چهارشنبه 14 اسفند 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مرتضی فهیم کرمانی صادر کننده‌ی اولین حکم ترور، سنگسار و قطع دست، ایرج مصداقی (بخش دوم)

[برای خواندن بخش اول مقاله روی این لینک کلیک کنید]

دفاعیات فهیم کرمانی در مجلس و به کارگیری «توریه» یا دروغگویی شرعی

فهیم کرمانی که پشت‌اش گرم است در جلسه‌ی بعدی که روز دوم شهریور ۱۳۶۰ برگزار شد در مقام دفاع از خود در برابر اتهام قتل شمشیر را از رو می‌بندد.
وی در ابتدای دفاعیه‌ی خود به دروغ و بهتان بستن مردم به خدا و پیامبر اشاره می‌کند و می‌گوید:‌

«توریه» بر وزن توصیه، دروغگویی اسلامی است که شیعه و سنی به آن باور دارند و آن بیان سخنی ‌است که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آن‌چه مخاطب از آن درک می‌کند نادرست و دروغ است؛ یعنی جمله صادق بیان می‌شود که موجب می‌گردد، شنونده از آن جمله، مفهوم گمراه‌کننده و فریبنده موردنظر گوینده را دنبال کند. مثلاً «متأسفم، نمی‌توانم پولی را که درخواست کردی، به تو بدهم.

متأسفانه امروز صبح فراموش کردم کیف پولم را همراه خودم بیاورم.» گوینده دروغ نگفته است، اما پول‌هایش را در جیبش گذاشته و کیف پولش را همراه نیاورده ‌است.

وقتی طلبکار با همسر بدهکار روبرو می‌شد که با عجز و لابه به خدا و پیامبر و چهارده معصوم سوگند می‌خورد که «آقا خانه نیست» به تصور این که بدهکار در خانه نیست محل را ترک می‌کند. در حالی که منظور آن زن از بیان «آقا»، امام زمان بوده است و نه همسرش. فهیم کرمانی سوگند نمی‌خورد که در مورد اتهام قتل به او بهتان زده‌اند، بلکه این شنونده است که به اشتباه چنین برداشتی می‌کند.

فهیم کرمانی سپس به موضوع ترور علی فدایی اشاره می‌کند و می‌گوید:

«... اتفاقی افتاد در کرمان، درباره فردی که ایشان اسم بردند وقتی که آن اتفاق افتاد البته تمام این مطالب بر همه مردم مسلمان کرمان روشن و معلوم است. توطئه‌هایی دیدند و سه شبانه روز جنازه را نگهداشتند تا از شهرستانهای کرمان دعوت کردند تمام منافقین و گروهکها را با تلفن و تلگراف در مرکز استان که شهر کرمان باشد جمعشان کردند و در آنجا امام جمعه را هم اغفال کردند و ایشان هم در خطبه جمعه‌اش گفت «مردم به عنوان احترام از مقام معلم شرکت بکنید». یک جمعیت کذا درست کردند و برای اولین بار در تاریخ انقلاب و در ایران در آنجا شعارهایی دادند که به خود اسلام و به رهبری جسارت و توهین کردند و برای اولین بار بود در همان تشییع جنازه گفتند (جماران ، جماران ، باید گردد بمباران) شعارهایی که در آنجا دادند علیه اسلام و علیه مسلمین و علیه انقلاب و علیه رهبر و علیه روحانیت فراوان بود. قضیه تمام شد فردای آن روز هم آمدند در اداره آموزش و پرورش خواستند چنین و چنان بکنند من به حسب وظیفه ای که داشتیم چون مربوط به دادگاه انقلاب بودم گفتم که جلو این تظاهرات ضد اسلامی باید گرفته شود و نگذاشتیم که چنین و چنان بکنند رفته بودند و چهار راهها را گرفته بودند من به آقایان روحانیون عرض کردم و خواهش کردم که شما از طریق بلند گوهای مساجد الله اکبر بگوئید و مردم را دعوت بکنید به مساجد و مردم بیایند چهار راهها را باز بکنند و اینکار را هم کردند و مردم آمدند و چهار راهها را باز کردند»
«توجه داشتید که «قیل ان الرسول الاله ذوولد» درباره خدا افترا بسته‌اند گفتند که خدا دارای فرزندی است و قیل ان الرسول قد کهنا، گفتند پیغمبر هم ساحر است و مجنون است و چه است و … تهمت زدند ما نجا الله الرسول معا من لسان الورائ فکیف انا. وقتی که خدا و پیغمبر خدا از زبان این مردم در امان نبودند دیگر تکلیف من و امثال من معلوم خواهد شد. »

برای درک مواضع و سخنان روحانیت بایستی فرهنگ آنان را که بر تزویر و ریا و دروغ و فریبکاری بنیان‌ گذاشته شده شناخت. فهیم کرمانی با توجه به ترفندهایی که در تاریکخانه‌های حوزه‌های علمیه آموخته با تکیه بر «توریه» (۴) یا دروغگویی اسلامی موارد کذبی را به زبان آورده و از خدا و پیامبر مایه می‌گذارد تا شنونده را فریب دهد.

فهیم کرمانی که شخصاً دستور قتل و ترور را داده با عوامفریبی و با تکیه بر «توریه» می‌گوید موضوع «بر همه مردم مسلمان کرمان روشن و معلوم است.» در این‌جا او قتل و ترور را به «اتفاق» تقلیل می‌دهد و مقتول را «فردی که ایشان اسم بردند» معرفی می‌کند و صدور فرمان قتل را تکذیب نمی‌کند. حق با اوست «مردم مسلمان کرمان» معتقد بودند که وی قاتل است. او آنقدر خود را با مقتول ناآشنا جلوه می‌دهد که حتی نامش را نیز بر زبان نمی‌آورد. سپس وی برای منحرف کردن موضوع، به ذکر شعارهای علیه خمینی و روحانیت و انقلاب می‌پردازد که ربطی به موضوع قتل ندارد و همگی ناشی از جنایتی است که صورت گرفته. او سپس به اقدامات خود در مقام رئیس دادگاه انقلاب برای مقابله با اعتراضات مردمی اشاره می‌کند و بر سوءاستفاده‌ی «روحانیون» از مساجد و شعارهای مذهبی تأکید می‌کند که جملگی برای پایمال‌کردن خون به ناحقی که ریخته شده بود به میدان آمده بودند.

او در مورد اقدامات خود برای سرکوب اعتراضات مردمی می گوید:‌

«اعلام هم کرده بودند که ما چنین و چنان می‌کنیم در هر صورت نقشه‌ها را کشیدند. و بعد از آنهم پا به فرار گذاشتند که دو نفر از سران توطئه را ما، یکی از آنها در حال پرواز و فرار است من فوری تلفنی گفتم که باید هواپیما متوقف بشود و این آقا باید دستگیر بشود. آقا در حال پرواز و چنین و چنان و گفتم که به هر جا هم که رسیده باید برگردد و الا مسؤولیت قانونی دارد. ... در هر صورت هواپیما را متوقف کردیم و آن آقا را هم دستگیر کردیم آن آقا ظاهراً دایی مادر خانم آقای حجتی است .( همهمه نمایندگان ) … توقف کردیم و آقا را هم دستگیر کردیم و روز بعدش هم نفر دیگری را دستگیر کردیم و خلاصه شهر را آرام کردیم. شهر آرام شد و تمام این‌هایی که در تاریکی گربه می‌رقصاندند همه دوباره خفاش صفت در تاریکی ها رفتند . ...»

او مطلقاً به موضوع ترور و قتل صورت گرفته کاری ندارد و به حواشی آن و اعتراضات مردمی و اقدامات خودش برای سرکوب مردم و معترضین می‌پردازد و در فضای رعب و وحشت شهریور ۱۳۶۰ رجزخوانی می‌کند. توضیحات فهیم کرمانی نشان می‌دهد وی برای انحراف افکار عمومی و از مسیر خارج کردن پرونده‌ی قتل چگونه دست پیش گرفته و به دستگیری معترضین می‌پردازد و برای پیشبرد سناریوی خود هواپیمای در حال پرواز را نیز متوقف می‌کند.

وی سپس با خدعه و نیرنگ می‌گوید:‌

«بعد در صدد بودم که قاتل را پیدا بکنم یعنی آن کسی که ترور کننده بوده است و رسیدگی به این پرونده، چون در تشییع جنازه‌شان همه جور شعاری داده بودند، مثلا گفته بودند «بهشتی، بهشتی طالقانی را تو کشتی» «رجایی، رجایی عامل ارتجاعی»، « این سند جنایت فهیم است» ، «فهیم جنایت می‌کند پاسدار حمایت می‌کند» و از اینگونه شعارها داده بودند و من هم متهم شده بودم از نظر آنها، من تلفنی با شورای عالی قضایی تماس گرفتم و گفتم چون چنین جریانی هست و به من هم چنین اتهامی وارد کرده اند من در این پرونده دخالت نمی‌کنم خودتان کسی را بفرستید تا رسیدگی بکنند حتی در مورد همین افرادی که ما دستگیرشان کرده ایم در رابطه با این تظاهرات که راه انداخته اند. »

فهیم کرمانی خود فرمان قتل و ترور را داده، محافظانش اجرا کرده‌اند، همه‌ی شهر هم می‌دانند اما او درصدد پیدا کردن قاتل است! وی در مقام رئیس دادگاه انقلاب مدعی می‌شود که برای دستگیری «قاتل» تلاش کرده است و خود پیشقدم شده و از شورای عالی قضایی خواستار رسیدگی بیطرفانه شده است. او در این بخش هم تنها به اتهامی که مردم به او زده‌اند اشاره می‌کند اما خود آن را تکذیب رسمی نمی‌کند بلکه با ترفندهای آخوندی آن را دور می‌زند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وی در ادامه می‌‌گوید:‌

«سرانجام برادر عزیزمان جناب آقای بروجردی را فرستادند که به این پرونده رسیدگی بکند حتی هنوز ایشان به کرمان نرسیده بود من کرمان را ترک کردم و در قم بودم که اصلاً در آن جریانات دخالت نکنم و نکردم و آن آقایی هم که ترور شده است. ترور کننده‌اش چه کسی هست؟ »

وی مطمئن بود بروجردی همکار خودش در هیأتی که آیت‌الله منتظری برای بررسی صلاحیت قضات تعیین کرده بود ، جانب احتیاط را در نظر گرفته و او را رسوا نخواهد کرد. دو جمله‌‌ای که او در مورد فرد ترور شده و ترور‌کننده می‌گوید نیز بی‌معنا و مفهوم است.

او سپس از دلهره‌اش در مورد تحقیقات مستقل دادگستری می‌گوید و شرحی از اقداماتی که برای پی‌بردن به میزان پیشرفت تحقیقات و اسناد و مدارک تهیه شده از سوی این نهاد صورت داده به دست می‌دهد:‌

«بارها و بارها از طریق دادگاه انقلاب مراجعه به داگستری شده است. آقایان شما در چه مرحله‌ای هستید و تحقیقاتتان به کجا رسیده است؟ چه سر نخی بدست آورده‌اید؟ ما را هم در جریان بگذارید و حاضر نشدند.»

او می‌خواهد چنانچه سرنخی به دست آورده‌اند مانند جمع کردن پوکه‌ فشنگ‌های به کار برده شده در صحنه‌ی ترور توسط نیروهای کمیته، آن‌ را نابود یا کور کند. برای همین برایشان مهم است که ببینند «آقایان در چه مرحله‌ای هستند»

او به عنوان یک مقام قضایی مورد وثوق آیت‌الله منتظری و خمینی می‌افزاید:

«دادگستری که در تمام کشور، فکر می‌کنم و در کرمان که یقین هست و مدارکی دارم که همیشه لاینقطع می‌کوشید دادگاه انقلاب را ملکوک بکند و علیه آن مدارکی تهیه بکند.»

دادگاه انقلاب و روحانیون وارد سیستم قضایی شده بودند تا هرآن‌چه که رنگ «عدالت» و «عدالتخانه» داشت را از بین ببرند. طبیعی بود که امثال فهیم کرمانی با «دادگستری» و قضات و کارمندان شریفی که در آن بودند دشمنی داشته باشند. او در ضمن می‌کوشد با طرح اتهام علیه دادگستری پیش‌دستی کند و چنانچه مدرکی علیه او و دادگاه‌ انقلاب به دست آمد مدعی شود که برای لکه‌دار کردن دادگاه‌ انقلاب جعل کرده‌اند.

او سپس از فشار افکار عمومی می‌نالد که او را مجبور ساخته برای انکار دست‌داشتن در قتل فدایی به گفتگوی تلویزیونی تن دهد:‌

«کار بجایی رسید که با من از طریق تلویزیون هم در آنجا مصاحبه‌ای کردند و رفتم و گفتم هر کس درباره شخص من کوچکترین حرفی، مدرکی، سرنخی، دارد با من در میان بگذارد من به شرطی با او حاضرم صحبت کنم که از تلویزیون بیاید و صحبت بکند و مردم من را ببینند و شما را ببینند و حرف‌های من و شما را بشنوند و قضاوت بکنند. کوچکترین مدرکی در اختیار ما نگذاشتند. »

او همچنان می‌کوشد که مدارک و اسناد را از بین ببرد. در دفاعیه خود نیز می‌گوید که چنانچه کسی «کوچکترین حرفی، مدرکی، سرنخی، » درباره‌ی او دارد با خودش در میان بگذارد! و سپس پیروزمندانه مدعی می‌شود که «کوچکترین مدرکی در اختیار ما نگذاشتند.»

فهیم کرمانی و دادستان انقلاب کرمان و همراهانش که در هراس از برملا شدن نقش‌شان در قتل و آدمکشی هستند همه‌ی تلاش خود را به کار می‌برند تا متوجه شوند میزان اطلاعات دادگستری در چه حدی است؟

«دادستان انقلاب را فرستادم گفتم که پرونده را ببینید در چه شکلی است چه طور دارند می‌سازند. نشان ندادند. دوباره، سه باره بازپرس رفت، دادستان انقلاب رفت اصلاً ما را در جریان قرار ندادند بلکه به عکس مدارکی داریم که اگر لازم بشود ( الان نمی‌گوئیم چون هنوز پرونده در جریان است مبادا که آثار جرم محو بشود.) و الان ممکن است آثار جرم را امحاء بکند و آن مطالب را نمی‌گوئیم.»

فهیم کرمانی سرانجام با حقه بازی و مظلوم‌نمایی می‌گوید:‌

«بارها و بارها من از شورای عالی قضایی و از آقای قدوسی در خواست کردم آقا من اگر خودم بنا بود که اینکار را می‌کردم و مورد اتهام نبودم این پرونده را تمام کرده بودم ، یک کسی را بفرستید که شخص ثالثی باشد. نه از طرف دادگستری و نه از طرف دادگاه انقلاب بلکه شخص ثالثی باشد که رسیدگی بکند، همه‌اش وعده دادند، که هنوز آنها هم در اثر گرفتاری‌هایی که داشته اند و مشکلاتی که داشته‌اند، نتوانستند، در هر صورت پرونده ای بوده است و هست کسی نه اینکه بخواهد اعتراض بکند و اگر کسی هم خواست اعتراض بکند شورای عالی قضایی است مقامات مسئول و مربوطه ای هست که آنها رسیدگی خواهند کرد. ربطی به کس دیگری ندارد. »

از آن‌جایی که وی اعضای شورای عالی قضایی را همسوی خود می‌داند و مطمئن است در آن شرایط از ناحیه‌ی آن‌ها تهدیدی متوجه‌ی او نیست ادعا می‌کند که تنها آن‌ها حق «اعتراض» دارند و مدعی می‌شود که چرا به موضوع رسیدگی نکرده‌اند!

از آن‌جایی که پس از ۳۰ خرداد ۶۰ سرکوب گسترده و سراسری در دستور کار رژیم قرار گرفته وی در پایان به نقش خود در سرکوب مردم کرمان اشاره می‌کند و می‌گوید:‌

«من در این مدتی که کرمان بودم در حدود دو سال و خرده ای است که دادگاه انقلاب کرمان را اداره می‌کنم به اقرار خود شورای عالی قضایی و همه مردمی که در آنجا آگاهی داشتند به بهترین وجه اداره کردم و شهر را هم آرام نگهداشتم. همین چند روزی که من در آنجا نبودم می‌بینید که روزنامه‌ها دارند می‌نویسند که سه راهی، مواد انفجار کننده، چنین کردند و چنان کردند و چنین شده و چنان شده است. این مسأله بوده و هست (همهمه نمایندگان ). طوماری هم نوشتند و گفتند که من به آن جا برگردم ولی حالا این مسأله برای من مبهم نیست که من در اینجا باشم یا در هر کجا باشم من هر کجا که تشخیص دادم که مفیدتر هستم و بهتر می‌توانم انجام وظیفه کنم.»

او برای در تنگنا قرار دادن حجتی‌کرمانی از فن «بدلکاری» که در آن استاد است استفاده می‌کند و در بحبوحه‌ی شهریور ۶۰ پای مجاهدین را به میان می‌کشد و برای خاموش کردن حجتی کرمانی او را به حزب خلق مسلمان و مجاهدین وصل می‌کند:‌

«آقایانی که در خط حزب خلق مسلمان بودند چرا باید مورد تأیید برادرمان آقای حجتی قرار بگیرند و تائیدشان بکند و بگوید اینها که آدمهای بدی نیستند و آدمهای خوبی هستند و هنوز هم معتقد به آنها باشد، آیا اینها نمی‌تواند دلیل باشد بر اینکه یک آقایی را شما بعنوان اینکه در زمان‌های گذشته یک عکسی با یک فردی گرفته اینجا رأی اعتماد به او نمی‌دهید، ردش می‌کنید آیا اگر من در سال گذشته بروم در منزل آقای مسعود رجوی در آنجا در جلسه عروسی خواهرش شرکت بکنم و آقای مسعود رجوی را با آغوش باز در بغل بگیرم و ببوسمش و ببویمش و از من عکس بگیرند شما آنوقت من را می‌پذیرید؟ آیا من را رد نخواهید کرد‌؟ آیا این دلیل بر این نیست که من خطم با خط شما مخالف است (احسنت – احسنت ) و به این مطلب آنوقت مباهات هم بکنم و بیایم در آنجا بگویم که من رفتم در جلسه عروسی خواهر مسعود رجوی شرکت کردم آنها خیلی بچه‌های خوب و معتقد و سالمی هم هستند، ( احسنت – احسنت ) آخر این‌ها را ما چه جور می‌توانیم توجیه بکنیم»

او با پیش‌کشیدن مجاهدین و شرکت حجتی کرمانی در مجلس عروسی خواهر مسعود رجوی و روبوسی با وی او را در تنگنا قرار می‌دهد و خواهان پس گرفتن رأی اعتماد به حجتی کرمانی می‌شود. رابطه با «منافقین» دستاویزی است که نظام در ۳۲ سال گذشته به خوبی از آن استفاده کرده و برای از صحنه بیرون کردن رقبا و مخالفان و سرکوب مردم آن را به کار می‌بندد.

وی در تأیید حکم سنگساری که صادر کرده با پرونده‌سازی دروغین می‌گوید:‌

«چند نفر خانم بودند این‌ها ۲۸ سال به عقیده خودشان و به اظهارات خودشان که روی نوار هست و در پرونده هم منعکس شده، ۲۸ سال به فاحشه گری مشغول بودند در مدتی که خودشان می‌توانستند هم خودشان و هم دیگران را، وقتی که دیگر خودشان از کار افتاده بودند خانم رئیسه بودند. در ظرف ۲۸ سال حدود ۵۰-۶۰ نفر دختر معصوم مردم را به فساد و تباهی کشانده بودند. زنی که خودش شوهردار بوده خانم رئیسه هم بوده و دخترهای مردم را به فساد کشانده. حالا هم به او می‌گویند اگر آزادت بکنند چه می‌کنی؟ می‌گوید باز برمی‌گردم به همین کار خودم و از این کار دست برنمی‌دارم و کار دیگری هم بلد نیستم. بعدش هم وقتی که می‌خواهند حکم خدا را درباره اش اجرا بکنند می‌گوید من بیزارم از این اسلام؛ من بیزارم از این قران؛ من نمی‌خواهم مسلمان بمیرم؛ من می‌خواهم یهودی، نصرانی باشم. من می‌خواهم چنین و چنان باشم ( همهمه نمایندگان ) خوب، طوبی و مرحبا و حبذا به کسانی که طرفداری از فواحش می‌کنند، حکم می‌شود خلاف عدالت اسلامی.»

«عدالت اسلامی» او چیزی نیست جز قتل و آدمکشی و ترور و احکام ظالمانه و برای مشروعیت بخشیدن به آن هر دروغی را سر هم کردن.
او حجتی کرمانی را به حمایت از «فواحش» نیز متهم می‌کند و برای توجیه احکام قرون‌وسطایی و ظالمانه‌ای که صادر کرده داستانسرایی می‌کند.

دفاع مجید انصاری از فهیم کرمانی و اقدامات جنایتکارانه‌ی او
مجید انصاری یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و اصلا‌ح‌طلب‌های رژیم و معاون دولت روحانی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در دفاع از فهیم کرمانی به میدان آمده و پس از ناسزاهایی که به دریادار احمد مدنی منتخب قبلی مردم کرمان می‌دهد و تأکید روی شأن و منزلت فهیم کرمانی و چاپلوسی از او به سوابق مبارزاتی وی اشاره می‌کند که ادعاهایی غیرواقعی است:‌

«...گر چه جناب آقای فهیم برای بسیاری از برادران و خواهران نماینده چهره شان روشن و آشنا است من مختصر مسائلی در رابطه با شخص ایشان استعدادها و توانایی‌هایی که در ایشان هست عرض می‌کنم. گرچه شاید گفتن من خودش نقصی باشد بر شخصیت ایشان چون من کسی نیستم معرف باید اجلی از معرف باشد. این قانون در اینجا بعکس شده ولی خوب از بابا وظیفه شرعی من چند جمله ای عرض می‌کنم... بهر حال از نظر سوابق میارزاتی جناب آقای فهیم بسیاری از شما اطلاع دارید شاید هنوز در و دیوار شکنجه‌گاه‌های مخوف ساواک فریادهای الله اکبر این مرد بزرگ را که در زیر کشنده ترین شکنجه‌ها از حلقومشان بر می‌آمد شاهد باشند و کسانی که هم سلول و هم زندان با ایشان بودند در مدت بسیار طولانی از این زندان به آن زندان شاهد بوده‌اند چه مقاومت‌هایی و چه استقامت و ثبات قدمی هم در خط و هم در برابر رژیم ایشان از خودشان نشان دادند . از نظر مدیریت و مدبریت من گرچه متأسف هستم الان در کرمان دادگاه انقلاب عملاً از وجود ایشان بی بهره می‌شود و در خلال این مدتی که ایشان نبودند کاملا مشهود است آن ضعف‌هایی که ناشی از خلاء وجود ایشان بوجود آمده اما از طرفی خوشحال هستم که یک فرد با تجربه، یک فرد مدیر و مدبر و یک روحانی متعهد در امور قضایی متخصص در مجلس داریم و افتخار مجلس خواهند بود انشاءالله .»

آن‌چه مجید انصاری در مورد ارادتش به فهیم کرمانی می‌گوید دروغی بیش نیست و در سال‌های بعد در توطئه‌ علیه وی مشارکت مستقیم دارد. او صحنه‌ را به گونه‌ای آرایش می‌دهد که گویا در نبود فهیم کرمانی خلاء اساسی پیش می‌آید.

انصاری سپس روی مدیریت فهیم کرمانی دست گذاشته و از نقش او در تأسیس مدارس دینی دخترانه و پسرانه در قم می‌‌گوید:‌

«در مدیریت و مدبریت ایشان همینقدر کافی است که در آن شرایط حساس قم، در شرایطی که ایشان تازه از زندان بیرون آمده بودند و ساواک مثل سایه ایشان را تعقیب می‌کردند برای بارور کردن استعدادها و توسعه مدارس علمیه اقدام کردند و به تأسیس دو مدرسه بسیار منظم و با اسلوب جدید برای طلاب دختر و پسر در قم و الان هم این دو مدرسه دائر است و ایشان با اینکه کار دادگاه کرمان را هنوز دارند و در مجلس هم هستند آن مدارس کرمانیها چه دخترانه چه پسرانه از مدارس نمونه آنجا است و شاگردان ایشان در آن مدرسه الان در کرمان و در سایر جاها خودشان هر کدام منشاء خدماتی هستند و در ارگان‌ها دارند کار می‌کنند و این برای مجلس خیلی مهم است فردی با این تدبیر در کمیسیون‌ها یا در جلسات علنی مجلس شرکت داشته باشند. »

از قضا این مجید انصاری بود که در سال‌های بعد با توطئه اداره‌ی مدارس مزبور و موقوفات آن را از دست فهیم کرمانی بیرون آورد و برای تثبیت موقعیت خود به کار بست.

انصاری در ادامه در تأیید احکام قرون وسطایی صادره از سوی فهیم کرمانی می‌گوید:‌

«دادگاه انقلاب کرمان هم من فکر می‌کنم از دادگاه‌های نمونه ایران باشد. اولین بار احکام خدا بدون هیچ ترس و خوف و وحشت از ملامت ملامت کنندگان و از نیش زبان و قلم کج‌فکران و کوته‌نظران و لیبرال منش‌ها و کسانی که حتی در خطبه‌های نماز جمعه برای اینکه خوانین جیرفت مثلاً از اسلام زده نشوند و این سبوی وحدت نشکند حاضر بودند که ارگان‌های انقلابی را با صراحت جهاد و سپاه را در خطبه ها بکوبند ایشان بدون وحشت از همه این جو سازیها و ملامتها احکام خدا را اجراء کردند و شاید اولین دست دزدی که در ایران قطع شد و به حق قطع شد به حکم قاطع ایشان بود و نگذاشتند احکام خدا تعطیل بشود یا اولین رجمی که صورت گرفت و پرونده‌اش را گفتند و آن روزی که یکی از خواهران نماینده اطلاعیه داده بودند که این حکم خلاف شرع و اسلام است ایشان بدون وحشت از همه این جوسازیها آن حکم را امضاء کردند و کسانی که در کرمان هستند می‌دانند کرمانی که از یکطرف به سیستان و بلوچستان وصل است و در گذشته هم مرتب محل عبور و مرور قاچاقچیان و از طرف طبس هم همینطور دو دروازه گشوده به روی قاچاقچیان و مخربین و عوامل فاسد بود و جز آقای فهیم کسی من فکر نمی‌کنم می‌توانست این استان را بخصوص شهرستان جیرفت و آن خوانینی که آنجا بودند بتواند ساکت بکند. اما امروز کرمان از امنیت بسیار عالی برخوردار است و این دقیقاً عملکرد دادگاه انقلاب را در آنجا نشان می‌دهد .»

دادگاه نمونه‌ی ایران از نظر مجید انصاری دادگاهی است که در آن احکام قرون‌وسطایی برای اولین بار صادر و اجرا شده.

مجید انصاری سپس در دشمنی با علی فدایی کرمانی که بیرحمانه به قتل رسیده بود از چیزی فروگذار نمی‌کند:‌
«... ولی از شانس بد آقای فهیم وقتی که ایشان رأی آورده بودند، این جریان ترور اتفاق افتاده بود و سوژه‌ای برای مخالفت بدست آمده بود و در ماهیت پرونده هم من وارد نمی‌شوم فدایی چه کسی بود؟ و البته پرونده ترور ایشان باید پیگیری بشود و پیگیری می‌کنند ولی معلوم هم نیست که اگر الان بود بدست دادگاه انقلاب مجازات نمی‌شد. چون آنها هم آدم‌های صالح و سالمی نبودند که اینقدر از آنها دفاع می‌کنند. این همه در کشور منافقین خلق آدم‌های درست و حسابی را کشته‌اند، آقایان حرف نمی‌زنند، علی فدایی درست باید پرونده اش پیگیری بشود اما کاش آقایان سخنرانی‌های همین شخص را با اقوام خود جناب حجتی که در جلساتی می‌نشستند، با اقوام رجوی با شوهر خواهر رجوی و دیگران و فحش به اسلام می‌دادند فحش به دادگاه انقلاب می‌دادند و داشتند یک خطی برای خودشان ایجاد می‌کردند، آموزش و پرورش کرمان را این‌ها کلاً بدست گرفته بودند و بچه‌های معصوم کرمان همه داشتند به دامن این‌ها می‌افتادند، چطور شده این ترور اینقدر تاریخی و مهم شده که ارزش این‌را پیدا کرده در طول یکسال مرتب در خطبه های نماز جمعه و اطلاعیه‌ها و مصاحبه ها با آن مخالفت بشود و امروز هم از تریبون مجلس شورای اسلامی برای این آدم دل بسوزانند بلی، حق او این است که باید پرونده تعقیب بشود.»

هفت ماه قبل دستگاه تبلیغاتی رژیم می‌کوشید فدایی را «شهید» معرفی کند که توسط «ضد‌انقلاب» به قتل رسیده و در شرایط جدید مجید انصاری از «صالح و سالم» نبودن او دم می‌زند.

او مواردی را بر علیه فدایی مطرح می‌کند که پیشتر جانیان به عنوان دلیل قتل او مطرح کرده بودند. در واقع نشان از کیفرخواستی می‌دهد که در نهادهای قدرت کرمان علیه فدایی تنظیم شده بود.

انصاری به صراحت از محبوبیت فدایی و همراهانش می‌گوید و این که اداره‌ی آموزش و پرورش کرمان به دست آن‌ها بود و دانش‌آموزان کرمانی پشتیبان آن‌ها بودند. از فحوای کلام مجید انصاری مشخص می‌شود که فدایی را به خاطر نفوذ و محبوبیت‌اش در آموزش و پرورش و مخالفت با حاکمان اسلامی به قتل رساندند. در نظام‌های ایدئولوژیک آموزش و پرورش همیشه از اهمیت بالایی برخوردار است. این‌‌گونه نظام‌ها تلاش می‌کنند کودکان و نوجوانان را از سنین پایین مغزشویی کنند تا در نوجوانی و بزرگسالی بتوانند از آن‌ها در جهت منویات خود استفاده کنند.

فهیم‌کرمانی و مجید انصاری و دیگر همراهانشان با ترور علی فدایی تلاش کردند کنترل «آموزش و پرورش کرمان را» به دست بگیرند. آن‌ها با این که اسباب قدرت را در دست داشتند اما به جز حذف و ترور راه دیگری برای مقابله با رقبا نمی‌شناختند.

مجید انصاری در دوم شهریور ۱۳۶۰ و در حالی که خون از در و دیوار می‌بارد و کودتا علیه بنی‌صدر با موفقیت اجرا شده با حسرت می‌گوید «معلوم هم نیست که اگر الان بود بدست دادگاه انقلاب مجازات نمی‌شد». تردیدی نیست که اگر او زنده می‌بود در فضای پس از ۳۰ خرداد به دست فهیم کرمانی و عواملش در دادگاه انقلاب بطور رسمی مجازات می‌شد.

او به صراحت می‌گوید که فدایی مستحق مجازات بوده و از آن‌جایی که در شرایط قبلی امکان دستگیری و مجازات او نبود او را بطور غیررسمی به قتل رساندند و از مخالفان می‌خواهد که نسبت به فردی که مستحق مجازات بوده هیاهو نکنند.
او همچنین با زبان اشاره به مجلس‌نشینان می‌فهماند که شما خود در مقام حاکم شرع و ... در ماه‌های گذشته در دستگیری و اعدام افراد بسیاری همچون فدایی کرمانی مشارکت داشته‌اید، بنابر این روا نیست فهیم کرمانی را به این اتهام از نمایندگی محروم کنیم. آن‌چه او در مورد پیگیری پرونده و ... می‌گوید نیز از جنس همان «توریه»‌ای است که فهیم کرمانی در آن استاد است.

روزنامه رسمی شماره ۱۰۹۵۰

http://www.ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=203&page=3292&Itemid=38

اعتبارنامه‌ی فهیم کرمانی نه تنها با رأی بالای نمایندگان مجلس اول صادر شد بلکه در دوره‌ی دوم نیز به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و به ریاست کمیسیون اصل ۹۰ رسید. او همچنین در سال ۶۲ به عضویت مجلس خبرگان رهبری درآمد و در کمیسیون تدوین آیین‌نامه این مجلس به کار پرداخت.

دعواهای درونی نظام، از چشم‌افتادن فهیم کرمانی و پیگیری موضوع قتل فدایی
اما در بر یک پاشنه نچرخید و در دعواها و رقابت‌های درونی نظام، دوستان دیروز فهیم کرمانی به دشمنان او تبدیل شدند و پرونده‌‌ی قدیمی او گشوده شد. ریشه‌ی این تحول بر می‌گشت به سال ۶۳ و تشدید تضادهای درونی میان باندهای قدرت در نظام جمهوری اسلامی. فهیم کرمانی مدتی بود که موی دماغ قوه قضاییه شده بود.

هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از روز ۱۶ بهمن ۱۳۶۳ چهار سال پس از قتل فدایی می‌گوید:

«عصر، اعضای‌ کمیسیون‌ اصل‌ نود آمدند. آقای‌ [مرتضی‌] فهیم‌ [کرمانی‌] از فشاری‌ که‌ پس‌ از برخورد با قوه‌ قضائیه‌ بر او وارد می‌آید، و مخصوصاً به‌ خاطر تهاجمی‌ که‌ از کرمان‌ علیه‌ او شده‌، شاکی‌ است‌.»

این بار مخالفان فهیم در کرمان چهره‌‌های قدرتمندی چون برادران انصاری و هاشیمان بودند که از قدرت زیادی در دفتر خمینی برخوردار بودند و همین کار را برای او مشکل می‌کرد. در واقع حامیان دیروز تبدیل به دشمنان او شده بودند.

آیت‌الله منتظری در مورد فهیم کرمانی و مشکلاتش با «بیت‌امام»‌ که توسط احمد خمینی و برادران انصاری و ... اداره می‌شد می‌گوید:‌

«پس از منتفى شدن عزل آقاى لاجوردى به ترتیبى كه ذكر شد، او همچنان به خشونت و شكنجه ادامه مى‏‌داد و اخبار جسته و گریخته‏‌اى به خارج اوین و از جمله به مجلس شوراى اسلامى مى‏‌رسید. در آن مقطع آقاى فهیم‏ كرمانى نماینده‏ كرمان در مجلس بود و پس از تماس‏هایى با امام قرار بر این مى‏شود كه آقاى فهیم از طرف امام به اوین برود و نتیجه را به‏ اطلاع ایشان برساند. اما حاكمیت احمدآقا در بیت امام و نیز خصومتى كه بعضى از اعضاى بیت با آقاى فهیم كرمانى‏ داشتند موجب گردید كه آقاى فهیم نتواند نتیجه را به تفصیل به امام گزارش دهد.

در همان روزها آقاى فهیم به قم آمد و با من دیدار و جریان را بازگو كرد و مراتب را به تفصیل براى من شرح داد و حتى گفت: «بیت امام خبر نمایندگى من از طرف امام براى بازرسى در اوین را نیز سانسور كرده است؛ در حالى كه امام‏ شخصاً مرا مأمور بازرسى و سركشى از اوین كردند.» مطابق معمول كه بیت من این‏گونه اخبار را گزارش مى‏كرد، خبر ملاقات آقاى فهیم به عنوان نماینده امام براى بازرسى امور اوین با من نیز از طرف بیت من به صدا و سیما گزارش شد و در اخبار بعد از ظهر رادیو با همان عنوان نماینده امام پخش شد؛ اما در خبر سیما كه شب پخش مى‏‌شد این خبر به شكلى‏ ساده و بدون عنوان نمایندگى امام منتشر شد. آقاى سید هادى هاشمى از مسئول خبر سیما پرسیده بود كه چرا خبر را بدون عنوان نمایندگى امام منتشر كردید، و آنان پاسخ داده بودند كه احمدآقا از بیت امام گفته است: « آقاى فهیم كرمانى‏ هرگز نماینده امام نبوده است و خبر را اصلاح كنید!».

http://www.rahesabz.net/story/47785

فهیم کرمانی به همراه آذری قمی دو نفر از منتقدین سیاست‌های اقتصادی دولت میرحسین موسوی در مجلس بودند و از هیچ کوششی در مخالفت با او فروگذار نمی‌کردند. فهیم کرمانی هر هفته در مدرسه‌ی کرمانی‌ها مخالفتش با میرحسین موسوی را با طلبه‌ها در میان می‌گذاشت.

http://rezakordi275.blogfa.com/post/59

او در سال ۶۴ جزو ۹۹ نفری بود که در مجلس شورای اسلامی به انتخاب میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیر رأی منفی دادند.
علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود با اشاره به ملاقاتش به همراه مهدوی کنی، جنتی، یزدی با خمینی می‌گوید پس از طرح درخواست عدم حمایت از موسوی: « عین عبارت امام این بود، من به عنوان یك شهروند، اعلام می‌كنم كه انتخاب غیر از ایشان، خیانت به اسلام است.»

در فروردین ۱۳۶۶ پس از افشای ماجرای مک فارلین توسط سیدمهدی هاشمی، مرتضی فهیم کرمانی به همراه هفت نماینده‌ی مجلس به نام‌های سیداحمد حسینی سیرجانی، جلال‌الدین فارسی، کمال‌الدین یادآور نیکروش، سیدمحمد خامنه‌‌ای، سیدحسین موسویانی، حسنعلی نجفی رهنانی و ابراهیم اسرافیلیان که به عنوان باند حسن آیت‌ شناخته می‌شدند و جناح ماورای راست را در مجلس شوای اسلامی تشکیل می‌دادند با تنظیم نامه‌ای ولایتی وزیر امور خارجه را استیضاح کردند که با سخنرانی خمینی و نهیب وی با ترس و لرز عقب نشستند:

«چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دودستگی ایجاد کنید؟ چه شده شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟… لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است. از لحن خود کاخ‌نشینان آنجا تندتر است» (اوج دفاع ص ۶۹۶).

افراد امضا کننده‌ی نامه‌ به لحاظ سیاسی دیگر کمر راست نکردند و مصدر کاری در نظام قرار نگرفتند. تنها سیدمحمد خامنه‌ای پس از رسیدن برادر کوچکترش سیدعلی خامنه‌ای به مقام ولایت فقیه زیر بال و پر او قرار گرفت اما همچنان از رسیدن به مناصب حکومتی محروم ماند.

در ۲۵ خرداد ۱۳۶۶ خمینی حکم تشكیل دادگاه ویژه روحانیت را برای محاکمه‌ی سیدمهدی هاشمی و افراد وابسته به بیت‌ آیت‌الله منتظری صادر کرد. ریاست این دادگاه با علی رازینی بود و دادستان آن فلاحیان که غلامحسین محسنی اژه‌ای او را همراهی می‌کرد. فلاحیان و محسنی اژه‌ای در عین حال نمایندگان وزارت اطلاعات هم بودند و منویات آن را پیش می‌بردند. این سه نفر پس از تشکیل دادگاه ویژه روحانیت در اولین اقدام به پرونده‌ی سیدمهدی هاشمی که فاش کننده‌ی سفر مک فارلین به ایران بود رسیدگی کردند و در ۶ مهر همان سال وی را اعدام کردند. سال بعد فتح‌الله امید نجف‌آبادی دیگر روحانی و نماینده سابق مجلس درگیر در پرونده‌ی مک‌فارلین را نیز از دم تیغ گذراندند. هرچند کینه‌ی او را از سال ۵۹ و اعدام میراشرافی یکی از کسانی که در کودتای ۲۸ مرداد فعال بود به دل گرفته بودند. میراشرافی روابط نزدیکی با علی قدوسی داشت و تلاش‌های قدوسی و حتی فرمان خمینی برای متوقف‌کردن حکم اعدام مؤثر واقع نشد و امید نجف‌آبادی که حکم قضاوتش را از آیت‌الله منتظری گرفته بود میراشرافی را به جوخه‌ی اعدام سپرد و خود از قضاوت خلع شد.

تیم مذکور سپس پرونده‌ی مرتضی فهیم کرمانی را که پایش را از گلیم‌اش درازتر کرده بود پیش کشید و در ارتباط با قتل علی فدایی کرمانی او را مورد بازخواست قرار داد.

رفسنجانی در خاطرات خود از روز ۴ اسفند ۱۳۶۶ می‌نویسد:‌

«آقای [مرتضی] فهیم کرمانی آمد. گزارش بازداشت و محاکمه‌اش را در دادگاه ویژه روحانیت داد. از شیوه عمل ناراضی است. خودش توسط آقای [علی اکبر] ناطق [نوری] از آنها خواسته که برای ختم مسأله اتهامات اقدام کنند. توقع بازداشت نداشته و می‌خواهد از ریاست کمیسیون اصل 90 استعفاء بدهد.»

فهیم کرمانی متوجه‌ی سمت و سوی قضایا شده و دیگر مانند شهریور ۶۰ نیست که در مقابل اعتراض ملایم حجتی کرمانی شمشیر از رو ببندد. او برای خواباندن سروصدا‌ها پیشنهاد می‌کند که با پادرمیانی هاشمی رفسنجانی از ریاست کمیسیون قدرتمند اصل ۹۰ مجلس استعفا دهد تا بلکه آن‌ها کوتاه بیایند. او به نوعی کناره‌گیری از سیاست را نیز پیشنهاد می‌دهد.

رفسنجانی همچنین در خاطرات خود از روز ۲۰ اسفند ۶۶ می‌نویسد:‌

«عصر آقای [مرتضی] فهیم کرمانی [رئیس کمیسیون اصل 90 مجلس] آمد. خیلی نگران و مضطرب بود. دادگاه ویژه [روحانیت] ایشان را احضار کرده، ترسیده و مخفی شده است؛ استمداد کرد. »

صلاحیت او برای شرکت در انتخابات سومین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی از سوی هیأت‌های اجرایی رد شده بود و او به خوبی حلقه‌ی محاصره را تنگ‌تر می‌دید و احساس می‌کرد که شرایط هر روز وخیم‌تر می‌شود.

فهیم که خود بهتر از هرکس به بی‌رحمی و شقاوت روحانیون واقف بود و از آن‌چه که در بازجویی‌ و اعتراف گیری بر سر سیدمهدی هاشمی آمده بود خبر داشت و چگونگی قتل آیت‌الله لاهوتی در زندان اوین را دیده بود از سرانجام کار خود می‌ترسید.
عاقبت، پرونده فهیم كرمانی در ۶ فروردین ۱۳۶۷ به جریان افتاد و پس از گزارش کار به خمینی، در حالی که هشت سال از قتل علی فدایی می‌گذشت او از قرار معلوم با پیشنهاد‌های احمد خمینی و اعضای بیت‌اش موافقت می‌کند:‌

MortezaFKermani3.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

با پیشنهاد و درخواست عفو آقای مرتضی فهیم کرمانی موافقت می‌شود. فعلا ایشان نباید در مسائل سیاسی دخالت كند، و از این پس نباید در اداره‌ی امور مربوط به مدارس خواهران و برادران طلاب علوم دینی كرمانیها در قم و كرمان دخالت کند. جناب حجت الاسلام آقای فلاح، دادستان محترم كرمان به خانه مرحوم علی فدایی رفته و از طرف اینجانب از بازماندگان او دلجویی نماید. باید دیه به آن خانواده محترم داده شود و از آنان به هر ترتیبی كه لازم باشد اعاده حیثیت شود. از خداوند متعال می‌خواهم تا به بازماندگان آن مرحوم صبر و اجر و توكل عنایت فرماید. والسلام

۶۷/۳/۲۶
روح الله الموسوی الخمینی »

از آن‌جایی که فهیم کرمانی نماینده‌ی خمینی در زندان اوین بود و حکم قضاوت و دریافت وجوهات شرعی از وی داشت برخلاف سیدمهدی هاشمی(۵) خمینی تنها به برکناری فهیم از پست‌های دولتی و مدارس دینی اکتفا کرد و از دادستان کرمان خواست که به خانواده‌ی مقتول دیه داده شود. در حالی که طبق قوانین شرعی و قانون مجازات اسلامی خانواده‌ی مقتول از حق قصاص متهم برخوردار است. (۶)

تصمیم‌‌ها از پیش گرفته شده است و برای حفظ ظاهر در تاریخ اول تیرماه ۶۷ محمدجواد کشمیری و حسین جاویدی در نامه‌ای به خمینی از وی می‌خواهند فرد یا افرادی را برای اداره‌ی مدرسه‌ی کرمانی‌ها در قم و کرمان معرفی کند . ۵ روز بعد احمد خمینی نامه‌ای خطاب به آن‌ها و مجید انصاری نوشته و تأکید می‌کند که «حضرت امام فرمودند» مدرسه‌‌ی فوق زیر نظر شما اداره شود. در دهه‌ی ۸۰ مجید انصاری اعضای هیئت مدیره را ۵ نفر اعلام کرد و محمدعلی‌انصاری و حسین هاشمیان را هم به آن افزود.

http://www.temk.ir

نکته‌ای که عدم صداقت خمینی و بیت‌ او را رو می‌کند فرمان وی به مجید انصاری جهت اداره‌ی مدرسه‌ی کرمانی‌هاست. خمینی در فرمانش از فلاح دادستان کرمان می‌خواهد از خانواده‌ی علی فدایی دلجویی شود و «به هر ترتیبی که لازم باشد اعاده حیثیت شود» در حالی که مجید انصاری در جریان دفاع از فهیم کرمانی در اظهاراتی جنایتکارانه مدعی لزوم مجازات علی فدایی در دادگاه انقلاب (در صورت زنده ماندن) شده و وی را «آدم صالح و سالمی» تشخیص نداده بود. او فدایی را فردی معرفی کرده بود که «فحش به اسلام» و «فحش به دادگاه انقلاب» می‌داد. هر طلبه‌ی تازه‌کاری هم می‌داند مجازات کسی که «فحش به اسلام» می‌دهد مرگ است.

فهیم کرمانی نماینده‌ی مجلس خبرگان رهبری نیز بود اما تعدادی از نمایندگان در تیرماه ۱۳۶۷ به بهانه‌ی حکم خمینی مبنی بر عدم دخالت وی در مسائل سیاسی با شرکت او در این مجلس مخالفت کردند اما مؤثر واقع نشد و او همچنان عضو مجلس خبرگان باقی ماند.

در سال‌های گذشته او از مسائل سیاسی کناره‌گیری کرد و تنها در سال ۱۳۷۹ یکی از ۵۶۸ نفری بود که «نامه سرگشاده به شورای امنیت ملی در اعتراض به حصر غیرقانونی» آیت‌الله منتظری را امضا کرد.

البته فهیم کرمانی در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۷۱ در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه شد اما از تصمیم این دادگاه و حکم صادره از سوی آن اطلاعی در دست نیست.

سرانجام مدرسه‌ کرمانی‌ها و تولیت فهیم کرمانی
حکم تیرماه ۱۳۶۷ خمینی که با خط و امضای احمد خمینی است و حضور برادران انصاری که با احمد رابطه‌ی نزدیکی داشتند نشانگر طرح آن‌ها برای حذف فهیم کرمانی و تصاحب مدرسه‌ی کرمانی‌هاست و موضوع رسیدگی به ترور علی فدایی کرمانی که هشت سال از وقوع آن می‌گذشت بهانه‌ای بیش نیست.

در حالی که مجید انصاری پیش‌تر از «مدیریت» و «مدبریت» فهیم کرمانی و ارجح بودن شأن وی بر خودش می‌گفت و او را بنیانگذار و متولی مدارس کرمانی‌ها معرفی می‌کرد وقتی بر اساس چرخش روزگار مدیریت مدارس مزبور به عهده‌ی خودش گذاشته شد منکر «حقوق شرعی» فهیم کرمانی شد.

از آن‌جایی که رد پای دفتر خمینی و برادران انصاری در عزل فهیم کرمانی از مشاغل دولتی و اداره‌ی مدرسه‌ی کرمانی‌ها دیده می‌شد پس از مرگ خمینی جناح رقیب در کرمان و به ویژه محمدرضا باهنر از خامنه‌ای خواست که با تغییر حکم خمینی، مدرسه به فهیم بازگردانده شود اما خامنه‌ای با آن که پیشتر رابطه‌ی خوبی با فهیم داشت به خاطر آن که خود را درگیر با حکم منسوب به خمینی و عواقب آن نکند از این کار سرباز زد. اما از تنفیذ حکم خمینی برای ادامه‌ی مدیریت انصاری‌ها هم خودداری کرد چیزی که انجام آن لازم و ضروری به نظر می‌رسید.

فهیم کرمانی در طول سال‌های گذشته همچنان در حوزه‌ی علمیه قم حضور دارد و دروس سطح‌بالای حوزه را تدریس می‌کند و در جلسات امتحان طلاب حاضر می‌شود.
در واقع قاتلی که به دستور خمینی از مناصب حکومتی برکنار شده صلاحیت تعلیم و تربیت کادرهای فقهی، قضایی و ایدئولوژیک نظام را دارد تا آن‌ها هدایت جامعه را به عهده بگیرند.

دفاع جناح محافظه‌کار از «حق شرعی» فهیم کرمانی به خاطر آن است که مدارس علوم دینی را از کنترل جناح‌ رقیب بیرون آورند و آن‌ها را از این امکان محروم کنند و گرنه آن‌ها دلشان برای «شرع» و «حق» نسوخته است.

شیخ محمد یزدی بالاترین مقام حوزه علمیه قم با چراغ سبز خامنه‌ای در درگیری فهیم کرمانی و برادران انصاری، چنانچه انتظار می‌رفت جانب فهیم را گرفت و با اعلام این که حکم خمینی مشمول مرور زمان شده زمینه‌ی تغییر مدیریت را ایجاد کرد.

در سال ۱۳۸۴ وی از آیت‌الله مومن یکی از اعضای شورای نگهبان و چهره‌های متنفذ قضایی و فقهی رژیم که از قضا در شورای فقهی خامنه‌ای نیز عضویت دارد خواست تا به مسأله مدرسه‌‌ی کرمانی‌ها رسیدگی کند.

مؤمن پس از درخواست شورای عالی و شیخ محمد یزدی، هیاتی (۷) را جهت بررسی وضعیت املاک وقفی مدرسه به کرمان و توابع آن اعزام کرد و پس از برگزاری چند جلسه دادگاه با حضور طرف‌های دعوا و نمایندگان طلاب کرمانی به نفع فهیم کرمانی رأی داد. در بخشی از حکم صادره توسط او آمده است:

«بناء علیه ، این تصرفات همه نامشروع و پولی که از فروش این زمین ها به دستشان رسیده ملک آنان نیست وبا این تخلف آشکار از موازین شرعی، هیچ یک از این دو نفر (آقایان مجید انصاری و محمد جواد کشمیری) صلاحیت فعلی متولی بودن را ندارند.»

http://www.hokm-kermaniha.ir

پس از اینکه حکم مومن در محاکم قضایی مورد تایید قرار گرفت، ناگهان بنا به دستوری اجرای حکم متوقف شد.

«پس از توقف اجرای حکم، طلاب و روحانیون کرمان در نامه‌ای رسمی از حجت‌الاسلام رئیسی، دادستان دادگاه ویژه روحانیت خواستند که علاوه بر اجرای حکم آیه الله مومن، آقایان انصاری و کشمیری را به دلیل تعدی و ضایع کردن اموال و املاک مدرسه کرمانی‌ها و خیانت در امانت، محاکمه کند.» (سایت598،کد خبر:91058)

تلاش‌های فهیم کرمانی و حامیانش با تشکیل «هیات پیگیری مسائل مدیریتی مدرسه کرمانی‌ها» و با رایزنی‌های این هیأت با شورای‌عالی و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در آخرین روزهای اسفند ۱۳۸۷ منتهی به تغییر مدیر مدرسه شد.
هیات مدیره مدرسه[ انصاری‌ و کشمیری و ...] با ابراز نارضایتی از عدم هماهنگی مدیر حوزه[مرتضی مقتدایی] با آنان در تغییر مدیر مدرسه بر حکم خمینی مبنی بر انتصاب خود به عنوان متولیان مدرسه تأکید کردند. آنها با رد اتهامات مطرح شده، اعلام داشتند که گزارشی از روند عزل فهیم کرمانی از سوی خمینی و عملکرد مالی و مدیریتی خود به طلاب ارائه خواهند داد.

«روند عزل فهیم کرمانی» چیزی نیست جز دست گذاشتن روی موضوع قتل علی فدایی کرمانی. مجید انصاری که در سال ۶۰ فدایی را مستحق مجازات و کیفر می‌دانست و در دفاع از فهیم‌کرمانی از چیزی فروگذار نمی‌کرد و انتخاب او را موجب افتخار مجلس و مردم کرمان می‌دانست حالا خون‌خواه وی شده و خواهان اجرای عدالت در مورد فهیم کرمانی است تا به این ترتیب اموال وقفی مدرسه‌‌‌ی کرمانی‌ها را بالا بکشد و از مدرسه مزبور در جهت اهداف و امیال سیاسی خود استفاده کند.
هیچ‌یک از دو جناح رژیم به فکر مردم و منافع ملی نیستند. چنانچه حجتی کرمانی ۳۲ سال پیش گفت دعواهای آن‌ها را نبایستی جدی گرفت.

ایرج مصداقی ۱۲ اسفند ۱۳۹۲

www.Irajmesdaghi.com

[email protected]

پانویس:

۱- اگرچه آیت‌الله منتظری فردی پاک سیرت بود اما ابزار‌ها و اشخاصی که او برای پیاده کردن «اسلام» مورد نظر به کار می‌برد و یا انتخاب می‌کرد همان ابزارها و اشخاصی بودند که خمینی به کار می‌برد و یا انتخاب می‌کرد. چرا که هر دو به حکومت ایدئولوژیک و نقش بدون گفتگوی روحانیت برای پیاده کردن آن باور داشتند. هرچند آیت‌الله منتظری از این ظرفیت برخوردار بود که هرجا متوجه‌ی اشتباهش شود با صراحت آن را بیان کرده و از خود انتقاد کند. اما نمی‌توانست از کسانی مانند فهیم کرمانی دوری گزیند.

۲- هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ۴ مهر ماه 1360 می‌گوید:‌
« ناهار را در منزل موسوی اردبیلی با حضور آقایان مهدوی [کنی]، سید علی خامنه‌ای و احمد آقا بودیم. آقای مهدوی [کنی] پیشنهاد داشت به کلی اعدام‌ها قطع شود و با محاربان ملایمت کنیم تصویب نشد.»

نتیجه‌ی تصمیم‌سران رژیم بیرحمی هرچه بیشتر در زندان‌هاست. رفسنجانی در نماز جمعه هفته‌ بعد گفت: «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستم‌کاری بود بر گوسفندان» و به این ترتیب دست جانیان را هرچه بیشتر باز کرد.

رفسنجانی درخاطرات خود از 28 مهرماه 1360 می‌گوید:
«مرتضی فهیم کرمانی آمد و از وضع زندان اوین می‌گفت از شلوغی و بی‌نظمی و بعضی از خشونت‌های بی‌جا ناراحت بود. »

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ۷ دیماه ۱۳۶۰ می‌گوید:

«اول شب در دفتر آقای خامنه‌ای با مسئولان قضائی و اجرایی و اطلاعاتی جلسه داشتیم که تا ساعت یازده و نیم شب طول کشید بحث در باره کیفیت بر خورد با مخالفان جمهوری بود قرار شد شدت عمل فقط در مورد تروریست‌ها ( مجاهدین خلق، پیکار، چریکهای فدائی خلق، رنجبران، کودتاچیان، خلق مسلمان، کومله و دمکرات) باشد.

نتیجه‌ی جلسه‌ی سران ادامه‌ی بیرحمی است که منحصر به گروه‌های فوق نشد.

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از 24 دیماه 1360 می‌گوید:‌

«امام همه مسئولان را با مسئولان قضایی دعوت کرده بودند برای مطلب مهمی همراه آقای موسوی اردبیلی به بیت امام آمدیم رئیس جمهور، نخست وزیر میرحسین موسوی، اعضای شورای عالی قضایی، دادستان کل انقلاب و اسدالله لاجوردی، بازرسی کل کشور، فهیم و احمد آقا هم بودند ... امام مسأله‌ی شایعه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند. آقای فهیم و اعضای بازرسی مواردی را ذکر کردند. امام از آقای [اسدالله] لاجوردی توضیح خواستند. ایشان گفت: تعزیر می‌کنیم و تعزیر با اجازه‌ی حکام شرع است. و توضیح داده شد به خاطر وسعت عمل تروریستی و شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی بروز چنان وضعی اجتناب ناپذیر بوده است. ولی دیگر از این به بعد، قابل اجتناب است. قرار شد دیگر مراعات شود. آقایان شیرازی و مروی از بازرسی کل کشور گله داشتند.»

