چهارشنبه 14 اسفند 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مرتضی فهیم کرمانی صادر کننده‌ی اولین حکم ترور، سنگسار و قطع دست، ایرج مصداقی

ايرج مصداقی
فهیم در سال ۱۳۵۷ از سوی خمینی حکم قضاوت دریافت کرد و به ریاست دادگاه انقلاب کرمان رسید. اولین حکم سنگسار و اعدام به خاطر لواط و قطع دست و اولین حکم رسمی ترور توسط او صادر شد که در ادامه به آن می‌پردازم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

MortezaFKermani.jpg
مرتضی فهیم کرمانی

مرتضی فهیم کرمانی در سال ۱۳۱۳ در یكی از روستاهای (سَردر) توابع كرمان متولد شد. وی پس از پایان دوره ابتدایی به كرمان رفت و در مدرسه علمیه معصومیه مشغول تحصیل علوم دینی شد. در سال 1338 برای ادامه تحصیل به قم رفت و پس از تأسیس مدرسه كرمانی‌ها در قم، اداره‌ی آن را به عهده گرفت و به تدریس در آنجا پرداخت. کرمانی همچنین به تأسیس مؤسسه‌ای به نام «دین و فرهنگ جوانان»، مدرسه علمیه خواهران در كرمان همت گماشت. او در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ چند بار بازداشت و به تبعید فرستاده شد.

فهیم در سال ۱۳۵۷ از سوی خمینی حکم قضاوت دریافت کرد و به ریاست دادگاه انقلاب کرمان رسید. اولین حکم سنگسار و اعدام به خاطر لواط و قطع دست و اولین حکم رسمی ترور توسط او صادر شد که در ادامه به آن می‌پردازم.

او پس از به قدرت رسیدن روحانیت، از سوی آیت‌الله منتظری مأمور شد تا همراه شیخ یحیی سلطانی و بروجردی دفتری را در قم برای «شناسایی و بررسی صلاحیت‌ علمی و سوابق کاندیداهای قضاوت تشکیل دهند.»

آیت‌الله منتظری در مورد اقدامات دفتری که آنان تشکیل داده بودند می‌نویسد:
«دفتر معرفى قضات چند كار مهم را انجام داد: یكى ترتیب كلاس‏هاى توجیهى و علمى براى كاندیداهاى قضاوت، و دیگرى اعزام هیأت‏‌هاى بازرسى به شهرها از طرف من و آقاى مشكینى براى بررسى عملكرد قضات دادگاه‏هاى‏ انقلاب، و سوّم تدوین شرح وظایف براى قضات» (۱)

http://www.rahesabz.net/story/47785

در سال ۵۹ دکتر مظفر بقایی یکی از عوامل کودتای ۲۸ مرداد و عده‌ای از اعضای «حزب زحمتکشان» که در جنگل قائم کرمان ماهیانه جلسه داشتند دستگیر شدند. بقایی پیشتر از طریق کارگزارش حسن آیت که عضو شورای مرکزی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی بود اصل «ولایت فقیه» را در قانون اساسی گنجانده بود. در آن روزها حسن آیت به خاطر افشای نوار صحبت‌‌هایش علیه بنی‌صدر و توطئه‌ برای برکناری او تحت فشار قرار داشت. نگهداری مظفر بقایی در زندان، انتقال او به تهران، باز شدن پرونده‌ی مشارکتش در کودتای ۲۸ مرداد و قتل بیرحمانه‌ی سرلشگر افشار طوس رئیس شهربانی دولت مصدق، حزب جمهوری اسلامی، پیروان ‌آیت‌الله کاشانی و حسن آیت را بیش از پیش در مظان اتهام قرار می‌داد و کار را برایشان سخت‌تر می‌کرد. فهیم کرمانی به سرعت وارد میدان شد و با این ادعا که کرمان حوزه‌ی استحفاظی اوست و به لحاظ قضایی نیز تحت نظر او اداره می‌شود مانع انتقال مظفر بقایی به تهران شد و بلافاصله دستگیرشدگان را آزاد کرد.

http://tarikhirani.ir/Modules/News/Phtml/News.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=4&NewsId=1104

فهیم کرمانی نماینده‌ی خمینی و موسوی تبریزی در اوین
فهیم با چنین پیشینه‌ای در سال ۱۳۶۰ از سوی سید حسین موسوی تبریزی به معاونت لاجوردی در اوین رسید تا مبادا اقدامات خلاف «قانون» و «خشونت‌آمیز»ی در اوین صورت گیرد!

سیدحسین موسوی تبریزی در رابطه با برخوردهای خشن لاجوردی می‌گوید:‌

«در رابطه با برخوردهای خشن باید خیلی مواظبش می‌شدیم. از طریق نمایندگان مجلس هم این مسئله به گوش حضرت امام رسیده بود. من آقای فهیم كرمانی را آوردم در اوین معاون ایشان كردم كه مواظب همین مسائل باشد. آقای فهیم كرمانی حساسیت خاصی در رابطه با اعمال خشونت نسبت به زندانی‌ها داشت. آن زمان گروه خاصی هم در اوین بودند و نمی‌خواستند كسی وارد بشود و كاری انجام بدهد. طیف بازار بودند و از زمان شهیدان بزرگوار آقایان بهشتی و قدوسی در زندان اوین مشغول بودند و طوری برخورد كردند كه آقای فهیم كرمانی ناراحت شد و گفت كه من نمی‌توانم كار كنم.» (نشریه چشم‌انداز شماره‌ی ۲۲)

به خوبی می‌توان حدس زد که چه سطحی از جنایت و شقاوت در اوین صورت می‌گرفت که افرادی همچون سیدحسین موسوی تبریزی با آن پرونده‌ی قطور از جنایت و بیرحمی و فهیم کرمانی با آن سابقه‌ی شرارت‌بار و سیاه نیز معترض بودند و فهیم پس از مدتی به عنوان اعتراض از کار در اوین کناره‌گیری کرد.
البته جنایات صورت گرفته بر اساس رهنمودهای سران رژیم و شخص خمینی صورت می‌گرفت و دست‌اندرکاران قضایی خود به تنهایی تصمیم‌گیرنده نبودند. (۲)

ترور و اعدام دو برادر هوادار چریک‌های فدایی خلق
همچنین اولین اعدام‌های سیاسی نیز در کرمان و به حکم وی صورت گرفت. علی میرشکاری یکی از هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق به حکم وی در دوم شهریورماه ۱۳۵۸ اعدام شد. برادر او سعید یک هفته قبل در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ترور شده بود. دستور این ترور نیز می‌تواند از سوی فهیم کرمانی صادر شده باشد.
سعید در یک خانواده‌ی عشایری در بافت کرمان به دنیا آمد. در سال ۵۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. وی پس از پیروزی انقلاب به کرمان بازگشت و به مبارزه‌ی خود ادامه داد. سعید پیش از آن که ترور شود در جریان پخش اعلامیه، توسط افراد مسلح کمیته انقلاب کرمان دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفته بود. پاسداران کمیته انقلاب اسلامی کرمان روز شنبه ۲۷ مرداد ۵۸ در جاده‌ی کرمان – باقرآباد با ماشین جیپ استیشن جلوی او که رانندگی وانت‌اش را به عهده داشت می‌پیچند و او را وادار به توقف می‌کنند و او را به رگبار می‌بندند. پاسداران پس از زدن تیرخلاص محل را ترک می‌کنند.

ساعت نه و نیم همان شب افراد کمیته علی برادر سعید را دستگیر می‌کنند. روز پنج‌شنبه ۲ شهریور ۵۸ علی به اتهام جعلی ارتباط با حزب دموکرات کردستان و داشتن اعلامیه‌ و نشریات سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و ... در دادگاه انقلاب اسلامی کرمان محاکمه و در ساعت ۲ بعد‌از ظهر همان‌روز او را به دستور فهیم کرمانی به جوخه‌ی اعدام می‌سپارند. این اعدام یک روز قبل از اعدام‌های وسیع خلخالی در کردستان صورت گرفت و فهیم کرمانی از این بابت نیز پیشتاز است.

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/kar-ta-ensheaab_1-60-032.pdf

دستور ترور علی فدایی دبیر آزاده و انقلابی و خواننده‌ی مردمی
فهیم کرمانی که با داشتن نمایندگی از سوی خمینی و منتظری در مقام حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب از قدرت زیادی در کرمان برخوردار بود به منظور یکه‌تازی در شهر و حذف رقبا از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کرد. از آن‌جایی که در فضای سیاسی و اجتماعی سال ۱۳۵۹ امکان دستگیری و صدور حکم اعدام مخالفین و رقبا را نداشت به ترور و قتل روی آورد.

فهیم کرمانی در زمستان ۱۳۵۹مخفیانه علی فدایی دبیر آزاده و انقلابی را که در دوران شاه تصنیف‌ها و ترانه‌های معروفی هم اجرا کرده بود و از محبوبیت زیادی در آموزش و پرورش کرمان برخوردار بود به عنوان مفسد فی‌الارض محکوم به اعدام کرد و دستور ترور او را به عوامل تحت امرش داد. این اولین ترور شناخته‌ شده‌ای است که در جمهوری اسلامی با حکم رسمی حاکم شرع صورت گرفت.
علی فدایی یکی از ۴ فرهنگی کرمان بود که به همراه حجت‌الاسلام ایرانمنش، محمد مشارزاده و حسین جلال کمالی در سال ۵۷ توسط ساواک بازداشت شدند و اعتراضات زیادی را در سطح شهر و بخصوص در میان فرهنگیان استان برانگیخت. وی که به هیچ‌ گروه و سازمانی وابستگی نداشت نماینده‌ی فرهنگیان و عضو شورای شهر کرمان هم بود.

بعد‌از ظهر روز پنج‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۵۹ عناصر وابسته به دادگاه انقلاب و محافظان فهیم کرمانی هنگامی که فدایی از مدرسه به خانه‌ بازمی‌گشت در نزدیکی منزلش با شلیک چند گلوله او را به قتل ‌رساندند. گفته می‌شد ضارب کازرونی نام داشت و کتابفروشی کوچکی به نام «بعثت» در کرمان را اداره می‌کرد.
فدایی علاوه بر معلمی از خوانندگان مطرح بندرعباس بود و در دهه‌ی ۴۰ با یک دختر کرمانی ازدواج و به این شهر کوچ کرد و در آن‌جا ساکن شد.
ترانه‌‌‌ی زیبای کرمانی فاطلو و بندری زنجبیلو با صدای علی فدایی کرمانی در روی یک صفحه‌ی گرامافون در دهه‌ی ۴۰ به بازار آمد و طرفداران زیادی پیدا کرد: ( در آدرس زیر می‌توانید بشنوید)

http://www.4shared.com/mp3/sQ3p-Wk7/fatelou.html

متن ترانه‌ی فاطلو
فاطلو دل بمیرم به غم تو اسیرم
غم دوری تو والله به خدا کرده پیرم
اسیرم کرده چشمون سیاهت
سر گفت و قشنگ روی ماهت

فاطلو دل بمیرم به غم تو اسیرم
غم دوری تو والا به خدا کرده پیرم

تو چرا جوابم کردی خونه خرابم کردی
اگر که یارم بودی رفتی کبابم کردی
چرا به قلب سنگت نالم اثر نداره؟
دلم ز غم به خون شد دل تو خبر نداره

فاطلو دل بمیرم به غم تو اسیرم
غم دوری تو والله به خدا کرده پیرم

الهی من به قربون نگاهت
به قربون لبون بوسه‌خواهت

فاطلو دل بمیرم به غم تو اسیرم
غم دوری تو والله به خدا کرده پیرم

نشریه مجاهد ۱۰۹ مورخ ۲۳ بهمن ماه ۱۳۵۹ در مورد نحوه‌ی قتل فدایی نوشت:‌

فدایی «توسط عده‌ای مسلح که سوار ماشین بدون شماره‌ی تویوتای کارینا قهوه‌ای رنگ بوده‌اند، به رگبار بسته می‌شود و به شهادت می‌رسد. کمی بعد نیز یکی از اکیپ‌های کمیته‌‌ی انقلاب اسلامی کرمان در محل حاضر شده و پس از جمع‌آوری پوکه‌ها محل را ترک می‌کند.»

