موسسه نشر آثار آيت الله خمينی نقل قول هاشمی رفسنجانی در مورد نظر خمينی برای حذف شعار "مرگ بر آمريکا" را تاييد کرد
روزنامه بهار ـ موسسه تنظيم و نشر آثار امامخمينی(ره)، درباره اظهارات آيتالله هاشمیرفسنجانی درباره رابطه با آمريکا از نگاه امامخمينی(ره)، اعلام موضع کرد. به گزارش جماران، در پی نقلقولهای آيتالله هاشمیرفسنجانی از امامخمينی(ره) درباره رابطه با آمريکا و واکنشهای متوالی آن، دکتر حميد انصاری قائممقام موسسه تنظيم و نشر آثار امامخمينی(ره) در گفتوگويی با پايگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، موضع رسمی اين موسسه را اعلام کرد. مشروح گفتوگوی جماران با دکتر حميد انصاری قائممقام موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امامخمينی(ره) درباره اظهارات منتشر شده اخير آيتالله هاشمیرفسنجانی به شرح زير است:
با توجه به اينکه انتشار مطالبی از آيتالله هاشمیرفسنجانی درباره رابطه با آمريکا و نقل فرازی از نامهای که ايشان در اواخر برای حضرت امام(ره)نوشتهاند و همچنين نقل خاطرهای تحت عنوان حذف شعار مرگ بر آمريکا، واکنشهای گستردهای داشته است، انتقادهايی نيز از موسسه شده است. نظر شما در اين زمينه چيست؟
از اينکه انديشه و مواضع معمار کبير انقلاب اسلامی با حساسيت فراوانی مورد توجه جامعه و فعالان سياسی و اجتماعی قرار دارد بسيار خرسنديم. اين نشانه بالندگی حضور انديشه امام خمينی(ره) در جامعه است. چنانکه از نقدها و انتظاراتی که از موسسه مطرح میشود نيز اگر توأم با حقگويی و اخلاق باشد استقبال میکنيم زيرا اين امر نشاندهنده اهميت، اعتبار و سنگينی مسئوليت نهادی است که با حکم حضرت امام(ره)و تيزبينی مرحوم يادگار امام(ره)بهعنوان مرجع تشخيص سنديت اصالت آثار امام(ره)تاسيس شده است.
همانطور که گفتيد اخيرا دو اظهارنظر از آيتالله هاشمیرفسنجانی که به نوعی مربوط به حضرت امام(ره)میشود، منتشر شد و نقدها و مخالفتهايی را نيز برانگيخت، يکی نقل مضمون فرازی کوتاه از نامهای است که ايشان گفتهاند آن را در سالهای آخر برای امام(ره)نوشتهاند و ديگری مطلبی است که از قول ايشان تحت عنوان موافقت امام(ره)با حذف شعار مرگ بر آمريکا مطرح شده است. اولا تاريخ هر دو اظهارنظر آقای هاشمی مربوط به الآن نيست. اظهارات آقای هاشمی درباره حذف شعار، در گفتوگو با ماهنامه مديريت ارتباطات ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ (۳ سال پيش) و مطلب مربوط به رابطه با آمريکا در گفتوگوی ايشان با فصلنامه موسسه مطالعات بينالمللی در پايان سال ۱۳۹۰ بيان شده است و بعدا اين مطالب (چندين ماه قبل) در کتاب صراحتنامه منتشر شده است. البته در اين ايام – که افکار عمومی متوجه رويکرد دولت تدبير و اميد در موضوع هستهای و بررسی نوع تعامل با غرب و آمريکا و سفر رياست محترم جمهوری به آمريکا بوده است – پايگاه اطلاعرسانی آيتالله هاشمی بازگويی خلاصهای از گفتوگوی قبلی ايشان را بهنحوی تنظيم و تيترگذاری کرده است که حساسيتها را برانگيخته و باعث طرح دوباره موضوع شده است.
