Friday, May 31, 2019

صفحه نخست » تجربە شخصی، به بهانه قتل میترا استاد توسط محمدعلی نجفی، هیوا مسعودی

gozinesh.jpg• سخنی در باب گزینش در ساختار اداری جمهوری اسلامی ایران و فساد، جنایت و اختلاس و... در این ساختار

پرترە اول: من در سال ۱۳۷۹ با رتبە ۸۰ کنکور سراسری وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران در رشته علوم سیاسی شدم و در سال ۱۳۸۳ فارغ التحصیل، بعد از گذراندن دوره سربازی در استانداری کردستان با مخالفت شدید استاندار وقت اسماعیل نجار و رئیس کنونی ستاد بحران و حوادث غیر مترقبه کشور (که خود داستان مفصلی دارد) روبرو شدم و هیچگاه جذب این نهاد نشدم

پرترە دوم: در سال ۱۳۹۰ همراە با جمعی از فعالین مدنی، شاعران ونویسندگان سنندج در منزل زندانی سیاسی محکوم بە اعدام آقای حبیب الله لطیفی کە قرار بود اعدام شود و حکم ایشان شب اجرای اعدام (با تلاشهای فراوان افراد مختلف) معلق شد و اجرا نشد، همگی در فضایی شاد جهت تبریک و تهنیت بە خانوادە ایشان، جمع شده بودیم که مامورین اداره اطلاعات سنندج زحمت کشیدند و همه میهمانان و کلیه اعضای خانواده زندانی را بازداشت کردند و بندە هم از این قاعده مستثنی نبودم و ۲۰ روزی در بازداشتگاە اطلاعات بسر بردیم و سوال و جوابهای فراوان.... که پس از این مدت بعدها متوجه شدم با وساطت یکی از آشناها با استاندار وقت جناب آقای شهبازی، بانی آزادی سریعتر ما شدند.

پرترە سوم: پس از آزادی با قرار وثیقه، جلسه دادگاهی ما پس از سە ماە آغاز شد و بە اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی به دو سال حبس تعلیقی محکوم شدم (جا دارد اینجا یادی کنم از استاد دکتر محمد شریف استاد رشته حقوق در دانشگاه تهران و دو شاگرد ایشان آقایان امیرسالار داوودی کە خود اکنون در زندان بسر میبرد و امیر رئیسیان کە وکالت ما را بی هیچ چشمداشتی و صرفا از منظر دفاع از حقوق انسانها برعهدە گرفتند و با زحمات این دوستان حکمی سنگین تر شامل حالمان نشد.)

پرتره چهارم: استاندار وقت جناب آقای شهبازی همیشه پیگیر حال من بودند و از طریق یکی از آشناها به من پیغام دادند که شایسته نظام نیست که تحصیل کرده دانشگاه معتبر و فرزند کسی که از انسانهای خوشنام کردستان و سنندج هست، جایش در بازداشتگاه باشد پس هیوا مسعودی حتما باید جذب استانداری شود، به ایشان گفتم سلام برسانید بفرمایید من دیگه سوپیشینه دارم و به کار استخدامی و گزینش و... نخواهم خورد، گفتند ایشان گفته در آزمون عمومی و تخصصی استخدامی استانداری شرکت کنم آنجا اگر قبول شدی کار گزینش و... به عهده من.

پرتره پنجم: پس از این پیشنهاد، فکرهایم را کردم و تصمیم گرفتم با این امید که در کاری مشغول بکار شوم هم مرتبط با رشته تحصیلی خودم باشد هم بتوانم با توجه به شناختی که از فضا و اتمسفر محل زندگیم داشتم، بتوانم در آن حوزه مثمر ثمر باشم، توصیه آقای شهبازی را قبول کردم و در آزمون استخدامی استانداری کردستان شرکت کردم و پس از چند ماه تماس گرفته شد که هم در آزمون عمومی و هم در آزمون تخصصی نمره عالی کسب نموده و نفر اول میباشم، پس از چند ماه دیگر تماس گرفتند گفتند مصاحبه علمی و تخصصی هم باید شرکت کنید، آن هم شرکت کردیم و پس از یک ماه تماس گرفتند که در مصاحبه علمی و تخصصی هم نمره عالی کسب نموده و اکنون نوبت مصاحبه گزینش هست، گزینش هم رفتیم و چندین سوال شخصی و دینی، مذهبی و... پرسیدند و جواب دادیم و آمدیم بیرون و بعد از مدتی تماس گرفتند که بیایید این استعلامها را هم برایمان بیاورید، آزمایش خون، اعتیاد، چشم پزشکی، روانپزشکی، شنوایی و...
گفتند دو تا استعلام هست آنها را خودمان (معاونت نیروی انسانی و واحد اداری مالی استانداری) پیگیری میکنیم: استعلام از وزارت دادگستری و وزارت اطلاعات.
مواردی که مربوط به خودم بود پس از چند روز آماده کردم و به دست مسئولین مربوطه رساندم، استعلام وزارت دادگستری هم پس از پانزده روز رونوشتش به آدرس منزل آمد و مرقوم کرده بودند سابقه بازداشت و محکومیت دارد اما سابقه موثر خیر (که این میتواند دستمایه هرگونه تعبیر و تفسیری بشود)

پرتره ششم: این پروسه آنقدر به طول انجامید که انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد دولت روحانی سر کار آمد و کلیه استانداران تغییر کردند و تیم جدید برسر کار آمد و سال ۱۳۹۴ دیگر آقای شهبازی کە من روی حرف ایشان وارد پروسە استخدامی شدم، از استانداری کردستان برکنار و جای خود را بە استانداری دیگر بە اسم عبدالمحمد زاهدی داد.

پرتره هفتم: دیگر هیچ خبری از تماس و وپیگیری از طرف استانداری راجع به پرونده استخدامی من نبود، تا اینکه شبی حدود ساعت ۱۱ با من تماس گرفته شد (کە روی صفحه گوشیم شماره‌ای درج نشد) جواب دادم، گفتند راجع به استعلام استخدامی شما لازم است فردا راس ساعت ۹ ستاد خبری اطلاعات سنندج حضور داشته باشید و چند دقیقه‌ای با شما صحبت خواهیم کرد... ساعت ۹ صبح آنجابودم و اندکی بعد من را فراخواندند.
گفتگو و مصاحبه‌ای که قرار شد چند دقیقه باشد، چند ساعت به طول انجامید و حدود ساعت ۳ بعدازظهر از ستاد خبری اطلاعات سنندج خارج شدم، (حرفهایی که رد و بدل شد، بماند)

پس از مدتی نامه گزینش به دستم رسید که شما شرایط استخدامی را ندارید و نفر ذخیره جایگزین شما میشود اینجا بود که متوجه شدم استعلام وزارت اطلاعات و مصاحبه آن روز کار خودش را کرده و آقای شهبازی هم که نیست.
روندی که در این چند سطر توضیح دادم حدودا دو سال به طول انجامید و این دو سال خودمو اطرافیانم کلا سرکار بودیم...

سوال...

اولین سوالی که در اوایل ذهنم را به خود مشغول کرد این بود که این سیستم استخدامی چرا استعلام اصلی را در همان مرحله اول اجرا نمیکند و چرا فرایندی طویل المدت، فرسایشی و خسته کننده را به مردم تحمیل میکنند و یا اصلا چرا در دفترچه استخدامی قید نمیکنند چه کسی باید شرکت کند و چه کسی نباید شرکت کند و صرفا با چند آپشن کلیشه‌ای در دفترچه‌ها روند اصلی و تاثیر گذار را از چشم مردم پنهان میکنند؟!!! همه اینها باری به هر جهت.
سوال مهم این است که در عصر ارتباطات و جریان آزاد اطلاعات وقتی فساد (در همه زمینه ها) مقامات مسئول، در تمام دنیا طنین انداز شده، از اختلاس (دزدی)‌های میلیاردی گرفته تا تجاوز و فساد اخلاقی و رانت خواری و... از افرادی همچون سعید طوسی گرفته تا اختلاسهای میلیاردی بابک زنجانی، و اختلاس و دزدی میلیاردی از صندوق ذخیره فرهنگیان، فیشهای حقوقی نجومی، خاوری کانادا نشین، سرقت دکل نفتی، پرونده دزدی قرن در پتروشیمی و این مورد اخیر قتل توسط محمد علی نجفی یکی از مسئولین رده بالا که اکثر پستها را تجربه کرده و پرونده‌ها و مواردی که احتمالا هیچگاه رسانه‌ای نخواهند شد و.... آیا نه این است که این مقامات و این اشخاص نتیجه سیستم گزینشی هستند که وقتی جوانی میخواهد مشغول به کاری شود باید هفت خوان و بیست خوان را طی کند و در آخر هم با یک بیلاخ و یا یک اوکی کنترل شده مواجه میشود، آیا به مردم و ناظران حق میدهید این شائبه را داشته باشند که در نظام جمهوری اسلامی ایران افراد دزد، شارلاتان، فاسد مورد تایید هستند و اداره امور را در دست گرفتند و افراد پاک، لایق و متخصص یا بیکارند، یا در فکر خروج از کشور، یا منزوی و افسرده یا بعضا سمتهای دون پایه را در ادارات در دست دارند؟ آیا در این سیستم گزینش، تعمدی در کار است با چنین افراد منتخبی؟!! طرفه آنکه این نوع گزینش فقط شامل استخدامی ادارات نمیشود، وقتی خوب واکاوی کنیم در اکثر حوزه‌ها این نوع انتخاب وجود دارد، اکثر نمایندگان مجلس را بنگرید، هر از چندگاهی دسته جمعی یک آبرو ریزی برپا میکنند از صف سلفی گرفتن با فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گرفته تا اخبار موثق و درز کرده راجع به رشوه خواری و خرید و فروش وقت سخنرانی، خرید و فروش امضای استیضاح و... (نکته ملودرام ماجرا آنجاست که آقای جنتی رئیس شورای نگهبان از رفتار نمایندگان ابراز تاسف میکند و یادش رفته این همان مجلسی است که با نظارت استصوابی نهاد تحت امر ایشان انتخاب شده است)
رفتارهای لمپن مابانه و شارلاتان منشانه و نحوه برخورد قیم مابانه مسئولین با مردم در جای جای ساختار اجرایی و حاکمیتی کشور دیده میشود.
نقل است که گویا یکی از درباریان و مشاوران آقا محمدخان قاجار به پادشاه توصیه مملکت داری را اینگونه بیان میکند: "اگر میخواهی پایه‌های حاکمیت مستحکمی داشته باشی، کارهای بزرگ را به افراد کوچک و کارهای کوچک را به افراد بزرگ واگذار کن"... صحت و سقم این سخن به صورت مستند و تاریخ مکتوب موجود نیست اما مصداق بارز اینگونه حکمرانی را میتوان به وضوح در ایران کنونی دید و به تبع آن سقوط اخلاقی جامعه، جرم و جنایت، بحران هویت اجتماعی، از خودبیگانگی، اتمیزه شدن اجتماع، آمار بالای اعتیاد، عصبانی شدن و غمگین شدن اجتماع و بسیاری المانهای منفی دیگر در جامعه کنونی ایران هویداست و در همه شاخصها و آمارهای منفی در رده‌های بالای جهانی قرار داریم.

فارغ از همه بحثها، وقتی نتیجه نهایی به دستم رسید هم ناراحت شدم هم خوشحال.

ناراحت و متاسف شدم...
چون تصورم این بود که شغل آزادی که به آن مشغول بودم زیاد با روحیات و تحصیلاتم سازگار نبود و خدمت جمعی در آن نبود و امیدوار بودم بتوانم در شغل مرتبط با تحصیلاتم درسرزمین وشهر خودم سنندج بیشتر مثمرثمر و مفید واقع شوم، اما به صورت واقع و عینی دیدم همچون سابق کسانی برای جوانان و آیندگان این سرزمین تصمیم میگیرند که اصولا هیچ خوانش و درک اساسی و اجتماعی از شرایط و فضای این مناطق ندارند و اصلا اهل، زاده و بزرگ شده این مناطق نیستند وهیچ آشنایی با خلقیات و روحیات مردم این دیار ندارند و اینجا شده‌اند دایه مهربانتر از مادر، مطمئنم اگر در شهر خود و سرزمین خود مشغول به هر کاری بودند بسیار موفق تر و مفید تر عمل میکردند، هرچه فکر میکنم اگر روزی اختیار کاری را به من بدهند که بروم مثلا در سمنان یا شمال کشور یا هرجای دیگر ایران غیر از مکان خودم سمتی را برعهده بگیرم که در آن سرنوشت جوانان و یا تصمیماتی که به آن سرزمین تعلق دارد در دست من گذارده شود، نه میتوانم انجام بدهم، نە صلاحیت چنین کاری را دارم و نه اساسا قبول خواهم کرد، چون مطمئنم انسانهای بسیار فرهیخته، دلسوز و آگاهی نسبت به دیار خود دارند که بازدهی چندین برابر خواهند داشت پس لزومی نخواهم دید چنین جفایی در حق مردمان دیاری دیگری انجام دهم و همیشه با وجدانم درگیر باشم، اما واقعا این افراد در خلوت خود چگونه شغل و مسئولیت خود را توجیه میکنند و بدون هیچ عذاب وجدانی به زندگی ادامه میدهند که خود علت وضع موجودند؟! که با هر شاخصه‌ای در هر کانتکست و پارادایمی آن را مرور میکنی به نتایج تامل برانگیز و تاسف باری خواهی رسید که در متن فوق گوشه‌ای کوچک را اشاره نمودم،
و اگر هم نقد و اعتراضی داشته باشی با تمامی اهرمها و غول رسانه‌ای خود با کلمات فریب دهنده و دهن پرکنی همچون "تشویش اذهان عمومی"، " اقدام علیه امنیت ملی" و مثالها و مصداقهای پوپولیستی (عوامفریبانه) از کشورهای عراق، سوریه، افغانستان و... کاملا خلع سلاحت میکنند، اما در این هجمه و بلبشو، هیچگاه مثال جوامع نقاد، پویا و سرزنده را تا جایی که میتوانند نمیگذارند برای توده مردم تجزیه و تحلیل شود. و عقلشان به این نمیرسد یا نمیخواهند عقلشان برسد که کشورهای جنگ زده خاورمیانه، وضعیت فعلیشان نتیجه چنین رویکردهایی بود که اکنون به اینجا رسیده‌اند.
امنیت و سکوت گورستانی که امنیت روحی، روانی فرد فرد جامعه حتی تصمیم گیرندگان محترم را مخدوش کرده است نتایج زیانبار و ویران کننده‌ای به دنبال خواهد داشت.

و اما خوشحال شدم...
خوشحال و مفتخر شدم که منتخب گزینشی نیستم که در آن فاسدان، دزدان، کودنها، شارلاتان‌ها و لمپن هایی همچون احمدی نژادها، بابک زنجانی‌ها، خاوری‌ها، رحیمی‌ها، روئسای جمهور بی برنامه و بی شهامت و مدیران صاحب فیشهای حقوقی آنچنانی وَوَوَوَوَ.... که همگی محصول همین نظام استخدامی و گزینشی هستند و سربرآوردند،... با احترام به تعداد اندک افراد شریفی که به ندرت در ادارات و نهادهای دولتی دیده‌ام که دارای وجدان کاری هستند که آن هم در بخشهای دون پایه به کار گمارده شده‌اند و نه تصمیم گیر و تصمیم ساز.

با امید به اینکه نگارش چنین متن و متنهای انتقادی از این دست به جای آنکه با دید امنیتی و خشم به آن نگریسته شود، موجب تلنگر و به فکر فرو رفتن هم قشر تصمیم گیر و هم اقشار مختلف جامعه و به تبع آن تغییر رویکرد در همه اشکالات مربوطه و رسیدن به خودآگاهی بیشتر از جانب همه اقشار جامعه شود.

با احترام

هیوا مسعودی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy