شاه که سقوط کرد، با کمال تعجب دیدیم بسیاری از کسانی که تا روز قبل از سقوط، شاه دوست بودند و در استادیوم یکصد هزار نفره ی آریامهر برای شاه هورا می کشیدند یکدفعه تغییر رای دادند و خمینی دوست شدند و در خیابان ها سرود خمینی ای امام خمینی ای امام خواندند!
البته این در میان مردم عادی بود. آن زمان، سیاست ایرانی اینقدر پیچیده و در هم تنیده نبود که آدم، مخالف را از موافق تشخیص ندهد. اما امروز...
ببینیم اگر فردا حکومت سرنگون شود، شخصیت ها و سازمان های سیاسی چه ها خواهند گفت:
فرخ نگهدار- در ادامه ی راه پر افتخار سازمان چریک ها که بعدا به فداییان خلق و بعدا به فداییان بدون خلق و بعدا به اکثریت و بعدا به حزب چپ ایران، پرانتز فداییان تغییر نام دادند، و از بدو تولد خواهان سرنگونی اصلاحات طلبانه مسلحانه غیر خشونت آمیز توام با رای و آرامش آنتاگونیستی حکومت شاه و خمینی بودند، و در اثر سعی و تلاش های پر افتخار ما، خصوصا شخص من، جمهوری اسلامی بالاخره سرنگون شد! در اهتزاز باد پرچم ما که حالا باید یه اسم دیگر واسه خودمان انتخاب کنیم البته با پرانتزِ (فداییان)!
تاج زاده- همان طور که ما پیش بینی می کردیم، جمهوری پر افتخار پر از اِشکالِ جمهوری اسلامی ولایت فقیه سرنگون شد! هم خیلی خوب و هم خیلی بد شد! ما تصور می کردیم بلافاصله بعد از سقوط، ایران تبدیل به سوریه و افغانستان بشود، ولی داریم می بینیم که ایران بدبختانه تبدیل به محل جشن و پایکوبی و برگزاری کنسرت اندی و ابی و برگزاری کارناوال های جشن و شادی شده، و خبری از سوریزاسیون نیست، ولی ایشاللا برای درست از آب در آمدن تحلیل های ما، ایران باید حتما سوریه بشود که اگر نشود خودمان دست به کار می شویم... من این پیام را از مخفی گاه خودم در یکی از دهات سولقون برای شما ارسال می کنم چون مردم چند بار آمدند دم در خانه مان سراغ مرا از فخری گرفتند، گفتم یهو مردمی که اهل خشونت نیستند یهو دچار خشونت نشوند...
قاضی زاده نماینده ی ارومیه در حال خوردن گلابی با دست و پای زنجیر شده- من خودش یک گروهان دوروست کردم رفتم سر خیابان این چی میجن، اصولجرا های بی عورضه را دستجیر کردم واسه همین از جَناب دادگاه تقاضای استیناف دارم چه مرا دیوانه خانه نفرستند!
دکتر نوری زاده- بالاخره همان طور که از زمان روی کار آمدن آقای خمینی و پشت بام مدرسه ی علوی پیش بینی می کردیم، رژیم جهل و جور و فساد سرنگون شد. البته من هنوز فکر می کنم که دکتر صادق زیباکلام در ته حرف هایش مسائل درستی رو بیان می کنه که باید بهش توجه کرد!
مسعود بهنود- به سالیان دور، در دوران ممدعلی شاه، وقتی کلنل لیاخوف می خواست مجلس رو به توپ ببنده، زنی بود در در بار روسیه به نام آناستازیا که با ندیمه ی زن نیکلای دوست بود و به نوعی رابطه ی خواهری داشت که تابلوی نقاشی اش رو در موزه ی متروپولیتن دیدم و گذشته های ابری بر روی نیمکت پارک نزدیک منزلمون در لندن یاد آور حرف های آقای گلستان بود که به من گفت فروغ خیلی دختر خوبی بود... آهان... بله... حکومت اسلامی سرنگون شده... بله عرض کنم تاج الممالک که بساط قاجار رو در حال جمع شدن دید گفت که نداره عاقبت هیچ حکومتی از پادشاهی و مگر لویی شونزدهم نبود که ماری آنتوانت بهش گفت جمع کنیم بریم لندن گفت مرا عهدی ست با جانان، و همه ما در اون زمان وسط دره ی حیران می گفتیم که کشور با عرفان اداره نمیشه. محمد محمد علی اون روز اتفاقا وسط همین حرف ها صندلی بغل من نشسته بود. سپان هم صندلی جلویی نشسته بود... جای سپهری خالی بود که از اون منظره زیبای بالای کوه اثری خلق کنه...
رضا پهلوی- هموطنان! بالاخره شب تاریک دوباره صبح شد و فرقه ی تبهکار به سطل زباله ی تاریخ پیوست. من فکر می کنم ما نیازی به بحث در مورد نوع نظام نداریم و مردم هر چی بگن باید همون انتخاب بشه و برای من شکل نظام مهم نیست مگه بلژیک پادشاهی نیست و سوریه جمهوری نیست و اصلا این حرف ها رو ول کنیم... چی؟!... این حرف ها مربوط به دوران قبل از سقوط حکومت بود؟!... عجب!... یعنی حالا رنگ فیروزه ای و ققنوس رو چیکار کنیم؟!... بله بله! داشتم می گفتم ما در حال محاسبه سینوس و کسینوس جمهوری اسلامی و اعلام نظر خواهی در حوزه ی میدانی توسط ققنوس بودیم که البته من به عنوان سخنگو و رییس افتخاری اون همکاری می کردم که یهو مردم با شعار پدر بزرگ روح ات شاد زدن حکومت سرنگون شد و تا شما دارین وسایل انتخابات رو جور می کنین من برم ببینم با ققنوس چه برنامه ای باید در پیش بگیریم. فعلا تا بعد...
[ادامه دارد...]