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine_khalgh--mojahed_109.pdf

فرمان این قتل در بستری صادر شد که خمینی فراهم کرده بود. در مردادماه ۱۳۵۹ «حجت‌الاسلام علامه» حاکم شرع دادگاه شهرستان «بم» به صراحت حکم داد که «مجاهدین خلق بفرمان حضرت امام خمینی مرتدین و از کفار بدترند. هیچ گونه احترام مالی ندارند بلکه جانی هم ندارند. لذا دادگاه انقلاب اسلامی به شکایت دروغی آن‌ها وقعی نگذارد.» این حکم در پاسخ به تقاضای «انجمن جوانان مسلمان» شهرستان بم صادر شد که به دادگاه انقلاب این شهر شکایت برده و خواهان مجازات عاملین حمله به کتابفروشی ابوذر در این شهر شده بودند. در این دوران «مرگ بر منافق» شعار رسمی منابر و مساجد و نماز جمعه‌ها بود.

MortezaFKermani4.jpg
کرمان در غم از دست دادن فدایی چهره‌ی محبوب این شهر یک‌پارچه تعطیل شده و جنازه‌ی او توسط ۱۰۰ هزار نفر مشایعت و روی دست مردم به گورستان برده می‌شود. دختر فدایی سخنرانی می‌کند و بر دامنه‌‌ی تنش‌ها افزوده می‌شود. مردم خشمگین در تشییع جنازه‌ی باشکوهی که برای او برگزار شد شعار می‌دادند «عزا عزا است امروز، قاتل فدایی زیر عباست امروز»، «این سند جنایت ارتجاع»، «فهیم جنایت می‌کند پاسدار حمایت می‌کند». نیروهای کمیته، دادگاه انقلاب و چماقداران که زیر نظر فهیم کرمانی عمل می‌کردند می‌کوشند در مراسم یادبود او نیز اختلال کنند. آن‌ها ابتدا به قطع سیم‌ بلندگوها مبادرت می‌کنند و عاقبت با حمله به مردم تعدادی را زخمی و دستگیر می‌کنند.

تلاش‌های مردم و خانواده‌ی فدایی برای پیگیری قتل و مجازات عاملان آن با وجود شواهد بسیاری که وجود داشت به خاطر نفوذ فهیم کرمانی و تهدیداتی که در سطح استان می‌کردند به جایی نرسید و با شروع سرکوب خونین ۳۰ ‌خرداد ۶۰ و جوخه‌های اعدامی که در سرتاسر کشور هر روزه برپا می‌شد عملاً به فراموشی سپرده شد.
معلوم نیست فهیم کرمانی که پیش از انقلاب رابطه‌ی خوبی با دکتر شریعتی داشت و بعدها با آیت‌الله منتظری هم دمخور بود و در کلاس‌های ایشان شرکت می‌کرد چه تعداد حکم ترور و قتل صادر کرده است.

برخورد گروه‌های سیاسی با ترور علی فدایی
در همان روزی که فدایی توسط جوخه‌های ترور دادگاه انقلاب به قتل رسید، حزب توده ایران نعل وارونه زده مدعی شد:

«ضد‌انقلاب در کرمان به توطئه‌چینی مشغول است
در آستانه سومین سالگرد پیروزی انقلاب، وابستگان آمریکا و رژیم منحله‌ی پهلوی، گروهک‌های مائوئیستی- آمریکایی، لیبرال‌ها در کرمان فعالیت‌های وسیعی را علیه جموری اسلامی ایران آغاز کرده‌اند. آنها- از جمله یک گروهک ناشناس، که خود را «سازمان جانبازان میهن» نام نهاده - با انتشار اعلامیه‌هایی سراسر توهین‌ به جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن، با برپایی میتینگ‌های موضعی، خرابکاری‌ها و ... زمینه را برای اجرای توطئه جدید آمریکا آماده می‌کند. با کمال تأسف برخی نیروهایی که باید در کنار خلق قرار گیرند، با به آشوب کشاندن مدارس کرمان (از جمله دبیرستان پروین اعتصامی) عملاً آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. این نیروها جوی در کرمان به وجود آورده‌اند که در آن ضد‌انقلاب بهتر می‌‌تواند دست به توطئه‌های رنگارنگ علیه جمهوری اسلامی ایران بزند. ... از مقامات مسئول نیز می‌خواهیم که هشیارانه به مقابله ضد‌انقلاب برخیزند و اجازه ندهند ضد‌انقلاب گستاخانه دست به تبلیغ علیه جمهوری اسلامی ایران بزند. ما هشدار می‌دهیم که ضد‌انقلاب خود را برای توطئه جدیدی آماده می‌کند. برای مقابله با ضد‌انقلاب مجهز و متحد شویم.» (نامه مردم شماره ۴۳۷ شانزدهم بهمن ۱۳۵۹)

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/hezbe_toode-nameye_mardom-saale_2-437.pdf

در نگاه حزب توده «جبهه‌ی خلق» اراذل و اوباشی بودند که هیچ حرمتی برای جان و مال مردم قائل نبودند و می‌رفتند تا سیاه‌ترین روزها را در تاریخ معاصر میهنمان رقم بزنند.
دستگاه تبلیغاتی رژیم و روزنامه‌ی کیهان که توسط سیدمحمد خاتمی اداره می‌شد و در آن روزها نقش «کیهان شریعتمداری» را بازی می‌کرد با دروغپردازی کوشید مسئولیت این جنایت را متوجه‌ی «یک گروه ضدانقلاب ناشناس» که حزب توده قبلاً آدرس‌اش را داده بود بکند:‌

«مردم کرمان در یک راهپیمایی بزرگ عوامل اختلاف افکنی در شهر را محکوم کردند

به دعوت امام جمعه کرمان و جامعه روحانیت مجلس یادبودی برای یکی از شهدای کرمان که به دست ضدانقلاب ترور شده است در مسجد جامع این شهر برگزار و طی آن عاملین وقایع اخیر کرمان محکوم شدند. گفتنی است علی فدایی یکی از فرهنگیان کرمان توسط یک گروه ناشناس ضدانقلاب به شهادت رسید و به همین منظور مجلس یادبودی در محل آموزش و پرورش کرمان برگزار شدند که این جلسه به زد و خورد و تشنج منتهی گردید و طی آن چندین نفر زخمی و گروهی نیز دستگیر شدند. در همین رابطه گروهی نیز دانش آموزان را تشویق به تعطیلی مدارس کرده‌اند.» (روزنامه کیهان، 23 بهمن 1359 ، صفحه 15)

اقدامات رژیم و تظاهرات‌ نمایشی‌اش در پی تظاهرات‌ بی‌سابقه‌ای بود که در روزهای ۱۸ ، ۱۹ و ۲۰ بهمن کرمان را لرزاند.

ده‌ها هوادار مجاهدین در شهرهای مختلف به قتل رسیده بودند، بدون این که این سازمان حتی از حق دفاع مشروع استفاده کند و تظلم‌خواهی از نهادهای قضایی هم نتیجه نداشت.‌ نیروهای سیاسی از به کار افتادن جوخه‌های ترور احساس خطر می‌کردند، در این شرایط حزب توده به مدد دستگاه سرکوب نظام آمده و در ارتباط با موج اعتراضات مردمی در سراسر کشور نوشت:

«ضد‌انقلاب گام به گام تشنج و درگیری را گسترش می‌دهد. اخبار رسیده از سراسر کشور حاکی است که جبهه متحد ساواکی‌ها، لیبرال‌ها و مائوئیست‌های آمریکایی، با تمام نیرو به میدان آمده‌اند و به بهانه‌های مختلف شهرها و مدارس را به آشوب می‌کشند. ضد‌انقلاب که آشکارا اعلام می‌کند قصد سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را دارد، بشکل بی‌سابقه‌ای بر فعالیت خود افزوده است. موج جدید درگیری و تشنج، اکنون در اغلب نقاط کشور گسترده شده است و چنانکه اخبار نشان می‌دهند، ضد‌انقلاب هار در هفته‌ برگزاری سالروز پیروزی انقلاب، قصد تهاجم گسترده‌تری را برای ایجاد تشنج و درگیری دارد. ساواکی‌ها، لیبرال‌ها، گروهک‌های مائوئیستی- آمریکایی «پیکار»، «راه‌کارگر»، «رزمندگان»، «رنجبر»، «اشرف دهقانی» و ... یک دور تسبیح از گروهک‌های «سیا» ساخته، برنامه مفصلی را برای ایجاد آشوب، در روزهای برگزاری مراسم سالروز پیروزی انقلاب، به ویژه در روز ۲۲ بهمن، تدارک دیده‌اند. اهم این توطئه‌ها به شرح زیر است: ....
بدین‌سان، ضد‌انقلاب برای انجام فتنه‌های بالا، که در متن توطئه‌ جدید آمریکاست، از مدتی پیش تدارک دیده است. در این میان فعالیت گروه‌های مائوئیستی – آمریکایی «رنجبر» و «پیکار» از همه بیشتر است. اشخاص مشکوکی هم تحت پوشش فروش «پیام جبهه ملی» با گروهک‌های بالا و دیگر ضد‌انقلابیون همکاری نزدیک دارند. متأسفانه هواداران «سازمان مجاهدین خلق ایران» هم که جای واقعی‌شان در کنار خلق است، عملاً به ضد‌انقلابیون یاری می‌رسانند. ... ما از مردم قهرمان ایران و مقامات مسئول می‌خواهیم که آگاهانه و قاطعانه با این توطئه بزرگ برخورد کنند و آن را خنثی سازند. ... مقامات مسئول نیز باید از همین حالا هشیارانه مراقب اوضاع باشند، ضد‌انقلابیون را تحت تعقیب قرار دهند و به مجازات بسپارند. ما امیدواریم که این توطئه نیز با هشیاری و قاطعیت مردم و ارگان‌های انقلابی در نطفه خفه شود. » (نامه‌مردم شماره‌ی ۴۳۸ هیجده بهمن ۱۳۵۹)

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/hezbe_toode-nameye_mardom-saale_2-438.pdf

حزب توده به این ترتیب جبهه‌ملی و مجاهدین را نیز به گروهک‌های «سیا» ساخته می‌چسباند تا سرکوب‌شان راحت‌تر باشد. اما گردانندگان این حزب نمی‌فهمیدندکه آسیاب نظام به نوبت است و شتر سرکوب در خانه‌ی آن‌ها هم خواهد خوابید.

در همین شماره‌ی روزنامه، مسئولان حزب توده صحبت‌های فریبکارانه‌ی خمینی را به شرح زیر تیتر کرده و می‌کوشند مسئولیت جنایات صورت‌گرفته را متوجه‌ی «ضدانقلاب» که پیشتر تعریف کرده بودند کنند:

«امام خمینی:‌ تمام آشفتگی‌هایی که به دست ضد‌انقلابیون و منحرفین انجام می‌‌گیرد، به گردن جمهوری اسلامی می‌گذارند. »

نشریه مجاهد که در آن روزها نقش مهمی در آگاهی بخشی عمومی و مبارزه با چماقداری و شکنجه و باندهای خطرناک وابسته به رژیم داشت در مورد سابقه‌ی ماجرا و اقدامات قبلی فهیم کرمانی می‌نویسد:

«اواخر آذرماه گذشته فهیم رئیس به اصطلاح دادگاه انقلاب اسلامی کرمان به دنبال عملکرد‌های شدیداً ارتجاعی‌اش کلیه‌ی مدیران مدارس کرمان را به اتفاق مدیرکل آموزش و پرورش آن شهر به دادگاه انقلاب اسلامی فراخوانده و در تالار سخنرانی آن‌جا، ضمن تهدید آنان، رسماً اظهار می‌دارد که قطعه زمینی در گوشه‌ی دیگر شهر از شهرداری خواهد گرفت و مدیران خاطی را پس از اعدام انقلابی! در آن زمین دفن خواهیم کرد. فهیم... معلمین را تهدید می‌کند و ضمن آن می‌گوید شنیده‌ام در مدارس انشاءهایی خوانده می‌شود که در آن به مقامات مملکتی توهین و بی‌حرمتی شده است. ...

در همین جلسه مدیرکل آموزش و پرورش آقای ایرانمنش که خود نیز روحانی بوده ولی حاضر به تمکین و سکوت در برابر جنایات مرتجعین نشده است، بلند شده و ضمن اعتراض به سخنان فهیم خطاب به معلمین می‌گوید: «من با استعفایم اولین قدم را برداشتم.» و سپس جلسه را ترک می‌کند.

کمی بعد فهیم در نماز جمعه، همان تهدیدات و لجن‌پراکنی‌ها را منتها به تناسب شرایط علنی تکرار می‌کند. ولی باز هم با اعتراض عده‌ای از فرهنگیان و مردم حاضر در نماز روبرو می‌شود...

به دنبال شکست این توطئه، فهیم اعلام می‌کند که «من استعفا می‌دهم» و به ظاهر هم برای پیگیری استعفایش راهی تهران و قم می‌شود...

فهیم که با افشاگری‌های فرهنگیان در نماز جمعه کارد چماق‌داری و قمه‌کشی‌هایش به سنگ خورده و موضعش تضعیف و دستش رو شده است، به تهران می‌رود تا اولاً: با دست پر و پشتوانه‌ی محکم و به اصطلاح تأییدیه مجدید برگردد، که بر می‌گردد! ثانیاً: از صدرنشینان قم و تهران برای ادامه‌ی سرکوب، خط و راهنمایی بگیرد. در بازگشت فهیم به کرمان است که جوخه‌های ترور که از قبل هم زمینه‌ی آن را آماده کرده بود، شکل می‌گیرد. اولین گام با برکناری حجت‌الاسلام ایران منش، مدیرکل آموزش و پرورش که حاضر به تمکین نشده، شروع می‌شود. گام بعدی انتصاب فردی است به نام فرشیدی به جای ایشان که از تهران اعزام می‌شود. ...

فرشیدی کمترین صلاحیت سیاسی و حتی علمی برای این مسئولیت نداشته و طبعاً‌ مورد اعتراض فرهنگیان قرار می‌گیرد. با مقاومت و پافشاری فرهنگیان کرمان در تماس با تهران قرار می‌شود که خود فرهنگیان از میان خود چند نفر را انتخاب و معرفی کنند تا از میان آنان، مدیرکل آموزش و پرورش انتخاب شود.

این مقاومت و اعتراض را چهره‌های شناخته شده مسلمان و مبارزی نظیر محمدرضا مشارزاده، جلال کمالی و شهید علی فدایی و تعدادی دیگر از معلمان که هر کدام دارای سوابق روشن و شناخته شده‌ای هستند، هدایت می‌کردند...

با انتخابات شورای معلمان کرمان، فهیم احساس خطر کرده و از ابتدا رسماً بنای مخالفت را شروع می‌کند. فهیم علاوه بر تهدیدهای قبلی، علناً فرهنگیان را به ترور و اعدام تهدید می‌کند. فرهنگیان مبارز نیز متقابلاً‌ به مقاومت می‌‌پردازند. از جمله در اجتماعی که در هنرستان اقبال کرمان برگزار می‌شود، شهید علی فدایی به سخنرانی پرداخته و به افشای ماهیت و عملکرد‌های انحصارطلبان و شخص فهیم می‌پردازد. در همین جلسه یکی از ایادی فهیم، صریحاً‌ شهید علی فدایی را تهدید کرده و در حضور عده‌ای به وی می‌گوید: « اگر دادگاه انقلاب شما را محاکمه نکند ما خود شما را محاکمه خواهیم کرد»....

تروریست‌ها بعداً اطلاعیه‌ای را در شهر پخش می‌کنند که در قسمت‌هایی از آن چنین آمده است: «بارها از طرق مختلف به این ضد‌انقلابیون هشدار داده شد اما نه تنها نتیجه‌ای نبخشید، بلکه به مقدسات مذهبی ما اهانت کرده... دانش‌آموزان و فرهنگیان را علیه انقلاب اسلامی تحریک کرده و در بعضی سخنرانی‌ها شدیداً به اسلام و ارگان‌های انقلابی تاخت و تاز کرده‌اند... ما این فرد را در دادگاهی انقلابی و اسلامی غیاباً محاکمه و به اعدام محکوم نمودیم. ضمناً به دو تن دیگر از مسلمان‌نماهای منافق به نام‌های محمدرضا مشارزاده و حسین جلال کمالی اخطار می‌کنیم... والا به سرنوشت رفیقشان دچار خواهند شد.»

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine_khalgh--mojahed_109.pdf

در این دوران بنی‌صدر و روزنامه انقلاب اسلامی نیز به درستی انگشت اتهام را متوجه‌‌ی حزب جمهوری اسلامی و دادگاه انقلاب اسلامی کرمان می‌کنند و برعکس «نهادهای انقلاب» و حزب جمهوری اسلامی، «منافقین» را مسئول ترور علی فدایی معرفی می‌کنند. نشریه «پیکار» بخاطر این که «لیبرال» و «ارتجاع» را تؤامان می‌کوبید در قتل علی فدایی هم از این شعار که تنها به نفع ارتجاع حاکم بود کوتاه نیامد و همزمان به بنی‌صدر که خود پیگیر جدی قتل بود و لیبرال‌ها و ارتجاع حمله کرد! سازمان «اکثریت»، حزب توده و جنبش مسلمانان مبارز که به درستی از سوی مجاهدین لقب «جبهه‌ متحد ارتجاع» گرفته بودند اساساً اشاره‌ای به ترور بیرحمانه‌ی فدایی نکردند و از کنار آن گذشتند.

سازمان اقلیت «اقدام جنایتکارانه ترور یکی از دبیران مبارز کرمان توسط تروریست‌های جمهوری اسلامی» را «لکه‌ ننگ دیگری بر چهره‌ی جمهوری اسلامی» خواند. در اطلاعیه این سازمان آمده بود:‌

«رژیم جمهوری اسلامی در حالی که خود سازمانده این اعمال جنایتکارانه است، به محکوم کردن این اقدامات می‌پردازد. ما اکنون بر بسیاری از هموطنان ما روشن شده است که فالانژ‌های حزب‌اللهی که به این اعمال جنایتکارانه دست می‌زنند،‌ چاقوکش‌ها، دزدها و ولگردان حرفه‌ای هستند که رژیم جمهوری اسلامی آن‌ها را سازماندهی کرده و برای اجرای اعمال جنایتکارانه خود و ایجاد جو ارعاب و وحشت از آن‌ها استفاده می‌کند. علی فدایی یک مذهبی مبارز بود که وسیعاً بر علیه رژیم شاه مبارزه کرد و در ماه‌های قبل از قیام سخنرانی‌های متعددی علیه رژیم شاه ایراد نمود. با استقرار رژیم جمهوری اسلامی او با شیوه‌های ضد مردمی رژیم به مبارزه پراخت و تسلیم زورگویی‌ها، تهدید‌ها و تطمیع‌های آن‌ نشد. بالاخره رژیم جمهوری اسلامی که از محبوبیت فدایی در میان مردم کرمان به ویژه فرهنگیان مبارز به وحشت افتاده ب ود از طریق باندهای تروریست خود او را ترور کرد.» (نشریه کار اقلیت، شماره‌ی ۹۷ بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲)

http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/fadaiian_aghalliiat-agh_097.pdf

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی به سردبیری میرحسین موسوی و صاحب‌امتیازی سیدعلی خامنه‌ای روز ۲۰ بهمن ۱۳۵۹ به منظور انحراف افکار عمومی از پیگیری جنایتی که صورت گرفته بود گزارش سراسر کذبی را تهیه می‌کند که در تیتر آن آمده است:‌ «مسببین اغتشاشات دیروز کرمان دستگیر شدند».

این روزنامه در گزارش خود به اطلاعیه‌ی دادستانی اشاره می‌کند که خبر از دستگیری محمد مشارزاده و حسین جلال کمالی به عنوان مسببین اغتشاش داده است. به این ترتیب تهدید جنایتکاران مبنی بر ترور این دو نفر را دادستانی انقلاب با دستگیری‌شان به مورد اجرا می‌گذارد و روزنامه‌ی «جمهوری اسلامی» که در آن روزها به عنوان ارگان حزب حاکم نقش اساسی در جعل و فریب و دروغپردازی داشت در یک پرونده‌سازی آشکار مدعی می‌شود «حسین جلال کمالی یکی از دبیران ساواکی که مسبب حوادث دیروز است در بازداشت به سر می‌برد. یکی از دستگیر شدگان مشارزاده می‌باشد که اول انقلاب مسئول کشف اسامی ساواکی‌ها بوده و نام جلال کمالی ساواکی را از بین می‌برد. » (روزنامه جمهوری اسلامی ۲۰ بهمن ۱۳۵۹)
به این ترتیب دستگاه تبلیغاتی حزب جمهوری اسلامی رهنمودهای حزب توده برای منتسب کردن توطئه علیه نظام و انقلاب به «ساواک» را به کار می‌بندد.

نکته‌ی حائز اهمیت آن که هیچ‌یک از نیروهای سیاسی مدعی انقلابی‌گری و ترقی‌خواهی به سابقه‌ی خوانندگی علی فدایی که بخش زیادی از محبوبیت‌اش را به خاطر آن داشت اشاره‌ای نکردند. چرا که در آن دوران خوانندگی آن هم در دوران «طاغوت» فی‌نفسه ضدارزش محسوب می‌شد! البته فهیم کرمانی ارتکاب به «فسق و فجور» را هنگام صدور حکم ترور در نظر گرفته بود.

MortezaFKermani2.jpg
فهیم کرمانی در سال ۱۳۶۰

اعتراض محمد جواد حجتی کرمانی به اعتبارنامه‌‌ی فهیم کرمانی

در جریان بررسی اعتبارنامه فهیم کرمانی در جلسه ۲۰۳ مجلس شورای اسلامی در روز اول شهریور ۱۳۶۰محمد جواد حجتی کرمانی (۳) به مخالفت با وی برخاست. اما موضوع قتل و رسیدگی به آن را مسئله‌ی درونی باندهای رژیم دانست و به صراحت گفت کس دیگری حق دخالت در آن را ندارد:

«... این‌را می‌گویم برای اینکه گروه‌های مخالف ضدانقلاب آنهایی که دوست دارند مسائل خانوادگی ما را و خودمانی ما را بنفع خودشان با علیه جریان انقلاب یک سوژه ای قرار بدهند و بخواهند علیه هر کدام از ما یا له هر کدام از ما بنفع خودشان بهره گیری کنند این را من می خواهم تذکر بدهم که یک آب پاکی روی دست آن گروه‌ها ریخته بشود و آنها بدانند که این مسائل مربوط بخود ما است و دیگران حق فضولی درباره مطالب ما را ندارند . »

از آن‌جایی که روحانیون و باندهای حاکم برکشور حقی برای مردم و دیگران قائل نیستند و خود را پاسخگو نمی‌دانند همچون باندهای «مافیا» معتقد به حل و فصل مشکلات در بین خود و رفع اختلافات «خانوادگی» و «خودمانی» هستند و پرسشگری از سوی مردم و گروه‌های سیاسی و اجتماعی را «فضولی» می‌دانند. به همین خاطر است که سال‌ها بعد در جریان برملا شدن قتل‌های زنجیره‌ای، سر‌وته قضیه را درون «خانواده» هم آوردند و «آب پاکی روی دست» کسانی که دل به تحول درون نظام بسته بودند ریختند. قتل احمد خمینی «یادگار امام» را نیز در درون «خانواده» حل و فصل کردند و صدای «بیت‌امام» و فرزند برومند «حاج‌احمد آقا» هم در نیامد. حتی زمانی که حجاریان ترور شد نیز موضوع را «خودمانی» حل و فصل کردند و بنا به صلاحدید خامنه‌ای و مسئولان نظام، سپاه پاسداران عامل اصلی ترور را از پرونده حذف کردند.

