سه شنبه 19 آذر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا خامنه‌ای به روحانی اجازه شرکت در مراسم ماندلا نداد؟ علی کشتگر

علی کشتگر
برای ديکتاتور انتقام‌جو و کينه‌توزی که حتی طرفداران نظام حاکم را به دليل انتقادهای به‌جا، انتقادهايی که درستی آن امروز بر همه حتی بر خود او آشکار شده است را در زندان و حصر نگه داشته، هرگونه تبليغ افکار بلند ماندلا، مثل زهر کشنده و خطرناک است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

ماندلا از همان نخستين روز رياست جمهوری اش که قاضی و زندانبان خود را به مراسم سوگند خود دعوت کرد کوشيد به ميليونها آفريقايی خشمگين که زخمهای عميق ستمگری های بی حساب و کتاب نظام آپارتايد بردل و جان داشتند و در پی انتقام گيری بودند، بياموزد که آينده ازکژراهه ی تنگ نفرت، انتقام و خشونت نمی گذرد.

وقتی نظام آپارتايد ورافتاد، ميليونها ستمديده عصابی با نتوستانهای آفريقای جنوبی تشنه انتقام و اعدام سران نظام ستمگر و خونريز آپارتايد بودند. برخی از رهبران متنفذ قبايل آفريقای جنوبی مثلا رئيس قبيله زولو بخاطر ايستادگی ماندلا در برابر امواج انتقام خواهی مردم و خانواده قربانيان حتی شعار مرگ بر ماندلا سر دادند و او را خائن به سياهان ناميدند. ماندلا اما از همه اعتبار و نفوذ خود برای سد کردن راه نفرت و انتقام جويی مايه گذاشت تا آفريقای جنوبی را به سوی مدارا، بخشش و صلح اجتماعی که لازمه حفظ وحدت ملی و نهادينه شدن دموکراسی سياسی بود هدايت کند. او خمينی نبود که از نخستين روزهای پس از انقلاب با اعدام قساوت آميز و بدون محاکمه سران نظام ورافتاده پادشاهی، ايران را به سوی جهنم خشونت و انتقام ببرد.

عطش انتقام جويی و خشونت طلبی در ميان مردم آزاد شده از اسارت آپارتايد بسيار ريشه دار وقوی بود. اما اراده ی ماندلا در جايگزين کردن انسان دوستی و محبت به جای انتقام و کشتار از آن نيرومندتر بود. ماندلا چنان باوری به مدارا و عفو به مثابه عنصر اساسی فرهنگ دموکراسی و هومانيسم داشت که توانست بر حس کينه توزی و انتقام جويی غلبه کند و بخاطر مصالح مردم آفريقای جنوبی و بالاتر از آن به اميد گسترش و تقويت فرهنگ تحمل و اومانيسم در آفريقا و جهان دست دوستی به سوی دشمنان ديروزخود دراز کند. ماندلا با افکار و رفتار بلند انسانی خود نه فقط در تربيت و هدايت مردم آفريقای جنوبی به سوی صلح و دموکراسی نقشی تاريخی ايفا کرد بلکه همچون گاندی از مرزهای سرزمين خود فراتر رفت و به يک سرمشق جهانی تبديل شد. سرمشقی که بلا استثناء در همه گفتار و رفتار او بازتاب داشت و همين از او چهره ای انسانی و ستايش برانگيز ترسيم می کرد. او حالا پس از مرگ به يک اسطوره ابدی تبديل شده، اسطوره ای که همواره و هميشه وسوسه کنندگان خشونت و انتقام را فرا می خواند به راه مدارا و بخشش و يادآور می شود که حاصل خشونت و انتقام ميوه تلخ ديکتاتوری و جهل و جنگ است. فرق اساسی اربابان خشونت و جنگ با پيام آوران صلح و دموکراسی آن است که اولی ها منافع و آرزوهای مشترک مردم يک کشور و کل بشريت را تحت الشعاع تفاوت ها و اختلافات قرار می دهند تا با برجسته کردن تمايزات مذهبی، طبقاتی، نژادی، ملی و غيره بستر جنگ و خشونت و استبداد را هموار می کنند. اما دومی ها از حصارها و تنگ نظری های عقيدتی، مذهبی، نژادی، ملی و غيره عبور می کنند تا در ورای اين تمايزات به همان گوهری که بنی آدم را اعضای يکديگرمی سازد بينديشند. آنها با برجسته کردن منافع و مصالح و آرزوهای مشترک ملت ها و جوامع بشری راه همزيستی مسالمت آميز گروههای مختلف انسانی را در صلح و دموکراسی هموار می کنند. خمينی يکی از بدترين نوع رهبران دسته اول و ماندلا يکی از بهترين های دسته دوم است.امثال خمينی وقتی به قدرت برسند خيلی آسان به راه جنگ وخشونت قدم می گذارند و در نخستين گام دگرانديشان و مخالفان خود را از دم تيغ می گذرانند در حالی که امثال ماندلا، بدون آن که گذشته را فراموش کنند حتی دژخيمان خود را نيز می بخشند. بدبختی امروز بشريت در آن است که سياست و حکومتگران عمدتا به دسته اول تعلق دارند. امثال ماندلا که نماد آرزوهای مشترک و متعالی بشريت اند در همه زمانه ها تا به امروز يگانه بوده اند. آيا اين معجزه نيست که امروز (سه شنبه ۱۰ دسامبر ۲۰۱۳) رهبران و حکومتگرانی که در عرصه بين المللی مخالف و حتی دشمن يکديگر به شمار می روند همگی در بزرگداشت ماندلا برای خود اعتبار می خرند؟

