دیکتاتوری اسلامی ایران حق زندگی در ایران را برای مردم به مرگ گرفته است تا به تب راضی شویم، حق آزادی بیان و اندیشه و تشکل و تجمع و برخورداری از کرامت انسانی هم که دیگر هیچ، و هر فرد و جمعی که بخواهند در برابر بیعدالتیهای حکومت بایستند و حقوق انسانی خود را طلب کنند، با سرکوب و زندان و شکنجه و بدتر از آن روبرو میشوند. طی یک هفته گذشته هشت نفر از زندانیان سیاسی بازداشت شده در رابطه با پرونده هفت تپه و روز جهانی کارگر به نامهای سپیده قلیان، عاطفه رنگریز، مرضیه امیری، ساناز الهیاری، امیرحسین محمدی فرد، امیر امیرقلی، اسماعیل بخشی و عسل محمدی پس از مدتی طولانی که زیر انواع و اقسام شکنجهها و اذیت و آزارها بودند، با وثیقههای بسیار سنگین و به طور موقت آزاد شدند و از عاقبت پروندههای آنها هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست. نازیلا نوری از دراویش گنابادی نیز که در زمستان سال ۱۳۹۶ بازداشت شده بود پس از پایان دوران محکومیتاش، در ۱۰ آبان از زندان اوین آزاد شد.
هم چنین گفته شده چهل و سه کارگر بازداشت شده آذرآب با قرار وثیقه یا ضمانت فیش حقوقی آزاد شدند. آنها اعتراضشان را از اوایل مهر آغاز کردند و در ۲۸ مهر دست به اعتصاب زدند و کارخانه را تعطیل کردند. آنها در جریان این اعتراض برای دقایقی ریل خط آهن شمال به جنوب را بستند و ماموران یگان ویژه که در چند تجمع قبلی نیز با کارگران درگیریهای پراکندهای داشتند، در این روز نیز با گاز اشک آور و باتوم به کارگران حمله کرده و تعدادی از آنها را مجروح و تعدادی دیگر را بازداشت کردند.
بی تردید این آزادیهای موقت، از یک سو نتیجه ایستادگیهای خود زندانیان و خانوادههایشان و از سویی دیگر نتیجهی اعتراضهای مداوم کارگران و دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از کشور است، ولی از زندانیان سیاسی مرتبط با پرونده هفت تپه، محمد خنیفر هنوز در بازداشت بسر میبرد و عماد کثیر نیز یکم آبان در شوش بازداشت شد. در مورد بازداشت شدگان روز جهانی کارگر، ندا ناجی در بازداشت است و دادگاه او در ۲۲ آبان برگزار میشود. هم چنین نیما ویژه از بازداشت شدگان روز جهانی کارگر که در تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال جاری با قرار کفالت و به طور موقت از زندان قرچک آزاد شده بود، روز شنبه ۱۱ مهر از سوی شعبه ۱۰۵۹ مجتمع قضائی کارکنان دولت ساختمان شماره ۲ به تاریخ رسیدگی ۱۳ آبان ماه سال جاری جهت ارائه دفاعیات خود از بابت اتهام " اخلال در نظم و آسایش عمومی" احضار شد.
با این وجود از صمیم قلب از آزادی هرچند موقت این عزیزان خوشحالیم و به شجاعت و ایستادگی خودشان و خانوادههایشان درود میفرستیم و همراه با آنها شادیم که برای مدتی هم شده میتوانند در خانه و کنار عزیزان خود نفس بکشند و دمی بیاسایند و مدتی طعم آزادی را بچشند، ولی بسیار خشمگین هستیم که چرا آنها را گرفتند و از کار و همان حداقلهای زندگی محروم کردند؟ چرا آنها و خانوادههایشان را این چنین آزار و شکنجه دادند؟ چرا پس از این همه آزار، برای آزادی موقتشان وثیقه هایی این چنین سنگین و کمرشکن صادر کردهاند؟ و چرا هیچ مقام مسئولی پاسخی بر این همه بیعدالتی نمیدهد؟ آن هم برای زندانیانی که برای سادهترین خواستهی خود بازداشت و مورد بدترین شکنجهها برای اعتراف گیریهای اجباری قرار گرفتهاند.
از سویی دیگر به شدت نگران شرایط حاد دیگر زندانیان سیاسی هستیم، زندانیانی که سال هاست در زندانهای سراسر کشور در بدترین شرایط قرار دارند یا لحظه به لحظه در حال بازداشت شدن هستند. هم چنین زندانیان بیمار که در شرایطی بسیار بحرانی قرار دارند و مسئولان قضایی کشور هیچ اقدامی برای ادامه درمان آنها انجام نمیدهند، گویی به عمد میخواهند آنها را در زندان بکشند. زندانیانی چون آرش صادقی که جاناش به شدت در معرض خطر است. دست راست آرش از کتف تا نوک انگشتان متورم، بی حس و بی حرکت شده است. از شهریور سال گذشته قرار بوده او را برای ادامه درمان به بیمارستان ببرند، ولی با اعزام وی به مراکز درمانی مخالفت میشود. یا سهیل عربی که علیرغم تعیین وقت قبلی، با بهانهتراشی مسئولین زندان از اعزام به بیمارستان محروم شد. یا ارژنگ داوودی که از سال ۱۳۸۲ با محکومیتهای اعدام و بعد ۱۵ سال حبس با اعمال شاقه در بازداشت و زیر انواع شکنجهها و محرومیتها قرار دارد. او بارها در اعتراض به این محرومیتها اعتصاب غذا کرده یا نامههای اعتراضی نوشته است. وی را در مهرماه سال ۹۵ جهت تحمل دوران محکومیت در تبعید به زندان زابل و از دی ۱۳۹۷ به قرنطینه زندان زاهدان منتقل کردند. در همان جا با دستبند و پابند به دفتر رئیس زندان مرکزی زاهدان محمد خسروی احضار شد و در بازگشت از پلههای طبقه دوم به پایین پرت شد و با شکستگیهای متعدد استخوان ران و ساق پا و آسیب دیدگی کمر روبرو شده است و هماکنون در زندان زابل است.
زندانی دیگر پیمان (امیررضا) عارفی است که در سال ۱۳۸۸ بازداشت و حکماش از اعدام به ۱۵ سال در تبعید در مسجد سلیمان تبدیل شده بود و مادرش ناهید رحمانی و همسرش زیبا صادق زاده، هنگام بازگشت از ملاقات از مسجد سلیمان به تهران در تصادف رانندگی کشته شدند. وی در سال ۱۳۹۶ به مرخصی اعزام شده بود و از شهریور ۱۳۹۸ او را برای تحمل باقیمانده حبس به زندان اوین باز گرداندند و در ۳۰ مهر او را به زندان گوهردشت منتقل کردند. یا سعید شیرزاد که در تاریخ ۲۵ شهریور مادرش را از دست داد و مسئولان زندان گوهردشت کرج با مرخصی کوتاه مدت او برای شرکت در مراسم یادبود مادرش موافقت نکردند. سپس نوش دارویی پس از مرگ سهراب به سعید دادند. پس از نزدیک به یک ماه دوباره او را بازداشت و برای ادامه تحمل حبس به زندان گوهردشت منتقل کردند، در حالی که او به دلیل کوچک شدن کلیه راست و کیست کلیه چپ، به شدت نیاز به درمان دارد.
آن سوتر زندانیانی که برای ایستادگی بر خواستههایشان در زندان ممنوع الملاقات میشوند و هم زندانی و هم خانوادههایشان را به شدت مورد اذیت و آزار قرار میدهند. محمد حبیبی یک نمونه است که مادرش در ۸ آبان برای ملاقات پسرش از راه دور به تهران میآید و خبردار میشود که او را از ۲۹ مهر ممنوع الملاقات کردهاند. این ممنوع الملاقاتی به دنبال اعتراضی است که محمد حبیبی و فرهاد میثمی از ۱۶ مهرماه در زندان اوین آغاز کردهاند. فرهاد میثمی نیز از روز گذشته ممنوع الملاقات شد. آنها در بخشی از نامه اعتراضی خود به مقامهای قضایی نوشتهاند: «طی هفتههای اخیر، زندانیان زندان اوین با مشکلات عدیده و موارد جدیدی از نقض آشکار حقوقشان مواجه شدهاند که شرح آن را پیشتر طی نامهای دادهایم. این مشکلات، از کاهش ملاقاتهای حضوری تمامی زندانیان سیاسی و حذف روز اختصاصی ملاقات مادران زندانی با کودکانشان گرفته تا ممنوعیت غیرقانونی دریافت کتاب و نشریات مجاز، تا محدودیت تماس تلفنی و غیره، مواردی نیستند که بتوان آن را صرفا تصمیماتی شخصی از سوی کسی دانست که اخیرا به ریاست زندان گماردهاید. ما این موج جدید فشار و زیر پا گذاشتن آشکار حقوق زندانیان را سیاست جدید تصمیم گیران بالادستی میدانیم و به عنوان شهروندانی برخوردار از حقوق انسانی و قانونی، صراحتا به شما اعلام میداریم که: با توجه به نقض صریح مفاد عدیده از آئیننامهی اجرایی سازمان زندانها و سایر قوانین جاری کشور در زمینهی حقوق زندانیان و عدم پاسخگویی رئیس زندان به درخواستهای مکرر زندانیان برای گفتگو در این باره، از این پس خود را ملزم به رعایت قوانین دلبخواهانهی زندانهای شما نمیدانیم.» و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی به حرکت اعتراضی آنها پیوستهاند.
ما مادران پارک لاله به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخهی آزادی کشی، بی عدالتی، سرکوب، خشونت، بازداشت، تحقیر، تبعیض، شکنجه، اعترافات اجباری، احکام ظالمانه، فشار آوردن به خانوادههای زندانیان و کشته شدگان و قتلهای دولتی سازمان یافته در ایران را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) لغو قانون شکنجه و مجازات اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایاتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواستهها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواستهها باید برای رسیدن به ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتیها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران میدانیم.
مادران پارک لاله ایران
۱۴ آبان ۱۳۹۸