حجتی کرمانی که از قضا در میان جنایتکاران حاکم روحیه‌ی مسالمت‌جویانه‌‌ای دارد در ادامه‌ می‌گوید:‌

«بنابراین آنچه که در این مجلس می‌گذرد، لااقل درباره‌ی مطالبی که من خودم در گذشته گفته‌ام یا الان دارم می‌گویم یا در آینده خواهم گفت، در حقیقت فوقش اگر خیلی هم رودررویی باشد با افراد یا با مسائلی که صحبت می‌شود یک صحنه کشتی است که دو نفر با هم کشتی می‌گیرند و هر چه هم فن دارند بکار می‌برند که آن یکی را پشتش را خاک برسانند ولی وقتی که طرف پشتش بخاک رسید از نظر من هیچ مسأله‌ای اتفاق نیفتاده و باز ما از قهرمانان کشتی کشورمان باید یاد بگیریم این مسأله را که بعد صمیمانه دست بدهیم بدست هم و روی همدیگر را ببوسیم . ... وقتی که صحبت می‌شود و از این قبیل چیزها هم شده منتها متأسفانه چون بعد آنرا مردم نمی‌بینند که وقتی که با هم مخالفت می‌کنیم بعد با هم می‌نشینیم صحبت می‌کنیم....»

حجتی‌‌کرمانی حتی «رودررویی» جناح‌های رژیم و به کار بردن فنون مختلف برای به خاک رساندن پشت حریف را نیز مسئله‌ی درونی نظام می‌داند و تأکید می‌کند مردم پشت صحنه را نمی‌بینند. آن‌چه که حجتی‌ کرمانی ترسیم می‌کند واقعیتی است که در ۳۵ سال گذشته ادامه داشته و متأسفانه عده‌ای همچنان از پذیرش آن خودداری می‌کنند و همچنان دل به سراب تضادهای درونی رژیم می‌بندند. آن‌ها حتی رسوم پهلوانی را هم تفسیر به رأی کرده و از آن ساخت و پاخت درون نظام را نتیجه‌ می‌گیرند.

با چنین مقدمه‌ای حجتی کرمانی سعی می‌کند به موضوع نزدیک شود با این حال دوباره روی این که مردم و گروه‌های مخالف حق پرسش و تحقیق و تبلیغات ندارند تأکید می‌کند:‌

«... در جریانی که من می‌خواهم صحبت کنم متأسفانه سوء استفاده‌هایی گروه‌ها از این مسئله کرده‌اند و من باز دو مرتبه تأکید می‌کنم و اصرار دارم بر این‌که این مسأله را آنها حق نداشته‌اند از اول، و الان هم حق ندارند که بهانه کنند و یک تبلیغاتی علیه ارگان‌های انقلابی ما یا افراد ما انجام بدهند. »

سپس وی با دست گذاشتن روی این مسئله که مردم کرمان در جریان قتل علی فدایی هستند و کتمان آن به ضرر ماست می‌گوید:‌

«منتها یک تذکر هم می‌خواهم به خودمان بدهم به ارگان‌های انقلابی، به مجلس، به دادگاه‌های انقلاب به همه افراد که ما اگر چنانچه یک واقعیت‌های تلخی در گوشه و کنار مملکت می‌گذرد که احیاناً پای ما گیر می‌کند یا دادگاه انقلاب پایش گیر می‌کند یا شخصی از افراد ما پایش گیر می‌کند، ما سعی در کتمان نداشته باشیم برای اینکه این به ضرر ما بنظر من تمام می‌شود چون یک واقعیت‌هایی وجود دارد که مثلاً مردم کرمان می‌دانند . ما که سعی می‌کنیم آنرا کتمان کنیم، فلان گروهک سعی می‌کند با تکیه به آن واقعیت این را بردارد و چند دروغ هم به آن اضافه کند و عروسک درست کند و بر ضد دادگاه انقلاب، بر ضد شخص، بر ضد ارگان‌های انقلاب منتها تکیه‌اش به یک مقدار واقعیت است. یعنی صد تا دروغ می‌گوید ولی دوکلمه راست هم در حرف‌هایش هست و تکیه اش هم روی همان دو کلمه راست است . ما این درس را بگیریم بطوری که در انقلابمان که سعی نکنیم آن چیزهایی که اتفاق می‌افتد احیاناً در گوشه و کنار مملکت مخفی کنیم و خیال کنیم که این مخفی می‌ماند نه، اینطور نیست، یک سری انحرافات و یک سری اشتباهات است که اینها را باید برادرانه منصفانه صحبت کنیم و اگر این اشتباهات وجود دارد واقعاً رفع کنیم ما که با هم دعوا نداریم . »

تأکید حجتی کرمانی روی از پرده بیرون افتادن قتل است و آن‌جایی که «پای»‌شان گیر می‌کند. او در چنین شرایطی کتمان را به نفع نظام نمی‌داند و گرنه چنانچه موضوع در پرده می‌ماند یا «پای دادگاه انقلاب گیر» نبود او نیز اصراری بر پیگیری موضوع نداشت. همچنین از فحوای کلام و دعوت حجتی کرمانی از قاتلان فدایی کرمانی و تأکید بر این که «ما با هم دعوا نداریم» برمی‌آید که مخالفت او بیشتر به رقابت‌های محلی میان آن‌ها بر می‌گردد و موضوع ترور علی فدایی بهانه‌ای برای تحت‌فشارگذاشتن رقیب و دعوت او به سکوت است. چرا که جناح‌ رقیب وی را به خاطر حمایت از دریادار مدنی و بنی‌صدر و شرکت در جشن عروسی منیره رجوی و اصغر ناظم و روبوسی با مسعود رجوی تحت فشار گذاشته بودند.