بنده در اينجا درصدد دفاع از اين دو مطلب يا نقد آن نيستم بلکه بيان واقعيات را از منظر وظيفه نظارتی موسسه در محدوده ارتباط موضوع با حضرت امام(ره) بررسی میکنم. اول اظهارات ايشان درباره حذف شعار را بررسی کنيم و بعد موضوع نامه ايشان به امام(ره). و خوب است که نقل به مضمون نکنم بلکه عين سوال و جواب را از کتاب صراحتنامه مرور کنيم: «سوال: يکی از سوالات ما درباره خاطرات شما نکتهای است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمريکا» آورديد و گفتيد امام(ره) با حذف اين شعار موافق بودند. انتشار اين مطلب در خاطرات شما واکنشهای تندی را به همراه داشت و جوسازیهای سياسی زيادی عليه آن شد. میخواهيم آن خاطره را نه به شکل مکتوب، بلکه از زبان شما بشنويم که واقعيت آنچه بود؟ جواب: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقيقا يادم نيست که چه نوشتم...» ملاحظه میکنيد که آيتالله هاشمی در پاسخ به سوال فوق هيچ مطلبی را به امام(ره) نسبت نداده و موضوع را به نوشته ديگری ارجاع داده است که آن را هم عينا مرور خواهيم کرد. آيتالله هاشمیرفسنجانی در ادامه جواب به اين سوال و سوال بعد مطالبی را مبنی بر نپسنديدن شعار مرگ گفتن نسبت به دولتها و اشخاص بيان کرده است اما نه تنها تصريحی به اينکه اين نظر امام(ره) است، ندارد بلکه تاکيد کردهاند که اين نظر خودشان است. البته بنده معتقدم که اين نظر ايشان بهخصوص با همان مبنايی که در ادامه سخنشان به قرآن استناد کردهاند قابل نقد است. ولی اين موضوع – يعنی اظهارنظر شخصی، بدون آنکه آن را به امام(ره) نسبت بدهند - ربطی به موسسه و وظيفه نظارتی آن ندارد. طبعا موسسه از آرا و مبانی نظری امام(ره) دفاع میکند. موسسه در جايی حق اظهارنظر دارد که مطلبی به امام(ره) نسبت داده شده باشد يا تفسيری از ديدگاه امام(ره) و به نام امام(ره) ارائه شود که خلاف نص بيان امام(ره) باشد. بايد ببينيم که ايشان در اينباره در خاطرات خود چه نوشتهاند و موسسه در مقابل آنچه موضعی بايد داشته باشد.
همه آنچه آقای هاشمی در خاطرات خود در اينباره گفتهاند به چهار فراز مربوط میشود که عينا از کتاب خاطرات ايشان نقل میکنم:
۱ – در ذيل خاطرات روز ۱۶ فروردين ۱۳۶۲ «... احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد، امام(ره) با پيشنهاد قطع شعار «مرگ برآمريکا و مرگ بر شوروی از رسانههای دولتی موافقت کردهاند و پذيرفتهاند که بگويند به امر امام(ره) قطع شده است.»
۲ - ۲۰ فروردين ۶۲ «... ظهر احمد آقا آمد. اعترافات تودهایها را به ايشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام(ره) برسانند. قرار شد از طرف امام(ره) رسما به صداوسيما ابلاغ کنند که (شعار) مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروی را که در شعارهای مردم میآيد، حذف کنند و دوستان ديگر هم موافقاند.»
۳ – اول ارديبهشت ۶۲ «... جلسه شورای مرکزی حزب (جمهوریاسلامی) داشتيم. درباره دستور امام(ره) برای حذف شعارهای مرگ بر آمريکا و «مرگ بر شوروی» بحث داشتيم که شيوه حذف آن- به صورتی که عکسالعمل بدی نداشته باشد- انتخاب شود.»
۴ - ۱۴ تير ۶۳ «... (آقای امام موسوی) نماينده شوشتر هم آمد و پيشنهاد قطع شعار مرگ برآمريکا و شوروی را میداد. گفتم بهطور اصولی تصميم گرفتهايم، امام(ره) هم موافقت کردهاند ولی منتظر فرصت هستيم.»
