چهارشنبه 6 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ما کيهانی‌ها شما را تنها نخواهيم گذاشت، الاهه بقراط

الاهه بقراط
آخرين شماره کيهان لندن، کيهانِ شما، در سی سالگی، هفته گذشته، منتشر شد. رژيم اسلامی و دامنه سرکوب‌اش که حتا صاحبان آگهی‌های تجاری را در کيهان مورد تهديد قرار می‌داد و هم چنين گسترش اينترنت، چاپ کيهان را با مشکل روبرو کرد. کيهان اما مانند برخی رسانه‌ها، هيچ حامی از کشورهای خارجی و يا دست‌های درون جمهوری اسلامی نداشت!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com

آخرين شماره کيهان چاپ لندن، کيهانِ شما، شماره ۱۴۶۶، در سی سالگی، هفته گذشته، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، منتشر شد.
سال‌ها بود که همراه با گسترش اينترنت و بمباران مداوم خبری و نظری در فضای مجازی، حيات چاپی کيهان لندن نيز هر بار با خطر توقف روبرو می‌شد. هزينه چاپ و پست بيش از آن است که ديگر بتوان با فداکاری و از خودگذشتگی همکاران ديرينه کيهان آن را به صورت چاپی منتشر کرد و به دست ايرانيان در سراسر جهان رساند. کيهان لندن، زمانی تنها حلقه اتصال و رابطه بين ايرانيان خارج از کشور در بيش از پنجاه کشور جهان بود که هر نسخه آن را ده‌ها نفر می‌خواندند و از طريق آن با کشور خويش پيوندی دوباره برقرار می‌کردند.
در تمام اين سال‌ها، شرايط مالی و کاری کيهان به گونه‌ای بود که معروف شده بود، کيهان معجزه‌ای است که هر هفته تکرار می‌شود! معجزه‌ای که خوانندگان نمی‌دانند با چه رنج و زحمتی به وقوع می‌پيوست.
پنج سال پيش نيز که همکاران کيهان ۲۵ سالگی انتشار آن را در لندن گرامی داشتند، کسی نمی‌دانست آيا اين فرزند تبعيدی مؤسسه عظيم کيهان، کيهانِ دکتر مصباح زاده، به سی سالگی خواهد رسيد يا نه. وقتی يکی از همکاران قديمی کيهان، مرا که در آن گرامی‌داشت مهمان بودم، به فرودگاه می‌رساند تا به برلين باز گردم، باز صحبت ادامه انتشار کيهان شد و او نگرانی جدی خود را که از نزديک و بيشتر در جريان مشکلات بود، پنهان نداشت. من اما مانند هميشه از اميد به آينده سخن گفتم و اينکه با چنگ و دندان هم که شده، حتا در يک برگ هم که شده، کيهان را بايد منتشر کرد تا روزی که به خانه خود باز گردد. ۲۵ سالگی کيهان لندن، کمی بيش از يک سال پيش از خرداد ۸۸ و رويدادهای پس از آن بود.
چهار سال پيش، با به خيابان آمدن مردم و به ويژه جوانان، کيهانِ شما نيز مانند همه آنهايی که جانی تازه گرفتند، و با تجربه فضايی جديد که نشان داد آن سکوت جهنمی و تبليغات حکومت اسلامی مبنی بر اينکه همه چيز آرام است، دروغی بيش نيست، صفحاتش شاداب و زنده شدند. نسل‌های جوان به ميدان آمده بودند تا بر حق مسلّم خود برای تعيين سرنوشت خويش تأکيد کنند. کيهان مانند هميشه بازتاب دهنده اين خواست انسانی و برحق ايرانيان بود. ولی با وجود تجربه‌های متعدد از انقلاب مشروطه، و قتل‌‌هايی مشابه مثله کردن احمد کسروی و منشی‌اش در صحن دادگاه، و قتل‌ها و ترورهای متعدد عليه مقامات رژيم گذشته، و هم چنين ترورهايی که اسلام‌گرايان عليه خودشان در ايران انجام داده بودند، و پس از به قدرت رسيدن‌شان نيز، با وجود کشتار پايوران رژيم گذشته در برابر