این در حالی است که از تاریخ یاد شده به بعد، شکنجه‌ها وسیع‌تر، طولانی‌مدت‌تر و سبعانه‌تر شد و هر روز که می‌گذشت به ابعاد بدرفتاری در زندان‌ها افزوده می‌شد. پس از مرگ حسن بهروزیه نماینده‌ دستگیر شده‌ی کلیبر در اوین، و دستگیری غفور گیوی برادر خلخالی دیگر نماینده‌ی مجلس، نمایندگان مجلس هادی خامنه‌ای، سیدمحمود دعایی و محمدعلی‌ هادی‌نجف‌آبادی که در شهریور ۱۳۶۱به عنوان نمایندگان خمینی از اوین دیدار کردند گفتند کابل‌هایی را که با آن زندانیان در اوین مورد شکنجه قرار می‌گیرند امام دیده و تأیید کرده‌اند.

۳- محمدجواد حجتی‌کرمانی در سال ۱۳۱۱ در کرمان و در یک خانواده‌ی روحانی متولد شد. پدر وی حاج حجت‌الاسلام میرزا عبدالحسین حجتی کرمانی جدید‌الاسلام محسوب می‌شد. پدران و اجداد وی همگی جزو موبدان زرتشتی بودند بودند امّا وی به دین اسلام و مذهب تشیع گروید و به تحصیل علوم دینی پرداخت. حجتی کرمانی در دوران پیش از انقلاب سال‌ها زندان بود. وی اولین امام جمعه کرمان، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی بود و در دوران ریاست جمهوری خامنه‌ای مدتی مشاور فرهنگی وی بود.

۴- منابع غربی و مسئولان رژیم بارها تأکید کرده‌اند که خامنه‌ای فتوا داده است که کاربرد سلاح اتمی غیرشرعی است. آن‌ها توجهی ندارند که او «توریه» می‌کند. چرا که هیچ دولتی در دنیا به دنبال کاربرد سلاح‌ اتمی نیست بلکه دولت‌ها به دنبال دستیابی و تولید سلاح اتمی هستند. جمهوری اسلامی هم خواهان استفاده از سلاح اتمی نیست چون استفاده از آن به مفهوم نابودی کشور است. آن‌ها به دنبال دست‌یابی به تکنولوژی ساخت سلاح اتمی هستند تا با آن بتوانند به باج‌خواهی ادامه داده و آینده خود را بیمه کنند. از این گذشته هر صاحب فتوایی پس از مدتی به سادگی می‌تواند فتوای خود را پس بگیرد و فتوای جدیدی را صادر کند. خمینی هم در دورانی که در پاریس به سر می‌برد بارها از «توریه» استفاده کرد.

۵- سید‌مهدی هاشمی به جرم مشارکت در ترور آیت‌الله شمس‌آبادی در سال ۱۳۵۵ و تشکیل خانه‌ی تیمی و اختفای سلاح و مهمات که در واقع متعلق به واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه و وزارت اطلاعات بود اعدام شد. در حالی که او پس از پیروزی انقلاب ۸ سال مورد وثوق بالاترین مقامات نظام بود. او در تأسیس سپاه پاسداران مشارکت مستقیم داشت و با حکم مسئولین نظام، به عضویت شورایعالی فرماندهی سپاه پاسداران درآمد و مدتی عهده دار مسئولیت واحد روابط عمومی سپاه شد و سپس به پیشنهاد خامنه‌ای و تصویب شورای انقلاب، عهده دار مسئولیت واحد نهضت‌های آزادی بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی در این دوران چندین بار به اتفاق سایر اعضای شورای فرماندهی سپاه به دیدار خمینی رفت. به دنبال درخواست خمینی در تاریخ ۱۶/۴/۶۱ محسن رضایی طی حکمی سیدمهدی هاشمی را مسئول حفاظت از شخصیت‌ها و برطرف کردن نارسائی‌های حفاظتی و تدوین وظایف مربوطه قرار داد. و در اواخر سال ۱۳۶۰ موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی نیز، طی حکمی سید مهدی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد.

۶- خمینی فردی سیاس و فریبکار بود و در پیشبرد سیاست‌هایش هوای جناح‌های رژیم و درگیری‌ بین آن‌ها را داشت و علیرغم گرایش‌اش به جناح «خط امام» به گونه‌ای عمل می‌کرد که همه‌ی آن‌ها را در کنار خود داشته باشد. با توجه به فضاحت‌هایی که موسوی تبریزی به وجود آورده بود چاره‌ای جز برکناری او نبود اما از طریق فرزندش احمد به شورای عالی قضایی پیام داد که او را راضی کنند. دستخطی هم نداد بلکه با واسطه این کار را کرد. در تابستان ۶۳ دستور داد که مسئولیت اداره‌ی زندان‌ها و کارهای اطلاعاتی از دادستانی انقلاب و لاجوردی گرفته شده و به سازمان زندان‌ها و وزارت اطلاعات سپرده شود. شورای عالی قضایی در آخر دیماه ۶۳ لاجوردی را از مقام دادستانی انقلاب مرکز نیز برکنار کرد. خمینی باز هم به منظور ایجاد توازن بین جناح‌ها از طریق احمد خمینی نارضایتی‌اش را اعلام کرد. در حالی که دو سال پیش خود او دستور برکناری لاجوردی را داده و بعد به خاطر فشار مؤتلفه و احمد از نظرش برگشته بود. چنانچه او از برکناری آن‌ها ناراضی بود می‌توانست در زمان حیاتش به آن‌ها مسئولیتی جدید در جای دیگری بدهد در حالی که چنین نکرد. چرا که بهتر از هرکس به جنایات و خلاف‌های آن‌ها واقف بود و نمی‌خواست خود را درگیر کند. زمانی که آیت‌الله لاهوتی در زندان توسط لاجوردی کشته شد، خمینی و فرزندش احمد ناراحتی و نارضایتی خود را اعلام داشتند اما این نارضایتی واقعی نبود چرا که همچنان به حمایت از قاتل ادامه دادند. واکنش‌های او نشان از خدعه و نیرنگش داشت. در ارتباط با برکناری فهیم کرمانی نیز خمینی همان سیاست خدعه و فریب را ادامه داد. او در مورد مخالفتش با کاربرد شکنجه و یا عفو و گذشت نسبت به زندانیان نیز فریبکاری می‌کرد و تلاش داشت ردپایی از خود نگذارد.

۷- در گزارش هیأت تحقیق اعزامی از سوی مؤمن آمده است که املاک مورد بحث شامل حدود ۵۰۰ هکتار زمین کشاورزی و چند حلقه چاه در شهداد است که برخی از اراضی مجاناً واگذار و بخشی فروخته شده‌اند. اثری از وسایل نقلیه راه‌سازی و باربری مثل کامیون، بولدوزر، لودر و تراکتور موجود در اراضی شهداد نیست.
قسمت دیگر املاک شامل ۱۲۰ تا ۱۳۰ هکتار زمین آبادتر و ارزشمندتر در کرمان واگذار شده‌ و در آن دو شهرک احداث شده است و بخشی از آن بدون مزایده به یک نفر فروخته شده‌اند و خریدار زمین‌ها را تقطیع کرده بود و به افراد دیگری فروخته است.

به بخش دیگر املاک که در راور قرار دارد رسیدگی نشده و به مرور زمان توسط برخی روستائیان تصرف شده است. بعضی از املاک که مربوط به مدرسه کرمانی‌ها نبوده، بلکه سهم امام بوده است نیز توسط آقای انصاری و دوستانش تصرف شده است. از جمله چند هکتار زمین در چترود که به ناحق تصرف کرده و فروخته‌اند.
در جمع‌بندی گزارش هیئت آمده بود که در نگهداری اموال و املاک، تفریط و کوتاهی شده و بسیاری از اموال یا فروخته شده و یا در اثر رسیدگی نکردن، از دست رفته و ضایع شده است. قیمت‎هایی هم که به عنوان قیمت فروش اعلام می شود، با قیمت‌های آن منطقه تناسب ندارد.

http://www.hokm-kermaniha.ir

http://www.temk.ir


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016