موضوع هر ۴ خاطره، قطع و حذف شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروی (که به صورت توأمان در شعارهای سراسری مردم گفته میشد) است نه فقط شعار مرگ بر آمريکا، آنهم قطع اين شعار مرکب از رسانههای دولتی و راديو تلويزيون نه حذف آن از ادبيات سياسی مردم در تظاهرات و راهپيمايیها و مناسبتها. مردم ايران در جريان انقلاب براساس بخشنامه و دستور کسی شعار مرگ بر آمريکا و شوروی نمیگفتند که اکنون قطع آن نياز به ابلاغيه داشته باشد. انقلاب اسلامی مستقل از نظام سلطه شرق و غرب حاکم بر جهان آن روز شکل گرفته بود. مردم ايران علاوه بر خاطرات تلخی که از سابقه اشغال کشورشان در گذشته و دخالت بيگانگان در تحميل کودتای رضاخان و دخالت آمريکا و انگليس از کودتا عليه دولت ملی دکتر مصدق و خيانتهای حزب توده و ديگر احزاب کمونيستی داشتند در مبارزه عليه استبداد رژيم پهلوی شاهد حمايتهای دو قطب شرق و غرب به سردمداری آمريکا و شوروی از رژيم مستبد پهلوی بودند. بعد از پيروزی انقلاب نيز موج خشونت و تجزيهطلبی و ترور توسط احزاب و گروهکهای وابسته به دولتهای خارجی که اسناد اين وابستگیها در جريان اشغال سفارت آمريکا به دست آمده و منتشر شده بود و لو رفتن ارتباطات جاسوسی سازمان مجاهدين خلق (منافقين) با سفارت شوروی در ماجرای دستگيری يکی از کادرهای سازمان به نام سعادتی و پناه دادن دولتهای غربی به وابستگان رژيم و تروريستها و ضدانقلابيون فراری و تشکيل کانونهای فعال با هدف سرنگونی نظام تازه تاسيس مردمی ايران در آمريکا و بعضی کشورهای اروپايی، واقعيتهای تلخ و عريانی بودند که مردم ايران آن را با تمام وجود حس میکردند. دو سال بعد از پيروزی انقلاب، مردم حمايت همهجانبه آمريکا و شوروی از تجاوز صدام و تحميل جنگ به ايران را ديده بودند. اشغال بخشهايی وسيع از ايران و جنايتها و بمبارانها و کشتارهای صدام در جنگ تحميل شده به مردم ايران فقط با چراغ سبز و حمايت مالی و سياسی و تسليحاتی آمريکا و شوروی و دولتهای وابسته به اين دوقطب امکانپذير بود و عملی شد. اين واقعيتهای غيرقابل انکار بودند که زمينه سر دادن شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروی را تشديد میکرد. اين شعار ابراز محکوميت و انزجار ملت ايران از آنهمه دخالت نامشروع و جنايت و دشمنی ظالمانه ابرقدرتهای آن زمان بود و اين کمترين و بديهیترين حق الهی و انسانی ملت ايران بود و کسی نمیتوانست به صورت دستوری و تصنعی آن را بر زبان مردم بنشاند يا از آنان بستاند. به کار بردن اينگونه شعارها زمانی ممنوع و ناپسند است که به ناحق و ناروا باشد وگرنه حق فرياد اعتراض مظلوم عليه ستمگر در همه فرهنگهای عالم به رسميت شناخته شده است و اختصاص به ملت ايران ندارد. در فرهنگ اسلام هم، قرآن کريم بارسايی هرچه تمامتر میفرمايد: لايحبالله الجهر بالسوءمن القول الّا من ظلم.
خاطرهای که آقای هاشمیرفسنجانی در موضوع حذف شعار نسبت به امام(ره) ذکر کرده است مربوط به موافقت و دستور امام(ره) بر قطع اين شعار از رسانههای دولتی است. مطلبی که در سال ۶۲ روی ميز بررسی و تصميمگيری مسئولان نظام و رهبری انقلاب قرار داشت همين بود نه بحث بر سر دستور يا توصيه به مردم برای حذف اين شعار. در عبارات خاطرات آقای هاشمی هم که براساس يادداشتهای ثبت شده روزانه است به صورت دقيق تصريح شده است که موضوع موافقت و دستور امام(ره) حذف شعار «مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروی» از رسانههای دولتی بوده است نه نفی و نهی از اين شعار.
واقعا آيا پخش يا حذف اين شعار از رسانه دولتی اينقدر اهميت داشت و آيا دستور امام(ره) ابلاغ و اجرا شد؟
بهترين دليل بر اهميت اين موضوع همين است که میبينيم پس از گذشت ۳۰سال از ثبت اين خاطره حتی نقل آن تا اين حد حساسيتها را برانگيخته است. بيان چرايی اهميت اين تصميم و علل و زمينههای عدم اجرای آن نيازمند تحليلی مفصل است که در اين مقال، موضوع بحث ما نيست. هنوز بررسی دقيق و جامعی صورت نگرفته است. انشاءالله موسسه زوايای مختلف اين موضوع را بهعنوان يک پروژه تاريخی براساس اسناد موجود در موسسه و وزارتخارجه و صداوسيما و ديگر نهادها بررسی و نتايج آن را منتشر خواهد کرد. براساس مدارک و اطلاعات موجود در اينکه اين مساله يعنی پيشنهاد حذف شعار مرگ برشوروی بهطور اخص و کل شعار (مرگ بر آمريکا و شوروی) از صداوسيما در آن زمان با توجيهات منطقی فراوان و از کانالهای مختلف به دفتر امام(ره) و به حضرت امام(ره) منعکس شده است ترديدی نيست. سند و دليل قاطعی بر مخالفت امام(ره) نداريم. آنچه آيتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات آورده است براساس دستنوشتههای خاطرات روزانه ايشان است که موجود است و به دليل آنکه در همان تاريخ و همان روز نوشته شده است نه سالهای بعد و اين ايام و از اين جهت با توجه به ارتباط ايشان با امام(ره) و يادگار امام(ره) و موقعيت ايشان در نظام و مجلس و شورایعالی دفاع، فینفسه يک مدرک مهم و قابل اعتماد برای وقايع آن ايام محسوب میشود. علاوه بر اين ايشان در خاطرات، نام نماينده شوشتر را ذکر کردهاند و مهمتر از آن مطرح شدن دستور امام(ره) مبنی بر حذف شعار از راديو تلويزيون در شورای مرکزی حزب را هم بيان کردهاند. هنوز تعداد قابل توجهی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوریاسلامی از جمله رهبر معظم انقلاب اسلامی که دبيرکل حزب بودهاند در قيد حياتند و براساس گفته جناب آقای هاشمی در همين مصاحبه، ايشان خاطراتشان را قبل از انتشار به رهبر معظم انقلاب ارائه کردهاند. اکثر اعضای شورای سرپرستی صداوسيما و منجمله آيتالله حاج سيدمحمد هاشمی (عضو دفتر حضرت امام(ره)) و حجتالاسلام والمسلمين آقای محمدعلی انصاری (عضو و رابط دفتر حضرت امام(ره) با صداوسيما) حضور دارند، اينها و قرائن فراوان ديگر مويدات قابل اعتمادی بر پذيرش اين نقل هستند. و اما اينکه چه اتفاقاتی سبب توقف اجرای تصميم حذف اين شعار از تريبونهای رسمی شده است، تحليلی شخصی است و اطلاعات و خاطراتی از آن دوران دارم اما دقيق نيست و نيازمند بررسی بيشتر و مراجعه به منابع و اسناد معتبر است. مطمئنم طبق دستور حضرت امام(ره) از مقطعی شعار مرگ بر شوروی در پخش برنامههای رسمی از صداوسيما حذف شد. سبک خاطرات آقای هاشمی کوتاهنويسی و اشاره به اصل موضوع است و تفصيل آن را ننوشتهاند. غالبا مشی امام(ره) در اينگونه مسائل بر اين مبنا بوده که نظر خود را عمدتا از طريق حاج احمد آقا منعکس میکردند اما اجرا و زمان و نحوه آن را به بررسی کارشناسانه نهاد يا مسئولان ذیربط واگذار میکردند. اشاره آقای هاشمی به اينکه شيوه اجرای دستور حضرت امام(ره) در شورای مرکزی حزب جمهوریاسلامی مورد بحث بوده است مويد همين رويه است. خاطره دوم آقای هاشمی حاکی از توافق ايشان و يادگار امام(ره) و ساير دوستانشان، بر پيشنهاد ابلاغ رسمی دستور امام(ره) به صداوسيماست اما اينکه چگونه ابلاغ شده و پيامدهای بعدی چه بوده است، ذکر نشده. خاطره چهارم نشانگر آن است که شرايط برای اجرای اين پيشنهاد مورد موافقت امام(ره) تا ۱۴ تير سال ۶۳ يعنی ۱۴ ماه بعد فراهم نبوده است. انشاءالله در تحقيقی که اشاره کردم همه زوايای آن مشخص و منتشر خواهد شد.