وی در ادامه به نحوه‌ی برخورد کمیسیون تحقیق مجلس شورای اسلامی در ارتباط با شکایت‌اش به جای آن که اعتراض کند و روی موارد قانونی دست بگذارد «گله» کرده و می‌گوید:‌ ‌

«گله‌‌ای از کمیسیون تحقیق است که من رفتم در این کمیسیون، و یکی دو نفرشان خواب بودند و بقیه هم بحرف من گوش ندادند و بعداً هم گفتم که آقا ، این پرونده را شما باید از دادگستری کرمان بخواهید در حالی که پرونده را نخواستند به خود آقای هاشمی هم مراجعه کردم برادر بزرگوارمان جناب حجت الاسلام موحدی هم که نماینده کرمان هستند با ایشان هم صحبت کردم ایشان هم تأکید داشتند به اینکه پرونده از دادگستری کرمان خواسته بشود. و ایشان هم رفتند در کمیسیون تحقیق صحبت کردند ولی آقایان هیچ توجهی نکردند، دادگستری کرمان هم به افرادی که مراجعه کرده بودند گفته بود که اگر کمیسیون تحقیق از ما بخواهد، ما این پرونده را خواهیم فرستاد ولی این آقایان کاری نکرده‌اند. حالا من نمی‌دانم این کمیسیون باز هم می‌تواند مدعی بشود که من تحقیق کرده‌ام با اینکه مسأله روشنی بوده است. من رفتم از من نپذیرفتند از آقای موحدی که خودش نماینده کرمان است و وارد به این جریان است چرا از او نپذیرفتید؟ خوب، تلگرافی می‌خواستید خود آقای هاشمی هم به ایشان گفتند باز حرف ایشان را هم گوش نکردند، گفتیم آقا، این پرونده در کرمان هست شما از دادگستری کرمان بخواهید تا مسأله روشن بشود. هم برای من هم برای خود آقای فهیم، هم برای مجلس، هم برای مردم کرمان این مسأله روشن بشود.»

مسئولان نظام و مجلس که به خوبی از پشت پرده‌ی ماجرا با خبر بودند و قاتلان زنده‌یاد علی فدایی را می‌شناختند تمایلی به تحقیق در مورد فوق نداشتند به ویژه که پای دادگاه انقلاب کرمان و شخص فهیم کرمانی در میان بود.
حجتی کرمانی که پیش‌تر موضوع ترور فدایی را در قالب سؤال از دولت رجایی مطرح کرده و به جایی نرسیده بود تلاش می‌کند حتی‌الامکان موضوع را در پرده مطرح کند و تصمیم‌گیری در مورد باز شدن ابعاد آن را به عهده‌ی فهیم کرمانی که آمر قتل است می‌گذارد:‌

«اصل قضیه را من الان اشاره می‌کنم ولی چون همینطوری که عرض کردم نمی‌خواهم که ملاء همه چیز مسائل گفته بشود و شاید خود آقای فهیم صلاح دانستند بگویند لذا من اشاره‌ای به این مسأله می‌کنم ... »

وی روی نقش دادگاه انقلاب در ترور علی فدایی و پیگیری‌های صورت گرفته از سوی خودش تأکید کرده و می‌گوید:

«مسأله این بوده است که یک ترور در کرمان اتفاق می‌افتد که شخصی بنام آقای علی فدائی که معلم بوده است در آنجا ترور می‌شود و مقدمات و مؤخرات این ترور در مجموع دادگاه انقلاب اسلامی کرمان را زیر علامت سؤال قرار می‌دهد. درباره این مسأله در تهران هم من شخصاً جلو منزل امام با جناب آقای موسوی اردبیلی صحبت کردم. با آقای قدوسی هم صحبت کردم این آقایان هم در جریان بودند و آنها گفتند که ما یک دادگاه مخصوصی برای این پرونده قرار می‌دهیم که چون مسئله اتهام دادگاه انقلاب اسلامی کرمان مطرح است و مسأله یک قسمتش روی دادگاه انقلاب اسلامی کرمان هست، دادگستری کرمان خودش جرأت اینکه این کار را بکند، ندارد. این مطلبی بود که خود آقای موسوی اردبیلی به خود من گفتند. بنابراین یک دادگاه انقلاب خاص برای این کار قرار می‌دهیم تا این پرونده رسیدگی بشود. آقای قدوسی هم که در همانجا کنار ایشان ایستاده بودند من به ایشان گفتم که آقا، این کار را بکنید. خونی پایمال می‌شود معلوم نیست، مسأله روشن نیست. برای خود ما هم مبهم است و شما این مسأله را روشن کنید. آقای قدوسی هم قول دادند (یکی دو نفر از برادرانی که در اینجا بودند) گفتند یکی از این دو نفر را می‌خواهیم بعنوان دادگاه انقلاب کرمان بفرستیم که پرونده قتل فدایی در کرمان روشن بشود ولی این کارها انجام نشد.»
موسوی اردبیلی و قدوسی که خود در جریان امر هستند وعده‌ی سرخرمن می‌دهند و موضوع را کش می‌دهند تا حساسیت‌های عمومی فروکش کرده و موضوع از یاد مردم برود. آن‌ها بهتر از هرکس در جریان محیط رعب و وحشتی که فهیم کرمانی و دادگاه انقلاب در کرمان و در سال ۵۹ ایجاد کرده بودند هستند.

حجتی کرمانی در خاتمه راه حل میانه را پیشنهاد می‌دهد که به نوعی دادگاه انقلاب و یا افراد «خودسر» مسئول اعلام شوند اما موضوع روی فهیم کرمانی نرود.

«من تقاضایم اینست که مجلس صبر کند تا اینکه این دادگاه در کرمان تشکیل بشود و پرونده قتل فدایی در رابطه با دادگاه انقلاب کرمان روشن بشود، و مسأله، هم از نظر مردم کرمان، هم از نظر کسانی که در این رابطه هستند مخصوصاً از نظر خانواده های داغداری که این قتل انجام شده است و همچنین بچه‌هایی که این بیچاره دارد معلوم بشود که این خون به گردن چه کسی است ؟ ... من عرض دیگری ندارم امیدواریم که بعد از جلسه هم بدانند که ما باز با آقای فهیم می‌نشینیم صحبت می‌کنیم و روی هم را هم می‌بوسیم .»

روزنامه رسمی شماره‌ی ۱۰۹۱۸

http://www.ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=203&page=3292&Itemid=38

[برای خواندن بخش دوم مقاله روی این لینک کلیک کنید]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016