Sunday, Sep 17, 2017

صفحه نخست » در جستجوی معنا، فراتر از ایمان مذهبی، حمید آقایی

Hamid-Aghaei-Small.gifاگر از مردم ایران و یا سایر ملل در مورد اعتقادات مذهبی اشان سوال شود، به احتمال زیاد اکثریت سوال شوندگان یا خود را مسلمان، مسیحی و یا پیرو دین دیگر می نامند. در عین حال زمانی که از همین مردم پرسیده شود که آیا برخی از آیاتی که در کتب دینی اشان در مورد خلقت این جهان در ظرف شش روز و یا خلقت انسان از گِل و یا در مورد مجازات زنان آمده است را قبول دارند، به احتمال زیاد پاسخ منفی خواهند داد و خواهند گفت که به این بخش از آیات اعتقادی ندارند.

در میادین ورزشی نیز بارها شاهد بوده ایم که یک قهرمان پس از پیروزی یا دست های خود را برای شکر گذاری به سوی آسمان بلند میکند و یا علامت صلیب بر سینه خود می کشد. در عین حال همین ورزشکار به احتمال زیاد در سایر اوقات زندگی اش از آداب و مقررات دینی پیروی نمی کند.

حال با این تفسیر این پرسش مطرح می شود که آیا مردم برای مثال ایران را می توان مسلمان نامید؟ و اگر پاسخ همچنان مثبت است پرسش دوم این خواهد بود که این چگونه و از چه نوع مسلمانی است؟ البته پاسخ دم دست و سریع به این سوالها می تواند این باشد که ادیان مورد اشاره بتدریج جزیی از فرهنگ و باورهای مردم شده اند و مکانیزم واکنش در مقابل برخی از حوادث و یا دست یابی به پیروزی در یک مسابقه ورزشی و یا نحوه پاسخ در مورد مذهبی و یا مذهبی نبودن را بطور کمابیش اتوماتیک رقم می زنند. فرهنگ و باورهایی که در کنار سنت ها و هنجارهای مختلف بارقه هایی از دین نیز در خود دارد.

اما این پاسخ دم دستی علت اصلی اینگونه رفتارها را ریشه یابی نمی کند بلکه فقط توضیح و توجیهی برای رفتارهای دینی مردم دست و پا می نماید. بمانند بیماری که نزد دکتر متخصص رفته و دکتر مربوطه مشخصات بیماری و ابعاد مختلف آنرا تشریح می کند اما در نهایت قادر به یافتن علت اصلی بیماری نیست. تفسیر رفتارهای دینی مردم تحت عنوان فرهنگ مذهبی نیز از همین نوع تشریح و توضیح بیماری است،‌ آنرا وارد یک مجموعه ای بسیار پیچیده و تاریخی می نماید که نه تنها کمکی به یافتن پاسخی روشن برای این رفتارها نمی تواند بکند بلکه عملا آنرا غامض تر نیز کرده است.

واقعیت این است که در عصر مدرنیته و با وجود دست آوردهای عظیم بشری در زمینه علم و دانش، بسیاری از مردم دیگر برخی از آیات کتب ادیان،‌ از جمله قران را نمی توانند بپذیرند و آنها را غیر منطقی می دانند،؛ در عین حال اما همین مردم همچنان خود را مذهبی می شناسند. برای مثال برخی خانمهای ایرانی که حجاب را رعایت نمی کنند، همچنان خود را مسلمان می دانند، اما نه آن اسلامی که جمهوری اسلامی ترویج و تحمیل می کند.

در این رابطه معمولا یک راه در برابر اینگونه افراد قرار می گیرد تا همچنان مذهبی و مسلمان بودن خود را توجیه کنند و آن راه،‌ راه ایمان و اعتقاد است. ایمان بوجود خدا و یا یک منبع انرژی و نیرو بخش برای این جهان هستی. ایمان و باوری که لزومی بر اثبات آن از طریق علم نیست و همین اندازه که این ایمان و باور به وجود خدا به انسان نوعی آرامش و احساس ثبات می دهد و در صورت لزوم می توان به آن پناه برد، کافی است.

شکل بسیار افراطی این روش برخورد را "سورن کی یرکگور" فیلسوف مسیحی اهل دانمارک تئوریزه کرده است. یکی از کتاب های معروف او ترس و لرز است که وی داستان ابراهیم و قربانی کردن فرزندش اسماعیل را از زاویه ایمان و سرسپردگی مطلق تفسیر می کند. ایمانی که نهایتا به تعلیق احکام اخلاقی منجر می شود تا جایی که ابراهیم حاضر می شود فرزندش را قربانی کند. کتاب ترس و لرز در یک نظر سنجی که توسط مجلسه فلسفه چند سال پیش در هلند انجام گرفت یکی از از خطرناک ترین کتاب ها شناخته می شود،‌ زیرا مطابق منطق کی یرکگور اصولا مقوله ایمان، سوال و جستجوگری را بر نمی تابد و فرد مومن باید شک و تردید را به کناری نهد و خود را دربست سرسپرده ایمان خود نماید،‌ زیرا در غیر این صورت وجود و زندگی او بی معنا و رنج آور خواهد بود. از نظر پال کلیتور (Paul Cliteur) فیلسوف و استاد دانشگاه لیدن در هلند این کتاب می تواند یک مرجع الهام بخش و تائید کننده برای تروریست های مسلمان باشد.

حال این سوال مطرح است که آیا ما می خواهیم مانند کی یرکگور هرگونه پرسشگری را بکناری نهیم و خود را به دره ایمان پرتاب کنیم؟ البته خوشبختانه پاسخ بسیاری از مردم به این سوال منفی است و شاید فقط عده معدودی حاضر شوند که وارد عرصه ایمان و سرسپردگی مطلق بشوند. عرصه ای که ما امروزه فقط در نزد مذهبیون بسیار افراطی و فناتیک می بینیم.

برای حل این تناقض برخی از فلاسفه مانند هوارد وتستاین (Howard Wettstein) راه حلی پیشنهاد می کنند که بنظر نگارنده قابل تامل و توجه است. و در چندین سخنرانی پالتاکی و برای معرفی کتاب خود تحت عنوان "اهمیت اعتقاد دینی" (‌the significance of religious blief) مطرح می کند که اصولا ریشه اصلی ادیان نه در مقوله ایمان بلکه در مقوله شگفتی و احساسات ناشی از دریافت این شگفتی نهفته است. وی در این رابطه واژه AWE را بجای BLEIF پیشنهاد می کند. به این معنی که انسان در بعضی مواقع که در مقابل پدیده ای و یا حادثه ای قرار می گیرد که قادر به توجیه و تفسیر منطقی و علمی آن نیست،‌ آنرا یک معجزه می پندارد، واقعه و پدیده ای که یا انسان را وادار به ستایش می کند و یا حتی ممکن است به خوف و ترس وادارد. برای مثال آن ورزشکاری که در هنگام دست یابی به پیروزی دست های خود را به معنای ستایش و قدردانی بسوی آسمان بلند کند و یا علامت صلیب بر سینه خود می کشد در واقع امر بنوعی شگفتی خود را از این پیروزی بیان می کند و این الزاما به معنای ایمان او به وجود یک قدرت برتر که در این پیروزی دست داشته است، نیست.

بر این مبنا می توان گفت که واکنش بسیاری از ما انسانها در برابر حوادث ظاهرا غیر قابل توجیه و یا در مقابل سوالی که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، در حقیقت نشان از یکنوع شگفتی و تعجب و یا حتی ترس است تا علامت ایمان به وجود یک گرداننده نظام هستی و اداره کننده همه حوادث آن. حال اگر از این زاویه به ریشه های تاریخی ادیان و مذاهب رجوع کنیم و روند شکل گیری و تکامل ادیان را بررسی کنیم می بینیم که این روش تحلیل و نشاندن شگفت زدگی و "آه از نهاد برآوردن" و "واآ.. گفتن"، همانطور که از واژه انگلیسی ‌awe قابل استنباط است،‌ بجای مقوله ایمان و سپردن خود بدست قدرت برتر تا چه اندازه از بار سنگینی که ادیان و مذاهب بر دوش ما گذاشته اند خواهد کاست.

اساسا هیچ اشکالی ندارد که ما شگفتگی و یا ترس خود را از بروز یک حادثه و یا مانند گذشته از فراز و فرود خورشید و دیگر حوداث طبیعی که امروزه دیگر تعجب برانگیز نیستند بیان کنیم و آنرا بروز ندهیم. همانطور که بسیاری از فلاسفه که شاید علم اعداد را از جمله قراردادهای بشری می دانند و آنرا قبول ندارند،‌ خودشان از محاسبات در امور روزمره خود استفاده می کنند.

حتی به جرات می توان گفت که اگر ما از این زوایه به تحلیل و ریشه یابی ادیان و اعتقادات دینی مردم بپردازیم،‌ یعنی بجای مقوله ایمان، بیشتر به مقوله شگفتی و احساسات ناشی از آن بپردازیم دیگر شاهد سدهای غیر قابل عبور بین معتقدین به خدا و خدا ناباوران نخواهیم بود. حتی خدا ناباوران نیز در زندگی خود تجربه های شگفت انگیز و غیر قابل توجیه را داشته اند، که یا آنها را به نادانی و نا آگاهی های علمی خود و یا به وجود یک انرژی و نیروی پنهان و مرموز نسبت می دهند. از این منظر است که آتئیست ها نیز می توانند به افراد مذهبی نزدیک تر شوند و حرف و سخن یکدیگر را آسان تر بهتر دریابند و درک کنند.

بحث های بی پایان سکولاریزم و جدایی دین از دولت نیز بسیار ساده تر خواهد شد زمانی که ریشه اصلی ادیان را نه در ایمان بلکه در شگفتی و احساسات ناشی از آن (awe) جستجو کنیم. بر این مبنا آن دین و مذهبی که بر پایه شگفتی و هیاهو و احساسات ناشی از آن استوار شده و از مقوله ایمان فاصله گرفته است، دیگر اصولا ادعای تشکیل دولت و اداره امور جامعه را مطابق الگو های خود نخواهد کرد، خدا ناباور و سکولار نیز اجازه خواهد یافت که به اینگونه ادیان نزدیکتر شود و حتی احساسات، ترس ها و شگفتی های خود را به مشارکت بگذارد.

ودر نهایت اینکه این نگاه متفاوت به ادیان می تواند بسیاری از پیروان ادیان را با تلاشهای انسان مدرن برای جستجوی معنا برای زندگی و پاسخ به نیازهای معنوی اش همراه نماید.

https://haghaei.blogspot.com

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy