چهارشنبه 10 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ريشه حرف و حديث ها درباره خانواده هاشمی در گفت‌و‌گو با فاطمه هاشمی

روزنامه قانون ـ گروه سياسی - سعيد شمس- فاطمه هاشمی به اندازه فائزه پر سر و صدا نيست اما وقتی از آيت ا... می‌گويد، شايد با حرارت بيشتری نسبت به خواهر کوچک‌تر، نقش «دخترانه» را برای «پدر» ايفا می‌کند. فاطمه هاشمی، پدر را فردی احساساتی می‌داند و از خوشحالی اين روزهای آيت ا... می‌گويد. خوشحالی که از ۲۴ خرداد به جامعه تزريق شده است. او که ترجيح می‌دهد به جای رفتن به دولت، همچنان در خدمت بيمارانی باشد که از بيماری‌های خاص رنج می‌برند همچنين با گفتن اينکه «حرف من و ساير زنان اين است که چرا آقای روحانی که در شعارهای انتخاباتی خودشان خيلی خوب از موقعيت زنان صحبت کردند و مسائلی مطرح کردند موقع چينش کابينه توانايی آن‌ها را ناديده گرفت.» تاکيد دارد که زنان جامعه از رئيس جمهور جديد انتظار بيشتری داشتند. در همين چند روز گذشته برای فاطمه به سبب سخنانی در دفاع از برادرش مهدی، قرار مجرميت صادر شد. باتوجه به اتهاماتی که به اين حانواده وارد شده است، سوال اول را اينگونه مطرح کردم

* هميشه اين سوال ذهنم را مشغول کرده است که اگر به اندازه شما حرف و حديث و اتهام می‌شنيدم، چه حالی به من دست می‌داد. چه حسی پيدا می‌کنيد وقتی به طور دائم زير ذره بين اين و آنيد و انگ‌هايی به شما زده می‌شود؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


- هيچ. ما اصلا نگران اين شرايط نيستيم، چون کاری انجام نداده‌ايم. افرادی نگران هستند که خلافی کرده باشند. ما می‌دانستيم که کاری انجام نداده‌ايم و به همين دليل نگران نبوديم. در سال ۸۸ نامه‌ای به آقای آملی لاريجانی که تازه به قوه قضاييه آمده بودند، نوشتيم که دست خط همه افراد خانواده بود و از ايشان خواستيم که تمامی اين شايعه‌هايی که درباره خانواده ما می‌شود را بررسی کرده و ما حاضريم در هر جا و مکانی پاسخگو باشيم.

* چرا فرزندان هاشمی؟ تا حالا فکر کرده‌ايد که چرا هاشمی‌ها بايد اين همه زير ذره بين رسانه‌ها و اين و آن باشند؟
- بالاخره هر فردی که در صحنه سياسی فعال باشد، افرادی در صدد مخالفت او بر می‌خيزند. افرادی هستند که می‌خواهند کشور پيشرفت نکند. آقای هاشمی از افرادی است که به دنبال پيشرفت کشور و ايجاد رفاه برای مردم است. همه می‌دانند که از اول انقلاب يا قبل ايشان نقش اساسی در مبارزه و پيروزی انقلاب را داشتند و درثبات و اداره کشور و ادامه راه انقلاب نقش مهمی داشته‌اند. با اين وجود عده‌ای هميشه دنبال اين بودند تا افکار عمومی را نسبت به ايشان بد کنند. من خودم بار‌ها وقتی سوار تاکسی يا در جاهايی که شناخته نمی‌شدم سر می‌زدم، حرف‌های مشابهی نسبت به خانواده خودم می‌شنيدم و خيلی محکم و قاطع نظر می‌دادند و می‌گفتند که ما از نزديک می‌بينيم، وقتی خودم را در مقابل دروغ‌هايی که می‌شنيدم معرفی می‌کردم، می‌گفتند ما نمی‌دانيم ما اين حرف‌ها را شنيده‌ايم.

