Monday, Nov 18, 2019

صفحه نخست » اعتراضات ایران؛ گزاره‌های واقعی و افسانه‌ای درباره جنبش‌های بدون خشونت

Protest2.jpg یورونیوز - سعید شفیعی - اعتراضات گسترده چهار روز اخیر به افزایش قیمت بنزین در شهرهای مختلف ایران، بار دیگر اختلاف نظر درباره جایگاه خشونت و عدم خشونت در جنبش‌های اجتماعی را در میان روشنفکران، گروه‌های سیاسی و کاربران شبکه‌های اجتماعی، افزایش داده است.

با این حال خشونت واژه مبهمی است چرا که گسترده وسیعی از خشونت سیستماتیک دولتی در سیاستگذاری‌های نابرابرانه، خشونت پلیس علیه معترضان تا رفتارهای معترضان از جمله آتش زدن خودروها و موتورسیکلت‌های نیروهای امنیتی، آتش زدن بانک‌ها و ساختمان‌های دولتی تا دفاع از خود در برابر خشونت نیروهای امنیتی از جمله پرتاب سنگ و درگیری با پلیس را در بر می‌گیرد.

در افواه عمومی خشونت سیستماتیک دولتی-پلیسی اساسا کمتر به‌عنوان خشونت فهمیده می‌شود چرا که از زمان ماکس وبر جامعه شناس آلمانی که گرایش ناسیونالیسی شدیدی داشت، خشونت، انحصاری دولت شد و از نظر بسیاری اعمال خشونت دولتی کمتر به‌عنوان خشونت فهمیده می‌شود و در همه دنیا به‌ویژه در ایران کمتر با مجازات عاملان دولتی خشونت مواجه‌ایم.

اما در اختلاف نظر میان فعالان سیاسی و روشنفکران درباره خشونت و عدم خشونت اساسا سوژه مورد تاکید معترضان هستند. در این اختلاف نظر دو دیدگاه روبروی هم قرار دارند.

دیدگاه نخست، گفتمان رسمی و مسلط درباره مبارزات بدون خشونت است که هر نوع خشونت و درگیری با پلیس حتی با هدف دفاع از خود، آتش زدن یا آسیب زدن به ساختمان‌های دولتی، بانک‌ها و یا فروشگاه‌های متعلق به سرمایه‌داران بزرگ را به‌عنوان نقض جنبش بدون خشونت در نظر می‌گیرند.

از نظر آنان جنبش بدون خشونت یعنی جنبشی عاری از هر گونه درگیری با پلیس، عاری از وارد کردن خسارت، با چهره باز و آماده برای دستگیری و پذیرفتن تبعات این اقدامات، تعریف می‌شود.

دیدگاه دوم که دیدگاه اقلیت محسوب می‌شود واکنش‌ معترضان را در تناسب با خشونت دولتی-پلیسی ارزیابی می‌کنند و معتقدند که این خشونت دولتی-پلیسی است که تعیین می‌کند معترضان از چه ابزارهایی در جریان مقاومت و اعتراض‌شان استفاده کنند. این دیدگاه آنچه خشونت معترضان نامیده می‌شود را هم‌وزن خشونت دولتی-پلیسی ارزیابی نمی‌کند و مقاومت، اعتراض و خسارت به سیستم دولتی را در وضعیتی که صدای معترضان شنیده نمی‌شود، مشروع تلقی می‌کند.

مبارزه بدون خشونت چیست؟ ‌

مبارزات بدون خشونت بنا به تعریف به مبارزاتی گفته می‌شود که برای رسیدن به اهدافش از جمله تغییر اجتماعی یا سیاسی از اعتراضات سمبلیک، نافرمانی مدنی، عدم همکاری اقتصادی یا سیاسی یا آنچه گاندی «ساتیاگراها» (پافشاری بر حقیقت) نامید، استفاده می‌کند و اساسا مبارزاتی اصلاح طلبانه و نه انقلابی محسوب می‌شوند.

مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

با این حال جورج لابیکا، فیلسوف فرانسوی می‌گوید: «مبارزه بدون خشونت به معنای امتناع از درگیری نیست.»

اما این تعریف، دانش زیادی درباره مبارزات بدون خشونت به ما نمی‌دهد و این گفتمان‌‌ها هستند که مفاهیم موجود در جنبش‌های واقعی در تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی را بطور گزینشی برای اهداف خود انتخاب و تبلیغ می‌کنند. بر این اساس گفتمان رسمی و مسلط جنبه‌های مسالمت آمیز و مثبت مبارزات رهبران جنبش‌های موسوم به بدون خشونت را برجسته می‌کنند و دیدگاه اقلیت به جنبه‌های تعمدا فراموش شده این مبارزات تاکید دارند.

ابعاد حذف شده تجربه مبارزات چهرهای اصلی‌ جنبش‌های بدون خشونت

چهار چهره مشهور مبارزات بدون خشونت که در زمانه ما نیز به آنها بسیار ارجاع داده می‌شود، یعنی: هنری دیوید تورو، ماهاتما گاندی، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا هم در گفتمان رسمی و مسلط و هم در دیدگاه اقلیت مورد مثال قرار می‌گیرند.

با این حال تفسیری که گفتمان رسمی و مسلط از مبارزات بدون خشونت و کارایی مبارزات این چهره‌های مشهور می‌دهند، تمامی حقیقت را بیان نمی‌کند و تفسیری تقلیل گرایانه و حاوی سوگیری ارزیابی شده است.

هنری دیوید تورو تئوری پرداز آمریکایی کسی است که با انتشار کتاب «نافرمانی مدنی» در سال ۱۸۴۹ به پدر مبارزات بدون خشونت بدل شد. او از اهمیت مسئولیت فردی در مبارزه برای حقی که ضایع شده است سخن گفت و معتقد بود که در هیچ شراطی انسان‌ها نباید تسلیم اقتدار دولتی شوند زیرا از نظر او قانون چیزی نیست جز شکلی از خشونت که می‌خواهد مشروع جلوه کند.

این جمله مشهور او است که می‌گوید: «در حاکمیتی که مردم را ظالمانه زندانی می‌کند، جای انسان درستکار و عدالتخواه در زندان است.» با اینکه حامیان مبارزات بدون خشونت در او چهره پدر این نوع مبارزات را می‌بینند با این حال بخشی از دیدگاه‌های او کنار گذاشته شده است. او در آنجایی که از جان براون، مبارز ضد برده‌داری که از روش ترور استفاده می‌کرد، دفاع می‌کند، خشونت انقلابی را رد نمی‌کند و درباره جان براون می‌نویسد: «هرگز هیچ فردی در آمریکا با چنین استقامتی و اثربخشی‌ایی برای‌شان و منزل انسان نجنگیده است. چرا که باور داشت هر فرد با هر حاکمی برابر است. از این منظر او از همه ما آمریکایی‌تر بود.»

ماهاتما گاندی دومین چهره برجسته مبارزات بدون خشونت است. گفتمان مسلط مبارزات بدون خشونت، استقلال هند را نتیجه مبارزات بدون خشونت ماهاتما گاندی ارزیابی می‌کند و بنابراین پیروزی هندی‌ها را به مبارزات گاندی تقلیل می‌دهد، ‌ این در حالی است که «برهما شلانی» استاد مطالعات استراتژیک دانشگاه دهلی نو می‌گوید که این گفتمان بیشتر از سوی «صاحب‌» هایی که به‌وسیله بریتانیا آموزش دیده بودند و با عنوان brown sahibs شناخته می‌شوند تبلیغ شد و هیچ گونه گفتمان واقعی از سال ۱۹۴۷ در مورد عوامل چند‌گانه داخلی و خارجی در دستیابی هند به استقلال مورد توجه قرار نگرفته است. این استاد دانشگاه می‌گوید که رومانتیسم هندی از مبارزات بدون خشونت به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده کرده است. او می‌گوید که در رژه نظامی سال جاری به مناسبت استقلال هند، شاهد تناقض عجیبی بودیم که چند کهنه سرباز ارتش ملی هند که با رژیم استعماری بریتانیا مبارزه مسلحانه می‌کردند در تناقضی آشکار در کنار عکس‌های گاندی رژه می‌رفتند. او می‌گوید که تاریخ چگونگی دستیابی هند به استقلال، به کلی مورد تحریف قرار گرفته است و دولت‌های هند از طریق دروس مدارس نقش مهمی در این تحریف داشتند که استقلال هند را اساسا نتیجه جنبش بدون خشونت گاندی تفسیر کنند در حالی که جنبش گاندی اهمیت زیادی داشت اما تنها عامل نبود.

با این حال خوانش گفتمان مسلط از گاندی نیز دستکاری شده است، گاندی درباره مبارزات بدون خشونت می‌گوید: «ایده این نیست که موش موجود خوبی است زیرا اجازه می‌دهد که گربه او را ببلعد.»

مانوئل سرورا مارزل، دکتری علوم سیاسی و متخصص نافرمانی مدنی در فرانسه در مصاحبه‌ای می‌گوید: «گاندی هرگز خشونتی که از سوی سرکوبگر اعمال می‌شود را با خشونتی که از سوی سرکوب شده اعمال می‌شود در یک سطح قرار نمی‌داد.» به گفته او حتی گاندی می‌گوید در شرایطی که چاره‌ای نیست، استفاده از دفاع فیزیکی در مواجه با سرکوبگر قابل تمجید است.

مارتین لوتر کینگ، سومین چهره مشهوری است که هر دو دیدگاه به او ارجاع می‌دهند. جنبش مبارزات حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا به رهبری مارتین لوتر کینگ نیز دچار این کژخوانی تاریخی است. در این مبارزات نیز تنها لوترکینگ حضور نداشت و مبارزات مالکوم ایکس، قدرت سیاهان و بلک پنتر و بسیاری دیگر نقش مهمی در این مبارزات داشت. با این حال از مارتین لوتر کینگ نیز چهره‌ای ملایم عرضه شده است و سخنرانی‌های تند و تیز او درباره نژاد پرست بودن جامعه سفید پوست آمریکا فراموش شده و ایده‌های او تنها به سخنان مشهور او در «من رویایی دارم» تقلیل داده شده است. لوترکینگی که می‌گفت: «متاسفم که بگویم که اکثریت مطلق آمریکایی‌های سفیدپوست، آگاهانه یا غیرآگاهانه، نژادپرست‌اند.»

گفتمان مسلط فراموش می‌کند که در تاریخ آمریکا لوترکینگ را فردی افراطی، ضد آمریکایی و کمونیست خطاب می‌کردند. این گفتمان فراموش می‌کند که او می‌دانست که کسب حقوق مدنی تا زمانی که سیاهپوستان در فقر نگه داشته شده باشند چیزی جز «ویترین» نیست. او می‌گفت که آمریکایی‌های آفریقایی تبار به عدالت دست نخواهند یافت مگر اینکه مدل اجتماعی جامعه آمریکا به شکلی رادیکال تغییر کند.

مارتین لوتر کینگ در ۱۴ مارس ۱۹۶۸ و در پی شورش سیاهپوستان گفت: «امشب باید بگویم که شورش (همراه با خشونت و آتش زدن و...) زبان آنهایی است که صدایشان شنیده نشده است.» او سپس گفت: «آنچه شنیده نمی‌شود این است: وعده آزادی و عدالت محترم انگاشته نشده است.»

نلسون ماندلا، سومین شخصیت مشهور در گفتمان مسلط مبارزات بدون خشونت در مبارزه علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی است. او در واقع در بخش مهمی از زندگی مبارزاتی‌اش حامی مبارزات بدون خشونت نبود.

ماندلا همانند جوانان عضو کنگره ملی آفریقا به روش مبارزه بدون خشونت برای مواجه با قدرت حاکم تردید داشت و پس از کشتار «شارپ ویل» در ۱۹۶۰، اعضای کنگره ملی، مبارزات بدون خشونت را کنار گذاشتند و شاخه نظامی‌شان را راه اندازی کردند که ماندلا از رهبران آن بود. او در آن سال‌ها نوشت که «مقاومت منفعل بدون خشونت هنگامی اثربخش است که دشمن ما نیز به قواعد آن احترام بگذارد. اما گر اعتراضات صلح طلبانه تنها با خشونت طرف مقابل پاسخ داده شود، این نوع مبارزات اثربخشی‌اش را از دست می‌دهد. برای من مبارزات بدون خشونت یک اصل اخلاقی نیست بلکه یک استراتژی است. هیج حسن اخلاقی‌ایی در استفاده از سلاحی ناکارآمد وجود ندارد.»

او معقتد بود که مبارزه بدون خشونت هنگامی اثربخش است که حاکمیت حداقلی از احترام برای قواعد قضایی در ارتباط با انسان‌ها به‌ویژه دستگیر شدگان و زندانیان قائل باشد.

ماندلا در سال‌های زندان برای مدت‌ها تمام درخواست‌های دولت آپارتاید را برای کنار گذاشتن روش خشونت آمیز در مقابل آزادی‌اش رد کرد. او به‌طور سمبلیک هنوز فرمانده یک مبارزه نظامی بود. ماندلا تنها پس از فراهم شدن شرایط سیاسی از جمله در پی فشارها و تحریم‌های بین المللی علیه رژیم آپارتاید شرایط را مناسب گفتگو با دولت آفریقای جنوبی دید و پذیرفت که برای لغو آپارتاید و آشتی و مذاکره با دولت وارد عمل شود.

