جنگ را در چارچوبِ منطق و حساب و کتاب، نمیتوان نگاه کرد؛ برای جنگ، برنامهی مشخص نمیتوان داشت؛ و چنانچه برنامهی مشخص تعیین شود، نمیتوان به ترتیب معیینی آنرا پیاده کرد، کارها را انجام داد و پیش بُرد. بی منطق بودن جنگ، بر این اصل استوار است که در جنگ هر حرکتی، میتواند چندین واکنش متفاوت داشته باشد، بنابراین مشخص نیست و حساب و کتاب ندارد. با این نگرش، چند پرسش در مورد استراتژی دولت ترامپ که "درجهی حرارت و فشار" را به مرزهای انفجار یعنی جنگ و نابودی رسانده:
۱) رژیم اسلامی را مجبور به تسلیم میکند؛ یا ۲) آنان را وادار به جنگ مینماید؛ و یا ۳) مردم ایران، تکلیف خودشان را با رژیم یکسره میکنند؟؟؟
نخست، ببینیم تسلیم رژیم فقاهتی، چه نتیجه و بازدهای خواهد داشت؟ اوضاع خاورمیانه در رابطه با "بی اعتباریِ" آمریکا در تعهداتش، و آیندهی رابطههای بین المللی، به ویژه در رابطه با نقش و جایگاهِ جهانیِ چین، و قدرت طلبیِ روسیه، چگونه خواهد بود؟
دوم، جنگ با ایران چه عواقبی خواهد داشت و آیا چهرهی جامعه یِ امروز اروپا و آمریکا را دگرگون و آسیب پذیر، خواهد کرد؟
سوم، نتیجهی برپا خاستن و انقلاب مردم به چه سوئی خواهد رفت: دیکتاتوری نظامی، دیکتاتوری فرقهای (مجاهدین خلق)، رژیم "سلطنتیِ وابسته ی"، یا چند پارچگی ایران؟؟؟؟
در رابطه با گزینهی نخست، با در نظر گرفتن مسیرِ سرمایه گذاری هایِ دو دههی گذشته چین که نمایانگر نقشِ جهانیاش میباشد؛ خیالات و توهمات و رویایِ"روسیهی بزرگِ" پوتین؛ درهم ریختگی و چند قطبی شدنِ اروپا، ضعفِ ناتو در رابطه با آمریکا؛ و رشد خطرناک "ناسیونالیزم و نژادپرستیِ سیاسی" در برخی از کشورها؛ آیا دنیای فردایِ بعد از جنگ، هیچ شباهتی به امروز، خواهد داشت!؟
انتخاب و یا اتفاقِ گزینه یِ دوم، یعنی جنگ را بازبینی میکنیم. نخست، یکی از عواقب جنبی جنگ - با در نظر گرفتن جمعیت ایران - این جنگ میتواند تا مرزِ ده میلیون پناهنده و مهاجر بهمراه داشته باشد. کافی است مروری بکنید به تعداد فراریان، مهاجران و پناهندگان کشورهایِ لیبی، عراق و سوریه. آیا جامعهی بین المللی توانائی چنین نقل و انتقال، و آمادگی پذیرائی چنین ارقامی را دارد؟؟ آیا امکان دارد ده میلیون انسان را به "حال خود رها کرد"، حقوق و نیازهایشان را نادیده گرفت؟
فاجعهی انسانی و بهداشتی به تنهائی میتواند بزرگترین مصیبت قرن را رقم بزند! چنانچه نیازهای مردمان جنگ زده که هستیشان را از دست دادهاند و آواره و سرگردان شدهاند، برآورده نشود، با خطر و گرسنگی و بی خانمانی و ناامیدی روبرو بشوند، فرزندان و خانوادهشان را از دست بدهند، و در بلا تکلیفی، قطع امید بکنند؛ چه کشوری و قدرتی از خطر حرکتهای پارتیزانی و روش هایِ تروریستی و انتقام جوئی آنان، در امان خواهد بود؟
آیا آمریکا، اسرائیل، عربستان و قطر که از ماجراجویانِ اصلی و برنامه سازانِ این سناریویِ مرگ و ویرانی هستند؛ تصور میکنند که خودشان و منافعشان در هیچ جای دنیا، حتی برای یکروز در امان خواهد بود؟ ساده نگری، خواب خرگوشی، و خوش باوری باعث بازندگی است!
میرسیم به گزینهی سوم: مردم باید تکلیف خودشان را با رژیم مشخص کنند.
شما هم میهنان با یک انتخاب روبرو هستید: ادامهی نداشتن حقوق طبیعی و انسانی و شهروندی تان؛ زندگی بخور و نمیرتان که نتیجهی تمامی خواهی یک رژیمِ فاسدِ مافیائی است که ثروتهای ملی را غارت میکند و نتیجه زحمات ملت را میدزدد و چپاول میکند؛ اینها کم نبودند، حالا سیاست خارجی رژیم، نه تنها شما را در عذاب بیشتر گذاشته، بلکه میهنمان را در معرض جنگ و نابودی قرارداده است. یا این خاری و ناکامی و ذلت را میپذیرید و برای زنده بودن، به جایِ زندگی کردن، یعنی "مردنِ تدریجی" تن در میدهید!؟ و یا با آگاهی به این حقیقتِ مطلق، که شما صاحبان اصلی این آب و خاک هستید، برای رهائی و بدست آوردن حقوق شهروندیتان، به پا میخیزید.
ایران در تیررسِ حوادث، یعنی جنگ میتواند اتفاقی - عمدی آغاز گردد!؟ مانند آتش سوزی. نمیدانم با داستان آتش سوزی شیکاگو، و گاوِ خانم "او لِری" آشنائی دارید یا نه؟ ۱۳۷ سال پیش در شیکاگو، یک آتش سوزی که از طویله یِ جنبِ منزل خانم او لِری شروع شد، نیمی از شهر شیکاگو را سوزاتد و با خاک یکسان کرد. داستان از این قرار است که در غروب یکشنبه، خانم او لِری مشغول دوشیدن گاوش بود، که گاو لگدی زد و چراغ نفتی پرت شد روی کاه و علوفه، و طویله آتش گرفت. این حادثه همزمان با دورانِ خشکسالی در شیکاگو بود؛ و بخاطر عدم آمادگی سیستم آتش نشانی، نیمی از شهر ویران گردید.
مسأله اینجاست که تنها نیاز به یک "گاو" داریم، که ایران را به نیستی و نابودی بکشاند! ملیت این "گاو" نیز هیچ تفاوتی برای ما ایرانیان ندارد! زیرا اصلِ مطلب جنگ و نابودی است که میهنمان و مردممان را دچار آتش و تخریب و مرگ و دربدری میکند، نه اینکه کدام گاوی، آنرا شروع کرد!؟ "گاو" میتواند ایرانی باشد، یا آمریکائی، اسرائیلی و سعودی و قطری؛ نتیجه یکی است.
از بختِ بدِ ما ایرانیان، هیچکدام از این کشورها، کم بودِ "گاو" ندارند؛ بنابراین احتمال بروز حادثه حد اقل پنجاه پنجاه است. با در نظر گرفتن "گاو"های فقاهتی، سپاهی و بسیجی که هستی ملت ایران را به باد داده، حقوق طبیعی و انسانی آنان را پایمال کرده، و ارزش و اعتبار ایرانی را به قهقرا رسانده اند؛ نه تنها به "گاو"های حکومتی نباید زیاد امید بست؛ بلکه باید برای رهائی خودمان و نجات میهنمان، آگاهانه و هوشمندان رژیم فقاهتی را، با یک سیستم مردمسالارِ ایرانی، جایگزین کنیم.
"کوچکترین تردیدی وجود ندارد" که رژیم فقاهتی را باید سرنگون و جایگزین کرد. ولی تغییر رژیم در ایران، باید بوسیله مردم ایران و برای مردم ایران باشد. سیستم مردمسالارِ ایرانی، که سیستمی است صد در صد "مستقل" و دور از جنگ، و بدون دخالتِ آشکار و پنهانِ "گاو"های آمریکائی، گاو"های دست راستیِ صیهونیستی، و "گاو"های حاکم بر عربستان و قطر، باید به دست ملت ایران شکل بگیرد و بر پا شود.
جنگ پایان گفتگوست، در رابطه با بازیها و مانورهای سیاسی که طی چند هفتهی پیش از هر طرف، شاهدش بودهایم، مانند: خروج آمریکا از برجام، بازگشت و تشدید تحریمها، قراردادن سپاه پاسدارانِ نظام در لیست تروریستی، فرستادن ناوها و هواپیماهای بمب افکن به مرزهای ایران، رجزخوانی هایِ ترامپ، بولتون، پامپیو، نتنیاهو و شیخ محمد، از یکسو و از سوی دیگر ادعاهایِ پوچ و بی مایه یِ فرماندهان سپاه و سردمداران رژیم اسلامی و انگولک کردنهایشان در منطقه. یکدفعه میبینیم که رجزخوانی برخی از این اشخاص تغییر میکند؛ ترامپ میگوید: ما دنبال جنگ نیستیم! خامنهای میگوید: جنگ بوقوع نخواهد پیوست زیرا ما نه میجنگیم و نه مذاکره میکنیم! "گاو"های عربستان میگویند "ما" در تلاش هستیم که از جنگ جلوگیری کنیم! ولی هیچکدام از این اشخاص نه خودشان قابل اطمینان هستند و نه به سخنانشان میتوان اعتماد کرد.
برای مثال، ترامپ یک شخصیت جاه طلبِ خودمحورِ و خودشیفتهی متزلزل میباشد. ترامپ مانند بقیهی دیکتاتورها، و شاهان ایران، دنبال منافع خود و خانوادهاش میباشد. کشور و ملت و شرف و وجدان، برایش معنی و مفهومی ندارند! در ضمنی که طی مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، با اعتراض به روش اُباما گفت، نباید قصد و هدفمان را پیشاپیش به دشمن اعلام کنیم. حرکات ترامپ، کمی شبیه داستان "دُم خروس" است، از یکطرف فرستادن ناوگان هواپیما بَرِ مسلح به تسلیحات هستهای، و بمب افکنهای بی ۵۲ و از سوی دیگر، میگوید: ما دنبال جنگ نیستیم!؟
از طرفی، این گفته یِ خامنهای که"نه میجنگیم و نه مذاکره میکنیم"، چه صیغهای است؟ اگر نمیجنگی و مذاکره هم نمیکنی، پس چه غلطی میخواهی بکنی؟ مگر در مقابل دشمن راهِ دیگری هم وجود دارد؟ نکند در تَوَهُم امدادهای غیبی هستی؟ یا تهِ دلت امیدواری که مردم به پا خیزند و شّر شما جانوران پلید را، از سر خودشان و میهنشان کم کنند؟!
تا دیر نشده و هنوز میهنی وجود دارد، باید آستینها را بالا بزنیم و هر کدام در حد شعور
و توانائی مان برای نجات ایران به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی، گام برداریم، زیرا
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
امیرحسین لادن
[email protected]