Tuesday, Jul 23, 2019

صفحه نخست » شهر غمگینِ بارانی ِ من! (به خاطره‌ی خونینِ امیر جوادی‌فر)، رضا مقصدی

Reza_Maghsadi.jpg

از تو دورم، من از تو چه دورم
شهر ِغمگینِ بارانیِ من!
*
Javadifar.jpgگرچه،‌ای همنشینِ ِهمیشه!
واژگانِ درختان ِ سیب‌ات
در کنار ِ انار ِ دلم نیست
مثل ِ لبخنده‌ی یک شقایق
عاشقِ لحظه‌های صبورم.
*
با دل از رمز وُ رازِ تو گفتم
با تو در کوچه باغت شکفتم
یک صدا، یک صدای صمیمی
از غزلواژه‌های تو گفته‌ست.
*
با بُلندایِ آوازهایش
جانِ ما را به دریا سپرده‌ست.
*
پیک وُ پیغام ِ «چمخاله» یی تو!
آتش ِ هر نی وُ ناله‌یی تو!
تو منی، من تو‌ام، تلخ وُ غمگین.
*
روی گلدانِ ایوانِ جانت
یادگارِ دل ِ ما نوشته‌ست.
دستِ شوریده‌ی سبزِ نقاش
آه ِ ما را چه آبی، کشیده‌ست.
*
این همان، آبی‌ی عاشقان است.
رنگِ آهنگِ زیبای جان است.
*
شهرِ من! شهرِ رنج وُ برنجم!
یک صدا، یک صدای صمیمی
درشبِ شوم ِ دنباله‌دارت
از بُلندایِ مِهرش فروریخت.
*
تا که با جانِ باران، نشیند
با صدای «ندا» یش درآمیخت.
*
این صدا همصدای غزل بود
با من وُ آرزوهای من زیست.
کیست اینک نداند، نخوانَد:
این صدا از برای غزل بود.

شهرِ غمگین ِ بارانیِ من!
این تو وُ این غزلخوانی ِ من.
*
*
کُلن. خرداد، ۸۹

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy