هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من
***
نواندیش دینی فرهیخته جنای آقای رضا علیجانی از چهره های محترم و شناخته شده موسوم به ملی مذهبی های وابسته به طیف اصلاح طلبان در مقاله ای تحت عنوان "نُه نکته در باره نسبت مخالفان با قدرت های خارجی" (١) که بیشتر به مثنوی هفتاد "من" حق بجانب می ماند تا یک مقاله بیطرف تحلیلی, با شیوه و بیان دکتر علی شریعتی همان اتهامی را متوجه بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی می کند که حسین شریعتمداری (سردبیر کیهان تهران) سالهاست فوق دکترای کاذب اتهام پراکنی خود را در آن رشته کسب کرده است.
شوربختانه به کارگیری سفسطه شیرین کلامی و وهماندیشی در استدلال و جزم اندیشی مذهبی و اینکه باور خود را حقیقت مطلق پنداشتن, در نوشتار طولانی و ملال آور و سردرگم کننده ایشان کاملا مشهود است. ایشان قریب به ٩ صفحه سیاه کرده اند تا در ٩ حکایت ثابت کنند اگر دوستان ایشان و اصلاح طلبان حکومتی و ملی مذهبی ها با خارجی ها در تماس باشند و یا از آنها جایزه و مبلغ دریافت کنند و یا از رسانه های آنها استفاده کنند, این عمل آنها عین دیانت و "وطنپرستی" و در راستای منافع ملی است. اما اگر مخالفان طیف ایشان, دقیقا همان کار (یا کمتر از آن) را بکنند, در آنصورت عین خیانت و مزدوری و چرخ پنجم (بخوان ستون پنجم دشمن) می باشد.
در ابتدای کلام, برای توجیه این منطق خویش, ایشان با تمسک به کلامفریبی و استفاده از واژه هایی نظیر مضمر و مستتر, محک و معیار خود را بعنوان یک "ارزش پایه" معرفی می کند. یعنی متراژ محقی که بر اساس آن می توان دیگران را قضاوت نمود و خود را مبراء از هر نوع گناهی در مقابل عمل انجام شده کاملا مشابه. زیرا نیت ایشان و دوستانشان بر اساس "ارزش پایه" بنا شده و نیت دیگران بر اساس "مزدوری"! ایشان علیرغم انتقاد از غرب ستیزی جمهوری اسلامی بیگانه هراسی را دامن می زند تا با این حربه مخالفان و یا رقبای سیاسی خود را بی اعتبار ساخته و از میدان به در کند.
نگارنده نیز در بحبوحه انقلاب نه تنها با فرهنگ غرب ستیزی و بیگانه هراسی (و بازگشت به خویشتن) امثال دکتر علی شریعتی آشنا شدم, بلکه همانند بسیاری از نوجوانان و جوانان تا حدی متاثر نیز گشتم. اما بلافاصله بعد از انقلاب فهمیدم که امثال علی شریعتی و پدرش محمد تقی شریعتی چه کلاه گشادی بر سر ما گذاشتند. چه برسد به چهل سال بعد یعنی امروز که دنیا به یک دهکده کوچک جهانی در هم تنیده تبدیل شده است؛ و بعضی از ماها تحت تاثیر تبلیغات مزورانه و گوش کرکن جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش در اقصاء نقاط جهان, هنوز افکار روستایی خود را در بقچه های فکری به یادگار مانده از تراوش های ذهنی دوران پیش مدرن صیقل داده و برای نسل پساداعش ترویج می کنیم.
ایشان در مقاله طولانی بقول خودش با ترسیم یک تصویر ساده مدعی می شود که افراد و یا جریان و یا جنبش از جنس خودشان از رابطه با قدرت خارجی بمصداق "ابزاری" از آن قدرت به صورت تقریبا یکسویه و غیر مشروط (و فقط در حد همسویی آرمانی یا داشتن دشمن مشترک) برای اهداف خویش استفاده می کند و نه برعکس. ایشان سپس در مورد نوع دوم رابطه یعنی رابطه مبتنی بر "دخالت" و مزدوری که با زیرکی مخالفان خود را به آن متهم می کند مدعی می شود که در این نوع ارتباط، آن قدرت خارجی است که از این طرف معادله به صورت «ابزاری» برای اهداف مشخص و سلطه توسعه طلبانه خویش بهره مند می شود. آن قدرت(خارجی) نقشه ها و برنامه های خاصی در رابطه با یک حکومت و یک دشمن خویش دارد. در اینجاست که به سمت افراد و جریانات و رهبرانی از کشور هدف می رود. اینجا این ها هستند که "ابزار" آن قدرت خارجی و چرخ پنجم آنها می شوند و نه برعکس.