چشمان خمينی بر بام مدرسه «رفاه»، و آنگاه به خاک و خون کشيدن همه مخالفان و دگرانديشان حتا آنهايی که از رژيم تازه به قدرت رسيده دفاع می‌کردند، و با وجود قتل عام ۶۷ و آنگاه سرکوب زنان و دانشجويان در دهه هفتاد و هشتاد، معلوم نيست چرا کسی گمان نمی‌کرد که رژيم اسلاميست ايران آنقدر درّنده خو هست که برای حفظ خود به جوانان مردم تجاوز کند و با اتومبيل از روی آنها رد شود و آنان را در خيابان به گلوله ببندد آن هم نه برای اينکه اسلحه به دست گرفته و به مبارزه مسلحانه پرداخته بودند، بلکه به اين دليل که در انتخابات نمايشی رژيم «مشارکت پرشور و فعال» کرده و حالا نسبت به نتايج آن اعتراض داشتند!
کيهان لندن همه اين رويدادها را همراه با تعبير و تفسير و هم چنين صفحات ورزشی و نيز بازتاب رويدادهای جهان، همراه با صفحات سرگرمی و جدول برای کسانی که حوصله هيچ کدام از اينها را ندارند، منتشر می‌کرد. اما رژيم اسلامی و دامنه سرکوب‌اش که حتا صاحبان آگهی‌های تجاری را در کيهان مورد تهديد قرار می‌داد از يک سو، و گسترش اينترنت از سوی ديگر، انتشار چاپی کيهان را به شدت با مشکل روبرو کرد.
کيهان تلاش نمود تا در اينترنت رابطه خود را با خوانندگان خويش به ويژه با نسل‌های تازه نفس حفظ کند. سايت کيهان با کمترين امکانات، برخی کمبودهای نسخه چاپی را که به دلايل مالی امکان بهبود نداشتند، جبران کرد. اما آن نيز نه آن طور که بايد و شايد. برای رقابت در اينترنت نيز نيروی انسانی و تأمين مالی با وجود امکانات بی نظيری که فضای مجازی در اختيار می‌نهد، از ضروريات هستند. مسائل جانبی و مشکلات حاشيه‌ای را نيز بايد بر تمام اينها افزود. کيهانِ شما اما مانند ديگر رسانه‌هايی که خط حمايت پيدا و پنهان از رژيم جمهوری اسلامی بر آنها حاکم است، هيچ پشتيبانی نه از کشورهای خارجی و نه از دست‌های درون رژيم، نداشت! کسانی که اين روزها، پس از شنيدن خبر انتشار آخرين شماره کيهان لندن، با بغض و اندوه با دفتر کيهان تماس می‌گيرند و با گريه گوشی را می‌گذارند، و شما، خوانندگانی که کيهان را هرگز تنها نگذاشتيد، تنها پشتيبانان اين روزنامه تبعيدی بوديد. و از شوربختی، در اين بلبشوی سياسی و رسانه‌ای و لابی‌گری بی‌شرمانه به سود رژيم، اين پشتيبانی، که والاترين و ارزشمندترين پشتيبانی‌هاست، برای اينکه کيهان لندن بتواند به چاپ خود ادامه دهد، کافی نبود.
آشنايی من با کيهان لندن نيز داستان خودش را دارد. به همان مناسبت ۲۵ سالگی آن را شرح داده‌ام:
«در اوايل دهه نود ميلادی، «کيهان سلطنت طلب» که از بودجه «هايم» تهيه می‌شد، بين پناهندگان از هر گروهی که بودند، دست به دست می‌گشت. در برخی هايم‌ها نيز خود پناهندگان آن را تهيه می‌کردند و به نوبت می‌خواندند. من اما ديگر در «هايم» نبودم که با کيهان به دليل گزارشی که از دادگاه دکتر شاپور بختيار می‌داد، بيشتر آشنا شدم. واقعا «سلطنت طلب» بود!
زمان اما گذشت و کيهان از برخی «طلب‌هايی» که داشت، کوتاه آمد. نه برای اينکه از چيزی که طلب می‌کند، چشم بپوشد، بلکه برعکس، برای اينکه بتواند به مثابه يک روزنامه حرفه‌ای، آزاد و مستقل چنان دامنه طلب‌هايش را گسترش دهد که از همه طلبکار شود، از جمله از «سلطنت طلب»ها!»

آن شب، در گرامی‌داشت ۲۵ سالگی انتشار کيهان، سه نسل حضور داشتند: نسلی که ايران را ساخت، تا نسلی که انقلاب کرد و آن نسلی که سهم‌اش از شوربختی، جمهوری اسلامی شد. هنوز، هيچ کس نمی‌دانست يک سال بعد قرار است موج ديگری از مهاجرت و تبعيد، اين «ايرانيان خارج از کشور» را دستخوش دگرگونی کند و نسل تازه‌ای به آنها بپيوندد!
اينک که نسخه چاپی کيهان برای مدتی نامعلوم، منتشر نخواهد شد، من بخش کوتاهی از آنچه را پنج سال پيش در ۲۵ سالگی کيهان لندن در گفتگوهای آن شب گفتم و بعد نوشتم، در اينجا می‌آورم. زمانش را دوباره يادآوری می‌کنم: يک سال پيش از خرداد ۸۸ و رويدادهای پس از آن بود:
«در پايان، وقتی همه در سالن به گفتگو مشغول می شوند، اين پرسش تکرار می شود: چه خواهد شد؟ آيا چيزی تغيير خواهد کرد؟ روزنامه نگار غيبگو نيست ولی لازم نيست غيبگو بود تا دريافت معلوم است که تغيير خواهد کرد. می گويم: نه اينکه تغيير «خواهد» کرد، بلکه در همين لحظه در حال تغيير است. با اشاره به رابطه ايران و آمريکا می پرسند: ممکن است ما را بفروشند؟! می گويم: آخر چه کسی می تواند ما را بفروشد؟! ايرانيان فروشی نيستند! آمريکا حرفش را زده است، حالا جمهوری اسلامی هر سياستی در پيش بگيرد، به سود ما است. سازش کند، به سود ما است! سازش نکند، باز هم به سود ما است! به اين می گويند تنگنا. تنگنايی که هر رژيمی با از دست دادن فرصت ها سرانجام در آن گرفتار می آيد.
در اين ميان، سرنوشت کيهان نيز با اين تغيير گره خورده است. ما کيهانی ها دونده ای را می مانيم که به خط پايان نزديک می شويم. نه خط پايان خودمان، بلکه خط پايان مسيری که کيهان ۲۵ سال پيش دويدن را در آن آغاز کرده است... امروز در لندن، فردا در تهران…»

اکنون باز هم صحبت «سازش» است، صحبت «تغيير» است. و من باز هم می‌گويم، اين فردا، بی ترديد، خواهد رسيد، و به مصداق شعرِ شاملو، حتا روزی که ديگر نباشم، يا نباشيم! تا آن زمان ما کيهانی‌ها شما خوانندگان و مخاطبان خويش را تنها نخواهيم گذاشت. به قول جمله‌ای در کتاب «موزه معصوميت» از اورهان پاموک «نقطه مشترک عشق و روزنامه‌نگاری در اين است که هر دو می‌توانند در يک لحظه انسان را خوشبخت کنند. اما جذابيت و ارزش هر دو را فقط دوام‌شان تعيين می‌کند.»
ما کيهانی‌ها، با عشق به شما که کيهان لندن را کيهانِ خودتان می‌دانستيد، با وجود همه کمبودهای مالی و فنّی، خوشبخت بوديم. ما دوامِ اين نوع روزنامه‌نگاری را که در تمام سال‌های گذشته تلاش کرد تا در کنار روزنامه‌نگاری فرمايشی و حکومتی و هم چنين روزنامه‌نگاران سفارشی و خودخوانده که ابراز نظرات سياسی و جانبدارانه خود را روزنامه‌نگاری می‌پندارند، حرمت ژورناليسم حرفه‌ای، مستقل و آزاد را پاس بدارد، به شما تضمين می‌دهيم، در هر جا، با هر امکان و به هر شکل شرافتمندانه‌ای که باشد.
جذابيت و ارزش کيهان لندن، کيهانِ دکتر مصباح‌زاده، کيهان در تبعيد، کيهانِ شما، که جايگاهش در تاريخ معاصر ايران با نويسندگان و روزنامه‌نگاران برجسته‌ای چون هوشنگ وزيری، احمد احرار، صدرالدين الهی، امير طاهری، ناصر محمدی، نازنين انصاری، محمود خوشنام و ده‌ها همکار ديگر، هم در سرگذشت مهاجرت و تبعيد ايرانيان و هم در تاريخ روزنامه‌نگاری ايران به ثبت رسيده است، در همين دوامِ آن است تا به خانه خود در ايران باز گردد، و بر خلاف «کيهانِ تهران» و «کيهانِ بازجويان و پرونده سازان» همچنان حرمت روزنامه نگاری آزاد و مستقل را پاس بدارد.

[مقاله مربوط به ۲۵ سالگی انتشار کيهان در تبعيد «ما کيهانی‌ها»]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016