بنا بە پارەای گزارشات و بررسیها جمعیت ساکن شهرهای بزرگی مانند تهران، از میدان ولی عصر یا میدان انقلاب به بالا، مردم این مناطق حضور چندانی در اعتراضات آبانماه ۹۸، نداشتند. در اصل، اعتراضات در تهران و سایر شهرهای بزرگ، بیشتر در مناطق پایین شهر و حاشیههای شهرهای بزرگ روی دادهاند.
شرکت کنندگان در جنبش ۸۸ بیشتر از میان طبقه متوسط و مناطق مرفە نشین تر شهرهای بزرگ بودند. در تهران نیز مشارکت مردم از میدان انقلاب بە بالا بود. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری کە پس از سرکوب جنبش ۸۸ برگزار شد و حسن روحانی رای بیشتری آورد، بیشترین کسانی کە بە او رای دادند از مناطق میانە شهر بە بالا بودند. بە عبارتی اکثریت شرکنندگان در جنبش ۸۸ و رای دهندگان بە روحانی از مناطق مرفە نشین تر شهرها بودند و بیش ترین اجتماعات انتخاباتی حمایتی از روحانی نیز در این مناطق انجام شد اما این بار در اعتراضات آبانمان ۹۸ برعکس شده بود. جنوب شهر تهران و مناطق حاشیه نشین پایتخت وارد اعتراضات شهری شده بودند. در شیراز و اصفهان هم چنین وضعیتی بود. اطلاعاتی که از این سه شهر یعنی تهران، اصفهان و شیراز جمع آوری شدهاند، این واقعیت را نشان میدهند که از مرکز شهر و حاشیههای این شهرهای بزرگ به پایین اعتراضات گسترده بودهاند. در واقع طبقه متوسط شهری میانه به پایین که وضعیت خوبی ندارد و در حال ریزش و فقیرتر شدن است به همراه طبقه زحمتکش و کارگری شهری، به اضافه حاشیه نشینان که در فقر مطلق و شدید قرار دارند نیروی اجتماعی اعتراضات اخیر بودهاند. اما طبقه متوسط مرفع و پولدارهایی که وضعشان در دوره حسن روحانی بسیار بهتر از قبل شده وارد اعترضات اخیر نشدهاند.
در اعتراضات آبانماه علاوه بر اقشار و طبقات محروم جامعه، حضور جوانان ناراضی از وضعیت موجود بسیار مشهود بوده است. نیروی اصلی اعتراضات اخیر غالبا از میان نوجوانان و جوانان بین ۱۵ تا ۳۰ سال بودهاند که اغلب بیکار و فقیر و بدون آینده هستند. جوانان نه تنها امیدی به آینده ندارند، بلکه اساساً چیزی نیز برای از دست دادن ندارند. این امر به ویژه در میان جوانان بیکار مجرد مشهودتر است. هر چند آمار دقیقی رسما از دستگیر شدگان اعلام نشده اما بررسیهای مختلفی (در نشریات و سایتهای داخل کشور) نشان میدهند که نزدیک به ۷۵ درصد از دستگیر شدگان آبانماه "بیکار" هستند و بقیه نیز اکثراً متعلق به جامعه کارگریاند. همچنین ۸۰ درصد از آنها زیر ۳۰ سال سن دارند و ۷۵ درصد نیز تحصیلاتی در حد دیپلم و زیر دیپلم دارند. در این بین برخی آمارها میگویند که در حدود ۸۰ درصد دستگیر شدگان، مجرد هستند.
شعارها و مطالبات معترضین اصلا دارای رنگ و بوی مذهبی نبوده است. با وجود اینکه بافت مذهبی و سنتی اقشار حاشیه نشین و فقیر در جنوب شهرهای بزرگ بر کسی پوشیده نیست. اما مطالبات در این مناطق بیشتر اعتراض به گرانی، تورم، وضعیت بد معیشت بوده که بدلیل سرکوب، سیاسی و ضد حکومتی شده است. مشکل نان، کار و نداری حرف اول و اصلی معترضین بوده است. طبقه متوسط، و طبقه مرفع که بخش بزرگی از نیروهای دوران جنبش سبز را تشکیل میدادند در مواقع بسیاری در آن دوران با شعارهای مذهبی به اعتراض پرداخته بودند. اما معترضین اعتراضات اخیر که به بخشهای کارگری، زحمتکش، حاشیه نشین و متوسط رو به پایین تعلق داشتند شعارهای مذهبی مطرح نکردند و اصلا شعارهایشان در ارتباط با مذهب نبود و بدین ترتیب فضایی برای سواستفاده حکومت از مذهب در میان معترضین بوجود نیآمد.
در آبانماه اعتراضات در چند شهر بشکل مدنی و غیرخشونت آمیز برگزار شد. بخشی از مردم با خاموش کردن ماشینهایشان در خیابان، ایجاد ترافیک و با بسط نشستن در خیابانهای بعضی شهرها به شکلی مدنی و مسالمت آمیز اعتراض خود را نشان دادند. اما حکومت به سرکوب شدید و خشن معترضین دست زد. و شدت بالای سرکوب اعتراضات را به شهرها و محلات دیگر کشاند و در مواقعی برخی از معترضین را به واکنش کشاند.
با وجود اینکه اعتراضات مدنی جوانان و زحمتکشان جامعه مورد سرکوب و تحقیر شدید حکومت و ارگانهای امنیتی آن قرار گرفته بود اما معترضین بدنبال استفاده از خشونت نبودند. اسناد و مدارک زیادی وجود دارند که نشان میدهند بسیاری از آتش سوزیها و خسارتها توسط عوامل حکومتی و ارگانهای سرکوب انجام شده است. و اگر در مواقعی برخی از معترضین دست به خشونت زدهاند بیشتر در جهت دفاع از خود یا واکنشی در برابر خشونت شدید حکومت بوده است. روشن است که میبایست میان بکارگیری این نوع از خشونت با خشونت بکار رفته از طرف ارگانهای امنیتی و انتظامی تفاوت بسیار زیادی قائل شد.
این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که کشانده شدن اعتراضات در مدتی کوتاه از چند شهر به ۱۵۰ شهر در ایران موجب شوک بسیار بزرگی در حکومت شد. و در این بین حکومت همه گونه خشونتی را مورد استفاده قرار داد تا اعتراضات را خاموش کند. بکارگیری خشونت کور و کشتن چند صد نفر و دستگیری بیش از ده هزار نفر از معترضین و مردم عادی نشانه به هم ریختگی و از دست رفتن کنترل حکومت و ترس از دامنه گیری اعتراضات در دیگر بخشهای جامعه بوده است. پتانسیل گسترش اعتراضات بدلیل ناراضی بودن اکثریت جامعه از حکومت بسیار بالاست و هر جرقه کوچکی میتواند همه را به خیابان بیاورد. ترس از حضور در خیابان برای اعتراض از بین رفته است و این را هم حکومت خوب میداند که اعتراضات را دیگر نمیتوان فقط با سرکوب و بدون دادن هزینه بالا براحتی کنترل و خاموش کرد.
معترضین تجربه کردند که برای انجام تغییر و تحولات واقعی، ساختاری و کم هزینە تر در جامعه، مستلزم مشارکت بیشتر فرودستان و لایحەهای گستردەتری از طبقە متوسط است. با گسترده تر شدن طیف معترضین، سرکوب دیگر پاسخگو نخواهد بود و زمانی کە این موضوع از فعل بە عمل در آید برچیدن بساط حکومت چندان دشوار نخواهد بود.
حضور نیروی جوان در اعتراضات آبانماه
اکثریت کسانی که در آبانماه دست به اعتراضات زدند از میان نسلهای دهه هفتاد و هشتاد بودند. نسل هایی که دیگر نمیتوان آنها را با تهدید و ترساندن از سرکوب از صحنە جامعه حذف کرد. ما امروز در جامعە مان با زنان و مردان جوانی مواجەایم که بدلیل تبعیض و بی عدالتی آمادگی ایستادن و درگیر شدن با نیروهای انتظامی و نیروهای ضد شورش در درونشان بسیار قوی شده است و در مناطقی از شهرهای بزرگ کشور بشکلی در اعتراضات آبانماه شاهد واکنشهای از این دست بودهایم و دیدەایم که چگونە با دست خالی بە مصاف نیروهای امنیتی تا دندان مسلح رفتەاند. شرایط بگونەای است کە بخش قابل توجهی از این نیروی نوجوان و جوان بسمت رادیکال شدن هل دادە میشوند. اکثر این جوانان از درگیر شدن با نیروهای سرکوب باکی ندارند. چون حقیقتا در شرایط کنونی آینده روشنی در برابرشان وجود ندارد. و همین وضعیت باعث شده است که ترس و نگرانی از نیروهای سرکوب در میان آنها بشدت تضعیف شود. در واقع تجربه اعتراضات آبانماه نشان داد که ما از این پس با نیرویهای جوانی مواجه خواهیم شد که دارای تجربه ایستادن، نترسیدن، مقاومت کردن، درگیر شدن و هزینه دادن تا پای جان را خواهند داشت.