با توجه به اينکه در اعتبار خاطرات سوابق گوينده خاطره و نوع ارتباطی که با امام(ره) داشته است دخالت دارد، از اين زاويه نظر شما درباره خاطرات آقای هاشمیرفسنجانی، بهطور کلی و صرفنظر از بررسی موردی هريک از آن چيست؟
قطعا موقعيت گوينده خاطره و منصبی که در تناسب با موضوع خاطره داشته است خصوصا از حيث ميزان و نوع ارتباطش با امام(ره) برای مخاطب تعيينکننده است. بديهی است بين ادعا و خاطره مربوط به مسائل مهم حکومت و نظام از زبان فردی که شايد در تمام عمرش يا دوران بعد از پيروزی انقلاب بهخاطر شرايط سنّی و علمی و اجتماعی يا تفاوت در مشرب سياسی ديداری با امام(ره) نداشته و اگر مطلبی را نقل میکند با واسطه است و همچنين کسی که احيانا تمام ارتباطش با امام(ره) منحصر به يکیدو ديدار کوتاه عمومی يا خصوصی است با خاطرات کسی که در زمره نزديکترين ياران و اصحاب امام(ره)خمينی قبل از سال ۴۲ تا زمان رحلت امام(ره) است، کسی که احکام متعددی از بنيانگذار نظام در حساسترين مقاطع و مسائل نهضت و انقلاب و بعد از انقلاب داشته، کسی که نماينده امام(ره) در شورایعالی دفاع و جانشين فرمانده کل قوا در دوران جنگ بوده و کسی که در پيام حضرت امام(ره) در جريان ترور نافرجامش جمله منحصر به فرد «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» آمده و کسی که در هفته، گاه چندين نوبت با امام(ره) ديدار داشته و در حوادث مهم انقلاب و عملياتهای مهم دوران جنگ روزانه و حتی ساعت به ساعت از طريق فرزند حضرت امام(ره) و اعضای دفتر امام(ره) با رهبر کبير انقلاب ارتباط داشته و به خاطر همين ارتباط مداوم و وثيق، منزلش در مجاورت منزل امام(ره) بوده و جدای از اقتضای مناصب و نمايندگیها و ماموريتها، رفتوآمد خانوادگی با حضرت امام(ره) داشته است، وضعيت خاطرات چنين شخصيتی در قياس با مواردی که اشاره کردم کاملا متفاوت است.
البته تاکيد میکنم واقعياتی که گفتم از حيث مقايسه اعتبار خاطرات افراد از گفتوگويشان با امام(ره) از ديدگاه خوانندگان اين خاطرات و مخاطبان است ولی موسسه در اعمال وظيفه نظارتی خويش تابع اصول و سياستهای ثابت خود بدون توجه به موقعيت گوينده خاطره است. دليل اين مدعا صدور مجوز برای صدها جلد مجموعه اسناد و خاطرات افراد با انواع گرايشهای فکری و موقعيتهای متفاوت و انتشار دهها جلد خاطرات توسط انتشارات وابسته به خود موسسه است، در همه اين موارد همان اصول و قاعده کلی مربوط به انتشار خاطرات به صورت يکسان و بدون در نظر گرفتن موقعيت گوينده رعايت شده است.
در طول ۲۵ سال که از تاسيس موسسه میگذرد تا به امروز حتی يک مورد وجود ندارد که کسی ادعا کند موسسه برخلاف اصول مذکور و به صورت سليقهای و متناسب با موقعيت افراد عمل کرده باشد. اتفاقا درباره خاطرات آيتالله هاشمیرفسنجانی چندين سال قبل که مطلع شديم قصد انتشار دارند و مطمئن بوديم که در آن مطالب مختلف در ارتباط با حضرت امام(ره) مطرح است وظيفه موسسه و مقتضای حکم حضرت امام(ره) و قانون را ياد آور شديم. ايشان نه تنها مخالفت نکردند بلکه به دفتر نشر معارف (موسسه انتشاراتی که آثار ايشان را منتشر میکند) دستور اکيد دادند که حتما متن کتابها را قبل از انتشار به موسسه بدهند، اينجانب و بخش ارزيابی موسسه هم براساس همان اصولی که گفتم بدون حق ورود به آنچه مربوط به برداشت از مواضع امام(ره) بود يا موضوع گفتوگوی ايشان با امام(ره) و اينکه چه مسائلی رد و بدل شده است، مطالب مرتبط با امام(ره) را بررسی کرديم و اتفاقا در هريک از مجلدات از خاطرات ايشان بعضا در جزييات مواردی بود که براساس اسناد و مدارک موسسه نياز به اصلاح داشت. ايشان بدون استثنا همه موارد را اصلاح کردند. موسسه هيچگاه از اصول ترسيم شده از ناحيه حکم حضرت امام(ره) و قانون خاص آن عدول نکرده و انشاءالله نخواهد کرد. در انتشار امانتدارانه اصل آثار امام(ره) و در صدور بيانيههای رسمی نسبت به تاييد اصالت يک سند (همچون نامه ۶/۱ يا نامه مربوط به نهضت آزادی يا اسناد و نامههای تکذيبکننده ادعای يک روحانی ساکن آمريکا در موضوع مرحوم آيتالله شريعتمداری و...) و در ارزيابی و صدور مجوز به کتابهای خاطراتی، همواره اين اصول رعايت شده است. معصوم نيستيم، ممکن است در تطبيق مصاديق با اصول و سياستها دچار اشتباه شويم... سوال ديگر مربوط به اظهارات آقای هاشمیرفسنجانی درباره پيشنهاد حل مساله رابطه با آمريکاست که ايشان گفتهاند اين پيشنهاد يکی از پيشنهادهايی است که طی نامهای در سالهای آخر برای امام(ره) فرستادهاند. بله چنين نامهای نوشته شده است. اصل دستخط اين نامه خصوصی چهار صفحهای که به تاريخ ۴فروردين۱۳۶۶ است درآرشيو اسناد موسسه نگهداری میشود. موضوع اين نامه درخواست آقای هاشمی از امام(ره) برای حل چهار مشکلی است که نوشتهاند اگر حل نشود در آينده مشکلات بزرگی برای انقلاب خواهد داشت: اول، دوگانگی نيروهای نظامی و چندگانگی نيروهای انتظامی. دوم، مشخص نبودن مرز سنتهای شرعی با سنتها و عادات عرفی. سوم، ابهامات در سياست خارجی و رابطه با دولتهای بزرگ خصوصا آمريکا. چهارم، نواقص و ابهامات موجود در قانون اساسی. در ادامه همين مساله چهارم، ايشان ۱۰ موضوع را بهعنوان مشکلاتی که تجديد نظر درباره آنها در قانون اساسی را پيشنهاد دادند برشمردهاند. اکثر مطالب و پيشنهادهايی که ايشان در منصب رياست مجلس و جانشين فرماندهی کل قوا در قالب اين نامه خصوصی برای امام(ره) نوشتهاند آن زمان در محافل نيروهای انقلاب و تشکلهای سياسی يا در سطوح تصميمگيران نهادهای ذیربط و در بين نمايندگان فعال مجلس مطرح بوده و پيشنهادهای مشابه از کانالهای مختلف بهوسيله نامه – که سوابق آنها در اختيار موسسه است – يا در ملاقاتهای مسئولان به امام(ره) ارائه شده است. سوال آخر در باب اظهارات آيتالله هاشمی اين است که در همين مورد هم يعنی موضوع ارسال نامه آقای هاشمی به امام(ره) و پيشنهاد حل مشکل رابطه با آمريکا در بعضی رسانهها از سکوت موسسه انتقاد شده است، نظرتان چيست؟ موضع موسسه در اين مورد هم بجا و مطابق با وظايفش بوده است. ايشان در اين مصاحبه از پيشنهادی که طی نامهای به حضرت امام(ره) دادهاند سخن گفته و از محتوای اين پيشنهادشان دفاع کردهاند. در اظهاراتشان هيچ مطلبی را به امام(ره) نسبت ندادهاند که جای استعلام نظر از موسسه يا موضعگيری موسسه باشد... بايد بگويم انتقادها عمدتا ناشی از عدم آگاهی يا تغافل نسبت به محدوده وظايف موسسه و سياستهای حاکم بر موضعگيریهای موسسه و وظيفه نظارتی آن است که بارها آن را به صورت شفاف بيان کردهايم و اينجا به اختصار اشاره میکنم. موسسه دو وظيفه اصلی دارد: يکی گردآوری، نگهداری، تنظيم و انتشار امانتدارانه اصل آثار حضرت امام(ره) و ديگری وظيفه نظارت بر آنچه به نام امام(ره) منتشر میشود. در کنار اين دو وظيفه، ماموريت پژوهش در آثار امام(ره) و ترويج و آموزش آن و پاسخگويی به شبهات نيز وجود دارد. آنچه در نقدها بيشتر مطرح میشود نحوه اعمال نظارت موسسه، موضعگيریها يا سکوت موسسه در اين حيطه است.