ابوالفضل قدیانی - کلمه
رهبر نظام استبداد دینی ایران، آقای خامنهای، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه بیانیهای مطول صادر کرد. این بیانیه مانند دیگر بیانیهها و سخنرانیهای او مشحون از شعار، کلیگویی، تکرارهای ملالآور و دروغهای اعجابانگیز درباره آزادی، معنویت، عدالت اجتماعی و اخلاق و ... بود. ایشان همچنان به اقتفای گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، میرود که تز اصلی و بدیعاش آن بود که باید دروغ را هرچه بزرگتر گفت تا راستنماتر جلوه کند و مخالفان در تکذیبش، دچار شک شوند. عجبا رهبر نظامی که قائم به فساد است (در بیانیههای قبلی چرایی و چگونگیاش را توضیح دادهام) و اگر فساد و چپاول و رانت را از او بگیرند تمام ارکانش یکسره از هم میپاشد، از مبارزه با فساد دم میزند. انگار مردم نمیدانند که بانیان و مروجان فساد همان نهادها، بنیادها، سازمانها، ستادها، جامعهها و بانکها و ... وابسته به شخص او هستند که با برخورداری از ویژهخواریهای بیحساب و کتاب از چاههای نفت این بلای فساد را در همه جای کشور همهگیر کرده اند.
انگار او نیست که ثروت ملی را به رغم مخالفت ملت صرف تحکیم قدرت شخصی و جاهطلبیهای منطقهای خود میکند و اینگونه فقر و فلاکت و فاصله طبقاتی و فحشا و مرگ و اعتیاد و تبعیض را در کشور گسترش میدهد. انگار این رهبر جمهوری اسلامی نیست که چنان قدرتپرستی تمام وجودش را تباه کرده است که برای حفظ این قدرت جهنمی از هیچگونه عمل ضد اخلاقی و سرکوبگرایانه و فریبکارانه رویگردان نیست. انگار او همان کسی نیست که دین الهی را ابزار قدرت دنیوی خود کرده و با ریاکاری و نفاق و دغلکاری عدهای از توده ناآگاه را به بهانه حفظ اسلام، در پی خود به سوی تباهی و شقاوت میکشد. او چشمانش را بر روی واقعیات عینی جامعه میبندد و مدعی گسترش دینداری مردم میشود! کیست که نداند یکی از عوامل اصلی گریز و ستیز بسیاری از جوانان با دین، سیاهکاری حکومت تحت فرمان اوست که تباهکاریهای خود را به نام اسلام و تشیع توجیه میکند.
وقاحتی غریب میطلبد مستبدی که نیروهای سرکوب و دستگاه بیداد تحت سلطهاش چند هزار شهروند معترض را در همین یک سال اخیر دستگیر و زندانی کرده است، مدعی آزادی و معنویت و عدالت اجتماعی و اخلاق شود. قصدم از طرح کردن این نکات، درنگی کوتاه بر یکی از بخشهای بیانیه آقای خامنهای است، آنجا که میگوید: « انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و با اراده همواره دارای انعطاف و آماده تصحیح خطاهای خودش است اما اهل تجدید نظر و انفعال نیست.» زمانی که تحریمهای هستهای آمریکا، همراه با تصویب چند قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران، جهت توقف غنیسازی شروع شد، آقای احمدی نژاد با آن بیان مبتذل شعار میداد که «آن قدر قطعنامه بدهند که قطعنامهدانشان پاره شود.» آقای خامنهای و اعوان انصار هم رجز میخواندند که تحریمها نعمت الهی اند و موجب خودکفایی و ... اما وقتی تحریمها شدت گرفت و کفگیر حاکمیت به ته دیگ خورد و نتیجتاً پولی بابت خاصهخرجیهای رهبر جمهوری اسلامی نماند، او تن به مذاکره داد و همانطور که دیگر پنهان نیست پیش از انتخابات سال ۱۳۹۲ مذاکره با آمریکا را شروع کرد.
نتیجه این مذاکرات تعلیق عملی برنامه غنیسازی کشور بود. آقای خامنهای ریاکارانه کوشیده است که مسئولیت مذاکرات با گروه پنج به علاوه یک را بر عهده نگیرد و با آنکه به گواه سخنان صریح تیم مذاکره کننده و آقای روحانی، در جریان جزئیات مذاکرات نیز قرار میگرفته، وانمود میکرد که برجام با تجویز او امضا نشده است.
به هرحال وقتی آقای خامنهای با امضای برجام به منبع مالی پیگیری منویات داخلی و منطقهای خود دست یافت، مانع تعمیم آن به تنشزدایی منطقهای و بینالمللی شد و بهانهای به دست رییس جمهور فاشیست آمریکا، دونالد ترامپ، داد تا برجام را برهم زند. اگر تنشزدایی منطقهای ادامه یافته بود به سختی چنین اتحاد نامبارکی برای تحریم علیه ملت ایران میتوانست شکل بگیرد، تحریمی که بار آن را بخش فرودست و متوسط جامعه به دوش میکشد و نه بخش فرادست و سرسپردگان به نظام ولایت فقیه. اگر در داخل نیز گامهایی برای بازکردن فضا و تمکین به رأی مردم برداشته میشد باز کار افراطیون حاکم بر آمریکا در تحریم ملت ایران با مشکلات عدیدهای مواجه میشد. اما آقای خامنهای با پول و سرمایه و توش و توان این ملت، هم به جاهطلبی منطقهای خود ادامه داد هم در داخل از شدت خفقان و سرکوب نکاست.
حاصل این سیاست دوگانه، امکان دادن به تیم فاسد ترامپ و لابی اسرائیل برای تحریم مجدد و سختتر این مردم مظلوم بود.
علی دایی حاضر نشد در هواپیما کنار احمدینژاد بنشیند
سخنان دکتر سروش «علت» دارد یا «دلیل»؟؛ رضا علیجانی