زیتون
فضای بینهایت ملتهبی ذهن و روان ایرانیان را از کوچه پس کوچههای شهرها و آبادیها تا دورترین نقطه جهان، تا هر کجایی که یک ایرانی حضور دارد، تسخیر کرده است. از خودم تا دوستان و همفکرانم، تا قدیمیترین مخالفان، هیچکس را برکنار از این التهاب و بیقراری نمی بینم. به همین دلیل علیرغم اینکه مسئله ای که میخواهم طرح کنم از نظر کلی و در وجه مشخص خود، برای من روشنی و صراحت دارد، شک دارم که بتوانم برکنار از احساسات و صرفا بر پایه استدلال بنویسم.
گمان میکنم اگر دستگاه تحلیل ولایت جهانی ترامپ، واقع بین و آینده نگر می بود، می توانست ببیند که مهمترین و شاید تنها پیروزی او در قبال سناریوی اخیرش در ایران، تشدید تفرقه تا حد دشمنی، میان اپوزیسیون ایرانی، در داخل و در خارج از کشوراست! و آن وقت می نشست به این تدبیر که از چنین فضایی چگونه بهرهبرداری کند!
همین چند خط و عبارت مختصر نیز که نوشتم می تواند شبهه آفرین باشد چرا که نشان می دهد پایه و بنای مطلب بر افتراق است و تضاد و درگیری اذهان و این اصل مطلب است و مضمون پرخطر آن التهابی که گفتم به جان و جهان جامعه ی ما چنگ انداخته است.
به حال و روز کشورمان هم که نگاه کنیم دلایل کافی برای بروز این احوال می بینیم! یک سو حکومتی بی کفایت و گرفتار در تناقضات بیشمار که با جدیت ابلهانه ای مشغول جلب دشمنی و نارضایتی در داخل و خارج است. یک سو امواج سیال اپوزیسیون در خارجه که البته یک وجه افتراق می تواند آنها را به دو جبهه تقسیم کند که آن عبارت باشد از اتکا یا عدم اتکا به قدرتهای بزرگ بویژه آمریکا. جای بررسی نقش آمریکا که امروز جدی ترین متحدینش علیه ایران دو حکومت رسوای اسرائیل و سعودی هستند، بگذاریم اینجا نباشد.
باری، کسی نیست که نداند مردم ایران زیر فشارهایی نه فقط اقتصادی که در شرایط هشت سال جنگ با آن شرافت از عهده اش برامدند، بلکه زیر فشارهای روانی هستند که بر فضای فرهنگی و اجتماعی شان توسط مشتی نه فقط مستبد، که تعداد بیشتری نادان ایجاد می شود. در چنین فضایی به انواع بی اعتمادی ها آغشته در وضعیتی که فلان جمعیت امدادگر را بی نیار از هر توضیحی از کمک به سیل زدگان محروم کرده اند؛ خبر می رسد که گروه شبه نظامی حشد شعبی برای کمک آمده است.
می توان عصبیت سوار بر بی اعتمادی بخش بزرگی از مردم ایران را فهمید ولی همچنین می توان تشبثات همیشگی اپوزیسیونی را که همواره پی یافتن نکته ای ست که به خیال خود مردم را برانگیزد دید. این بخش از اپوزیسیون که آشکارا متکی و امیدوار به دخالت مؤثر آمریکا در تغییر رژیم ایران است، درست مانند حکومت جمهوری اسلامی هیچ ابایی از بر هم زدن امنیت روحی و ذهنی مردم ایران ندارد و آنچنان ساده انگارانه به رویاهای ضد ملی خود می نگرد که امید می بندد به برخاستن امواج اعتراض و قیام از میان انبوه مشکلات به سیل زدگان.
از این سیره و این منش، بر پیش برندگان سیاستی که گفتم حرجی نیست. نکته آزار دهنده اینکه بخش ملی اپوزیسیون در خارج از کشور با گرایشات گوناگون اصلاح طلبانه تا رادیکال نیز اغلب اوقات اسیر این جو میشود به نوعی که گویا عنقریب است از کشتی نجاتدهنده جا بماند.
در تازه ترین جنجالی که اپوزیسیون وارد آن شده است، همین غائله ی ورود چند صد تن اعضای حشد شعبی با کامیونهای حامل وسایل و ادوات راهسازی و امور مرتبط است.
برای من یک چیز محرز است این نیرو قطعا برای بالابردن محبوبیت سپاه در شرایط خاص کنونی آمده است و به آن باید اضافه کرد مانور حکومت را برای نشان دادن قدرت و نفوذ خود در منطقه. ولی این هم مشخص است که بیل مکانیکی و لودر و جراثقال چند صد نفری برای سرکوب مردم معترض در یک کشور دیگر نمی روند.
