سه شنبه 10 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تک نگاری اين سه نفر، همايون بهزادی، علی جباری و علی پروين، حميدرضا صدر

خبرآنلاين ـ تکه های زير برگرفته از کتاب "پسری روی سکوها: وقايع نگاری چهار دهه ای فوتبال ايرانی" نوشته حميدرضا صدر توسط نشر زاوش هستند که گوشه هايی از سال های اوليه زندگی حرفه ای همايون بهزادی، علی جباری و علی پروين را زير ذره بين می برند.

همايون بهزادی

... او و حميد شيرزادگان اولين قهرمان های فوتبالی ات بودند. دو نفری که آنها را با گزارش های عطا بهمنش شناختی و شيفته شان شدی. پيش از آن که بازی های شان را ببينی. می گفتند زمستان ۱۳۲۰ در شب برفی به دنيا آمده. در خرم آباد. به قول خودش از کولی کولی تر بود و همه شهرها وروستاهای ايران زندگی کرده بود. نزديکانش گفته بودند "قلب همايون ضعيف است و برای فوتبال مناسب نيست". ولی فوتبال در قلبش جاری بود... اولين مربی اش فخری بشمار می رفت و بعد ابتهاج که می گفت ضربه زدن را يادش داد. سپس دکتر اکرامی وارد شد و او را در تيم های خردسالان شاهين جای داد. در شاهين ابتدا مدافع راست بود، بعد هافبک شد و سپس در نوک حمله ايستاد. می گفتند در ده پس از شماره ۲ تا ۱۱ بازی کرد تا به آن جا رسيد. او را پس از مسعود برومند رعناترين و خوش استيل ترين مهاجم ايران می خواندند...



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


فروردين ۱۳۴۱ . گل سومش به تاج طی پيروزی ۴-۳ معرکه است. جانمايه ترکيب او و شيرزادگان و پرويز دهداری. دقيقه ۲۰. دهداری پا به توپ. يک دريبل. توپ به شيرزادگان. پاس شيرزادگان به بهزادی. ضربه بهزادی با پای چپ. گشودن دروازه منوچهر طيورچی. شاهين ۳- تاج صفر. هفته بعدش طی پيروزی ۳-۲ برابر شعاع در شرايطی که شاهين با دو گل عقب افتاده بود دو گل می زند. برابر تيم آمريکايی ال استار يکی از چهار گل را. اين بار با پرشی بلند. با يکی از آن ضربه ها که عنوان "همايون سر طلايی" را برايش به ارمغان می آورد...

... دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۵۴ ساعت پنج بازی با نفتيانيک باکو و وداع. آويختن کفش ها در بعد از ظهری محنت آلود برابر پانزده هزار نفر. با محمد رزمجو، ابراهيم اشتيانی، يعقوب فاطمی مقدم، فريدون معينی، محمد دادکان، رضا وطنخواه، ايرج سليمانی، اصغر اديبی، علی پروين، محمود خردبين، جهانگير فتاحی و صفرايرانپاک. باکو ۲ - پرسپوليس يک. سوت پايان. دسته گل. ممد بوقی. بوسه بر قرآن. علی عبده آن اطراف به چشم نخورد، ولی جعفرکاشانی، عزيز اصلی و اسماعيل حاجی رحيمی پور روی سکوها نشسته بودند. روبروی جايگاهی ها سنگ تمام گذاشتند. هورا کشيدند و هورا. همايون آرزو کرد پسرش شاهين که آن روز يازده ساله بود روزی خاطره اش در ميدان را زنده کند. اشک و حسرت... ۲۴ سال تلاش. ۱۹ گل ملی. چهل هزار تومان پاداش...

علی جباری

مثل موتور ضد زنگ و ضد فرسودگی بود. می گفت "از زمانی که ياد دارم با فوتبال بوده ام. در کوچه های تنگ و خرابه های وسيع محله مان...". يکی از بچه های آقا مدد... در دوم بهمن ۱۳۴۳ طی رويارويی ارتش ايران و عراق يک شبه ره صد ساله را پيمود و پريد آن بالا. بارها و بارها دريبل زد و با گل دقيقه ۸۸ اش بازی را ۲-۳ به سود ايران کرد... ۴ تير ۱۳۴۴در تيم تهران (به تعبيری تيم ملی) برابر نورنبرگ از آلمان به ميدان رفت. همان روزی که تماشاگران در اعتراض به بازيکنان انتخاب شده آن ها را هو می کردند و شعار "قلابيه، قلابيه" را سر می دادند. باز هم پيروزی ۳-۲ با دو گل دقايق ۷۱ و ۷۶ او که شکست ۲-۱ را به پيروزی ۳-۲ بدل می کرد. گل تساوی بخش او حيرت آور بود. توپ در دستان سنگربان نورنبرگ بود و مرد آلمانی موذيانه جباری را آزار می داد. حرکاتش به چپ و راست رقص گونه بودند و سخره آور. ولی جباری آن جا بود تا در چشم بهم زدنی توپ جدا شده از دست او را با زانو ربوده و دروازه را باز کند. آن شب تماشاگران او را روی دست تا حمام بيرون امجديه می بردند. جشن شادی تا نيمه های شب ادامه می يافت...

امجديه. ۹ مرداد ۱۳۴۹. شب آتشبازی او. تاج ۶- برق صفر در امجديه. روند بازی تا دقيقه ۳۲ عادی است. بدون به ثمر رسيدن گل. بدون نشانه ای از آن چه رخ خواهد داد. تا آن که يک نفر آتشبازی را آغاز می کند. روی باروت ها کبريت می کشد. با انفجاری بزرگ: کاپيتان علی جباری. او در ميانه ميدان پشت سر مهاجمان تاج بازی می کند. يک هافبک آرمانی. خونسرد و هوشيار. همه جا سر می کشد. شوت هايش سرکش هستند و زوزه وار جلو می روند. پاس هايش در مواقع بحرانی غير منتظره هستند. بدون خشونت بازی می کند. بدون بازی روانی عليه حريفان. بدون تحريک طرفداران. بدون به جنگ طلبيدن داوران. او امشب با آتش بازی اش يک تنه پنج گل می زند. امشب به او تعلق دارد. فقط او...

علی پروين

امجديه. ۱۵ شهريور ۱۳۴۹. ايران ۷- پاکستان صفر... تعويضی در اواسط اين ديدار يک طرفه انجام می پذيرد. تعويضی بی اهميت. تعويضی ساده. مچ پای علی جباری می پيچيد و به بيرون فرا خوانده می شود. بلندگوی امجديه بازيکن تازه وارد را معرفی می کند: علی پروين. او امروز برای اولين بار پيراهن تيم ملی را می پوشد. می پوشد و تا ده سال آن را در نمی آورد. با اقتدار. با صلابت. تا بازی در المپيک و بعد بستن بازوبند کاپيتانی در جام جهانی ۱۹۷۸. شماره ۷ به او تعلق می يابد. بهترين شماره ۷ تاريخ فوتبال ايران...

می گويند مثل نانواهايی که خمير نان را ورز می دهند با پايش توپ را ورز می دهد. می گويند می تواند همه را روی يک دستمال دريبل بزند... کسی تصور نمی‌کند اين بازيکن خوش قريحه در فوتبال ايران جايگاه يگانه‌ای پيدا کند. او که قد و قواره بزرگی ندارد. او که مهارت برايش اهميت بيشتری دارد تا قدرت. او که به نظر می رسد هنر بازی را به نتيجه ترجيح می دهد. او که در حفط توپ سماجت دارد. او که می تواند توپ های مرده را به موقعيت های خطرناکی بدل کند. آن هم با رويکردی بی اطوار و بی تکلف. با بازی در خط حمله و ميانی. با آزادی در حرکت به جناح چپ و راست و نفوذ به قلب دفاع حريف. پروين هرگز تکل نمی زند و درگير نبردهای روانی نمی شود. سريع نيست ولی درک والايی از فضاهای خالی شده دارد. معمولا پشت محوطه جريمه برای نواختن شوت‌هايی که بيشتر دقيق هستند تا سهمگين ظاهر ميشود. از گوش‌ها نفوذ کرده و مدافعان حريف را به سوی خود می‌کشد و يارانش را در موقعيت مناسبی قرار می دهد. نمی توان توپ را ميان پاهايش پيدا کرد. پاس‌های بغل پايش بی نقص هستند. پاس های کات دارش. چه با بيرون پا و چه داخل پا. در کنار همه اين‌ها او بندرت مصدوم خواهد شد. هنر بی مثالی در مقايسه با همتايانش. او را مرد "مبارزه بدون درگيری" هم خواهند خواند.يکی از آن بازيکنانی که حتی وقتی وانمود می کند خشن است کسی باور نمی کند خشن باشد. تماشاگران معمولا شيفته بازيکنانی می شوند که بتوانند حرکات و ضربه های تخصصی شان را تکرار کنند. آنها با اين نوع بازيکنان درگير نوعی گفت و گو می شوند. نوعی بده بستان. به مراوده دوجانبه ای دست پيدا می کنند. پروين چنين بازيکنی است. او طی نزديک به دو دهه بعد اين بده بستان را در ميدان با طرفدارانش ادامه می دهد. با پاس های بی نقصش. با ضربه های آزادش. با گل هايش...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016