ایران وایر - «ویلیام برنز»، نفر دوم وزارت خارجه امریکا در سالهایی بود که ایران و ایالات متحده مذاکرات پنهان خود را در عمان آغاز کردند. او طراح سیاستهای متنوعی در امریکا در برابر ایران بوده و ارشدترین مقام وزارت خارجه امریکا است که برای اولین بار با مقامهای ایرانی به ریاست «سعید جلیلی» به طور مستقیم وارد مذاکره شد.
برنز حالا چند سال پس از بازنشستگی خود که همزمان با مذاکرات اتمی ایران و امریکا بود، خاطرات ۳۰ سال دوران خدمت را با نام «دیپلماسی اما پنهانی»(The Back Channel) منتشر کرده که اشاره به مذاکرات پنهانی و پشت پردهای است که گاه همزمان با مذاکرات و دیپلماسی علنی پیش میرود و بخش نسبتا مفصلی از کتاب برنز هم به ایران اختصاص دارد که به یکی از موفقترین مذاکرات پنهانی سالهای اخیر آمریکا یعنی مذاکرات محرمانه در عمان، میپردازد.
ایران ۵۰ صفحه از ۵۰۰ صفحه
ویلیام برنز در میان دیپلماتهای امریکایی، یک تجربه استثنایی با ایران دارد. زمانی که امریکا رسما وارد مذاکرات اتمی با ایران شد و این گفتوگوها به سرپرستی سعید جلیلی از ایران و «خاویر سولانا» و سپس «کاترین اشتون» از اتحادیه اروپا کلید خورد، او نماینده امریکا در مذاکرات بود که در سطح معاونان وزارت خارجه برگزار میشد.
محل مذاکرات، از عراق، ترکیه، روسیه، قزاقستان تا سوییس در نوسان و جریان بود اما به هیچ نتیجه ملموسی نمیرسید. همزمان با توافق آیتالله «علی خامنهای» رهبر جمهوری اسلامی و «باراک اوباما» رییس جمهوری وقت امریکا، یک کانال مذاکرات مخفی بین دو کشور در عمان باز شده بود. برنز در هر دو این مذاکرات حضور داشت؛ یعنی هم در گفتوگوهای علنی اما بینتیجه با سعید جلیلی هم در مذاکرات پنهانی که مقامات ایرانی و امریکایی حتی بدون اطلاع نزدیکترین همکاران خود برای انجام آن به عمان میرفتند. به نظر میرسید که مذاکرات در کانال پنهانی ثمربخشتر باشد.
برنز در کتابش که از ۵۰۰ صفحه، ۵۰ صفحه آن به ایران اختصاص دارد، شرح داده است که مذاکرات با سعید جلیلی چهطور پیش میرفت. هیات ایرانی هربار مسایل تاریخی و فرهنگی ایران و غرب را پیش میکشید، به کودتای ۲۸مرداد امریکا و بریتانیا علیه نخست وزیری «محمد مصدق» در سال ۱۳۳۲ اشاره میکرد و از دشمنی غرب با جمهوری اسلامی ایران میگفت. برنز در جایی از کتاب میگوید یک بار سعید جلیلی وقتی میخواست از پاسخ مستقیم به پیشنهادهای ۵+۱ طفره برود،۴۰ دقیقه درباره نقش سازنده ایران در منطقه تعریف کرد: «او یک بار هم گفت که هنوز به صورت پاره وقت در دانشگاه تهران تدریس میکند. من به دانشجویان او هیچ حسادت نکردم.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
برنز میگوید در یکی از این مذاکرات، هیات ایرانی یک پیشنهاد به گروه ۵+۱ ارایه کرد:«نام آن را غیرکاغذی (non- paper) گذاشته بود اما در نسخه انگلیسی طرح، به اشتباه نوشته شده بود بیکاغذ (none-paper). ]که بعد[معلوم شد توصیف مناسبی برای آن پیشنهاد است. سولانا و بقیه ما به این طرح نگاهی سریع انداختیم. یکی از همکاران فرانسوی، مات و مبهوت گفت مزخرف است. این باعث شد جلیلی قدری جا بخورد... خوشبختانه دوربینهای فیلمبرداری خیلی وقت پیش جمع شده بودند.»
ویلیام برنز از زمانی که در دوره وزارت «کالین پاول» در دولت اول «جورج بوش» با مسایل ایران سروکار پیدا کرده بود، به روایت خاطراتش، حامی گفتوگوی مستقیم با ایران برای حل اختلافات بوده است.
میگوید پس از بالا رفتن خسارت و تلفات جنگ عراق برای امریکا، دولت بوش به این نتیجه رسیده بود که وارد شدن به مذاکرات ایران و سه کشور اروپایی برای حل و فصل اختلافات اتمی میتواند یکی از گزینهها باشد.
برنز در کتاب خود میگوید:«اردیبهشت ۱۳۸۲، سفیر سوییس در تهران که حافظ منافع ایالات متحده در ایران است، به دیدار معاون وزیر خارجه امریکا در واشنگتن آمد و طرحی را ارایه داد که توسط او و "صادق خرازی"، سفیر ایران در پاریس که برادرزاده وزیر خارجه وقت بود، ارایه شده بود. سند شامل پیشنهاد مذاکره بر سر طیف وسیعی از اختلافات ایران و امریکا بود.»
یکی از این موضوعات، مربوط به شناسایی اسراییل از طرف ایران میشد. دیپلماتهای امریکایی با تردید به پیشنهاد نگاه کردند و سوالاتی داشتند، از جمله این که این طرح به تایید نهایی کسی در ایران رسیده است یا نه؟ اما با همه این تردیدها، طرح پیشنهادی به اطلاع کالین پاول، وزیر خارجه وقت امریکا و معاون قدرتمندش، «ریچارد آرمیتاژ» رسید. مقامهای وزارت خارجه با شک اما برای امتحان کردن این پیشنهاد آماده شدند اما سخنرانی جورج بوش در بهمن آن سال که ایران را در کنار کرهشمالی و عراق، «محور شرارت» نامید، آزمایش این طرح پیشنهادی را تعطیل کرد و تلاش برای تماس مستقیم با ایران را دو سال به تاخیر انداخت.
دوره وزارت «کاندولیزا رایس» که آغاز شد، ویلیام برنز برای نزدیکی و کاهش مسایل جاری بین ایران و امریکا، یک طراحی تازه انجام داد؛ از سرگیری آموزش زبان فارسی به گروه کوچکی از دیپلماتهای وزارت خارجه امریکا، آماده سازی و آموزش آنها و استقرارشان در کشورهای اطراف ایران برای تماس نهایی با این کشور به نام «گروه ناظران ایران».
طرح ویلیام برنز این بود که ابتکار گروه ناظران ایران مشابه تجربه ۷۰ سال پیش امریکا در برقراری رابطه با اتحاد جماهیر شوروری عمل کند.
بهار ۱۳۸۷، ویلیام برنز در طرحی که به کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت داد، دو اقدام عملی در برابر ایران پیشنهاد کرد؛ اول این که ایالات متحده مستقیما وارد مذاکرات اتمی که اروپا با ایران انجام میداد، بشود. پیشنهاد دوم جزییتر و جالبتر بود. امریکا با استقرار گروهی از کارکنان وزارت خارجه در دفتر حفاظت از منافع ایالات متحده در تهران، خدمات ارایه ویزا را تسهیل کند و به جای این که ایرانیها مجبور باشند برای دریافت ویزای امریکا به کشورهای اطراف سفر کنند و هزینه گزافی متقبل شوند، این خدمات را در تهران به آنها ارایه کند؛ درست همانند اجازهای که امریکا به جمهوری اسلامی ایران داده است و دیپلماتهایش در دفتر حفاظت از منافع آن در واشنگتن حضور دارند و از جمله ویزای ایران را در خاک امریکا صادر میکنند:«من انتظار کمی داشتم که رهبر ایران با چنین پیشنهادی موافقت کند. آخرین چیزی که او میخواست شاهدش باشد، صف طولانی متقاضیان ویزای امریکا در برابر ساختمان دیپلماتیک ایالات متحده در تهران با کارکنان امریکایی بود. برای آیتالله خامنهای این میتوانست یک "اسب تروا" باشد... من پیشنهاد دادم که این طرح از طریق روسیه به ایرانیها داده شود که روابط خوبی با آنها داشتند و حمایت آنها از ما حیاتی بود اگر مجبور بودیم برای تحریمهای شدیدتر علیه ایران به شورای امنیت برگردیم.»
نامه طولانی و غیرصریح آیتالله خامنهای
نیمی از این پیشنهاد عملی شد. برنز برای مذاکرات اتمی با ایران رفت و در تیرماه ۱۳۸۶ برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی، معاون وزیر خارجه امریکا و دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران سر یک میز با هم نشستند، حرف زدند و حتی ملاقاتی دوجانبه داشتند؛ گرچه نتیجهای نداشت.
چند ماه پس از این دیدار، باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا پیروز شد و در نوروز اولین سال ریاست جمهوری خود پیامی متفاوت برای ایران فرستاد. در این پیام، ایران را با نام رسمی، یعنی جمهوری اسلامی ایران خطاب کرد، از بلند کردن دست دوستی به سوی ایران گفت و در اردیبهشت همان سال، یعنی ۱۳۸۸، نامه طولانی محرمانهای برای آیتالله خامنهای فرستاد: «در آن سعی شده بود موضوعات مطرح شده در پیام نوروزی واضحتر بیان شود.»
اوباما در این نامه از نبود انگیزه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و ضرورت یک کانال ارتباطی بین دو کشور گفته بود. ویلیام برنز میگوید در این نامه، کلمات و عبارات با دقت انتخاب شده بودند تا در صورتی که به بیرون درز کرد، جنجالی نشود.
به نوشته معاون وزارت خارجه امریکا، آیتالله خامنهای چند هفته بعد به نامه اوباما جواب داد. او تلاش کرده بود راهی را که اوباما باز کرده بود، گشوده نگه دارد اما به تعبیر برنز، همانند انقلابیون ایرانی، مبهم و با بیانی غیرمستقیم پاسخ داده بود.
کاخ سفید معنی نامه آیتالله خامنهای را این گونه تعبیر کرد که رهبر جمهوری اسلامی به پیشنهاد ارتباط مستقیم پاسخ منفی نداده است: «رییس جمهور اوباما به سرعت نامه کوتاه دیگری فرستاد و طرح گفتوگوهای دوجانبه محرمانه را مطرح و من و "پانت تالوار"، یکی از اعضای ارشد شورای امنیت ملی و مشاور رییس جمهوری در امور خاورمیانه را به عنوان نمایندگانش برای تماس با ایرانیها معرفی کرد.»
برای ویلیام برنز که از دوره وزارت کالین پاول، سپس کاندولیزا رایس (در زمان جورج بوش) و وزارت «هیلاری کلینتون» و «جان کری» (در دوره ریاست باراک اوباما) به دنبال پیدا کردن راهی برای تماس مستقیم با ایران بود، این یکی از بزرگترین موفقیتهای دوران ماموریت ۳۰سالهاش محسوب میشود؛ به ویژه که به مذاکرات علنی و بیسابقه وزرای خارجه ایران و امریکا و توافقی تاریخی هم منجر شد.
برنز در بین مذاکرات اتمی ایران بازنشسته شد اما به درخواست جان کری، وزیر خارجه وقت امریکا، مدت دیگری به دلیل تجربه فوقالعادهاش در کار با ایرانیها، به کار خود ادامه داد تا توافق موقت اتمی با ایران به دست آمد.
او یکی از منتقدان تصمیم دونالد ترامپ در خروج از برجام و بازگشت همه تحریمها علیه ایران است. در پایان فصلی که از کتابش به ایران اختصاص داده، با افسوس نوشته است:«چهقدر ساده میتوان دیپلماسی را از بین برد.»
تند شدن فشارهای آمریکا بر ایران