وقتی در نیمه شب و بدون هیچ اطلاع و آماده سازی قبلی جامعه، قیمت بنزین را سه برابر کردند، این سوال مطرح شد که مگر تخلیه آخرین ته مانده های درایت سیاسی در رژیم به پایان رسیده است و کفگیر فراست سیاسی آنها به ته دیگ خورده است که در زمانی که در همسایگی ایران، عراق در جنبش است و لبنان در چنان وضعیتی و در کل، جنبشهای مردمی در سطح جهان بگونه ای بیسابقه شدت گرفته است، دچار چنین خرفتی شوند و اینگونه به پای خود شلیک می کنند؟
وقتی به ماهیت نئو لیبرال رژیم که سرمایه داری وحشی را جان وطن انداخته است و در نتیجه و به تایید آقای روحانی، 75% مردم در فقر بسر می برند. می شود پاسخ توجیه تئوریک این اقدام رژیم در میان خودی ها را گمانه زنی کرد. توضیح اینکه هیچ احتمال این کم نیست که اتاق فکرهای رژیم تشکیل شده از افرادی است که از درون ادبیات نئو لیبرال تحلیل و آنالیز انجام می دهند و مدلهای این سیستم اقتصادی را بکار می گیرند.
از رایج ترین این مدلها، مدلی است که بر <تئوری انتخاب منطقی> (Rational Choice Theory) بنا شده است. بنا بر این تئوری، انسان، موجودی است که در کل، انتخاب منطقی می کند و این منطق با پایه اقتصادی بنا شده است. به این معنی که انسان در انتخابهایش بیش از هر چیز، انتخابی می کند که سود اقتصادی اش در آن باشد. یعنی انسانی که بدون در نظر گرفتن اثرات آن انتخاب بر زندگی دیگران، آن چیزی را انتخاب می کند که بسود مالی او باشد. تقریبا تمامی مدلهای تولید و مصرف و بازار یابی و تبلیغات، در اقتصاد سرمایه داری نئو لیبرال، بر این تئوری بنا شده است.
وقتی از این منظر به تصمیم رژیم ( و نه فقط دولت اقای روحانی، که رژیم در تمامیت آن.) نگاه می کنیم می بینیم که تنها توضیح "منطقی" چنین عملی بر این تئوری بنا شده است و "عقلای" رژیم جلسات گذاشته و بعد از گفتگوها به این نتیجه رسیده اند که در وضعیت اسفناک اقتصادی که ( رژیم با سیاستهای خود سبب شده است که ) دولت ترامپ، رژیم (در واقع جامعه ایران) را آچمز کند و برای آنکه قدری از فشار را از روی جامعه کم شود، چاره آن است که با چند برابر کردن قیمت بنزین، آن 25 درصدی از جامعه که وضعیت مالی خوبی دارند و از رایانه بنزین بیشترین استفاده را می برد، پول بیشتری را برای مصرف بنزین پرداخته و بخشی از در آمد حاصله از آن به آن 75% داده شود.
تحلیل می توانسته این باشد که در چنین صورتی آن 75% نه فقط با بالا رفتن قیمت بنزین مخالفت نخواهند کرد که از آن استقبال نیز خواهند کرد و آن 25% طبقه مرفه که بیشتر آنها را، بقول اصحاب رژیم خودشان، "بچه سوسولها" تشکیل می دهند، جرئت مخالفت گسترده را نخواهند داشت و بنا بر این اعتراضات پراکنده ای هم که انجام خواهد شد، را خواهند توانست بسرعت سرکوب وباز بقول خودشان <جمع کنند>.
واکنش جامعه که بگونه ای سراسری و تمامی کشور را در بر گرفت و معلوم شد که شرکت کنندگان در آن از همه طبقات می باشند، شوکه سختی به رژیم وارد کرد و معلوم کرد که این مدل، که عامل <انسان> را به عامل <نفع> کاهش داده بود، دیگر عناصر شکل دهنده انسان، این آفریده سخت پیچیده که با وجود عناصر شکل دهنده متضاد، دارای ذاتی است که تمایل به نیکی دارد (بهمین علت است که بر عکس عمل بد، عمل نیک نیازی به توجیه ندارد.) را به علت غافل شدن از انسانیت خود، نادیده گرفته بود.
دیگر اینکه رژیم توجه نکرده بود که علت کار برد نسبی چنین مدلی در جامعه این می باشد که از طریق آموزش و فرهنگ و ادبیات و فیلم و هنر، کوشش سیستنماتیک بکار رفته است تا انسان متوسط غربی را به چنین مدلی کاهش داده شود. در حالیکه در ایران، به علت عناصر فرهنگی که بعد معنوی را غنا بخشیده است، این بعد در مقابل این کوشش بگونه ای طبیعی مقاومت کرده است. در نتیجه غفلت از این واقعیت و نیز غفلت از واقعیت دیگری که خشمهای فشرده شده در نتیجه سرکوب و نیز ارتش بیکاران، واقعیتی را به رژیم تحمیل کرده است که تصورش را نیز نمی کرده است. در واقع برخورد جنایتکارانه رژیم با اعتراضات حقو ق مدارانه مردم بما می گوید که روش پیروزی از طریق رعب و وحشت آقای خامنه ای کمانه کرده و و این ایشان و دیگر اصحاب رژیم می باشد که دچار رعب و وحشت شده اند. در غیر اینصورت هیچ نیازی به انجام چنین جناینهای نبود.
در هر حال و با وجود اطلاعات کم و کم و کاستی های جنبش، این جنبش تا اینجا حداقل به این نتایج مثبت دست یافته است:
- وقتی جنبش بطور هم زمان از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق و از آذربایجان و کردستان تا بلوچستان و از مشهد و تهران و اهواز و آبادان را در بر می گیرد، بما می گوید که روح ملی و جمعی ملت ایران با وجود بختک تفرقه انگیز استبداد بر آن، زنده است و این جنبش، این روح جمعی را قوی تر و پر توان تر کرده است.
- جنبشهای گسترده در عراق و لبنان، که از جمله دلایل اصلی آن دخالتهای رژیم ایران در این کشورها می باشد، در حال تبدیل به جنبشی ضد مردم ایران نیز می بود تا جایی که خرید کالاهای ایرانی با بایکوت خودجوش بخش وسیعی از مردم عراق بر خوردار شده است. ولی حال مردم عراق و دیگر کشورهای عربی می بینند که همان رژیمی که در سرنوشت آنها دخالت می کند، مغضوب جامعه ملی ایران می باشد و بروی مردم خود هم اسلحه می کشد. این سبب می شود که ایرانی ها را نیز قربانی استبداد حاکم ببینند و چنین آگاهی روح نزدیکی و همبستگی بین مردم عراق و در مل عربها و ایرانی ها ایجاد می کند. اینگونه یکی از اصلی ترین عوامل استقرار مردم سالاری در کشور و منطقه بر قرار می شود، چرا که این آگاهی سبب زدودن رابطه تضاد و دشمنی مردم منطقه با یکدیگر می شود و در نتیجه نظامی سازی های دو طرفه و چند طرفه و صدها میلیارد دلار خرج خرید اسلحه کردن جای خود را به دوستی و اعتماد و تفاهم همکاری با مردم مردم منطقه می دهد.
- ارتکاب چنین جنایتی سبعانه که رژیم در تمامیت خود مرتکب آن شد، سبب عمومی شدن تحریم بازی انتخابات می شود و اینبار وجدان جمعی جامعه ملی ایران حکمی سراسری به تحریم کامل نظام خیانت، جنایت و فساد خواهد داد.
در تحلیل بعدی به کمبودها و پیشنهاد روشها برای جبران آن خواهم پرداخت.