* آقای هاشمی در مقام يک پدر در خصوص اين شايعات چه توصيه‌هايی داشتند؟
- هميشه به ما می‌گفتند که وارد اين بحث‌ها و شرايط نشويد و می‌گفتند افرادی هستند که می‌خواهند بنويسند و جواب بدهند و شما هيچ واکنشی نشان ندهيد و به اين شرايط بی‌توجه باشيد. ما هم واقعا همين کار را کرديم.
اگر يادتان باشد در دوران اصلاحات روزنامه‌های دوم خردادی درباره خانواده ما مطالب زيادی می‌نوشتند و ما هميشه جمعه‌ها دور هم جمع می‌شديم و اين خبر‌ها را به تمسخر می‌گرفتيم و از کنارشان رد می‌شديم. وقتی برخی از اين روزنامه‌ها بسته شدند، يکی از برادر‌هايم با اين روزنامه‌ها تماس گرفت که ما حوصله‌مان سر رفته اگر امکان دارد بنويسيد و برای خودمان فکس کنيد تا بخوانيم. اين يعنی اينکه برای ما هميشه بی‌اهميت بوده، اصلا برای ما باعث ناراحتی و نگرانی نبوده و نيست.

* عکس‌ها و فيلم‌های اين روز‌ها نشان می‌دهد که هاشمی، هاشمی اين چند سال گذشته نيست و سر حال است، درسته؟
- شادی يا غمگينی پدر من بستگی به شرايط خوب و بد مردم دارد. واقعا من می‌ديدم که وقتی مردم در مضيقه و مشکلات مالی هستند، ايشان ناراحت می‌شدند و بعضی وقت‌ها که مشکلات در منزل گفته می‌شد من شاهد ناراحتی در چهره ايشان بودم. البته خيلی اهل نشان دادن حالات خود و صحبت کردن نيستند. اما با اين وجود گاهی اوقات صحبت می‌کردند و از اين وضعيتی که مردم در کشور ما با آن مواجه هستند، رنج می‌بردند و می‌گفتند که ما انقلاب کرديم و قول‌هايی داديم به مردم و خواهان تغييرات اساسی بوديم تا زندگی مردم را متحول کنيم و مردم با راحتی و امنيت زندگی کنند. طبيعی است وقتی می‌بينند که هر کدام از اين قول‌ها، فاکتور‌ها و شاخص‌ها عمل نشده، نگرانی بيشتری پيدا می‌کنند. اما وقتی متوجه شدند روزنه اميد در چهره کشور و مردم ظاهر شده از اين روزنه خوشحال شدند.

* شنيده‌ايد که گفته می‌شود رد صلاحيت آقای هاشمی معامله‌ای بود که بر اساس آن به سادگی مشايی حذف شود و از آن‌طرف مهدی و فائزه آزاد شوند؟
- هيچ معامله‌ای انجام نشده است.

* ۲۴ خرداد را می‌توان روز «بازگشت هاشمی به متن» دانست؟
- هاشمی رفسنجانی هميشه در متن اتفاق‌های مهم بوده‌اند و هيچگاه نمی‌توان در نظام جمهوری اسلامی ايشان را فردی حاشيه نشين تلقی کرد. البته به واسطه نوع موضع‌گيری‌ها گاهی بسيار پررنگ و گاهی هم کم سر و صدا بودند. نکته مشخص اين است که هاشمی رفسنجانی نسبت به مسائل مختلف و اتفاقات نظام و کشور نمی‌توانند بی‌تفاوت باشند و به همين دليل است که اين روز‌ها به شادی مردم، شاد هستند.

* آن هم در شرايطی که هشت سال پيش رای به احمدی‌نژاد «نه» به هاشمی تلقی می‌شد؟
- من اين چيزی که شما می‌گوييد را قبول ندارم. در سال ۸۴ شرايط خاصی در انتخابات مشاهده می‌شد. بنده عضو ستاد ۸۴ بودم و چون مدت زمان زيادی از آن روز‌ها می‌گذرد، ترجيح می‌دهم که مسائل را باز نکنم. اين محصول انتخابات ۹۲ «نتيجه» تهمت‌هايی بود که در هشت سال گذشته به آقای هاشمی زده شد و مردم به اين نتيجه رسيدند که گروهی که ايشان را مورد الفاظ آنچنانی و رفتارهای بد قرار می‌دادند، خود چيزی در چنته ندارند و به همين دليل از آن‌ها روی گرداندند و دوباره به گفتمان اعتدال رای دادند. مردم در ۲۴ خرداد به تخريب و تهمت رای منفی دادند و با توجه به ايمان و اعتمادی که به هاشمی رفسنجانی داشتند، رئيس جمهور فعلی را برگزيدند تا جامعه بتواند با تغيير، از شرايط بحرانی نجات پيدا کند.

* کابينه بدون هاشمی‌ها تشکيل شد. در حالی که با توجه به نزديکی شما و روحانی اين احتمال می‌رود که حداقل يکی از هاشمی‌ها در مجموعه دولت به کار گرفته شوند،درست است؟
- نه، اينطور نيست. نزديکی خانواده ما با آقای روحانی متعلق به زمان حال نيست و از زمان انقلاب شروع شده است. در واقع با هم همسايه بوديم و رابطه تنگاتنگی باهم داشتيم. زمانی که ايشان گفتند که می‌خواهند کانديدای رياست جمهوری بشوند بنده در اولين جلسه انتخاباتی ايشان حاضر بودم و ياسر هم به لحاظ استراتژيک باآقای روحانی همکار بودند. اما تا امروز از طرف رئيس جمهور هيچ پيشنهادی نشده است و البته ما هم تمايل داريم تا در فعاليت‌های غيردولتی فعال باشيم و انگيزه زيادی برای حضور در دولت نداريم. به شخصه احساسم اين است که در کارهای غيردولتی، با مردم بيشتر رابطه دارم و از مشکلات مردم باخبر می‌شوم و از اين پتانسيلی که دارم، می‌توانم يک پل ارتباطی بين مردم و دولت به‌وجود بياورم.

* «نماز جمعه ۲۶ تير سال ۸۸»، «واگذاری دانشگاه آزاد به دولت» و «تغيير رياست مجلس خبرگان». هر کدام از اين اتفاقات برای هاشمی رفسنجانی اهميت بالايی داشت؟
- شرايط خاص و سختی نبود. البته بايد بگويم که برخورد مخالفان، برخورد با تفکر هاشمی بود نه شخص هاشمی. از روزی که در آن نماز جمعه مسائلی را مطرح کردند شروع به تخريب کردند و حتی به خود اجازه دادند تا بگويند با نظام زاويه پيدا کرده است. در مورد دانشگاه آزاد هم بالاخره مسائلی عظيم در فرهنگ‌سازی در کشور انجام گرفته بود که بعضی‌ها از اين مسائل ناراضی بودند و دوست داشتند پيشرفت‌ها را به نام خود ثبت کنند و درباره رياست مجلس خبرگان هم خود ايشان تصميم گرفتند تا اين سمت را به فرد ديگری بسپارند و به همين دليل با آقای مهدوی کنی صحبت کردند. در مورد اينکه اين اتفاقات چه شرايطی را برايشان رقم زد، بايد گفت که بالاخره کسی که سياستمدار است و وارد عرصه سياسی می‌شود چنين شرايطی را بحران نه، بلکه دورانی گذار می‌داند. قبول کنيد که برای يک پدر خيلی سخت است که همزمان هم پسر و هم دخترش زندانی باشند، اما پدر آن روز‌ها را به خوبی تحمل کردند و نشان دادند که به معنای واقعی کلمه سياستمداری بزرگ هستند.

* ممنون از اينکه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد. برای بحث پايانی ممنون می‌شوم اگر از احساس پدر به نماز جمعه بگوييد.
- آيت ا... هيچگاه نماز جمعه را فراموش نمی‌کنند. اما ۲۶ تير بعد از بازگشت از دانشگاه تهران اينطور گفتند که ديگر خطبه‌های جمعه را نخواهند خواند. پدر گفتند هر آنچه بايد گفته شود را گفتم و به همين علت، دليلی نمی‌بينم تا بارديگر در نماز جمعه سخنرانی کنم. ايشان معتقدند سخنرانی اگر مورد توجه قرار نگيرد،‌‌ همان بهتر که انجام نشود.

* دوست دارم با يک خاطره مصاحبه را به پايان برسانيم.
- وقتی پدر در خانه تير خورد، من به اتفاق مادرم در خانه بوديم و هيچگاه فراموش نکرده و نخواهم کرد که چطور به پدرم شليک کردند. خاطره ديگری که هميشه در ذهنم می‌ماند اولين تلفنی بود که از زندان زدند. پدر بعد از سه ماه زندانی شدن با خانه تماس گرفتند که گوشی را من برداشتم. آن روز ۱۴ ساله بودم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016