خلاصه مقاله موسویان در مجله دانشگاه آمریکایی قاهره Cairo Review
تاکنون مدلی عملی و کارآمد برای حل بحرانهای منطقه خاورمیانه و اعاده صلح پایدار ارائه نشده است. بحرانهای خاورمیانه فرمها و ابعاد مختلف دارند، از تجاوز صدام به ایران و کویت و تجاوز آمریکا به عراق گرفته تا ظهور گروههای تروریستی داعش و القاعده. وجود بحرانهای متعدد، خاورمیانه را دربدترین وضعیت بحرانی هفتاد سال گذشته قرار داده است.
نظامها و سازمانهای عربی همچون اتحادیه عرب و شورای همکاریهای خلیج فارس درحل بحرانها شکست خورده اند. بعد از این هم اولا: تازمانیکه همکاری جمعی بین همه قدرتهای منطقه ای وجود نداشته باشد، بحرانها قابل حل نخواهند بود.ثانیا عملکرد قدرتهای منطقه ای نیز نباید در جهت عکس یکدیگر باشد. درحالی که یک قدرت منطقه ای مثل ایران با تمام ظرفیت برای نابودی گروههای تروریستی همچون داعش مبارزه میکند، قدرت دیگر منطقه ای همچون عربستان از نظر مالی و تسلیحاتی گروههای مذکور را مورد حمایت قرار داده است. تا زمانیکه این تضاد ادامه داشته باشد، بحرانها قابل مدیریت نخواهند بود.
نقش ایران در خاورمیانه بعد از انقلاب 1979
بعد از وقوع انقلاب اسلامی سال 1979، ایران به عنوان قدرتی مستقل از ابرقدرتهای شرق و غرب، درمنطقه ظهوریافت. تاریخ روابط آمریکا باایران قبل از انقلاب همچون کودتا علیه حکومت مصدق وسلطه کامل در دوران شاه، زمینه ساز منازعات آمریکا ومتحدین منطقه ای آمریکا با ایران بعد از انقلاب شد. سیاست آمریکا بعد از انقلاب همچون پشتیبانی از تجاوز صدام به خاک ایران، حمایت از کاربرد سلاحهای کشتار جمعی و چهل سال تلاش برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، نیز این منازعات را عملیاتی کرد.
با وجود همه بدیهای کشورهای عربی به ایران، زمانیکه صدام درسال 1990به کویت تجاوز کرد، ایران درکنار کویت علیه تجاوز صدام ایستاد. درنیمه دهه 90 نیز مرحوم رفسنجانی به اینجانب ماموریت داد تا با ولیعهد وقت عربستان برای بهبود روابط مذاکره کنم. این مذاکرات محرمانه موجب توافقات مهم و بهبود روابط از نیمه دهه 90 شد وتا حدود دهسال روابط حسنه بین دوکشور درچهارچوت توافقات مذکورادامه یافت. زمانی که روحانی رئیس جمهور شد، سیاستش براین بود که بحران هسته ای را از طریق دیپلماسی با قدرتهای جهانی حل نموده و روابط را با کشورهای عربی همسایه بویژه عربستان را بهبود بخشد که عربستان با اعدام شیخ نمیر و متعاقبا حمله عوامل خودسربه سفارت عربستان در تهران، این تلاش ناکام ماند.
درعین حال ایران، در مورد آمریکا هم بارها حسن نیت بخرج داد درحالیکه همواره آمریکاییها بدعهدی کردند. کمک دولت هاشمی رفسنجانی به آزادی گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان، همکاری دولت آقای خاتمی با آمریکا در جنگ علیه تروریسم وسلطه طالبان بر افغانستان، همکاری نیروهای عراقی متحد ایران با آمریکا بعد از سقوط صدام در دوران خاتمی و همکاری دولت روحانی درحل بحران هسته ای و حصول برجام، چهار نمونه آشکار حسن نیت های ایران و بدعهدی های آمریکاست.
عربستان نیز از ابتدای مذاکرات هسته ای ایران و قدرتهای جهانی درمسیر حل مسالمت آمیزآن، کارشکنی کرد زیرا خواهان استمرار فشارها و تحریمهای علیه ایران بود.ریاض بجای تعامل و همکاری با ایران درمنطقه، همیشه مسیر تقابل را طی کرده و شکست خورده است. ضمن اینکه خطاهایی همچون گروگان گرفتن حریری نخست وزیر لبنان، حمله به یمن و مثله گردن جمال خاشقی، "ساخت عربستان" بود و ربطی هم به ایران نداشت.
مدل حل بحران در خاورمیانه
ارائه اصول و مدلی عمومی برای حل بحرانهای خاورمیانه ضروری است. این مدل میتواند براساس اصول ذیل باشد:
1-درک مشترک از اصول کلی نتیجه معامله نهایی (آخر خط).
درموضوع هسته ای ایران هم چنین شد. ایران و قدرتهای جهانی ابتدا توانستند درمورد کلیات نتیجه نهایی معامله توافق کنند که عبارت بود از:
الف: تامین حقوق هسته ای شامل غنی سازی و آب سنگین و رفع تحریمها برای ایران
ب:درمقابل تعهدعدم ساخت بمب هسته ای توسط ایران.
2- توقف رقابتهای منطقه ای مخرب و متضاد قدرتهای منطقه ای و جهانی دردوره مذاکرات.
عملکرد متضاد قدرتهای جهانی بویژه آمریکا و روسیه و قدرتهای منطقه ای بویژه ترکیه و عربستان و ایران، مسیر صلح رابه بن بست می کشاند.
3-تضمین تمامیت ارضی کشورهای درگیر بحران.
برخی اصرار دارند که تجزیه تنها راه حل برخی از بحرانها مثل بحران سوریه است. درحالیکه مسیر تجزیه صرفا باعث توسعه بحران ها خواهد شد.
4- اداره کشور براساس خواست اکثریت همراه با تامین نقش و جایگاه اقلیت ها در اداره کشور بحران زده.
این مهم باید از طریق انتخاباتی آزاد بانظارت سازمان ملل تامین شود تا خواست عمومی ملتهای بحران زده درمورد قانون اساسی و حکام جدید با تضمین حقوق اقلیتها تحقق یابد.
5- همکاری مشترک قدرتهای منطقه ای با هماهنگی و نظارت پنج قدرت عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل.
6- سرمایه گذاری وکمک های وسیع اقتصادی جهانی جهت تامین نیازهای بشردوستانه ونیز بازسازی کشور بحران زده مشابه طرح مارشال برای بازسازی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم.
7- خروجی نتیجه برد-برد و آبرومندانه برای طرفهای درگیر بعنوان نتیجه نهایی.
نتیجه نهایی باید برد-برد و آبرومندانه برای طرفهای درگیر باشد چون بازی با حاصل جمع صفر وباخت یک طرف مخل صلح پایدار خواهد بود.
این اصول میتوانست صلحی پایدار برای افغانستان بعد توافقات کنفرانس سال 2001 در شهر بن آلمان دربرداشته باشد. متاسفانه زیاده خواهی های آمریکا باتلاش در سلطه بلامنازع ، نادیده انگاشتن منافع سایر قدرتهای منطقه ای و جهانی و نیز تلاش برای حذف کامل برخی از بازیگران اصلی صحنه افغانستان بویژه ایران، موجب شد که بحران افغانستان ادامه یافته و طرح صلح کنفرانس بن هم به شکست منتهی شود.
این اصول همچنان میتوانست صلح و ثبات پایدار درعراق بعد از صدام رارقم زند لاکن متاسفانه حمایت برخی از قدرتهای منطقه ای و جهانی از تروریسم تکفیری در عراق، اشتباه آمریکا در مورد اضمحلال کامل ساختارهای نظامی و امنیتی عراق بعد از صدام و نیز اتحاد مخفی اسرائیل و عربستان برای تجزیه کردستان عراق، موجب نابسامانیهای امروز در عراق گردید.
درمورد خلیج فارس هم راه حل آخر چیزی بجز ایجاد یک "سیستم همکاری و امنیت جمعی در خلیج فارس" نیست. حضور ایران و عراق و عربستان و سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای شکل دادن چنین سیستمی نیز ممکن نخواهد بود مگر اینکه پنج قدرت جهانی عضودائم شورای امنیت سازمان ملل تلاش مشترک و همکاری فعال داشته باشند.
حرف آخر اینکه بحرانهای جاری در منطقه بحدی گسترش یافته که هیچ قدرت جهانی و یا منطقه ای به تنهایی قادر به حل و فصل آنها نیست. ما به یک مدلی برای حل و فصل بحرانها نیاز داریم که برای طرفهای درگیر آبرومندانه باشد، تبعیض آمیز نباشد و باحضور و همکاری مشترک همه قدرتهای تاثیر گذار منطقه ای و جهانی باشد.