همینطور که در این اواخر رئیس جمهور ایالات متحده اعلام کردند، اقتصاد ایران در حال فروپاشی است و به زودی وضع موجود وخیم تر خواهم شد. کشور ما تحت حکمرانی چهل ساله جمهوری رژیم اسلامی دچار بحرانهای بسیاری شده که از مهترین آنها میتوان به بحران اقتصاد، سیاست، محیط زیست، فرهنگ و اجتماع اشاره کرد. امـا تـاکنون مشکلات سـاخـتاری سیستم اقـتصادی کشور، بـه دلیل سـرشـاری و فراوانی درآمـدھـای نفتی، خـود را تـا بـه این حـد نشان نداده بـود. این درآمـد بـه عـنوان یک منبع درآمد بی زحمت، مـانـع از درک جـدی و واقعی این مشکلات، ھـم از جـانـب توده مردم و ھـم از طـرف حـاکمیت شده بود. ولی در چند سال اخیر و بخصوص بعد از خروج ایالت متحده از برجام و اعمال سخترین تحریمهای تاریخ به گفته مشاوران آقای ترامپ و در نتیجه آن کاھـش شـدید درآمـدھـای نفتی، این مشکلات واضــح تــر و عینی تـر شـدنـد تـا جـایی که امــروزه بـه طـور کامـل عـریان و بــاعـث اعـتراضـات گســترده مـردمی شـدهانـد. از طـرفی دیگر جـمھوری اسـلامی بـه دلیل ضعف ذاتی خود در مدیریت و فـقدان اراده بـرای بـرطـرف کردن این مشکلات، فـقط دسـت بـه کتمان آنھا و سـرکوب مـردم معترض زده است. حـال این سـؤال اسـاسی مـطرح میشـود که در آیندهای نه چندان دور چه روی خواھد داد؟
میلیونها ایرانی در حال رفتن به زیر خط فقر یا خط فقر مطلق هستند. وضعیت اقتصادی به زودی یک بحران اجتماعی تمام عیار ایجاد خواهد کرد. باید آماده باشیم. اقتصاد ایران از هم پاشیده است. با قطع یا اشکال در فروش نفت، رژیم حتی قادر به تامن آرد برای نانواییها نخواهد بود. قحطی و شورش از عواقب چنین شرایطی است. باید پیش بینی کرد و آماده بود. نخستین عواقب فروپاشی اقتصادی به صورت تعطیلی گستردهی کارگاههای تولیدی خود را نشان داد. این امر میلیونها بیکار جدید را بدون هیچ پشتوانهی مالی به خیابانها ریخت. از حالا پیش بینی کنیم. شمار کسانی که نمیتوانند قبضهای آب و برق و گاز و تلفن و مالیات و حتی اجارهی خانههای خود را پرداخت کنند در حال افزایش است. این امر به زودی وضعیت مالی دولت را باز هم آشفته تر خواهد ساخت. به طریقی که توان پرداخت حقوق کارکنان خود را هم نخواهد داشت. موقعیت آشوب در راهست.
آینده ایران به مذاکره کردن یا نکردن رژیم ایران بستگی دارد. در صورتی که توافقی ما بین دو طرف صورت نگیرد، تحریمهای شدیدتر خواهد شد، بحرانهای موجود به شکلی کاملا عریان خود را نشان خواهند داد، فشارهای دیپلماتیک، تهدید نظامی، محاصره و قحطی و شورش و چه بسا درگیری نظامی پیش خواهد آمد (با توجه به شیطنتهای نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس). اما اگر مذاکراتی ما بین دو طرف صورت گیرد که احتمال اگر صفر نباشد اما نزدیک به آن است؛ کشور را برای مدتها تبدیل به سرمایه گذاری کشورهای اول دنیا و ایران تبدیل به عقبهای برای چپاول ثروت ایران توسط سرمایه داری جهانی خواهد شد. اما با احتمال قوت گرفتن هر یک از دو سناریو، میتوان گفت هیچ یک مطلوب مردم ایران نخواهد بود. مورد اول مسلما قحطی و گرسنگی و مهاجرت حتی میلیونهای ایرانی را در پیش خواهد داشت و دومی، غارت گسترده ثروت ملت ایران را. این دو احتمال بسیار قوی هستند مادامی که جریان سومی به نام اپوزیسیون و جریانات اجتماعی به صورت منفعل عمل میکنند.
با توجه به شرایط حال، جمهوری اسلامی دیگر توان روی پا ایستادن ندارد. بنابراین برای ادامه حکومت خود یا باید زانو بزند و این یعنی تسلیم در برابر غرب و در این حال اگر جریانات اجتماعی و سرنگون طلب فعالانه برخورد کنند، یعنی تسلیم در برابر ملت ایران. در نتیجه رژیم راه بازگشتی ندارد. در حالی که بسیاری میپندارند که تنها موضوع اتمی است که غرب را دلخور کرده، اما واقعیت چیز دیگری است. دولتهای غرب به این نتیجه رسیدهاند که رژیم ایران دیگر قادر به تامین بقای خود نیست و همین امر باعث شده ایران را برای سرمایه گذاری کشورهای سرمایه داری خارج کند. کشورهای غربی توقعشان از یک کشور نفت خیز این است تا بتواند در منطقه حساس خلیج فارس خواستههای آنها را تامین کند، که این خواسته دیگر از توان رژیم ایران خارج است. غرب به دنبال نیروی تازه نفس است.
از طرفی رژیم ایران با توجه به اوضاع وخیم داخلی دیگر نیروی پشتوانی یا همان توده مردم را به پشت خود ندارد. رژیم تا توانسته برای خود مزدور و کاسه لیس جمع کرده و ذات کاسه لیس و مزدور این است که تا زمان پول هست آنها به لیسیدن کاسه ادامه خواهند داد و وقتی پولی نباشد به ارباب پشت کرده و جبهه مطمئن تری را انتخاب خواهند کرد. در حال حاضر رژیم با مزدوران و کاسه لیسانش در مثابل خیل عظیمی از توده خشمگین از وضع موجود ایستاده.
موضوع آخر بر میگردد به همان که در بالا ذکر کرده ام؛ گه آیا جریان فعالی در داخل و خارج حضور دارد که نقش محور سوم را بازی کند یا خیر. در حال حاضر سازماندهی گستردهای در داخل در حال گسترش است. تشکلهای مختلفی در این زمینه فعال هستند که به صورت پراکنده است. اما نکته مهم این است که فعالین داخل و خارج ضعفهای گذشته را درک کردند و از اشتباهات گذشته مانند سال ۸۸ درس گرفتهاند.
با ترکیب شرایط داخل و جایگاه بین المللی رژیم درمیابیم که تغییری در راه است. تغییری که میشود گفت جبر شرایط زمینه آن را برای ما ملت ایران فراهم کرده است. در این برهه حساس اینک اراده و اختیار ما ملت ایران است که زمینه برای تحقق خواستِ صد ساله که همان دموکراسی است به کار ببندیم. امروزه شرایط دگرگونی با جشمهای حتی ضعیف هم دیده میشود. تنها با کار جمعی و سازمان یافته میتوان سرانجام به چهار دهه کثافت و خرابی که این رژیم به بار آورده پایان داد.