در همين زمينه
30 تیر» از تبريک به مناسبت يک سالگی جرس تا سکوت در برابر شکنجه زندانيان15 تیر» از چرا روز در مورد سانسور توضيح نمیدهد تا من اينطوری فکر میکنم پس هستش 27 خرداد» از چگونه سخنان بادیگارد آقا مرا متحول کرد تا ميتومانيای احمدینژاد 17 خرداد» از امام خمينی يک بار ديگر انقلاب میکند تا آخر عاقبت طلحه و زبير 6 خرداد» از زبان دکتر عبدالکريم سروش تا مصيبت بوسيدن ژوليت بينوش
بخوانید!
12 مرداد » بيانيهی کانون نويسندگان ايران به مناسبت درگذشت محمد نوری
11 مرداد » از خامنهای عزيزم! قال را بکن! تا هجوم سبز به منتقدان مهندس موسوی 11 مرداد » پرويز کلانتری: نقاشیهايم را توسط مجموعهداران در خارج از کشور عرضه میکنم، ايلنا 11 مرداد » مردی که دروغ نمیگفت، محمد نوری به خاک سپرده شد، ايلنا 10 مرداد » بررسی آمار نفرات برتر کنکور 89 - دخترها و تهرانیها سبقت گرفتند، مهر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از خامنهای عزيزم! قال را بکن! تا هجوم سبز به منتقدان مهندس موسویکشکول خبری هفته (۱۲۷) در کشکول شماره ی ۱۲۷ می خوانيد: خامنه ای عزيزم! قال را بکن! خامنه ای عزيزم! ای خدای بزرگ حکومت اسلامی! (*) رهبر جان! خامنه ای عزيزم! رهبر نورانی! آرزو می کنم آن قدر عمر کنی که نتايج قدرت بی حساب و کتاب و احکام حکومتی ات را ببينی. اميدوارم تا آن زمان ما هم زنده باشيم. نه می بخشيم نه فراموش می کنيم اين روزها بازار ماندلا شدن و گاندی شدن داغ است و همه به حساب ديگران مشغول بذل و بخشش اند. يکی می بخشد و فراموش می کند؛ ديگری می بخشد و فراموش نمی کند؛ اين وسط کسانی هم هستند که نه می خواهند ببخشند، نه فراموش کنند، ولی صدای اين گروه در های و هویِ بحث های بخششگرانه گم شده است. می گوييم و می گذريم، و اين روزها هم که مسئولان سياسی دهه ی شصت دوباره محبوب قلوب شده اند و بر شانه ی کسانی که در آن سال ها طفل شيرخوار بوده اند بالا رفته اند، بر آن وقايعِ جنايتکارانه چشم می بنديم و دعوت به سکوت و بررسی در "وقت مناسب" می کنيم اما چهره ی آن مادر و پدر و زن و شوهر و دختر و پسر را نمی بينيم که داغ عزيز يا عزيزان شان را هنوز بر دل دارند و خواهان محاکمه ی آمران و عاملان قتل عام ۶۷ هستند. در اين ميان کسانی که خواهان مجازات قاتلان هستند به همان اندازه حق دارند که بخشندگان و عفوکنندگان. ما از زبان گروه اول سخن می گوييم. می گوييم، مجازات معنی اش وحشیگری و بیاخلاقی نيست. مجازات معنی اش به دار کشيدن و اعدام نيست. آمر و عامل جنايت قرار نيست شکنجه شود، هر چند خودش شکنجه کرده است. مجازات او، دور بودن از اجتماع برای هميشه است. اين نه خشونت است، نه خون را با خون شستن. مجازاتی ست که در دمکراتيک ترين کشورها هم اِعمال می شود. اما بخششِ بی موقع و بی دليل، جز جری کردن جنايتکاران بالقوه و بالفعل حاصل ديگری نخواهد داشت. به اين میماند که بگوييم هر کس تا حالا آدم کشته يا از اين به بعد بکشد، در نهايت بخشيده خواهد شد. معلوم است که چه بر سر جامعه خواهد آمد. اما قانون مبتنی بر حقوق بشر همان طور که مجازات دارد، تخفيف در مجازات هم دارد. تخفيف، شامل کسانی می شود که پيش از گرفتار شدن، به ميل خود زبان بگشايند و با معرفی آمران و عاملان جنايت های پيشين گامی در جهت کاهش جنايت های آتی بردارند. آقايان سبزی که در گذشته مسئول بوده اند، نبايد انتظار داشته باشند که