و جدی چه به روزش میآوردند، بماند. منظورم يکی از کارمندان تلويزيون بی بی سی فارسی به نام نادر سلطان پور است که در يک مصاحبه دقيقا چنين میگويد و آن را میتوانيد در لينک زير همين نوشته نيز بشنويد:
«هيچ کشوری در دنيا نيست که امروز مرزهاش بر خون مردم ديگری بنا نهاده نشده باشه. هر کشوری، از آمريکا، ايران، عراق و اردن و سوريه، همه، کشورهای به اصطلاح جعلی هستن که بعد از سقوط امپراتوری عثمانی به وجود آمدن...»
گذشته از اينکه ادعای مرزهای «همه» کشورها بر «خون مردم ديگری» بنا شده، اساسا پوچ و گزاف است، آنچه پس از آن درباره «جعلی» بودن کشور ايران گفته شد، حتا اگر يک اشتباه لپی هم بوده باشد، باز بيانگر عدم تسلط و کم دانشی و ناآگاهی اين مجری، مانند بسياری ديگر از مجريان رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، از جمله رسانههای وابسته به دولتهای خارجی است، که خبررسانی و گزارش و اجرا را با تريبونی برای بيان عقايد سياسی خويش عوضی میگيرند و آن را در رفتارهای شوقآميز و يا خصمانه خويش نسبت به اين يا آن جريان و اين يا آن رويداد و اين يا آن فرد به روشنی نشان نيز میدهند.
حرفه بیرحم و مخاطبانش
دو نمونه را در زمينه خبررسانی و روزنامهنگاری در آلمان مطرح میکنم.
نمونه نخست، همين چند هفته پيش که انتخابات پارلمان آلمان برگزار میشد، يک خبرنگار و مجری پرسابقه تلويزيون ايالت بايرن که حين گزارشی که میداد نتوانسته بود دلبستگی خود را به حزب سوسيال مسيحی پنهان کند، از سوی رسانههای مختلف سکه يک پول شد. موضعگيری او به سود اين حزب به گونهای بود که حتا بينندگانی را که عادت کردهاند گزارشگران و مجريان راديو و تلويزيون را در جايگاه «رابط» و نه «مبلّغ» ببينند، به تعجب انداخت.
نمونه ديگر، مربوط به اِوا هِرمان، گوينده اخبار و مجری برنامههای مختلف تلويزيونی در فرستنده دولتی آلمان است. هِرمان چند سال پيش در جلسه معرفی کتابی که درباره خانواده و نقش آن در تربيت کودکان نوشته بود، گفت با وجود آنکه هيتلر سياستمداری به شدت «کنترل ناپذير»، «وحشتناک» و «خطرناک» بود و مردم آلمان را به سوی «اضمحلال» هدايت کرد، اما در آن رژيم «ارزشهايی» در زمينه خانه و خانواده وجود داشت که امروز ديگر از آنها خبری نيست!
بلافاصله روز بعد، روزنامهها و رسانههای راديويی و تلويزيونی به اين حرف واکنش نشان دادند و اوا هرمان تلاش کرد تا توضيح دهد منظورش دفاع از ارزشهای خانوادگی بوده که پيش از رژيم هيتلری هم وجود داشته و حکومت نازی هم آنها را تقويت میکرد ولی «جنبش ۶۸» آن ارزشها را به باد داد!
توضيح کوتاه آنکه، «جنبش ۶۸» جنبشی است که در دهه شصت ميلادی کشورهای اروپای غربی را با تکيه بر جنبش دانشجويی و جنبش زنان فرا گرفت و مناسبات ديگری از روابط اجتماعی و هم چنين حقوقی را رقم زد. نياز بازار کار و سرمايه به نيروی کارِ زنان و خودآگاهی زنان نسبت به حقوق خويش، تصوير سنتی خانواده را در طول چند دهه به تاريخ سپرد.
اوا هِرمان نه به خاطر دفاع از آن تصوير سنتی و ارزشهای محافظه کارانه بلکه با استناد تأييدآميز بر دوران نازی، آن هم در تلويزيون و هنگام اجرای برنامه بلکه در نشست معرفی کتابش که هيچ ربطی به آن فرستنده نداشت، شغل و موقعيت اجتماعی خود را از دست داد. او حتا در يک گفتگوی تلويزيونی به طور محترمانه از استوديو اخراج شد. منتقدانی که با او نرمتر از ديگران برخورد کردند معتقد بودند يک ژورناليست با تجربه روی موضوع حساسی مانند دوران نازی، بايد در بيان مقصود خود «فرمولبندی» ديگری به کار میبرد. اين مجری تلويزيونی که زمانی در يکی از مهمترين فرستندههای دولتی آلمان کار میکرد، از آن پس به هيچ رسانه جدی راه پيدا نکرد.
اين دو نمونه نشان میدهد همان گونه که ژورناليستها نسبت به سوژههای خويش و هم چنين مخاطبانشان گاه بیرحم هستند، و میتوانند کسی را به عرش اعلا و کس ديگری را بر زمين سرد بکوبند، سوژهها و مخاطبان نيز اگر فرصتی پيدا کنند، نسبت به آنها بیرحم خواهند بود و حتا يک «فرمولبندی» زبانی را، از جمله خارج از محيط کار آنها، بر آنان نخواهند بخشيد. اين هم واقعيت ديگريست که نشان میدهد ژورناليسم و سياست تا چه اندازه با هم وجوه مشترک دارند!
