هر دینی شخصیت خود را با چند مقوله یا واژه اساسی مشخص میکند. یکی از مقولههای ساختاری در اسلام واژه «الله» است. این واژه در قرآن نقش کلیدی دارد و هویت بخش تمام مسلمانان جهان است. واژه الله، روان و زندگی مردم مسلمان را بطرز قاطع متاثر ساخته است. این واژه در ذهنیت مسلمان نقش جادوئی داشته و قادر است همه باورها و فکریهای دیگر را منهدم کند. این واژه با تقدس و مرجعیت توام است و وانمود میکند که گره گشای اسرار است. بررسی تاریخ این واژه اجازه میدهد تا مفهوم عریان شود و رازگشایی صورت گیرد. واژه الله نزدیک هزار و هفت صد بار در مصحف قرانی آمده است. ولی پیش از آنکه این واژه در قرآن بیاید دارای تاریخ خاص خود است. استفاده تاریخی و اجتماعی این واژه چگونه مشخص میگردد؟
الله جزو خدایانی بوده که مورد احترام ادیان دیگر و یا مورد احترام چندخدایان و بت پرستان بوده است. الله خود بت بوده است و مورد پرستش اهالی مکه بوده است. با اسلام این واژه رایج به جایگاه رفیع و فراانسانی میرسد. الله در اسلام بمعنای خدای واحد، آفریننده، حاکم بر جهان و داور روز قیامت است. ولی واژه الله پیش از اسلام فاقد این مقام و شخصیت است و در بطن جامعه و نزد آئینهای دیگر، الله معنای کاملن متفاوت داشته است. الله بیرون از اسلام زاده شده است.
الله در یهودیت و مسیحیت
از نظر زبانشناسان خویشاوندی کلمه الله در میان دیگر زبانهای سامی مانند عبری و آرامی، یک امر روشن است. «اله» بطور مسلم با واژه عبری אֱלָהָא یکیاست و شکل گسترشیافته تکواژه «اِل/ایل» است که در تمام زبانهای سامی وجود دارد. برخی متخصصان برآنند که الله تشکیل شده از دو پاره «ال» و «اله» (ایزد یا معبود) و این واژه دارای خویشاوندی با زبانهای سامی مانند عبری و آرامی است. زبانهای سامی یکی از پنج شاخه زبانهای آفریقایی-آسیایی هستند و منشا آن دره نیل و حبشه تا منطقه حجاز و کنعان و بخشی از میان رودان و منطقه دمشق بوده است. بنابراین ورود این واژه به عربی منشا آسمانی نداشته بلکه ناشی از پراتیک زبانی غیر عربی در یک منطقه گسترده بوده است. برخی از متخصصان اصل کلمهٔ «اله» را از اَلَهَ-یاله به معنی پناه بردن دانستهاند و اله را کسی دانستهاند که بنده به او پناه میبرد. برخی اله را از ریشهٔ وَلِهَ-یَولَهُ دانستهاند و بمعنای پناه دادن دانستهاند.
افزون برآن، واژه الله در اشعار عربهای مسیحی پیش از اسلام که توسط غسانیان و تنوخیان در شمال سوریه سروده شده یافت میشود. امروزه عربهای مسیحی کلمهای غیر از الله برای اشاره به خدا ندارند. مسیحیان عرب از واژههای الله الاب (خدای پدر)، الله الاین (پسر خدا) و الله الروح القدس (خدای روح مقدس) برای مفهوم تثلیث، استفاده میکنند. از آنجا که دو دین یهودیت و مسیحیت پیش از اسلام موجود بودهاند و با پایههای فرهنگی و زبانی کهن تر بودهاند بنابراین اسلام واژه الله را از دیگران وام گرفته است.
الله در نزد بت پرستان
در دوران پیش از اسلام در مکه، واژه الله بخوبی شناخته شده بود و جدا از خدای یهود و نصارا، بعنوان یک خدای ابتدایی و بدوی و چون عنصر طبیعی مورد استفاده قرار میگرفته است. الله یکی از خدایان مکه بوده است و گونههای محلی کلمه الله در نوشتههای مردمان متعدد دیگر یافت میشده است. واژه الله در زبان یکتاپرستان یا بت پرستان یا جادوگران حاضر در این مناطق وجود داشته است. در حجاز در زمان بت پرستی و چند خدایی، الله خدای برتر و بزرگ بود و لات و مناف و عزی دختران الله بشمار میامدند. «اله» در میان اقوام گوناگون عرب کاربرد فراوان داشت و قدمتی بیشتر از الله، که گویا تنها برای خدای متعال استفاده شده، دارد. «لات» یک الاهه باوروی زن در جامعه عربی قبل از اسلام بوده است و «لات» شکل مونث واژه الله بوده است. الله بمیزان زیاد در اشعار «جاهلی» به کار رفته است، در یک نوشته عیسوی متعلق به سال ۵۱۲ میلادی «از کمک الله» یاد شده است، در یک لوح متعلق به شهر کهن «پالمیر» الاههای بر سنگ نقش بسته که «لات» نام دارد. پدر محمد عبدالله به معنای بنده الله بوده است و این امر نشاندهنده فرهنگ رایج بوده است. پس متوجه میشویم که الله اختراع کتاب آسمانی نیست و در انحصار اسلام نبوده است. اسلام الله، خدای خود را از این محیط میگیرد و سپس ابعاد جدیدی به آن میبخشد. در ابتدا الله خدای عادی است، بت است، ولی با رشد اسلام و تعرض آن، عربها نیازمند یک خدای قهار هستند و الله قرآنی متولد میشود.
الله در قرآن
همانگونه که گفتیم در ابتدا نام الله بیانگر یک خدای واحد نیست. پیش از اسلام این نام رایج بوده و در محیطهای فرهنگی و دینی مختلف مورد استفاده گوناگون داشته است. الله با اسلام جنبه خدای یکتا و مطلق میگیرید. با اسلام الله فراگیر میشود و نمایندگانی مانند آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد دارد. در این دین، الله «هو» میشود و فاقد جنسیت است. این الله تجلی تک خدایی است و دیگر متعلق به زمین نیست بلکه تنها نیروی آفریننده است که بر همه چیز غلبه دارد. سوره الاخلاص میگوید: «بگو او خدای یکتاست. آن خدایی که از همه عالم بی نیاز و همه عالم به او نیازمند است. نه کسی فرزند اوست و نه او فرزند کسی است و نه هیچکس مثل و مانند و همتای اوست.». سوره الدخان مینویسد: «پروردگار آسمانها و زمین و هرآنچه میان آنهاست، اوست اگر یقین دارید. هیچ خدایی غیر او نیست، زنده میگرداند و بازمی میراند که او آفریننده شما و پدران پیشین شماست.» (آیه ۷ و ۸).
علیرغم این جایگاه در آسمان، در قرآن که تاثیر زمانه و اسطورهها و امپراتوریها را در خود دارد، تزلزل وجود دارد، الله پیوسته بمعنای الله یگانه و واحد نیست و الله گاه از مقام خدایی خارج میشود. در سوره «الرحمن» آمده که الله آسمان را کاخی رفیع گردانید و شمایی که انکار میکنید بدانید که هرگز از قبضه قدرت الهی و ملک و سلطنت خدا بیرون نمیافتید و الله بر شما شرارههای آتش و مس گداخته فرود آورد تا هیچ نجاتی نیابید. حال در زبان قرآن این ملک و سلطنت چیست؟ آیا الله دارای سلطنت است؟ روشن است که این صفت سلطانی و سلطنتی و کاخ و برج از صفت آفریدگار دور است و این الله هر لحظه برای تنبیه میتواند مداخله کند. در سوره «الناس»، الله «ملک الناس» یا پادشاه آدمیان میگردد. آدمیان او را «اله الناس» یا معبود آدمیان میدانند. در سوره النجم، الله به بندگان «مشرک» میگوید لات و عزا و منات، بتهای بزرگ شما هستند ولی «این بتها جز نامهایی که شما و پدرانتان برآنها نهادهاید چیز دیگری نیست و خدا هیچ دلیلی بر معبودیت آنها نازل نفرموده». هنوز الله محمد با بتهای کعبه در جدال و مسابقه است، بدین ترتیب الله از مخالفان پیامبر میخواهد تا از خدایان بت واره و رقیب دست بکشند و به دین او بگروند.
در واقع ما شاهد نوسان در ماهیت و مقام الله در تاریخ منطقه و در قرآن هستیم. با توجه به آنچه گذشت ما میتوانیم بگوئیم:
یکم، الله در فرهنگ و آئینهای پیش از اسلام وجود داشته است و الله نام یک بت بزرگ بوده است و بنابراین نیرویی نزدیک است. الله در باور مردمان آن زمانه، وجود دارد و ذهنیت عرب مسلمان الله را از اجتماع میگیرد و آنرا آسمانی میکند. پس یکی از ریشههای الله قرآن همان کیش بت پرستی است.
دوم، در قرآن، الله شخصیت گوناگون دارد. از یکسو الله رقیب بتهای کعبه است، پادشاه بر عرش نشسته و قاهر و جبار است و معبود مومنان است. به این لحاظ الله به نیرو و شخصیت زمینی نزدیک میشود. از سوی دیگر الله نیروی غیبی و فرازمینی است و از جنس مخلوقات نیست. الله پنهان است و از طریق آفرینش قابل فهم است و جایگاه او در آسمانهاست. الله دوگانه است و وجودش به زمین و تخیل آسمانی وابسته است.
سوم، بالاخره خدا یک نیروی مرموز و پرقدرت است: او محتاج کسی نیست و امر میکند که همه به او سجده کنند. قرآن میگوید او از موی رگ گردن بشما نزدیک تر است و شما را کنترل میکند. این مکانیسم، همان روند ایجاد ترس در ناخودآگاه انسانی است. باز قرآن تاکید میکند اگر الله بخواهد بشما عزت میدهد و اگر بخواهد شما را ذلیل میکند. سرنوشت آدمی در انحصار الله است و در اینجا آدمی تمام توانایی و قدرت خود را از دست میدهد و باید تسلیم الله بشود. در اینجا الله توتالیتر میشود زیرا همه چیز را کنترل و تنبیه میکند و انسان را از طریق روانی زیر سلطه میگیرد.
الله اسلام چه میخواهد؟
اهورامزدا، دانای بزرگِ هستی بخش و هستی مند است. یهوه، خدایی فرمان ده و عصبانی و قانونگذار است. خدای مسیح بیان رنج و محرومیت بشریت است. الله خدای محمد، خدایی جبار و قهار و جنگجو و فاتح و خشن و سلطه گر است. چرا محمد و اسلام به این الله احتیاج دارند؟ سرآغاز هر سوره بنام خداوند بخشاینده و مهربان میباشد ولی اغلب سورهها با فضایی از خشونت و نفی و عبودیت و لعنت دیگران کاملن آمیخته است. البته برای رام کردن و تطمیع افراد، بهشت و حوریهای زیبا اندام و ناب و پسران جوان با جامهای پر از شراب نیز پیشنهاد میشود (سوره الواقعه آیه ۱۷ و ۱۸). ولی قبول سیادت حکم اصلی قرآن است. تمام آیههای قرآن از یک منطق غلبه و سلطه بر فرد و دیگری، برخوردار است و انجا که تسلیم و بندگی پذیرفته نیست آتش دوزخ و عذاب فراهم است. الله میگوید: «فبشر هم بعذاب الیم.» (سوره الانشقاق). اگر کفر کنید و در برابر الله شکر نگوئید، بدانید که الله برای کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیا کرده است. (سوره الانسان آیه ۴). الله انسان بنده میخواهد. انسان بدون قدرت فکری و بدون شخصیت روانی، مطلوب الله است. الله یک مستبد غضبناک و بیرحم است. این الگوی رفتاری همان الگوئی است که لازمه حکومت بر قلمروی جغرافیایی و اجتماعی و سیاسی وسیع میباشد. محمد بر کافر و مشرک و مرتد و منافق و یهودی و نصارا با اعمال زور غلبه مییابد و جانشینان محمد همین الگوی رفتاری را بازتولید میکنند. استبداد محمد، استبداد قریش و استبداد روسا و حکمرانان بر سایر نیروها و بدنه اجتماع است.
محمد کنفسیوس نیست که روابط اجتماعی دوجانبه را پیشنهاد کند و معتقد باشد که برای ترقی و اداره امور نخست قلبهای حکمرانان باید آرام و افکارشان پاک باشد و حکمرانان باید بر دانش خویش بیافزایند. محمد بودا نیست که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا «نیروانا» را میجوید. محمد، فیلسوف و اندیشه گر نیست که جهان را به پرسش بکشاند و هوشیاری و کنجاوی بشری را افزایش دهد. محمد که به تاریخ ۵۷۰ میلادی متولد شده و در ۶۳۲ میلادی میمیرد رئیس جنگی یک قبیله خشونتگر است. در جامعه او تجاوز بر دیگری، جزو قواعد رسمی و عادی در مناسبات اجتماعی شبه جزیره حجاز میباشد. جامعه محمد خشونت پرور است و محمد زاده این مناسبات است و همین قاعده به قاعده چهار خلیفه اسلام و تمامی حکام عرب و قدرت استعماری اسلامی و عربی تبدیل میشود. حال طبیعی است که الله قرآن، خدایی که محمد و جامعه خشونت آمیز حجاز و فرهنگ رایج بیابانی ساخته است، یک خدای متجاوز و مستبد است.
گفتار در قران اغلب با ارائه حکم اجباری و اقتدارگرایانه صادر شده است. میتوان پرسش کرد این حکم اجباری در کلام ناشی از چیست؟ عربهای حجاز فاقد یک فرهنگ کتبی و زبانی هستند، آنها فاقد یک انسجام جمعیتی و گروهی هستند، آنها تابع نظام قبیلهای و خشونتهای رفتاری هستند، بدین ترتیب حکم محمد برای جمع کردن در یک «امت» است. قرآن نقش جمع کننده اعراب را داشته و پس از آن بمثابه یک منشور نظامی و اقتداری برای اعراب و امپراتوری آنان نقش ایفا کرده است. قرآن زبان الله یا بعبارت دیگر اراده محمد و اعراب است. این کتاب میخواهد خود را ادامه ادیان ابراهیمی و کتابهای پیشین معرفی کند و افزون بر آن خود را سند هویت اعراب بداند. این کتاب بمثابه قول محمد است که همه چیز را برای همیشه اعلام کرده و در آن جای شکی نیست. حکم قرآن خواهان شکستن هرگونه تردید در ذهن مومن است.
پیام خدا مقدس است و تغییری در آن نیست. تمام تربیت مسلمانان بر این پایه استوار است. الله برده پرور است. الله که در ابتدا یک بت است به الله مستبد تمامخواه تبدیل میشود تا به فرمان او همه به سجود درآیند. کتاب قران بطرز خودسرانه خود را قول اخرین پیامبر میداند و کتابهای دینی پیشین را از اعتبار ساقط میسازد تا فقط یک حکم معتبر باشد. الله در این رقابت دینی سیاسی باید پیروز شود و شرط این پیروزی ویرانگری خردمندی، نابودی دوستی با دیگران، نفی خومختاری انسان و کرنش در برابر الله قهار و انحصارطلبی است که تشنه قدرت است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
چگونه یک کشور به فساد کشیده میشود؟ ابوالفضل محققی