ایشان بصورت هدفمند و جهت داری می نویسد: : "افکار عمومی ایرانیان به جز مواقعی که تحت فشار شدید و استیصال سیاسی و اجتماعی دچار کرختی می شود؛ بنا به دلایل و تجارب تاریخی مکرر خود همچون دیگر جوامع و بسا بیشتر از آنها روی مداخلات بیگانگان در امور خود حساس اند". و در ادامه جمله خویش, نه از ایران که از عراق مثال می آورد. سپس می نویسد : "اما نباید سوی دیگر ماجرا را هم فراموش کرد که همکاری با ظالمان و سرکوبگران و فاسدان و جنایتکاران داخلی نیز برای ایرانیان به همان اندازه همراهی و همکاری با ستمگران و سلطه گران خارجی منفور و مطرود است"
حیرت آور اینجاست که ایشان اعتراف می کند علاوه بر حضور مستمر و پررنگ در رسانه های غربی (انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و آلمانی و غیره) نظیر بی بی سی, رادیو فردا و من و تو و غیره؛ آمادگی دارد با صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفتگو کند؛ و می گوید در سالهای حضور در خارج از کشور نیز چند بار با برخی سایت ها و رسانه های داخلی گفتگو کرده ام؛ و حتی در گروه هایی با گرایش اصول گرای تندرو طرفدار سپاه و آقای خامنه ای)، شرکت کرده ام. در ایران هم که بودم همین رویکرد را داشتم.
سوالات فراوانی می تواند مطرح شود. اما در این نقد کوتاه مجال فراوانی نیست. بعنوان مثال ایشان در مقاله خویش می نویسند: "شخصا ترجیح می دهم با هیچ دولت خارجی و نهادهای مرتبط با آنان (نه نهادهای مستقل) در هیچ سطحی مرتبط نباشم. از این وسواس گاه سخت گیرانه برای شخص خودم هم راضی هستم.". عجبا ! هر کس که یکسره سوی قاضی شود, از خود راضی شود! جناب علیجانی گرامی حضرتعالی که این همه وسواس دارید و مکرر با هزینه تلویزیون من و تو به لندن سفر می کنید, آیا هرگز از خود پرسیده اید هزینه این تلویزیون را چه شخص, نهاد, یا دولتی و با چه هدفی مهیا می کند؟ یا وسواس جنابعالی فقط در مورد حضور رقبا و حریفان سیاسی شما کاربرد دارد؟ آیا هرگز از خودتان پرسیده اید هزینه میلیونی تلویزیون های تکفیری و وهابی را کدام دولت یا نهاد می دهد؟ چرا برای حضور در صدا و سیمای جمهوری اسلامی این وسواس را بخرج نمی دهید؟ دور باد از بنده اگر خدای ناکرده جسارت کنم و این اظهار زهد و تقوای صادقانه جنابعالی را با "جانماز آب کشیدن" مقایسه کنم.
در پایان باید تاکید کنم که برای آقای علیجانی احترام قائلم. اما ایشان ای کاش این مقاله را نمی نوشتند. سهم ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان و یارانشان از سفره حمایت خارجی و رسانه های آنها صدبرابر سهم اپوزیسیون برانداز ضد جمهوری اسلامی است. ای کاش در کنار کتابهای دکتر شریعتی ایشان دیوان گرانبهای حافظ و اشعار پرمغز خیام را نیز می خواندند زیر این پارسانمایی ادامه حکایت محاجه قدیمی و جدل برانگیز "نان حلال شیخ" و "آب حرام" ماست. خیام نیز سالها پیش گفته بود "گر می نخوری طعنه مزن مستانرا" حال چه رسد بقول او به محتسب شهر که باده می خورد و سنگ به جام میاندازد. غربی ها هم ضرب المثلی دارند که می گوید کسانیکه در خانه شیشه ای زندگی می کند نباید بسوی دیگران سنگ پرتاب کنند.
و کلام آخر اینکه همانگونه که خود ایشان در پایان مطلب خویش تاکید کرده و گفته اند: " بحث و گفتگو در این باره هم همچنان برای تکمیل و تصحیح دیدگاه ها همیشه باز است", امیدوارم این نقد بنده را بر خلاف رویه نقدناپذیری گذشته ملی مذهبی ها بپذیرند. زیرا در گذشته مقالات نگارنده همواره در سایت ملی مذهبی منتشر می شد, اما بعد از انتقاد ساده و ملایم از دکتر علی شریعتی در حضور جناب آقای حسن یوسفی اشکوری و دکتر علیرضا نوریزاده در برنامه صدای آمریکا (٢) چند سال پیش برای همیشه توسط این سایت بایکوت شدم. این هم از نقدپذیری کسانی که نقد دیگران را حق ذاتی و شرعی خود می دانند.
عبدالستار دوشوکی
جمعه ٨ شهریور ١٣٩٨
doshoki@gmail.com
لینک به مقاله رضا علیجانی ١ ـ https://news.gooya.com/2019/08/post-29578.php