احتمالاتی که توسط اپوزیسیون مغرض و گروههایی از مردم کمتر آگاه دامن زده می شود، اغلب آنچنان بی منطق است که ساده لوحانه می نماید. گویا سرکوبهای سال ۸۸ را نیروهای انتظامی بد انجام داده اند که حالا در نگرانی از شورش مردم سیل زده سپاه پاسداران نیروی حشد شعبی آنهم با بیل و کلنگ وارد کند! باری به هر رو، آنها دارند در منطقه سیل زده امداد رسانی می کنند. به قول متدینین احتمالا ریا می کنند ولی باید برای تلقین این ریا اعمالی هم انجام بدهند که نیست بجز کار گَِل در منطقه.
همه اخبار حاکی از این است که اوضاع مناطق سیل زده بسیار تا بسیار، نیازمند امداد است و امروز هیچ مصلحتی بالاتر از این امداد نیست و هیچ زیانی جز ریای سروران سپاه در این حرکت نهفته نیست. توجه کنیم که حجم و میزان خسارت از تلفات انسانی گذشته، بسیار بیشتر از زلزله بم است.
گفتم که ذهن خودم را نیز درگیر در این فضای سیاسی ملتهب می بینم؛ ولی انتقادات بسیار دوستانی که نظر من را در مورد دامن زدن به این جنجال می دانستند وادارم کرد به تلاش برای توضیح این مطلب.
انتقادات گذشته از خبرها و شایعات در مورد خطراتی که این دویست، سیصد نفر برای امنیت مردم، به اظهارات دو نماینده مجلس از فراکسیون امید نیز تأکید می کرد که طبق دو ماده قانون اساسی به این حضور اعتراض کرده بودند. همینجا بگویم که ضمن احترام برای آقایان بهرام پارسایی و عبدالکریم حسینزاده، من در این چهل سال بسیار شاهد بوده ام که در شرایط خاص چهره هایی از پارلمان یا حتا دولت به جو عمومی پیوسته و با مطالبه ای درست یا غلط همراهی نشان داده اند.
اما استناد این دو نماینده به اصول ۱۶۴ و ۱۲۵ قانون اساسی بوده است که گویا در ورود این حضرات حشد شعبی نقض شده اند.
توضیح اینکه اصل ۱۴۶ می گوید: استقرار هرگونه پایگاه نظامی در کشور هر چند به عنوان استفاده های صلح آمیز باشد، ممنوع است.
و اصل ۱۲۵: امضای عهدنامهها، مقاولهنامهها، موافتنامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیس جمهور یا نماینده قانونی او است.
مشخص است که در اینجا اصل ۱۶۴ یعنی استقرار پایگاه نظامی و اصل ۱۲۵ یعنی عهدنامه و مقاوله نامه و...مورد ندارد. اینجا اگر موردی مصداق داشته باشد زلزله ی بم در سال هشتاد و دو است.
بر مبنای این شباهتی که به گمانم وجود دارد، و من از معترضین و بهویژه از نمایندگان مجلس می پرسم که آیا به یاد دارند که در زلزله ی بم در سال ۸۲ از روز اول زلزله ورود بیش از چهل کشور جهان به ایران آغاز شد و فراتر از آن هواپیمای سی ۱۳۰ متعلق به نیروی هوای ایالات متحده همراه با سربازان امریکایی و محموله های کمک در بم به زمین نشست؟ اگر این اقدامات شامل اصول ۱۲۵ و ۱۴۶ قانون اساسی می شد، آیا هیچ نماینده ی با جرأتی در مجلس ششم پیدا نشد که به این تخلف اعتراض کند، یا هیچ اپوزیسیونی نبود که بیانیه صادر کند؟
باری من از فضای ملتهب و معترض و مخالفتهای بی پشتوانه ی روشن سیاسی و از اپوزیسیونی که در خارج از کشور نشسته است و برایش فرقی نمی کند که اعتراض از کدام گوشه و بر کدام مبنای منطقی برخاسته است، بیم دارم و اعتقاد دارم که هیچ تحول مثبت و ماندگار سیاسی در فضای شانتاژ و برانگیختگی و هیجانات عمومی، و بدتر از همه در غیاب احزاب و سازمانهای منسجم و نیرومند اپوزیسیون، که پایه های مطمئن اجتماعی داشته باشند پیش نمی رود و اگر تحولی صورت بگیرد نیست مگر تغییر دستگاه حاکمه چنان که امروز حاصل انقلاب بزرگ بهمن است.