اینکه خامنهای میگفت "نه جنگ میکنیم نه مذاکره"، بخش نخست آن خوب بود با این افزوده که "آقا" فهمیده بود که این بار شوخیای در میان نیست و نمیشود مثل همیشه با قایقهای تند رو در خلیج فارس قدرت نمایی و بندبازی کرد و دست به تحریکهای دیگر زد زیرا با نیرویی خُرد کننده روبروست که میزند و همه چیز را نابود میکند از آن میان بارگاهِ مقامِ مقدس را.
ولی بخش دوم گفتهاش یک دروغ و ریا کاری آخوندی بود و همچنان هست. پشت این گفته جمله دیگری نهفته بود از این قرار: مذاکره میکنیم ولی پنهان و به این شرط که گونهای اعلام شود که ما خوار و خفیف نشویم. این درخواست گویا مورد پذیرش آمریکا قرار گرفته است.
سخنان پمپئو نشانی از یک زد و بند پنهان
اکنون شاید روشن تر شود که قتلی که رُخ داد و هیاهوی زیادی که پیرامون آن براه انداختند با آن فیلمهای حقیقتن (حقیقتا") مضحک وشگفت آور، در حقیقت برای سرگرم کردن مردم و پیش بردن زد و بندهای پشت پرده بود. در این حکومت که جان انسانها ارزشی ندارد. زن جوانی قربانی شود (حال هر انگیزه و ماجرایی که پشت آن ساخته و پرداخته کرده باشند) چه اهمیتی دارد!
سخنان تازه پمپئو برای مذاکره بدون پیش شرط که تنها با تماسهای پشت پرده برای آبروی نظام در هم پاشیده اسلامی در جهان و در میان اندک هوادارانش به این شکل اعلام شده است، یکبار دیگر نشان داد که همه رفتارهای بازیگران حکومت از آن میان ظریف که چون ملخی پی در پی و نا آرام از این کشور به آن کشور پرید و شاید بتوان به زبان روشن تر گفت که از سوی" آقا" در بدر بدنبال یافتن میانجی و رد و بدل کردن پیام وسیله کشورهای گوناگون با آمریکا بود، بر پنهان کاری استوار است. من تردید ندارم که آمریکا از برخی از شرطهایش دست بر نخواهد داشت از آن میان عدم دخالت در امر کشورهای دیگر در منطقه، پایان دادن به نفرت پراکنی، آتش افروزی و جنگهای نیابتی در منطقه، عدم پشتیبانی از گروههای تروریستی از آن میان زائدههای اسلامیِ آدمکشی که در منطقه بوجود آورده است، دست برداشتن از تولید موشکهای بالستیک و تولید بمب و تهدید اسراییل.
گفت و گوهای شفاف، بستن راه بر ریاکاری
آمریکاییها بدانند که پافشاری حکومت اسلامی بر گفت و گوهای پنهان به سود آنها و مردم ایران نخواهد بود. من به عنوان یک ایرانی کم شدن خطر جنگ را به فال نیک گرفته و امیدوارم آمریکاییها به شکلی شفاف گفت و گوها را دنبال کرده و اجازه ندهند حکومت ایران چون گذشته، بادروغ پردازی در باره اصل گفت و گوها، با دادن تفسیرهای گوناگون و نادرست از نشستها و توافقهای احتمالی در میان مردم ایران سردرگمی ایجاد نموده تا بتواند چون همیشهِ عمرِ نکبت بارِ خود، همه چیز را از چشم و گوش مردم ایران پنهان نگاه دارد.
پذیرش مذاکره، شکست خامنهای
اگر مذاکره شود، به روال گذشته، با اجازهِ پنهان مقام معظم است پس از آن ولی اگر به تنگنایی برخورد شود، او خواهد گفت: من موافق مذاکره نبودم، آمدنداصرار کردند، گفتم باشد بروید مذاکره کنید ولی من اعتماد ندارم.
بار نخست که نیست!
این نخستین بار پذیرش شکست همراه با هیاهو و ریا کاری نیست. اولیاش آن "جام زهر" مشهور شکست در جنگی ویرانگر بود که با بی شرمی شد پیروزی؛ دومیاش پس از تحریمهای شکننده و تسلیم با شرکت در نشستهای پُر حاشیهای بود که پایانش برجام بود و شد "نرمش قهرمانانه" و اکنون سومین شکستی که در راه است و میشود " چرخش زبونانه! "
البته رهبر مقدس دیگر در زمینه این معلق زدنها پوست کلفت شده است و با خود میگوید: آبرو که رفت همچون آبی است که از سر بگذرد، چه یک وجب و چه ده وجب!
۱۲ خواسته آمریکا از ایران:
۱ ـ ارائه گزارش کامل ابعاد نظامی برنامه هستهای سابق به آژانس بین المللی انرژی اتمی و کنار گذاشتن هرگونه تلاشی در این زمینه برای همیشه و به شکلی قابل راستی آزمایی.
۲ ـ توقف غنی سازی اورانیوم و خودداری همیشگی از پردازش پلوتونیوم از جمله تعطیل رآکتور آب سنگین اراک.
۳ ـ اجازه دسترسی کامل و بدون قید و شرط آژانس انرژی اتمی به تمامی سایتها در سراسر ایران.
۴ ـ خاتمه برنامه موشکهای بالستیک و توقف پرتاب یا فعالیت روی سیستمهای موشکی با قابلیت اتمی.
۵ ـ آزادی تمامی شهروندان آمریکایی و شهروندان کشورهای متحد و شریک ایالات متحده از زندان.
۶ ـ دست برداشتن از حمایت از گروههای "تروریستی" از جمله حزب الله، حماس و جهاد اسلامی.
۷ ـ احترام به حق حاکمیت دولت عراق و امکان خلع سلاح و انحلال گروههای شبه نظامیان شیعه و پیوستن آنان به ارتش عراق.
۸ ـ توقف حمایت نظامی از شورشیان حوثی و تلاش برای حل مسالمت آمیز بحران یمن از راههای سیاسی.
۹ ـ خارج کردن تمامی نیروهای تحت فرماندهی ایران از تمامی خاک سوریه.
۱۰ ـ پایان حمایت از طالبان و سایر "تروریست ها" در افغانستان و کل منطقه و دست برداشتن از پناه دادن به رهبران ارشد شبکه القاعده.
۱۱ ـ پایان دادن به حمایت نیروی قدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از شرکای "تروریست" و "تندرو" آن در سراسر جهان.
۱۲ ـ دست برداشتن از رفتار تهدیدآمیز علیه همسایگان که بسیاری از آنان متحدان آمریکا هستند، از جمله دست برداشتن از تهدید به نابود کردن اسرائیل و شلیک موشک به عربستان سعودی و امارات متحده عربی و توقف تهدید علیه کشتیرانی بین المللی و حملات ویرانگر سایبری.
***
آیا آمریکا از این شرطها، که از دید من همه درست است، میتواند دست بردارد؟ ایا این سخن درستی نیست که ایرانی نباید به بیگانه تکیه کند؟ آیا اگر فردا آمریکا در برابر امتیازهایی، از برخی شرطها دست بر داشت و به سازشی بدون اهمیت به وضع سرکوب ازادیها در ایران دست یافت، یک بار دیگر ثابت نمیشود که بیگانگان تنها در اندیشه سود و بهره خود هستند؟ آیا مردم ایران در وضعیت کنونی که حکومت در تنگنای مرگ گرفتار شده است، نباید از آن بهره برده و با گردهمآییهای میلیونی در همه شهرها و روستاها، تکلیف خود را با این حکومت ضد ایرانی روشن کنند؟ گاه شنیده میشود هم میهنانی میگویند "کاش بیایند بمباران کنند! " و زمانی که پرسیده میشود که خود شما هم از بین میروید میگویند چه بهتر، از این زندگی پر رنج آسوده میشویم. اگر چنین است آیا بهتر نیست که یکبار اراده کرده و خود برای رسیدن به آزادی و ساختن سرنوشتی بهتر برای فرزندان خود و آینده ایران، گامی به پیش گذارد؟ هیچ نیازی به خشونت و کاربرد اسلحه نیست. وجود مسالمت آمیز ولی هُشیارانه وبرنامه ریزی شده میلیونها تن معترض در خیابانهای شهرها و روستاهای ایران، خود بزرگترین سلاح در دست مردم است. اگر حکومت تن به یک همه پرسی تعیین تکلیف زیر کنترل سازمان ملل میداد، ساده ترین، مسالمت آمیز ترین و بهترین راه بود ولی چه سود که شیرینی قدرت و مکنت باد آورده راه بر نیرویِ خردِ رهبرِ خودخوانده، سردارانِ آدمکش و دیگر وابستگانِ رانت خوار حکومت بسته است.
مردم تا به کی میخواهند این حکومت ننگین که رفاه، آزادی و شادی را از آنها گرفته است و آنان را چنین گرفتار تهیه لقمهای نان کرده است، تحمل کنند؟ جوانان ایرانی، که بیشترین میزان بیکاری در میان آنها است، به هر شکلی میتوانند گونهای سازماندهی به وجود بیاورند تا مردم در روز مشخصی برای به دست گرفتن سرنوشت خود به خیابانها بیایند. تاریخ همیشه چنین فرصت هایی برای رهایی مردمانِ دربندِ حکومتهای خودکامه و مستبد به وحود نمیآورد.
عجز طرفداران جمهوری اسلامی از «تحلیل»