داغديدگان قتل عام ۶۷ سکوت آن ها را بپذيرند. اگر مطلقا اطلاع نداشته اند بايد صريح اظهار بی اطلاعی کنند. اگر اندکی اطلاع داشته اند، بايد اطلاع رسانی کنند. اگر در جنايت به طور مستقيم يا غيرمستقيم دست داشته اند بايد از خانواده های کشته شدگان رسماً عذرخواهی کنند. جنايت، سبز و سرخ و سياه نمی شناسد. جنايتکار هر رنگی بوده يا هر رنگی شده، جنايتکار است و نمی تواند از زير بار مسئوليت شانه خالی کند. اين که کشته شدگان مجاهد بودند، و مجاهدين خود ترور می کردند يا با صدام هم دست بودند يا خيانت و جنايت می کردند توجيه مناسبی برای کشتارِ بی محاکمه نيست. اگر هم به اعتقاد آقايان اين کار، کار خوبی بوده، صريحا اعلام کنند که "ما خود، يا همکاران مان اين کار را کرديم و در زمان خودش کار درستی هم بود"؛ لااقل تکليف ما با آقايان روشن خواهد شد. بر خاک خاورانِ امروز ساقه های باريک و زيبايی روييده که در حال رشد و گسترش است. مخفی کاریِ حکومت و سکوت همدستان جنايتکار نتوانست پرده بر اين جنايت هولناک بيفکند. بقايای پرده ی پوسيده ای که روی قبرهای خاوران کشيده شده کم کم کنار می رود و چهره ی زيبای زندانيانِ به قتل رسيده روز به روز پر رنگ تر می شود. قلم ما در افشای ظلمی که بر آن ها رفته لحظه ای آرام نخواهد گرفت و تحت هيچ شرايطی اجازه ی ضايع شدن حقوق آن ها را نخواهد داد. مهندس و حجةالاسلام در دو پرده مهندس از ريزه کاری ها می گويد. از آن چه معمارانِ بی سواد و طمّاعِ بعد از او کرده اند. از آن چه اگر او دوباره مسئول پروژه شود خواهد کرد. سخنرانی او با لحن آرام، يک ساعت، دو ساعت، سه ساعت طول می کشد. به نکاتی اشاره می کند که تقريبا همه، حتی عوامِ غير مهندس هم می دانند. او البته چيزی از کارهايی که خودش کرده نمیگويد. همه خميازه می کشند و حوصله شان سر می رود. مهندس تقريبا هيچ برنامه ای برای تغيير و تعمير ارائه نمی دهد. نمی گويد مهندسان جوان چه بايد بکنند. همه در حال چُرت زدن هستند و کم کم انگيزه برای شروع به کار را از دست می دهند... پرده ی دوم: مهندسان جوان به هر دوی اين سخنرانان نياز دارند. آن ها تنها کسانی هستند که در شرايط فعلی قدرت آن را دارند که جلوی مافيا بايستند و تغييری هر چند جزئی در نقشه ی ساختمان ايجاد کنند. اين که کار به کجا برسد بستگی به شيوهی عمل مهندسان جوان دارد. بايد از مهندس اولی خواست تا در کنار منطق، به شور و شوق مهندسان جوان نيز توجه کند. بايد از او خواست تا مانند حجةالاسلامِ شجاع، زبان به حقيقت گويی بگشايد و صريح و بی پرده با مردم سخن گويد... فرهنگ فشردۀ سخن در حال مطالعه ی کتابی برای معرفی بودم که متوجه کتاب قطوری شدم که زير دست ام بود و با انگشت روی آن رِنگ گرفته بودم: فرهنگ فشردۀ سخن در دو جلد به سرپرستی استاد گرانقدر دکتر حسن انوری. گفتم اين همه کتاب معرفی کرده ام، چرا اين يار عزيز را که مدام از آن استفاده می کنم معرفی نکنم؟ حقيقت اين که يادم نمی آيد اين کتاب را معرفی کرده باشم. شايد هم کرده باشم که اگر چنين باشد، معرفی اين رفيق شفيق، دوبل می شود که شايسته اش نيز هست. قديم ها برای اين که بگويی اهل کتابی حتما لازم بود که در کتاب خانه ات يک دوره ی شش جلدی فرهنگ معين داشته باشی. اگر هم می خواستی خيلی خودنمايی کنی، بايد پنجاه جلد جزوات صحافی شده ی لغت نامه ی دهخدا را در کتاب خانه ات رديف می کردی. اهل قلم بودن بدون اين دو کتاب معنی نداشت. جالب اين جا بود که کمتر اهل قلمی به اين دو کتاب مراجعه می کرد! امروز می توان با افتخار به اين دو سری کتاب، يکی دوره ی هشت جلدی فرهنگ بزرگ سخن را اضافه کرد و برای کار فوری و فوتی، فرهنگ روز يا فرهنگ فشرده سخن را هم کنار دست داشت. برای اشخاصی مثل من که فرهنگ های لغت و دائرةالمعارف ها را با دليل و بی دليل ورق می زنند، چيزی که غير از محتوا مهم است، دوام جلد و عطف آن است. چاپ فرهنگ فعلیِ من چاپ اول و مربوط به هفت سال پيش است و اين کتاب به رغم مراجعات مکرر در طول اين سال ها و بيرون کشيدن های بی ملاحظه از قفسه يا ورق زدن های تند و فشار آوردن های با کف دست بر ميانه ی صفحات هم چنان سالم مانده است. اين در حالی ست که عطف مجلداتی از فرهنگ کودکان و نوجوانان من کلاً کنده شده و با بقيه ی فرهنگ ها و دائرةالمعارف ها هم به خاطر ضعف ظاهری جلدهايشان با احتياط برخورد می کنم. اما در فرهنگ فشرده سخن نکات جالب ديگری نيز وجود دارد. مثلا ما "اعليحضرت" يا "پيگير" را از قديم چنين می نويسيم. اما در اين فرهنگ، املای امروزی آن هم در کنار املای قديمی نوشته شده: اعلیحضرت؛ پیگير. در اين فرهنگ به رغم فشرده بودن، به بعضی اسامی خاص و کلمات کم استفاده هم بر می خوريم؛ مثلا کلمه ی: "تنگوسی tongus-i (اِ.) زبانی از خانوادۀ زبانهای آلتايی، که در بخشهای غربیِ سيبری و قسمتهای شمالیِ منچوری رايج است." "دالايی لاما (اِ.) dālāy(')ilāmā [فر.: dalai-lama، از مغ.، تبتی] رئيس روحانيان آيين لامائيسم." فرهنگ فشرده سخن فرهنگی ست مدرن و امروزی که هيچ نويسنده و کتابخوانی از آن بی نياز نيست. اين فرهنگ در ۲۷۰۴ صفحه منتشر شده است و قيمت امروز آن را متاسفانه نمی دانم. هجوم سبز به منتقدان مهندس موسوی انواع و اقسام هجوم داريم: هجوم کيهانی، هجوم رجا نيوزی، هجوم صدا و سيمايی، هجوم کمونيستی کارگری، هجوم آريامهری، و بالاخره هجوم سبز. اين هجوم نوع جديدی از هجوم است که تازه شکل گرفته و چون می توان در ابتدای کار جلويش را با بيل گرفت، ما سعی می کنيم مرتب خطر آن را يادآور شويم بل که مهندسان و طراحان سبز، فکری به حال اش بکنند، چرا که ممکن است بعدها جلوی آن را با پيل هم نتوان گرفت. می گويند شما نسبت به سبزها آلرژی داريد. حاشا وَ کَلّا که چنين نيست و سبزها را خيلی هم دوست داريم. آلرژی ما نسبت به رويدادهای دهه ی شصت است و بيلی که اول نزديم و سوراخ هی گشاد و گشاد تر شد که اين روزها سيلِ جاری شده از همان سوراخ کوچک و به ظاهر بی آزار، اساس مُلک و مملکت را دارد بر باد می دهد. حکايت عملِ بعضی از دوستان سبز ما شده است حکايت پراندن مگس با تخته سنگ که ممکن است مگس بميرد، ولی آن بيچاره ای هم که مگس روی صورت اش نشسته همراه با مگس له و لَوَرده خواهد شد. نکنيد آقايان، نکنيد. بت نسازيد. آدم غيرقابل انتقاد نسازيد. رهبران و سران را آن قدر بالا نبريد که بعد نتوانيد پايين شان بياوريد. آن قدر بالا نبريد که بعد خودشان نخواهند پايين بيايند. اگر هم شما انتقادی به آن ها نداريد، مانع انتقاد ديگران نشويد؛ خاله خرسه نشويد. آفرين به خانم رهنورد که توصيه به انتقاد می کند. آفرين به آقای موسوی که جلوی مَجيزگويان را می گيرد. ما هم بايد همراه با اين دو، توصيه به انتقاد کنيم و جلوی مَجيزگويان را بگيريم. اين تنها راهی ست که ما را به يک حکومت دمکراتيک می رساند. Copyright: gooya.com 2016
|