گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 اسفند» نرگس محمدی: ما هيچ امکانی برای دفاع از خود نداريم!24 اسفند» نامه شيرين عبادی به کاترين اشتون درباره طرح اتهامات به نرگس محمدی 20 اسفند» روزنامه ایرانی چهره مادر ستار بهشتی را از عکس دیدار با اشتون حذف کرد 19 اسفند» واکنش وزارت خارجه به دیدار اشتون با فعالان زن 13 آذر» نرگس محمدی، شهروند افتخاری شهر دانشگاهی لوون
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شما برآمده از مقاومت نرگس محمدیها هستيد، نامه حسين عليزاده، ديپلمات پيشين به ظريف درباره نرگس محمدیچرا جمهوری اسلامی هزاران هزار ساعت نظارت آژانس را گردن نهاده ولی برای سه سال حتی اجازه يک دقيقه سفر احمد شهيد را نمی دهد؟ آيا اين جز پنهان کردن جناياتی است که می بايد سر به مُهر باقی بماند؟... من در شگفتم که وقتی سفارتخانههای ايران آزادنه با فعالان مدنی ديگر کشورها ملاقات میکنند، چگونه وزارت خارجه به سفارت اتريش و يونان تذکر داده استجناب دکتر ظريف با سلام و درود نامه سرگشاده شيرزن ايرانی سرکار خانم نرگس محمدی به شما بازتاب فراوانی در رسانه ها داشت. همان طور که از متن نامه روشن است وی از ميان ده ها و صدها هجمه زياده گويان در دژ نشسته (تعبير دکتر روحانی) تنها به يک کلام کوتاه شما که وی را "محکوم فتنه" توصيف کرده بوديد واکنش نشان داد. اما چرا؟ پاسخ را آن گاه يافتم که داستان معروف ليلی و مجنون به ذهنم متبادر شد. معروف است که مجنون را به گناه ناکرده ای با سنگ و کلوخ سنگسار می کردند و آه نمی گفت ولی آن گاه که ليلی "پرکاهی" به مجنون پرتاب کرد، فغان از او برآمد. متحيرانه راز اين ناشکيبايی را ليلی از مجنون پرسيد و مجنون پاسخ داد که: آخر انتظار چنين جفايی را از همچون "تويی" در حق همچون "منی" نداشتم. چنين است که اين شير زن با يادآوری سال های ستمی که بر او روا شده نوشت:« هر چند سال ها است که با توهين، افترا، محروميت و محکوميت های متعدد مواجه بوده ام و اين افتراها امری جديد نيست، اما به کار بردن واژه "محکوم فتنه" از سوی وزير محترم امور خارجه دولت اعتدال و تدبير برايم غير منتظره و تعجب انگيز بود.» جناب دکتر ظريف بيان ديگر سخن نرگس محمدی اين است که اگراينک شما بر مسند وزارت وزارت خارجه تکيه زده ايد، نه از سر حمايت زياده گويان بد دهانی است که نامزد خود را اصلح فی الارض و السماء می دانستند بلکه از سر حمايت امثال نرگس محمدی هاست که نه تنها خود بلکه فرزندان خردسال شان نيز در اين سال های تيره و تار هزينه داده و می دهند وگرنه نامزد مطلوب اقتدارگرايان کسی در قد و قواره احمدی نژاد بود که طعم تلخ نابخردی هايش را از همه بهتر شما به عنوان سفير وقت ايران نزد ساز مان ملل می دانيد. ای کاش روزی برسد که ناگفته هايی را که از آن سا ل ها در سينه داريد، بنويسيد. بنويسيد که بر خلاف روال معمول همه جای دنيا، احمدی نژاد سفير ايران در سازمان ملل را محرم نمی دانست که نطقش را در سازمان ملل از قبل به او نشان دهد و بنويسيد سفرش با عيال و خانواده چه هزينه های سنگين می تراشيد. چنان شد که او (هاله نور) به بلندای آسمان و در انظار جهانيان بر طبل بی خردی کوفت و تيغ بران عزل و استعفای اجباری و بازنشستگی را بر ديپلمات های ورزيده چنان راند که در نتيجه، زمام امور به دست بی مايگانی افتاد که حتی در مکاتباتشان در مذاکرات هسته ای نامه های پر از اغلاط انگليسی می نوشتند. جناب دکتر ظريف از همکاران شنيده بودم که در آن سال های رسوايی در نيويورک که شما تاب سکوت پيشه نکرده بوديد، روزی از روزها که فرامين نابخردانه ای از تهران برايتان ارسال شد، گفته بوديد اين مسير منتهی به جنگ ويرانگر عليه ايران خواهد شد. شنيدم که روزی از روز ها در محل نمايندگی ايران در نيويورک به زانو نشسته و به پهنای رخسار زار زار به خاطرات سياست های نابخردانه احمدی نژاد و دردانه آن روز رهبر گريستيد. جناب دکتر ظريف شرح هجرانی که گوشه ای بر شما رفت، بر نرگس محمدی و فرزندان دلبندش تا مغز استخوان رفته تا آنجا که اينک هر روزش را با بيماری دست و پنجه نرم می کند ولی اين شير زن از پا ننشست تا کشور را برای ما و شما امن کند و گرنه باور داشته باشيد نوبت به شما که برسد با شما يا وابستگانتان همان خواهند کرد که با صاحب منصبان نظام (مثل آيت الله رفسنجانی) و خانواده هايشان (مثل فائزه هاشمی) کردند. چه جای ترديد در اين پيش بينی است وقتی که ديديم در روز اخذ رأی اعتماد يکی از نمايندگان از پشت تربيون خانه ملت، شما را «۱۰۰ درصد امريکايی» دانست تا آنجا که فغان از شما برآورد و با قرائت آيه ای از قران (ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا) به آن نماينده، يادآور پاسخگويی انسان در روز جزا شديد. آيا در روز جزا فقط آن نماينده زياده گو، پاسخگو نزد پروردگار خواهد بود يا هر کس که فرزندان پاک نهاد اين مرز بوم را "محکوم فتنه" نام نهاد؟ آيا آنان که شما را متصف به "خط سازش" کرده و کمر دردتان را موجب شدند در روز های سخت، پشتيبان شما خواهند بود يا فعالان «کانون مدافعان حقوق بشر»؟ به پاس درسی که در دانشگاه از شما آموختم و در وزارت خارجه سال هايی را به تجربه آموزی از شما گذراندم، اجازه می خواهم بگويم که همان بهتر اين ادبيات را به آل لاريجانی ها و کيهان واگذاريد. هيچ کسی نداند شما که بهتر از هرکسی علت جار و جنجال صادق لاريجانی را از ديدار اشتون با مادر ستار بهشتی و کنشگران حقوق بشر می دانيد. صادق لاريجانی چرا نبايد وزارت خارجه را تهديد کند که اگر اين چنين مواردی تکرار شود دستگاه قضا ! قطعا ورود خواهد کرد وقتی می دانيم او در فهرست تحريم حقوق بشری اتحاديه اروپايی است که خانم اشتون نمايندگی اش را در سفر به تهران برعهده داشت. عکس ديدار اشتون با مادر ستار بهشتی، فرياد بلند مادری سالمند است که جوان رعنايش و نان آور خانه اش را در عرض چهار روز به ناروا کشتند و صدای تظلم خواهی اش را هيچ مقام حکومتی نشنيد. بديهی است که صادق لاريجانی بايد از ديدار اشتون با قربانی دستگاه دارالعدل علی! برآشفته باشد. اساساً پرسش اين است که چرا جمهوری اسلامی هزاران هزار ساعت نظارت آژانس را گردن نهاده ولی برای سه سال حتی اجازه يک دقيقه سفر احمد شهيد را نمی دهد؟ آيا اين جز پنهان کردن جناياتی است که می بايد سر به مُهر باقی بماند؟ من در شگفتم که وقتی سفارتخانه های ايران آزادنه با فعالان مدنی ديگر کشورها ملاقات می کنند، چگونه وزارت خارجه به سفارت اتريش و يونان تذکر داده است. شرح اين عمل نادرست وزارت خارجه را طی مقاله ای پرسش کرده ام. جناب دکتر ظريف از استاد صاحب کرسی در رشته روابط بين الملل و ديپلمات ورزيده ای چون شما با سی سال کار عملی در عرصه سياست به هيچ وجه مسوع نيست که بگوييد از برنامه ديدار اشتون با فعالان حقوق بشری آگاه نبوديد. معنای ديگر اين سخن آن است که اگر آگاه بوديد قطعا ممانعت می کرديد. چگونه اين سخن مسموع می باشد وقتی سه ماه پيش تر هيات پارلمانی اروپا به تهران سفر کرد و با نسرين ستوده و جعفر پناهی ديدار کرد؟ چگونه اين سخن مسموع است وقتی در مصاحبه مطبوعاتی مشترک تان با اشتون، وی خبر از ديدار شب پيش داد؟ چگونه اين سخن مسموع است وقتی پرسيده شود حال که خبردار شده ايد، چرا رفتار دزدانه اشتون (به گفته علی لاريجانی) را طی نامه رسمی به اتحاديه اروپا گوشزد نمی کنيد؟ جناب دکتر ظريف بنگريد به ژرفای فهم و درک نرگس محمدی که می گويد اگر ناچار به استخدام واژه ای بوديد «حداقل از يک واژه تعريف شده و حقوقی استفاده می کرديد يا مرا يک محکوم به تحمل حبس می خوانيد.» به راستی چه ملغمه ای است اين دارالعدل علی که محکومانش وقتی از زندان مرخص می شوند، مورد تفقد حسن خمينی و محمد خاتمی و احمد منتظری و همسران شهيد باکری و شهيد همت و غيره قرار می گيرند. از اين رو، اگر گفته بوديد محکومان ۸۸، در واقع تاج عزت را بر سر خانم نرگس محمدی نهاده بوديد چرا که خود می دانيد اگر نبود حوادث آن سال به بعد، دانش و تجربه شما امروز در گوشه ای خاک می خورد. و اما سخن آخر و آن اينکه در ياد دارم سال ۸۳ – ۸۴ در درس "سازمان های بين المللی" که در محل دانشکده وزارت خارجه برگزار می شد، با تبيين نظام سلسله مراتبی قدرت از جمله قدرت سازمانی تعدادی از کشورهای صاحب حق وتو، به دانشجويان می گفتيد: «مَثَل رفتن به شورای امنيت حکايت مَثل معروف است که ديوانه ای سنگی می اندازد، چهل عاقل نمی توانند در بياورند. رفتن به شورا راحت و بيرون آمدن از آن به غايت دشوار است.» اين آموزه شما از روزی که شنيدم بيخردی گفت قطعنامه سازمان ملل کاغذ پاره ای بيش نيست و نابخردی ديگر گفت که تحريم ها را دور می زنيم، تاکنون در گوشم زنگ می زند. با ذکر اين خاطره، آقای دکتر ظريف، انبوه دشواری هايی را که در سنگلاخ پيش رو بر دوش شما نهاده شده ،بهتر از هر کس همچون نرگس محمدی ها می دانند که در نامه اش قدردان شما در زدودن «سايه جنگ» است. کافی است که از نرگس محمدی بپرسيد که به رغم مظالمی که بر او رفته آيا در انتخابات ۹۲ شرکت کرد يا نه؟ اگر آری، به کدام نامزد رأی داد؟ و آيا او که سرمشق ميليون ها جوان ايرانی است، فعالانه نسل نوميدمان را ترغيب به رأی دادن و مشارکت مدنی کرد يا نه؟ حضرت استاد، ترديد ندارم پاسخ همه اين پرسش ها را می دانيد و می دانيد که اين دلدادگان ايران عزيز، راه گذار آرام "تغيير" را برگزيده اند تا کشور عزيزمان دچار سرنوشت شوم انقلاب های مصرو ليبی و يمن و بحرين و سوريه نشود چرا که انقلاب را يک بار آزموده ايم. در پايان فرارسيدن نوروز ۹۳ را شادباش می گويم و در مسئوليت دشواری که بر دوش گرفته ايد، برای تان آرزوی توفيق دارم. حسين عليزاده Copyright: gooya.com 2016
|