Monday, Apr 29, 2019

صفحه نخست » حیوونی عمر البشیر؛ حیوونی آسد علی!؛ ف. م. سخن

EDD6D5A8-B17E-4C9D-A654-31D1CE7C9861.jpegدلم کباب شد! جیگرم پاره پاره شد! اشک بر چشمانم نشست وقتی خواندم اوضاع روحی عمر البشیر رئیس جمهور برکنار شده این کشور اصلاً خوب نیست و وی دچار افسردگی شدید شده است.

وقتی این موضوع را شنیدم انگشت حسرت به دندان گزیدم و سر ی به راست و چپ تکان دادم و حالت شاعریت به من دست داد و این شعر حافظ را زیر لب زمزمه کردم که:
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ / که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟!

البته عمر، بیشتر شبیه به کروکودیل بود تا کبک خرامان، ولی خب، حافظ که در زمانه ی ما نزیسته بود انواع گونه های جانوری انسان خوار را ببیند و برای آن ها شعر بسراید.

حالا کاش فقط موضوع دپرسیون عمر بود که بالاخره می شد با دو سه تا قرص و آمپول و شوک الکتریکی آن را کاهش داد و او را به زندگی امیدوار کرد؛ اما با این باور که او صاحب قدرت مطلق بوده، صاحب قدرت مطلق هست، و صاحب قدرت مطلق خواهد بود چیکار باید کرد؟

فک نمی کنم برای درمان این درد، جز مَرگتازاپام و مُردییُم دوای دیگری وجود داشته باشد.

نوشته اند عمر جان زمانی که در زندان «کوبر» شنید که کسی به او می‌گوید رئیس جمهوری مخلوع، به شدت گریه کرد. او هنوز باور نکرده که به زندان افتاده است.

نچ نچ نچ نچ! آخ آخ آخ! چرا صاحبان قدرت مطلق همه شان اینجوری اند؟ نیکلای جان چائوشسکو، که الهی اون فرشی که در سفر آخرش به ایران به او دادند کوفت وراث اش شود، وقتی می بردندش بیخ دیوار بگذارند و او را روانه ی آن دنیا نمایند، بدبخت فکر می کرد که هنوز صاحب قدرت مطلقه است، و مثل یک رییس جمهور با جوخه ی آتش صحبت می کرد و می گفت شماها حق ندارین من و همسر نازنینم یلنا جون را تیر باران کنید که حیوونکی هنوز جمله اش منعقد نشده، زدند قدرت از دماغ و پک و پهلویش بیرون ریخت!

حالا بازم دم سودانی ها گرم که عمر را فوری نکشته اند و او را برای معالجه ی دپرسیون، به بیمارستان رویال کر منتقل کرده اند.

وقت واسه ی کشتن همیشه هست. ایشاللا بعد از این که حالش خوب شد، یک حکمی چیزی به خاطر جنایات اش در دارفور به او می دهند و به لقاء الله می پیوندانندش یا من جای قضات باشم برای این که کیف ملت کوک شود، او را به زندان می فرستم تا مردم مثل جانوران باغ وحش به تماشای او بیایند و ضمن خوردن چس فیل و پشمک، او را با دست نشان بدهند و بچه ها برای این صاحب قدرت، شکلک در بیاورند.

آه ه ه ه! حالا من چرا آسد علی خودمان را ول کرده ام رفته ام سراغ این ها در سودان و رومانی؟ ما همینجا نمونه های خوب آزمایشگاهی داریم که قشنگ دارند در مسیر عمر و نیکلای گام بر می دارند و اگر اجل مهلت شان دهد -که ایشاللا بدهد- در همان دره ای می افتند که آن دو نفر افتادند!

آی دیدن دارد گریه ی آسد علی در اثر دپرسیون شدید! آی دیدن دارد سوال کردن اش از پرستار بخش بیماران خطرناک در آسایشگاه روانی که خواهر! راست راستی من دیگه رهبر معظم انقلاب نیستم؟! یعنی مرا از این سمت عزل کرده اند؟! و گریه کردن بعدش و باور نکردن اش و تووی سر خودش زدن و عر زدن و خاتمی و روحانی را نفرین کردن!

آی دیدن دارد وقتی که بابا مامانِ بچه های کوچولو، او را از پشت شیشه های محل نگهداری اش به فرزندان شان نشان می دهند و بعد ادای یک موجود مخوف را در می آورند و گولاگولا می کنند که یعنی این آقاهه خیلی آدمخور بوده، و بعد در حال تکان دادن سر، بچه را از جلوی قفس شیشه ای دور می کنند که زیاد نترسد و دچار تروما نگردد.

وای اگر اجل مهلت دهد و این روز را سد علی ببیند! در آن زمان یکی دیگر مثل من پیدا خواهد شد که این شعر را ترنم خواهد کرد که:
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ / که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy