دوشنبه 15 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فتح‌الله بی‌نياز: شيوه‌ مميزی در ايران، شبيه کره‌ شمالی است

• گرچه مميزی و سانسور در کشورهای مختلف جهان و در دوره‌های مختلف وجود داشته اما مميزی پيش از نشر سابقه‌ی چندانی در جهان ندارد. شدت‌عمل در مميزی‌های افراطی رايج در کشورمان به مميزی‌ در دوره‌ی شوروی کمونيستی، کره شمالی شبيه است.

ايلنا: فتح‌الله بی‌نياز معتقد است: سانسور و برخورد با نويسندگان مخالف يک مساله‌ی سابقه‌دار در تاريخ کشورها و ملت‌هاست. اما شدت و حدت‌های متفاوتی داشته است.

وی در تشريح سابقه‌ی سانسور کتاب در جهان به خبرنگار ايلنا گفت: در قرون وسطی و در کشورهايی که مسيحيت دين غالب مردم بوده، نويسندگانی که آيين مسيحيت را زير سوال می‌بردند با برخوردهای سختی از سوی کليساها مواجه می‌شدند. آن چنان که گاه نويسنده را بعد از آزار و کتک‌زدن‌های فراوان به آتش می‌انداختند و می‌سوزاندند. در اين‌باره روايت مشهوری وجود دارد که البته کارکرد طنز پيدا کرد؛ می‌گويند در آن دوره کشيش‌های يک کليسا دور هم جمع می‌شوند و حول محور اين سوال که اسب چند دندان دارد با يکديگر بحث می‌کردند. يکی از کشيش‌ها گفت به جای بحث کردن، چرا يک اسب نمی‌آوريد تا دندان‌هايش را بشماريم؟ اين سوال به مذاق باقی کشيش‌ها خوش نمی‌آيد و کشيش معترض تا حد مرگ کتک می‌خورد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


وی ادامه داد: با آمدن رنسانس، مميزی و سانسور تا حدودی کاهش پيدا کرد و برخی از فلاسفه‌ی نوانديش توانستند تفکرات خود را منتشر کنند. فلاسفه‌ای مانند توماس هابز، فرانسيس بيکن، فوير باخ و... تا حدودی در آثارشان با سنت‌ها و آيين‌های متداول درافتادند. در اين راستا، مميزی و سانسور بار ديگر قوت گرفت، تا جايی که در دوره‌ی فرويد به اوج رسيد و بسياری از نويسندگان با برخوردهای سختگيرانه مواجه می‌شدند. در اسپانيا و ايتاليا که کشورهای به مراتب مذهبی‌تری بودند، اين برخوردها شدت بيشتری داشت. در آن دوران بيشتر رمان‌ها در سبک پيکارسک نوشته می‌شد.

اين نويسنده اظهار داشت: در اوايل قرن بيست، سختگيری‌ها همچنان رو به فزونی داشت. در انگلستان با آثار جويس، ديويد لارنس، هنری جيمز، تامس هاردی و... برخورد می‌شد زيرا در آثارشان نگرش به اجتماع و جامعه‌ی زنان، نگرش مدرنی بود. مثلا هربرت لارنس بعد از نوشتن رمان‌هايی چون « معشوق خانم چترلی» که به آزادی‌های جامعه‌ی زنان مربوط می‌شد، قربانی توطئه‌چينی‌های مختلفی قرار گرفت که در نهايت باعث گريختش از انگلستان شد. همين اتفاق برای جويس رخ داد و باعث شد تا به کشورهای شرق اروپا مثل سوئيس مهاجرت کند.

اين منتقد ادبی در مورد وضعيت مميزی و سانسور در آمريکا نيز توضيح داد: در آمريکا گرايش‌های مذهبی به مراتب قوی‌تر از اروپا بود و به همين تناسب، برخورد با نويسندگان سخت‌تر بوده است. مثلا نويسندگانی چون آلنپو و ناتالين هاثورن با سختگيری‌های زيادی روبرو بودند. همانطور که می‌دانيد برخی فرقه‌های مسيحی در آمريکا، هنوز هم حاضر نيستند خون افرادی که از فرقه‌ی آن‌ها نيستند به آن‌ها تزريق شود. اين تعصبات منجر می‌شد تا آثار آوانگارد با مشکلاتی روبرو شوند. حتی نويسنده‌ای چون ازراپاوند بر اثر اين فشارها از آمريکا به انگلستان رفت که فشار سانسور در آن کشور کمتر بود.

وی ادامه داد: نويسندگان بزرگ ديگری هم مانند ساموئل بکت، ناباکوف و... که در مرز مدرنيسم و پست‌مدرنيسم دسته‌بندی می‌شوند قربانيان فشار سانسور بودند. حتی بکت مجبور شد برخی از آثارش را به فرانسه بنويسد؛ مثل رمان «در انتظار گودو». اما فرانسه از همه‌ی کشورها آزادتر بود.

فتح‌الله بی‌نياز در پاسخ به اين سوال که شيوه‌ی مميزی کتاب در کشورهای مورد اشاره در آن مقطع از تاريخ چه بوده است، اظهار داشت: سانسور در حدی نبوده که به مميزی پيش از انتشار بيانجامد. معمولا بعد از اينکه کتاب منتشر می‌شد، اگر يک شخص حقوقی شکايتی از کتاب داشت، به دادگاه مراجعه می‌کرد و نويسنده با حضور مشاورين و هيات منصفه که افرادی صاحب دانش فرهنگی بودند محاکمه می‌شد و البته در بيشتر اوقات، نويسنده تبرئه می‌شد. چيزی مثل قانون کشور مصر و تونس در زمانه‌ی ما.

وی؛ شديدترين نوع سانسور را به کشور روسيه نسبت داد و گفت: در روسيه، سانسور تزاری وجود داشت؛ البته آن هم به نحوی که کتاب را قبل از چاپ و به شيوه‌ی ما مورد مميزی قرار دهند. ولی بعد از چاپ اگر تخلفی رخ می‌داد، نويسنده را دستگير می‌کردند. اما بعد از ۱۹۱۷ و روی کار آمدن لنين و استالين، سانسور تا حدی شدت گرفت که اصلا نمی‌گذاشتند مخالفان کتابی منتشر کنند.

اين نويسنده ادامه داد: در آن دوره يک اتحاديه‌ی نويسندگان وجود داشت که کاملا دولتی بود و نويسندگان زيادی عضو آن بودند و از آن حقوق می‌گرفتند. همچنين ديگر امکانات اجتماعی مثل در اختيار گذاشتن آپارتمان‌های مسکونی به اعضا، از ديگر مسووليت‌های اتحاديه در قبال نويسندگان به شمار می‌رفت. در چنين شرايطی اگر اتحاديه متوجه می‌شد نويسنده‌ای در نوشته‌هايش به مبانی سوسياليسم توجه نمی‌کند و به فرديت می‌پردازد، او را بازخواست می‌کرد، حقوقش را مسدود و آپارتمان مسکونی‌اش را پس می‌گرفت. چه بسيار نويسندگان و شاعرانی که در همان دوره بی‌سرپناه شدند و در خانه‌ی يکديگر زندگی می‌کردند.

وی ادامه داد: به نقلی طی هفتاد سال حکومت استالين و لنين، ۶ ميليون نويسنده و شاعر در اين اتحاديه عضو بوده‌اند و در راستای اهداف و نظرات حکومتی می‌نوشتند. اما سوال اينجاست که از اين تعداد نويسنده و شاعر، چرا حتی دو نويسنده و شاعر ماندگار نشدند؟ چرا نويسندگان و شاعران مطرح اين دوره، کسانی مثل آنا آخماتوآ، بوريس پاسترناک، آندره سيناسکی و... دقيقا افرادی بودن که با حکومت مخالف بوده و مورد فشارها و برخوردهای حکومتی قرار می‌گرفتند؟

بی‌نياز ضمن بيان اين مطلب که هيات مميزی در آن دوره، از اعضای اتحاديه‌ی نويسندگان انتخاب می‌شد و اعضای اصلی اتحاديه را کميته‌ی مرکزی حزب کمونيست برمی‌گزيد، افزود: محکومين توسط اعضای اتحاديه بازپرسی می‌شدند. مثلا الکساندر فاراده‌يف يکی از نويسندگان عضو اتحاديه بود که بعدها به دليل رفتارش با نويسندگان مخالف، از ناراحتی خودکشی کرد. يا حتما ايساک بابل را می‌شناسيد که توسط همين اعضا اتحاديه بازپرسی شد و نهايتا اعدامش کردند. شلوخوف هم از ته دل اتحاديه و سياست‌های آن دوره را برنمی‌تافت. شايد به دليل گرفتن جايزه‌ی نوبل چندان درگير تاييد يا انکار سياست‌ها و رفتارهای اتحاديه نمی‌شد اما به هيچ وجه طرفدار زنجير کردن مردم و کشتار مخالفان نبود.

وی با اشاره به پروژه‌ی انتشار کتاب‌هار روسی در جهان گفت: ميلياردها روبل صرف ترجمه و انتشار کتاب‌های روسی به زبان‌های ديگر و توزيع کتاب‌ها در کشورهای ديگر می‌شد. يادم می‌آيد که اين کتاب‌ها سر خيابان منوچهری توسط دست‌فروش‌ها به قيمت ۲ تومان به فروش می‌رفت و چندان هم طرفدار نداشت.

اين منتقد ادبی در مورد کشورهای آمريکای لاتين نيز گفت: در کشورهای لاتين که تا اين حد در حوزه‌ی ادبيات پيشرفت کرده‌اند، هرگز چنين سانسورها و فشارهايی وجود نداشته. البته اگر نويسنده‌ای با ديکتاتورهای به اصطلاح بيست‌ساله‌ی حاکم در کشور خود مخالفتی می‌کرده، تحت فشار قرار می‌گرفته و به کشور ديگری در منطقه سفر می‌کرده است. زيرا زبان مشترک امريکای لاتين اسپانيايی‌است و تمام کشورها، به نحوی ماوای مشترک مردم منطقه است. بنابراين نويسندگان مخالف با سياست‌های حاکم، به راحتی با مهاجرت به يک کشور لاتين ديگر، کتابشان را بدون مشکل منتشر کرده‌اند.

بی‌نياز در پاسخ به اين سوال که مميزی در ايران با مميزی در چه کشورهايی قابل مقايسه است، اظهار داشت: به نظر مميزی در کشور ما، تنها با مميزی در کشور روسيه و کشورهای اقماری آن مثل بلغارستان و آلمان شرقی و... قابل مقايسه است. از همين آلمان شرقی هيچ نويسنده و شاعر مطرحی در آن دوران شکوفا نشد به جز هرتامولر که مخالف سر سخت کمونيسم بود. در چک هم هرابال و ميلان کوندرا مطرح شدند آن‌ها نيز با سياست‌های حاکم در کشورشان بودند.

وی ادامه داد: در چين و کوبا نيز سابقه‌ی مميزی‌های شديد وجود داشته. البته در چين؛ تا حدود زيادی به تناسب با رشد اقتصادی و اجتماعی‌شان مميزی کاهش پيدا کرده اما در کوبا اگرچه با روی کار آمدن کاسترو در سال ۱۹۵۹، وضعيت برای سه چهار سال خوب شده اما بعد از آن مميزی به شيوه‌ای سيستماتيک تعبيه شد و همين مساله مهاجرات نويسندگان اين کشور را به کشورهای ديگر موجب شد.

اين نويسنده درمورد کشور کره شمالی نيز گفت: شايد نزديک‌ترين الگوی مميزی به شيوه‌ی متداول مميزی در کشور ما، الگويی باشد که در کشور کره‌ی شمالی به کار گرفته می‌شود. در اين کشور اگر کسی بخواهد کتابی منتشر کند، می‌بايست پيش از انتشار، مميزی شود. البته فشارهای سياسی در اين کشور به حدی زياد است که شايد در سال بيشتر از ۵۰ عنوان کتاب منتشر نشود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016