حرفه خودآگاه و مسئول
بی بی سی فارسی اما رسانه ما، رسانه ملّی ما يا رسانه تبعيدی ما نيست! يک فرستنده خارجی است با کارمندان ايرانی و افغانی و کشورهای ديگر که مانند هر کارمند ديگری در آن مؤسسه به کار مشغولند. من به شخصه بيشتر اهل خواندن خبر و گزارشهای مربوط به ايران هستم و راديو و تلويزيونهای ايرانی و فارسی زبان را، چه مربوط به جمهوری اسلامی، چه وابسته به دولتهای خارجی و چه برنامههای خصوصی ماهوارهای، دنبال نمیکنم بلکه مواردی را که گاه به دلايل مختلف مطرح میشوند، انتخاب کرده و از طريق اينترنت تماشا میکنم. در مورد «جعلی» بودن ايران نيز چون در شبکههای اجتماعی پخش شد، با خبر شدم. البته مطلقا طرفدار اين نيستم که کارمندی با تنبيه و اخراج از نان خوردن بيفتد. ولی اين از آن مواردی است که بنا به مسئوليت حرفهای، دست کم يک پوزش رسمی به بينندگان نه تنها ايرانی خود بدهکار است چرا که جعلِ تاريخ کرده و اطلاعات غلط درباره يک کشور (آنهای ديگر به جای خود) منتشر کرده است. سالها پيش من به عنوان يک خواننده به مجله اشپيگل درباره اطلاعات غلطی که درباره ايران داده بود، اعتراض کردم و نه تنها يک نامه دريافت نمودم بلکه تلفنی نيز تماس گرفته و پوزش خواستند. اين رابطه يعنی مطبوعات و رسانهها برای مخاطبان هستند و نه برعکس!
البته مخاطبان يک رسانه موظف نيستند به جستجوی اين بپردازند که يک مجری تلويزيونی و يا هر فرد ديگری چرا چنين ادعايی را مطرح کرده است. با اين همه حتا اگر اين ادعا يک «اشتباه لپی» و يا «فرمول بندی خطا» بوده است، باز هم بايد دربارهاش توضيح داده شده و از مخاطبان عذرخواهی شود و نه اينکه يا به روی خود نياورد و يا با اينکه فيلم اين سخنان وجود دارد، به توجيه آن پرداخت. همواره پذيرفتن اشتباه به مراتب عاقلانهتر از توجيه آن است، اگرچه کمتر کسی پيدا میشود که به اين حقيقت بزرگ پی برده باشد!
ناگفته نماند که در رسانهها حرفهای بی پايه و بیاعتبار زياد گفته میشود و به قول معروف شنونده بايد عاقل باشد. ولی پخش اطلاعات غلط از جمله اينکه «هيچ» کشوری نيست که مرزهايش بر خون مردم ديگر بنا نشده باشد، و ايران را نيز که در طول قرنها نه تنها مرزهايش گسترش نيافته بلکه به دلايل مختلف کوچکتر نيز شده است، جزو آن کشورها ناميدن، ديگر از آن حرفهاست!
من نمیدانم اين رسانهها کارمندان خود را چگونه انتخاب میکنند و چه آموزشهای حرفهای به آنها میدهند ولی گمان میکنم داشتن اطلاعات عمومی در سطح دبيرستان آن هم درباره کشور خود (ظاهرا مجری نامبرده ايرانی است) بايد ديگر از بديهيات بوده باشد. ناگفته نماند که مديران مسئول مطبوعات و رسانههای ديداری و شنيداری نيز درباره خطای کارمندان خود که در حيطه فعاليت حرفهای آنها صورت میگيرد، مسئول و پاسخگو هستند. مسئولان تلويزيون بی بی سی فارسی نيز يک پوزش همراه با توضيح به مخاطبان خود بدهکارند. اگر تا زمان انتشار اين نوشته، اين کار انجام شده باشد، آنچه را خوانديد به حساب تأکيدی دوباره بر مسئوليت ژورناليسم حرفهای و حساسيت بجای مخاطبان رسانهها بگذاريد. اگر هم رسانهای درباره پخش اين جعلِ تاريخ مبنی بر «جعلی» بودن کشور ايران از برنامه و زبان مجری خود، واکنشی نشان ندهد، بايد آن را به حساب بيماری تاريخی ما ايرانيان بگذاريد: ازخودبيگانگی ملّی! و البته در کنارش مسئوليت ناپذيری در برابر آنچه گفتهايم و میگوييم و آنچه انجام دادهايم و انجام میدهيم.
هراندازه خودآگاهی ملّی، خودآگاهی بر شکستها و پيروزیها، بر توانايیها و ناتوانیها، در همه عرصههای تاريخی و فرهنگی، و مسئوليتپذيری در برابر همه آنها، سبب میشود تا افراطيون از هر سو به حاشيه رانده شوند، به همان اندازه ناخودآگاهی ملّی، انکار هويت تاريخی و فرهنگی و مسئوليتناپذيری در برابر آنچه بودهايم و هستيم، به گسترش نظريههای افراطی در زمينه نژادپرستی (در اينجا نژاد آريايی) و ناسيوناليسم خودشيفته که مکمل نژادپرستی است، دامن میزند. واکنش گسترده به همين مورد، از جمله از سوی افراطيون، و از جمله رسانههای وابسته به رژيم، به روشنی نشان دهنده اين واقعيت است. يک رسانه در شرايطی که گسترش نظريههای افراطی به اندازه کافی آبشخور دارند، بيش از هر زمان ديگر بايد حساسيتها را درک کرده و نقش روشنگرانه و آگاهی دهنده خويش را فدای عقايد سياسی و يا کم دانشی و ناآگاهی مجريان و برنامهسازان و کارمندان خود نکند. تکيه بر خودآگاهی، پذيرفتن مسئوليت و پاسخگو بودن به هنگامی که بنا بر وظيفه حرفهای بايد پاسخ گفت، آتش افراط را اگر هم خاموش نکند، قطعا سرد میکند.
سخنان مجری بی بی سی فارسی: