دقایقی پیش، نتیجه رایگیری برای مقام نخستوزیری در بریتانیا 'کبیر'، منتشر شد. بوریس جانسن، وزیر خارجه سابق در حکومت تریسا می، و شهردار اسبق لندن، با ۹۲۱۵۳ رای، یعنی دوسوم رایدهندگان در حزب محافظهکار، انتخاب شد و فردا چهارشنبه ۲۴ جولای ۲۰۱۹ کار خود را رسما به عنوان نخستوزیر بریتانیا شروع خواهد کرد.
این رایگیری، پیش از موعد مقرر، و به علت استعفای تریسا میدر تاریخ ۲۴ماه می۲۰۱۹ یعنی بعد از ۳سال نخستوزیری، برگزار گردید.
نقل چند نکته آماری در این انتخابات، خالی از اهمیت نیست.
در مورد 'دموکراسی' در بریتانیا کافی است به این نقل قول رجوع شود که برای اینکه بالاترین مقام اجرایی کشورشان چه کسی باشد، که نه تمام مردم بریتانیا، بلکه گفته شد که فقط دودهم درصد مردم این کشور برای تمام این کشور حق داشتند تصیمیم بگیرند.
این روند، یک انتخابات عمومی در آن کشور نبود، یعنی بوریس جانسن را اکثریت مردم بریتانیا انتخاب نکردند. این انتخاب توسط کمتر از فقط ۱۶۰هزار نفر، و آن هم فقط از اعضای حزب محافظهکار انجام شد. اکثر این رایدهندهها سنی بالاتر از ۵۵ سال دارند و از اقلیت متمول و ثروتمند هستند.
میزان مشارکت در رای دادن، ۸۷٪ اعلام شد، و یکسوم رای دهندگان، به جرومی هانت رای دادند. هانت وزیر خارجه است و به احتمال زیاد یا توسط جانسن اخراج میشود، و یا مانند بسیاری دیگری از وزرای کابینه تریسا می، به دلیل مخالفتهای عمده با سیاستهای بوریس جانسن، قبل از اینکه اخراج شود استعفا خواهد داد.
از ویژگیهایی که عدهای برای دیپلماتهای بریتانیا قائل بودند 'باوقار' و 'کاریزماتیک' و 'مودب' و.... و اینگونه بزرگنماییها شماره میشد. از امثال این ویژگیها، در روش و منش بوریس جانسن خبری نبوده است، و این واقعیت در اولین سخنرانی وی بعد از اعلام نخستوزیریاش، کاملا هویدا بود.
جانسن در نطق کوتاهی بعد از اعلام انتخاب شدنش مطالب جالبی را ابراز نمود:
-وی اظهار کرد که در ۲۰۰سال گذشته ما محافظهکاران بهترین عملکرد را داشتهایم. یادآور میشوم که میزان تخریب و خشونت و فسادی که سیاستهای استعماری بریتانیا در آن مدت داشته، از جمله سیاست نفتی و اقتصادیاش در میهن ما و نقش اول آنها در کودتای ۲۸مرداد، از خورشید درخشانتر است، ضمن اینکه یادآور میشوم که سیاستهای حزب رقیب را هم به هیچ وجه نمیتوان برپایه احقاق حقوق تحلیل کرد.
-جانسن سه نکته را در دستور کار خود به عنوان نخستوزیر اعلام کرد: ۱-اجرا کردن برگزیت، ۲-متحد کردن کشور، و ۳- شکست دادن جرومی کوربین (حزب کارگر)
در رفراندمی در تاریخ ۲۳جون۲۰۱۶ کمتر از ۵۲٪ مردم بریتانیا به خروج این کشور از اتحادیه اروپا، برگزیت، رای دادند. این رفراندم قمار بازندهای بود که دیوید کامرون انجام داد. در مبارزات انتخابات عمومی بریتانیا در سال ۲۰۱۵، دیوید کامرون، اعلام کرد که در صورت انتخاب شدن به مقام نخستوزیری، در یک رفراندم، نظر مردم کشورش را در مورد ماندن در اتحادیه اروپا و یا خروج از آن، خواهد سنجید. دیوید کامرون که خود مخالف خروج از اتحادیه اروپا بود، در واقع دست به یک قمار سیاسی زد که در آن قمار نه تنها خودش بازنده و مجبور به استعفا شد، بلکه باعث شد که بریتانیا از هر سو، دچار طوفانهایی عظیم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی بگردد. کشوری که استعمارش را بر وطن ما و سایر کشورهای تحت سلطهاش، با سیاستهای کثیف در جهت بیثبات کردن آن کشورها به پیش برده است، دچار بیثباتی بیسابقهای شده است، که به قول معروف آن سرش ناپیداست! چاهکن، همیشه، در ته چاه است!
'آفتاب در سرزمین پهناور بریتانیای کبیر هرگز غروب نمیکند' عبارتی است که توسط قدرتمداران و سلطهگران، مرتب تکرار میشد. فقط در سالهای اخیر است که این پروپاگندا، معنای خود را از دست داده است.
در گذشته، مستعمراتی که این جزیره کوچک در دنیا داشت، آنقدر وسیع بود که در تمام ساعات شبانهروز، در مناطقی از این مستعمرات، که آنها را جزئی از خاک خود میدانستند، خورشید میدرخشید. ولی در دهههای اخیر، این درخشش، فقط در قلمرو جغرافیایی نیست که به تاریکی رسیده است.
در قلمرو فرهنگی، این بارور که 'انگلیسها تا صد سال آینده هم وزیرهای ایران را مشخص کردهاند' فقط در افکار مردم ایران نیست که از یک مغزشویی 'واقعیت' بارورانده شده، به یک کمدی 'دایی جان ناپلئونی' تبدیل شده است.
در قلمرو اقتصادی، سیاستهای تولیدمحور، جای خود را به اقتصاد خدماتی داد که این سیاستهای اقتصادی، از زمان مارگارت تاچر شدت گرفت. خبرهای فسادهای مالی و دزدیهای کلان ولی 'قانونی' این کشور، در نظام بانکی-پولی-مالی جهانی، در دهههای اخیر فراوان بودهاند، خدا میداند که ابعاد دزدیهای افشا نشده چه باشد! تحلیل بسیاری از اقتصاددانان این بوده است که آینده وخیمی در انتظار اقتصاد بریتانیا است. بخصوص اگر خروج بریتانیا در تاریخ ۳۱اکتبر۲۰۱۹ بدون توافق مشخصی با اتحادیه اروپا باشد، شدت این وخامت بسیار بیشتر است.
در قلمرو نظامی، در روزهای اخیر، کارشناسان نظامی نظر دادهاند که برای امنیت کشتیهای حامل پرچم انگلیس در آبهای بینالمللی، باید هر یک از آن کشتیها را یک کشتی جنگی بریتانیا همراهی کند تا مسالهای که چند روز پیش در تنگه هرمز اتفاق افتاد، تکرار نشود. ولی از طرف دیگر همین کارشناسان و تحلیلگران نظامی گفتهاند که در این زمان، و با امکانات فعلی، چنین کاری غیرممکن است، و برای پاسداری از 'منافع' بریتانیا، بودجه نظامی این کشور باید به ارقام بزرگی افزایش یابد.
داروی درد بیدرمان اصیل دانستن قدرت و در نتیجه آن، اعتیاد به قدرت و قدرتمداری، اعمال قدرت و خشونتهای نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی بیشتر، نیست. این بنبستی است که قدرتها توانستهاند به علت انفعال مردم، به دنیا تحمیل کنند و بحرانی بعد از بحران دیگر را به بدن بیمار جامعه جهانی اضافه کنند.
گفت آن دارو که آنها کردهاند--آن عمارت نیست، ویران کردهاند!
مییینیم که این دیگر خیمهشببازی سازوکارهای پویایی سلطه در دنیا، چقدر میتواند برای مردمی مانند ما، و برای کشوری مثل ایران، آموزنده باشد. چه علامتهای دیگری از حوادث و اخبار دنیا در دهههای اخیر و از جمله انتخاب امثال بوریس جانسن و یا دانالد ترامپ، (به عنوان رهبران 'ابرقدرتهای' دنیا!) لازم است تا افول و ورشکستگی اندیشه در غرب دیده شود، که گفت: 'تو که چراغ نبینی، با چراغ چه بینی!؟
در تاریخ معاصر، هیچ زمانی به اندازه عصر حاضر، شرایط داخلی و خارجی، استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری در وطن ما فراهم نبوده است.
قدرتهای خارجی، برای گسترش انواع خشونتها و ایجاد بیثباتی و جنگگستری در ایران و در منطقه، به علت دست و پا زدن در بنبستهای خودساخته، ناتوانتر میشوند.
قدرتهای داخلی، برای گسترش انواع خشونتها و ایجاد بیثباتی روحی-روانی در ایرانیان و رساندن آنها به روانشناسی بعضی از زندانیان شکسته شده، ناتوانتر میشوند.
آیا زندانی کردن خود در سیاهچال بد و بدتر، که همیشه بدتر و بدتر و بدتر.... شده است، برازنده ایران و ایرانیان است؟
برازنده هرکدام از ما ایرانیان، این است که با خودانگیختگی، و با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی، خود را از این زندان خودساخته رها کند، و بدون هیچ انتظاری از قدرتهای خارجی و داخلی، و با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی، وطنی را که بر روی اقیانوسهای نفت و گاز شناور است را از این رژیم اصلاح ناشدنی و تحولناپذیر، برهانیم.
در میدان ساختن سرنوشت ما ایرانیان، آن حداقل لازمی که بیش از ۱تا۳٪ جامعه نیست، حضور ندارند. یک تکان منسجمی دیگری لازم است که این رقم زیر ۳میلیون نفری، اعتراضات پراکنده در کشور را مدیریت کنند تا که به قوای سرکوب این رژیم بفهمانند که وقت آن رسیده است که به آغوش باز هممیهنان خود باز گردند و در کنار مردم، احساس غرور و لذت ساختن سرنوشتهای خوب و خوبر را تجربه کنند.
آنچه که برازنده ایران و ایرانی است، توفیق و موفقیت است، کرامت و منزلت است.
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند.
علی صدارت