آیا مبارزه بدون خشونت موفق‌تر از مبارزات خشونت بار است؟

پرسش از اینکه کدام نوع از مبارزات سیاسی (خشونت آمیز با غیرخشونت آمیز) موفق‌ترند، پرسشی انتزاعی است چرا که بدون آنکه ساختار سیاسی یک جامعه مشخص را مد نظر قرار داده باشد، پرسیده می‌شود.

همچنانکه در بررسی مختصر رفتار رهبران شهره به رهبران مبارزات بدون خشونت دیدیم، ترکیبی از شیوه‌های گوناگون مبارزات با لحاظ کردن شرایط سیاسی هر جامعه است که باعث شده این مبارزات تا حدودی به نتیجه برسند.

با این حال مطالعات شبه علمی زیادی صورت گرفته است تا گفتمان مسلطی را که از موفقیت مبارزات بدون خشونت ساخته شده است تایید کند. از جمله تازه ترین این مطالعات پژوهشی است که دانشگاه کلمبیا با این عنوان «چرا مقاومت مدنی موفق است» منتشر کرده است. مطالعه‌ای که به‌نظر می‌رسد حاوی اشتباهات روش شناختی است. این تحقیق مدعی است که اعتراضات غیر خشونت آمیز دو برابر بیشتر به هدف‌شان می‌رسند.

با این حال نگاهی دقیق تر به معیاریی که بر اساس آن جنبش‌های خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز برای این مطالعه انتخاب شده‌اند بازگو کننده نکات جالبی است. این محققان ۳۰۰ کارزار خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز را برای مطالعه‌شان انتخاب کرده‌اند. در این پژوهش یک کارزار خشونت آمیز را کارزاری در نظر گرفته‌اند که در فهرست مبارزه مسلحانه قرار می‌گیرد و کارزارهایی هستند که بیش از ۱۰۰۰ کشته از مبارزان‌شان بر جای مانده باشد. همچنین کارزارهای بدون خشونت را از فهرست متخصصین مبارزات بدون خشونت انتخاب کرده‌اند که خصلت صلح آمیز داشته‌اند.

مقایسه‌ای که پیتر گیلدرلوس نویسنده کتاب «چگونه جنبش‌های بدون خشونت از دولت محافظت می‌کنند» آنرا مقایسه بین سیب و پرتغال ارزیابی می‌کند.

همانطور که ماندلا در سالهای مبارزه‌اش گفته است موفقیت مبارزات بدون خشونت بستگی به ساختار سیاسی و نوع مواجه حاکمیت‌ها دارد. اگر یک سیستم سیاسی حداقلی از حقوق قضایی برای مشارکت کنندگان در مبارزات غیر خشونت آمیز قائل باشد آنوقت کارای این نوع مبارزات افزایش می‌یابد در غیر این صورت این تنها فعالان مشارکت کننده در این مبارزات هستند که قربانی خشونت حاکمیت‌ها می‌شوند.

آیا این خشونت است که مشروعیت را تعین می‌کند تا دموکراتیک بودن و غیر دموکراتیک بودن مبارزه؟

اساسا معیار خشونت آمیز بودن یا غیرخشونت آمیز برای دسته بندی مبارزات و جنبش‌ها، قابل دفاع نیست و آنچه به قول استفن دارسی، فیلسوف و نویسنده کتاب «زبان بی صدایان»، کارآمدتر و دقیق‌تر است تقسیم بندی جنبش‌ها بر اساس دموکراتیک بودن یا غیردموکراتیک بودن آنهاست. او معتقد است اگر از منظر دموکراتیک بودن یا غیردموکراتیک بودن به مبارزات و جنبش‌ها نگاه کنیم آنگاه در این مسیر تمام تصمیمات و استراتژی‌ها از جمله مبارزات بدون خشونت یا همراه با خشونت معنای دیگری پیدا می‌کند و قضاوت آنها نیز متفاوت خواهد شد.

بنابراین بر اساس گفته‌ها و تجربیات محققان جنبش‌های اجتماعی، برای قضاوت درباره اینکه مبارزات یا جنبشی مشروع است یا خیر نخست باید به نوع رویکرد حاکمیت در برابر اعتراضات اجتماعی توجه کرد که آیا حاکمیت‌ها حداقلی از حقوق قضایی و آزادی‌ها را برای شهروندان به رسمیت می‌شناسند یا خیر و دوم اینکه این جنبش‌ها آیا در پی دموکراتیزه کردن حوزه سیاسی‌اند یا اهدافی غیردموکراتیک را دنبال می‌کنند. با این دو معیار آنگاه می‌تواند درباره مشروعیت جنبش‌ها و مبارزات اجتماعی قضاوت کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy