رادیو فردا، برای فهم اعتراصاتی که از هفتم دی ۱۳۹۶ در سراسر ایران آغاز شده و در روزهای بعد نیز ادامه یافته چند پرسش قابل طرح است: چرا در این مقطع؟ مطالبات چیست؟ آیا اعتراضات ضد گرانی است؟ مسائل معیشتی تا چه حد نقش محوری در این اعتراضات دارند؟ آیا مضمونی میتوان یافت که در میان همهٔ معترضان در سراسر کشور مشترک باشد؟ گروهها و جناحهای سیاسی چه واکنشی نشان دادهاند و چرا؟
چرا در این مقطع
ممکن است برنامهٔ گران کردن کالاها و خدمات در بودجهٔ ۹۷، بحران بانکی و عدم پرداخت به موقع حقوق بازنشستگان و کارگران جرقهٔ برخی از اعتراضات را زده باشند یا از آنها برای بسیج در کانالهای شبکههای اجتماعی استفاده شده باشد اما بر خلاف چند ماه گذشته اعتراضات دی ماه ۹۶ دیگر مطالبه محور نیست. شعارها نشان میدهند که معترضان از وضعیت موجود خستهاند و دریچهای برای تغییر در سیاستهای حکومت نمیبینند. دولتی که با استفاده از وضعیت ذهنی مردم پس از دوران حکومت یکدست بیت-احمدینژاد با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمد تقریبا همگان را مایوس کرد. این مایوس شدن بالاخص پس از انتخابات ۹۶ بیشتر برای مردم احساس میشود چون گروهی تصور میکردند که با رای بیشتر به روحانی او مصممتر مطالبات آنها را دنبال خواهد کرد که چنین نشده است. چرخش کامل روحانی به سمت اصولگرایان بعد از گفتارهای توخالی اصلاح طلبانه در دوران انتخابات به عموم مردم نشان داد که این دولت هم همانند دیگر دولتها تدارکاتچی سپاه و بیت رهبری است و قرار نیست باری از روی دوش مردم بردارد. اعتراضات دی ماه ۹۶ اگر هیچ موفقیت سیاسیای نداشته باشد حداقل شعار تدبیر و امید دولت را به سلط زباله انداخته است.
علاوه بر آن حکومت در ماههای اخیر پیروزی توهمی خود بر داعش را جشن میگرفت، ادعا داشت که امروز در منطقه هیچ تصمیمی بدون حضور جمهوری اسلامی نخواهد افتاد، سرداری که در جنایات دست دارد، به عنوان سردار فاتح عرضه میشد، و دولت نیز آماده بود با بودجهٔ ۹۷ بیشتر به تقویت دیوانسالاری دینی و سرازیر کردن رانت و امتیازت به کاست حاکم بپردازد. در این شرایط کسانی که از این همه جاه طلبی و خود بزرگ بینی به ستوه آمده بودند میخواستند به حکومت یادآوری کنند که دست از یاوه گویی بردارد و از مقام خدایی پایین بیاید. اعتراضات دی ماه ۹۶ ایدهٔ جزیرهٔ ثبات را به شدت زیر سوال برده است.
مطالبات و گرایشها در اعتراضات دی ۹۶
اعتراضات خیابانی ۷ دی در شهرهای مشهد، یزد، کاشمر، نیشابور و شاهرود و روز و شب ۸ دی در کرمانشاه، تهران، قوچان، قزوین، خرم اباد، اصفهان، اهواز، زاهدان، رشت و قم و نه دی در تهران برخلاف اعتراضات معیشت- محور چند ماه اخیر مطالبه محور نبوده بلکه مقامات عالی رتبه و خود نظام را هدف قرار میداده است («مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر روحانی»)؛ نشان دهندهٔ ترکیبی است از گرایشهای اصلاح طلبانه («زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»، «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم»)، طرفداران پادشاهی («رضا شاه روحت شاد»، «فرزند کورشیم، کانون شورشیم») و عدالتگرایانه («چه اشتباهی کردم که انقلاب کردم»، «ملت گدایی میکند، آخوند (آقا) خدایی میکند»، «پلیس برو دزد را بگیر»، «چپاول گرونی، زمان سرنگونی»)؛ البته شعارهای اصلاح طلبانه در حاشیهاند و حتی در برخی از اعتراضات نه تنها حضوری ندارند بلکه جو علیه آنهاست: «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا.»
مرکز- محور نبودهاند تا مقامات تصور کنند مشکل فقط به مرکز نشینان و طبقات متوسط و تحصیلکرده محدود است. اعتراضات سراسری هستند؛ بخشی از پایگاه معمول رژیم هم در این اعتراضات شرکت دارند و همین موضوع سرکوب آنها را دشوارتر میکند. اتفاقا به دلیل حضور اقشار متفاوت شعارها چندان از لحاظ سیاسی بهداشتی نیستند و برخی به صراحت انحلال طلبانهاند.
واکنش جناحهای حکومتی
اصلاح طلبان این اعتراضات را دسیسه (محمد خاتمی) و برنامه ریزی شده از سوی جناح مقابل خود (اسحاق جهانگیری) برای تضعیف دولت میدانند. این نظر به سرعت با شعارهای علیه حکومت و روحانیت که کلیت نظام را هدف قرار میداد باطل شد. اصولگرایان یا طرفداران رئیسی در مشهد و قم برای بازگشت سلطنت شعار نمیدهند. اصولگرایان این اعتراضات را از جنس شورشهای معیشتی دههٔ هفتاد میدانند (الف ۸ دی ۱۳۹۶). آنها سیاستهای اقتصادی دولت روحانی را مسبب این اعتراضات میدانند، همچنان که سیاست تعدیل هاشمی را مسبب اعتراضات دههٔ هفتاد در مشهد و اسلامشهر و اراک و قزوین میدانستند. هر دو واکنش نشان میدهند که جناحهای درون حکومت با فرافکنی عامل و سبب این اعتراضات را جناح مقابل خود تلقی میکنند و اعتراض به اصل جمهوری اسلامی و نهاد روحانیت را نادیده میگیرند.
ماهیت این اعتراضات: یاس از اصلاح
اگر نظریهٔ توطئه (فتنهٔ جدید دشمن از زبان ائمهٔ جمعه) و رقابتهای جناحی را کنار بگذاریم - که نقش چندانی در این رخدادها ندارند- در مورد ماهیت اعتراضات سه نظریه قابل طرح است: ۱) اعتراض عمومی به فساد و ناکارآمدی؛ ۲) اعتراض به وضعیت رقت بار معیشتی، و ۳) اعتراض به استبداد دینی. در میان شعارهای داده شده از هر سه جنس به چشم میخورد اما جنس سوم پر رنگتر است. چه آنها که به خیابان آمده و شعار میدهند و چه آنها که از ترس سبعیت رژیم دم بر نمیآورند از اصلاح رژیم در سه وجه کارآمدی، حاکمیت قانون و توجه به مطالبات عمومی مایوس شدهاند. اعتراضات دی ماه ۹۶ را میتوان فریاد ناامیدی خواند. شعارها نشان میدهند که طیفی از گرایشهای مختلف اصلاح طلب، اصولگرا، سلطنت طلب و حتی سنتگرا در میان تظاهرکنندگان وجود دارد اما آنچه همهٔ آنها را در کنار هم قرار داده مخالفت با اصرار حکومت بر محافظت از وضعیت موجود یعنی اتلاف، امتیازات، رانتها و سوء استفادههاست که همه در حکومت ولایت فقیه ریشه دارند.
برای فهم بهتر این اعتراضات میتوان آنها را با اعتراضات اوایل دههٔ هفتاد و جنبش سبز مقایسه کرد. اعتراضات اوایل دههٔ هفتاد شورشهای طبقات کم درآمد علیه امتیازات و تبعیضها بود. مردمی که یک دهه جنگ را تحمل کرده بودند انتظار داشتند تحولی در زندگی آنها صورت گیرد اما هیچ اتفاقی نمیافتاد. در اعتراضات سال ۷۸ و نیز جنبش سبز در سال ۸۸ قشر تحصیلکردهتر مطالبات آزادیخواهانه و دمکراسی طلبانهٔ خود را مطرح میساخت. اعتراضات دی ماه ۹۶ پس از یک فرصت چند ساله برای اصلاح امور بعد از برجام رخ میدهند. حکومت بنا به آمارهای متفاوت میان ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار واریز شده بعد از برجام را صرف گسترش طلبیهای منطقهای و فساد و رانت بیشتر کرد و هیچ اتفاقی در وضعیت اشتغال و زندگی مردم نیفتاد.
دولت روحانی در دادن وعده و بیتوجهی به آنها در دو دورهٔ ۹۲ و ۹۶ بسیار موفق بوده است. این بیتوجهی نیز در انواع مطالبات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی در اعتراضات به چشم میآیند. وجه بارز اعتراضات سال ۹۶ که در دههٔ هفتاد و هشتاد بسیار کم رنگ بود هدف قرار دادن روحانیت است. به نظر میآید اقشاری از مردم ایران بدین نکته توجه پیدا کردهاند که بسیاری از سموم اقتصادی و اجتماعی ریشه در باورها و سبک زندگی و سیاستهای نشات گرفته از این قشر دارد. غیر از شعارهای نافی روحانیت حتی شعارهایی که به نفع سلطنت و پادشاهی داده میشوند نیز بیشتر متضمن نفی کلیت رژیم تحت عنوان «حکومت آخوندی» است. شعارهای ضد آخوند در اکثر این اعتراضات به گوش میرسد. بالاخص طرح رضا شاه از این جهت اهمیت دارد که وی بیش از پسرش خطر روحانیت برای یک ایران مدرن را احساس میکرد.
روحانیت و نه رژیم اسلامگرا
با توجه به قدرت بلامنازع روحانیت شیعه و فساد دامنگیر این نهاد و پاسدارانش انتظار میرفت که روزی معترضان این نهاد را هدف قرار دهند. به نظر میآید مردم ایران بعد از چهار دهه فرصتی که به روحانیت برای بیدار شدن از خواب دایناسوری (دشمنی با علم و عقل بشری) و پر کردن جیبهایشان دادند زمان حاضر را فرصت خوبی برای پاسخگو قرار دادن روحانیت شیعه به معنای عام آن میدانند. در ماههای پایاانی سال ۹۶ هیچ خطر امنیتی نیز برای ایران احساس نمیشود تا معترضان چنین ملاحظهای داشته و سکوت کنند.
امروز روحانیت و حکومت آن چنان در هم آمیختهاند که دیگر هیچ کس در ایران نمیتواند حساب آنها را از هم جدا کند و هر شعاری علیه یکی از این دو علیه دیگری نیز خواهد بود. خامنهای از روحانیت مستقل چیز باقی نگذاشت. امروز رگهای حیاتی روحانیت شیعه همه از لولههای نفت و گاز و معادن و صادرات و واردات میگذرد.
از روز ۲۲ بهمن ۵۷ عدهای از مخالفان حکومت پهلوی متوجه شده بودند که روحانیت نمیتواند حکومتی کارآمد داشته باشد. اما بخش قابل توجهی از مردم باید این موضوع را با چشم و گوشت و پوست خود احساش میکردند. امروز حتی وفادارترین اسلامگرایان حکومت موجود را که ایدههای روحانیت شیعه را اجرایی کرده کارآمد نمیدانند چه برسد به مردم کوچه و بازار.
در هیچ یک از اعتراضات دهههای شصت تا هشتاد روحانیت مستقیما هدف قرار نگرفته بود. مجاهدین خلق در اوایل دههٔ شصت خود را مخالف حکومت خمینی معرفی میکردند و نه ضد آخوند. اصلاح طلبان در دهههای هفتاد و هشتاد به دنبال اصلاح فقه و فقها بودند و نه کنار گذاشتن آنها. شورشهای شهری نیز مقامات سیاسی را هدف قرار میداد و نه سازمان روحانیت را. در هیچ مقطعی نیز تا این اندازه روحانیت جیره خوار حکومت و ایدههایش مسلط تام و تمام بر امور جاری کشور نبود. جنبش دی ماه ۹۶ بارقهای از بیداری مردم ایران نسبت به مخاطرات نهاد روحانیت برای کشور و جامعهی ایران را به نمایش میگذارد. مردم کوچه و بازار ممکن است نتوانند به نحو تحلیلی این مخاطرات را بیان کنند اما با عمق وجود خطر تداوم حکومت روحانیون بر کشور را احساس کردهاند.