رجوی باید مورد مطالعه قرار گیرد/ رجوی خودش را قویترین جریان ضدآمریکا میدانست/ اعضای سازمان حق ندارند بپرسند رجوی مرده است یا زنده؟/ شاید بیماری جنسی دلیل مرگ رجوی باشد/ سازمان اعضایش را به روبات تبدیل میکند/ مسعود رجوی شیطانیترین موجود انساننما بود/ سازمان روح عضوها را میکشد
اعتمادآنلاین | سعید شمس- تایید خبر مرگ مسعود رجوی، رهبر گروهک تروریستی منافقین به عنوان یکی از چهرههای مرموز و خطرناک تاریخ انقلاب بهانه گفتوگوی اعتمادآنلاین با عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است. سلیمی نمین تاکید میکند که بارزههای شخصیتی رجوی باید مورد مطالعه قرار گیرد تا از تکرار چنین پدیدههایی جلوگیری شود.
رجوی اراده انسانها را در هم شکست
*مرموز بودن رجوی ریشه در چه دلیل یا دلیلهایی داشت؟
در واقع رجوی از جهات مختلف قابل بررسی است. از جهت اعتقاد به دموکراسی، از جهت توجه نشان دادن به مردم و از جهت شکستن همه باورها؛ اینها مسائلی است که حتماً باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنهایی که قبل از انقلاب را درک کردهاند، رجوی را در اوج ادعاهایی میبینند که یک انسان متعالی میتواند از آنها برخوردار باشد.
به لحاظ دشمنشناسی خودش را قویترین جریان ضدآمریکا میدانست و از جهت دموکراسی ادعای پایبندی به حقوق ملت داشت و همچنین از جهت حکومتداری خود را در قله میدید.
*چه شد با وجود چنین ادعاهایی رویکرد کاملاً سوالبرانگیزی را در دستور کار خود قرار دادند؟
قدرتطلبی محض چهرهای غیرقابل باور از آنها ساخت که این باید برای همه درس عبرت باشد. مسعود رجوی شیطانیترین موجودی بود که جلد انساننما داشت. یعنی او تشکیلاتی آهنیای ایجاد کرد که اراده انسانها را در هم شکست و آنها را به یک روبات تبدیل ساخت. شاید برای جوانان الان خیلی عجیب باشد که فردی عضو سازمان باشد و جرات نداشته باشد بپرسد رجویای که بت سازمان است کجاست و اصلاً زنده است یا مرده؟
حتی زمانی که مسئول دستگاه اطلاعات سازمان عربستان رجوی را مرحوم میخواند، کسی نمیتواند به خودش اجازه دهد که از زنده بودن یا مرده بودن رجوی سوال کند، چه برسد به اینکه چرا اطلاعات یک فرد عربستانی بیشتر از ماست؛ این نشان میدهد تشکیلات مجاهدین تشکیلاتی عجیب و غریب است که اعضایش حق انتخاب، به جای خود، حتی حق سوال درباره زنده بودن یا مرده بودن رئیسشان را ندارند.
رجوی بیمار جنسی بود
به طوری که وقتی آقای هادی شمس حائری، یکی اعضای سازمان، ایرادی جزئی به یکی از تصمیمها میگیرد، 10 سال زندانی میشود. رجوی همچنین به بیماری جنسی مبتلا بود و احتمالش زیاد است که علت مرگش هم همین باشد.
او به دلیل نگاه مشمئزکنندهای که به زنان داشت، همه اعضای شورای مرکزی سازمان را از بین زنان انتخاب میکرد که در خاطرات بعضی از آنها آمده است به ما اطلاع میدادند که مثلاً امشب باید خود را در اختیار رجوی قرار دهیم. طبیعتاً جنون جنسی چند سال ادامه مییابد و بعدها فرد را به انواع و اقسام بیماریها مبتلا میکند.
*برخوردهایی که با اعضای سازمان میشد هم حاوی نکتههای قابل تاملی است. مثل ممنوعیت ازدواج!
یکی از شیطانیترین ویژگیهای رجوی این بود که شخصیت و روح انسانها را خرد میکرد. حتی فرزندان اعضا را به اروپا میفرستادند تا هر آنچه علقه بین زن و مردم یا پدر و مادر با فرزند وجود دارد از بین ببرند. حتی همسران انگشتر یا شالگردنی را هم که به یکدیگر هدیه داده بودند به سازمان تحویل میدادند. شرح این شرایط نشان میدهد رجوی باید به عنوان پروژه بسیار سنگین مورد مطالعه قرار گیرد تا معلوم شود انسانها برای رسیدن به قدرت تا چه حد میتوانند کثیف باشند.
رجوی تبحر خاصی فقط در شعار دادن داشت
*میتوان گفت سازمان مجاهدین پدیدهای پیچیده بود؟
حتماً. آنها رفتند و با صدامی که به ایران حملهور شده بود دست در دست شدند و همچنین انسانهای زیادی را ترور فیزیکی و یا ترور شخصیتی کردند تا بتوانند به هدف شوم خود برسند. اعضای سازمان در درونشان همه چیز را از دست داده بودند و با اینکه خائنانهترین رفتارها را علیه ایران و ایرانی انجام میدادند، حسشان تحریک نمیشد.
مسعود رجوی همچنین تبحر خاصی در شعار دادن داشت. اما وقتی قدرت ایجاد تشکیلات آهنین را پیدا کرد، معلوم شد چه فلاکتی برای اعضای خود به وجود آورده است. حتی آنها را در اختیار استخبارات عراق قرار میداد که مورد تجاوز قرار بگیرند تا با شخصیتی کاملاً درهمریخته در سازمان فعالیت کنند. البته رجوی علاوه بر ترورها، انسانهای دیگری را با شیوههای شیطانی نابود کرد.
بنابراین رجوی هم باید پاسخگوی جنایاتی نظیر ترور مردم عادی می شد و هم پاسخگوی نیروهایی که آنها را به انسانهایی پوچ تبدیل کرد که از هر تروری حتماً بدتر است.
رجوی اصلاً کاریزما نداشت
*مسعود رجوی کاریزما داشت؟
اصلاً و ابداً. در کتاب خاطرات آقای لطفالله میثمی آمده است در انتخابات داخلی زندان که برای مشخص شدن رئیس سازمان برگزار شده بود، فقط خودش به خودش رای داده بود و از آن روز به بعد تصمیم گرفت در فعالیتهایش پدیدهای به نام انتخابات را اصلاً نیاورد. انسانی که کاریزما دارد دلیلی ندارد به شیوههای شیطانی تن بدهد تا بتواند هدفهایی را که برای خودش ترسیم کرده محقق کند.
او فردی خودخواه بود. جالب است که با چنین رفتارهایی و در شرایطی که حقوق مردم که هیچ، حقوق اعضای شورای مرکزی خودشان را هیچوپوچ میپنداشتند، خود را نسبت به امام(ره) برای حکومتداری محققتر میدیدند.
تجربه رجوی نشان میدهد تشکیلات حزبی حق اسیر کردن انسانها را ندارد.