Saturday, Jun 1, 2019

صفحه نخست » از موجودات خوفناک و رعب انگیزی که ما شده ایم...؛ ف. م. سخن

562A95C8-0D81-4364-9767-21F9C6AE5DC0.jpegخودم را هم با موجودات خوفناکی که جمهوری اسلامی از مردم درست کرده است جمع بستم، تا اطلاق این صفت به کسی بر نخورد، اما واقعیت این است که در تمام عمر سعی کرده ام، نه تنها خوفناک نباشم، بلکه انسانی با رافت بمانم.

حکومت هایی که بر کشورها فرمانروایی می کنند می توانند انسان را به اوج انسانیت برسانند یا به قعر بهیمیت بکشانند. در ج.ا. ظاهرا کار ما به قعر بهیمیت کشیده شده است.

گهگاه که به تابلوی سالوادور دالی وار کشیده شده از ج.ا. نگاه می کنم، دچار نوعی وحشت مالیخولیایی می شوم. آیا واقعا این ما هستیم که در این تابلو می بینم؟ انسان هایی که از انسانیت مان فقط یک ظاهر انسانی باقی مانده و بقیه ی چیزهایی را که لازمه ی انسان بودن و انسان ماندن است از دست داده ایم؟!

دیشب با اندوه بسیار و وحشتی لرزاننده به بستر رفتم. راستش را بگویم از زنده بودن خودم راضی نیستم و هیچ لذتی از نفس کشیدن بر سطح این کره ی آشوب زده نمی برم.

ممکن است بپرسید چه شده که «سخن» همیشه خندان و همیشه امیدوار، این گونه غمزده و امید از دست داده شده است.

ماجرای محمد علی نجفی و میترا استاد جنبه هایی داشت و دارد که تا عمق وجود من اثر گذاشته است.

در این چند روز دیدم و در بسیاری جاها خواندم که کسی که به دست نجفی، رسما و علنا و عمدا به قتل رسیده جای قاتل را گرفته و به جای دل سوزاندن برای او، برای نجفی دل سوزانده می شود.

در این چند روز، چند نفر داستان پرداز «مانیپولیتور کار»، سخن از «پرستو»های امنیتی و هتل اسپیناس به میان آوردند تا ماجرای قتل یک انسان را از نظر سیاسی به نفع خود کنند بی آن که گفته شود، در این میان، دختری جوان، به دست یک انسان نامتعادل و مشکل دار، در روز روشن و در نهایت خونسردی کشته شده است.

در این چند روز با خروارها استدلال و داستان سرایی های موهن رو به رو بودم. این که نجفی شاگرد اول بوده، دانشجوی ام آی تی دیده بوده، آدمی معقول و متین بوده... و این که میترا استاد موجودی خبیث و نفوذی بوده، پرستو و مامور بوده، خواهان رسوایی نجفی بوده...

تو گویی شاگرد اول بودن و دانشجوی -نیمه کاره رها کرده ی- ام آی تی بودن دلیلی است برای قاتل نبودن یا قاتل موجه بودن!

در این مدت حتی یک مدرک دال بر پرستو بودن میترا ارائه نشده است. حتی گفته نشده است که نجفی چه مورد وحشتناکی را در طول زندگی اش پنهان کرده که افشایش، حق کشتن یک انسان را به او بدهد.

آن چه ما در گفت و گوی میترا با روزنامه ی فرهیختگان در سال ۹۷ می خوانیم، حکایت از عشق مردی سالخورده و دختری جوان و دنبال اسم و شهرت و احتمالا ثروت دارد.

عکس هایی که از نجفی در آغوش میترا می بینیم حکایت از از خود بیخود شدگی پیرمردی در آغوش زنی جوان و خوش آب و رنگ دارد.

گیریم که میترا «پرستو» بوده؛ آن عکس های جوانانه و عاشقانه ی نجفی در آغوش میترا را هم ماموران امنیتی سناریوی اش را نوشته و اجرایی کرده اند؟ آخر بلاهت ربط دهندگان عشق پیرانه سر به مسائل امنیتی تا چه حد؟ و بد تر و نکوهیده تر از آن، در نظر گرفتن این که یک نفر یک نفر دیگر را با خونسردی به قتل رسانده و خون اش را بر زمین ریخته است...

نه. باور کردنی نیست این همه افکار بیمار و این همه اذهان توجیه گر قتل.

دستکم می رفتید با والدین و آشنایان میترا استاد هم صحبت می کردید و حرف های آن ها را هم نشر می دادید و عکس های کودکی این دختر و مدارسی که در آن ها تحت مدیریت عالی نجفی درس خوانده و آرزوهای جوانانه ی او را هم ثبت می کردید تا دستکم بتوانیم بگوییم شما هم یک طرفه به قاضی نرفته و راضی بر نگشته اید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy