جمعه 25 بهمن 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

انقلاب سیاه! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت‌خواه
در چنین گردابی از تضادهای فرهنگی و سیاسی و مذهبی و نقش قدرتهای خارجی برای نفوذ و تاثیر گزاری بر سرنوشت ایران و ایرانی ظهور نیروهایی که اینده خود را درتبانی با این قدرتها ببینند امری بعید نبود و اگر نیروهای مذهبی فنای خود را در ناسیونالیسم و غربگرایی شاه می دیدند چپ گرایان ما که همه ابشخور سیاسیشان نهایتا به حزب توده و خصومت با غرب می رسید در بزنگاهی بر سر سرنگون ساختن سلطنت و شاه به عنوان نماد آن به توافق رسیدند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نقلاب اسلامی نه در کسب آزادی و استقلال برای ایران که هیچگاه ارمان واقعی سردمداران مذهبی آن نبود شکست خورده است بلکه در هدف واقعی آن یعنی اسلامی کردن ایران و ایرانی شکست خورده است.


بوریس پاسترناک نویسنده متفکر و نامدار روسی و خالق رمان دکتر ژیواگو معتقد بود انقلابها معمولا به نام آوردن آزادی و خوشبختی
برای مردم رخ می دهند اما در نهایت هرآنچه از این دو آرمان را هم که در جامعه ای باقی مانده باشد بر باد فنا می دهن

انقلاب اسلامی به یمن وجود ارتباطات و رسانه های جمعی و ضبط زندگی و احوال روزمره انسانها در پیش و پس از وقوع آن درستی یا نادرستی این نظریه را در مقابل دیدگان ملت ما و قضاوت تاریخ قرار داده است.

کارل مارکس در جایی گفته است برخلاف تصور عمومی مغز هر کودکی که به دنیا می اید خالی از اندیشه نیست و وارث هزاره ها نوع تفکر فرهنگی و مذهبی و تاریخی است که از پیشینیانش به او رسیده است.

انسان ایرانی نیز از این واقعیت علمی مستثنی نبوده و نیست و داستان حوادثی که ۳۵ سال پیش به انقلاب و واژگونی نظام پیشین در ایران منتهی شد در راستای این سیر تحولات اندیشه ایرانی بسا تاریخی تر و به پس از سقوط امپراتوری ساسانی و غلبه اعراب بر میهن ما باز می گردد.

به هر دوره از تاریخ پرفراز و نشیب ایران از آن روزگار تا به امروز که بنگریم تضاد اندیشه و فرهنگ ایرانی پیش از اسلام با پس از آن خودنمایی میکند.

این دوگانگی در تفکر و شخصیت ایرانی که با شیعه گری ما و همزمان حفظ پایه های سلطنت به عنوان نماد ناسیونالیسم ایرانی به نوعی همزیستی اجتماعی در میان اقوام تشکیل دهنده ایران زمین منتهی شده بود با ورود فرهنگ غربی به همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی ما در دو سده اخیر تضاد تاریخی یاد شده را ابعاد پیچیده تر و جدیدی بخشید.

غربگرایی و نوگرایی مشروطه خواهان و سپس سلسله پهلوی علیرغم پیشرفت و توسعه بی مانندی که برای ایران و ایرانی آفریدند به لحاظ دوری انها از فرهنگ دموکراتیزه کردن جامعه به سرگردانی بیشتر اندیشه ایرانیان در میان انتخاب میان توسعه و صنعتی شدن از یکسو و حفظ ارزشهای ملی و دینی از سوی دیگر دامن زد.

اگر طبیعت استبدادی سلطنت بخشی از مسولیت این معضل فکری را به عده می گرفت باید انصاف داد که پهلوی ها حتی اگر دموکرات ترین و مشروطه خواه ترین پادشاهان جهان هم بودند شرایط تاریخی زمان آنها مانند از هم پاشیدگی شیرازه مملکت در پی دو جنگ جهانی و نقش ایران در میان انها – نفوذ احزاب متمایل به قدرتهای خارجی در زنگی سیاسی کشور – طمع قدرتهای جهانی برای غارت منابع طبیعی ایران – وجود جنگ سرد و تقسیم جهان به دو قطب و قدرت اتمی – جنگ های ممتد در منطقه خون الود خاورمیانه – ظهور اسراییل در قلب جهان اسلام ووو… هر یک با توجه به اهمیت حفظ ایران در مقابل همه این تهدیدات به تنهایی سد راه دستیابی میهن ما به یک نظام سیاسی دموکراتیک بوده اند.

در چنین گردابی از تضادهای فرهنگی و سیاسی و مذهبی و نقش قدرتهای خارجی برای نفوذ و تاثیر گزاری بر سرنوشت ایران و ایرانی ظهور نیروهایی که اینده خود را درتبانی با این قدرتها ببینند امری بعید نبود و اگر نیروهای مذهبی فنای خود را در ناسیونالیسم و غربگرایی شاه می دیدند چپ گرایان ما که همه ابشخور سیاسیشان نهایتا به حزب توده و خصومت با غرب می رسید در بزنگاهی بر سر سرنگون ساختن سلطنت و شاه به عنوان نماد آن به توافق رسیدند.

در این میان ملی گرایان ما با حفظ تلخی خاطرات از دست دادن حکومت ملی مصدق بر این قطار پر مسافر اما بی هدف و ویرانگر سوار گشتندو داستانی به نام انقلاب اسلامی در تاریخ میهن ما ثبت شد.

آلودگی اندیشه سران مذهبی به تفکرات متشرعین مخالف نوگرایی حتی دوران پیش از مشروطه و آرمان های غیرواقعی چپ گرایان ما به دستی یابی به حکومت پرولتاریا در جامعه ای که در زمان وقوع انقلاب مترقی ترین نخبگان آن در خود نظام سلطنتی حضور داشتند عاقبتی بهتر از این برای میهن ما ببار نمی آورد.

بی جهت نیست که نه آبی باران خاتمی نه سبز موسوی و نه بنفش روحانی هیچ کدام در سی و پنج سال گذشته نتوانسته است رنگ واقعی انقلاب سیاهی را که ایران ما را به این روزگار کشاند پنهان کند.

انقلاب اسلامی نه در کسب آزادی و استقلال برای ایران که هیچگاه ارمان واقعی سردمداران مذهبی آن نبود شکست خورده است بلکه در هدف واقعی آن یعنی اسلامی کردن ایران و ایرانی شکست خورده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016