ايران در برهه انقلاب در هيچ يک از وجوه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عقب تر از آفريقای جنوبی نبود و همان گونه که اشاره رفت عطش انتقام جويی مردم نيز بيشتر از آن کشور نبود. اگر به جای خمينی شخصيتی همچون ماندلا در رهبری انقلاب قرار می گرفت بی ترديد سرنوشت ايران و منطقه به گونه ای ديگر رقم می خورد.

نگرش خمينی اما با ماندلا و با مصدقی که ۲۵ سال پيش از انقلاب با کودتای ۲۸ مرداد سرنگون شده بود تا نطفه انقلاب بسته شود، از بهشت تا جهنم فاصله داشت. خمينی به مکتب کينه توزانه و خشونت گرايانه اسلام سياسی اخوان المسلمين و فدائيان اسلام که فرهيخته مردی همچون کسروی را به جرم افکارش ترور می کردند وابسته بود. راه او راه صلح و دموکراسی نبود، او پرچمدار آپارتايد مذهبی و مرگ و نابودی دگرانديشان بود. او با رايج کردن انبوهی از واژه های خفته و منسوخ مانند مفسد فی الارض، مرتد، قصاص، ناصبی، ملحد، واجب القتل و محدورالدم فرهنگ سياسی و اجتماعی ايران را به قهقرا برد. اين او بود که در توجيه خشونت و کشتار گفت امام اول شيعيان در يکروز ۴۰۰۰ تن از کفار را به دست خود گردن زده است. اين او بود که با تکرار اشد من الکفار رحماء بينهم مردم ايران را درجه بندی کرد و دشمنی ميان آنان را تشويق نمود. او به راستی دشمن آزادی و آزادگی بود. اين او بود که با جملات هولناکی مثل بشکنيد اين قلمها، و بکشيد مفسدان را بر انديشه های بلند شاعرانی که قرنها پيش به ما درس مروت با دوست و مدارا با دشمن می دادند و بنی آدم را اعضای يک پيکر واحد می خواندند و به ما ياد می دادند که به جان "مور دانه کش" هم رحم کنيم خط قرمز کشيد و سرکوب و خونريزی و کشتار دگر انديشان را با قتل عام زندانيان سياسی تابستان ۶۷ به اوج رساند.

ميراث خمينی شوم است، شوم همچون کشتار،قتل عام زندانی و ترور دگرانديش. شوم همچون فرمان قتل سلمان رشدی، شوم همچون قتل های زنجيره ای نويسندگان. خامنه ای وقتی مردم معترض را ميکرب می خواند و امثال موسوی و کروبی در بند بيداد را نانجيب قلمداد می کند، دقيقا به راه خمينی می رود.

ايرانيان بی گمان مشتاق آن بودند که رئيس جمهور کشورشان در مراسم بزرگداشت نلسون ماندلا حضور پيدا کند. گفته می شود که روحانی به شرکت در اين مراسم تمايل داشته، اما علی خامنه ای به وی اجازه نداده است. برای ديکتاتور انتقام جو و کينه توزی که حتی طرفداران نظام حاکم را به دليل انتقادهای به جا، انتقادهايی که درستی آن امروز بر همه حتی بر خود او آشکار شده است را در زندان و حصر نگهداشته، هرگونه تبليغ افکار بلند ماندلا، مثل زهر کشنده و خطرناک است. هر اقدامی که مايه تبليغ نگرش ماندلا در سياست و کشورداری گردد، از نظر خامنه ای کاری نابه جا و خطرناک است! نوشته های اهانت آميز چند روز اخير روزنامه کيهان که سخنگوی بيت رهبری است حاکی از نفرت هسته های اصلی قدرت جمهوری اسلامی نسبت به افکار انسانی و آزاديخواهانه ماندلاست. در حسابگری های تنگ نظرانه کوچک مردی مثل خامنه ای حضور روحانی در مراسم بزرگداشت ماندلا عواقب خوبی برای او و طرفدارانش نداشت و به سود روحيه آزاديخواهانه و صلح جويانه مردم تمام می شد.

بگذاريد تا اين يادداشت را با گفته های ماندلا که با فرهنگ مدارا و ديرينه ايران زمين و افکار نسل جوان امروز ايران قرابت دارد به پايان ببرم: "انسانی که آزادی انسانی را می گيرد خود زندانی نفرت است"، "ستمگر و ستمديده هر دو انسانيت شان چپاول شده است".

علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016