اکثریت کسانی که در آبانماه دست به اعتراضات زدند از میان نسلهای دهه هفتاد و هشتاد بودند. نسل هایی که نمیتوان آنها را با تهدید و ترساندن از سرکوب یا انداختن بە زندان بە بهانە وصل بود به خارج و جریانات خشونت طلب از صحنە جامعه حذف کرد. ما امروز در جامعە مان با زنان و مردان جوانی مواجەایم که بدلیل تبعیض و بی عدالتی آمادگی ایستادن و درگیر شدن با نیروهای انتظامی و نیروهای ضد شورش در درونشان بسیار قوی شده است و در مناطقی از شهرهای بزرگ کشور بشکلی در اعتراضات آبانماه شاهد واکنشهای از این دست بودهایم و دیدەایم که چگونە با دست خالی بە مصاف نیروهای امنیتی تا دندان مسلح رفتەاند. شرایط بگونەای است کە بخش قابل توجهی از این نیروی نوجوان و جوان بسمت رادیکال شدن هل دادە میشوند. اکثر این جوانان از درگیر شدن با نیروهای سرکوب باکی ندارند. چون حقیقتا در شرایط کنونی آینده روشنی در برابرشان وجود ندارد. و همین وضعیت باعث شده است که ترس و نگرانی از نیروهای سرکوب در میان آنها بشدت تضعیف شود. در واقع تجربه اعتراضات آبانماه نشان داد که ما از این پس با نیرویهای جوانی مواجه خواهیم شد که دارای تجربه ایستادن، نترسیدن، مقاومت کردن، درگیر شدن و هزینه دادن تا پای جان را خواهند داشت.
بسیاری از شواهد نشان میدهد که نیرویهای معترض جوان بدنبال گرفتن اسلحه و کشتن نیستند. اما در اعتراضات خود لاستیک آتش میزنند و موتورهای پلیسهای ضد شورش و سرکوبگر را اگر دستشان برسد به آتش میکشند. در مواقعی که سرکوب شدید و بیرحمانه است از روی عصبانیت و خشم حتی میتوانند با دست خالی به مراکز بسیج هم حمله کنند. بسیاری از آمار و ارقام دولتی و غیردولتی نشان میدهد که معترضین غالبا جوان بودهاند و به ناکارآمدیها و نارساییها و بی عدالتیها و تبعیضات گستردهای که در نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه و حکومت وجود دارد معترضند. زنده یاد مهندس بازرگان در دادگاه نظامی سال ۴۲ جمله معروفی را گفت که ما آخرین گروهی هستیم که به زبان قانون با شما سخن میگوییم و بعد از ما دیگر با این زبان با شما صحبت نخواهند کرد.
وضعیت اعتراضات آبانماه نشان میدهد که جامعه در سمت رادیکالیزه شدن سمتگیری کرده است. رادیکالیزم نهفتە در میان دهه هفتادیها و دهه هشتادیها ریشە در فقر خانوادەهای آنها و تبعیض و بیکاری و احساس ناامیدی از آیندە دارد. مطالبات در لایههای مختلف جامعه آنقدر انباشته و بدون پاسخ مانده است که دیگر به حالت بحرانی و انفجاری کشیده شده است. اگر برنامهای برای تغییر وضعیت شرایط کنونی ایجاد نشود سمتگیری جامعه بسمت رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر پیش خواهد رفت. فاکتورهای مختلفی نشان میدهد که اعتراضات از عرصه اجتماعی دارد با سرعت وارد عرصه سیاسی میشود و برای خود در این عرصه نیرو و قدرت اجتماعی ایجاد میکند. از یک طرف چنانچه پیشتر تاکید کردیم سرکوب و بی اعتناعی حکومت گاه این نیروهای متنوع معترضین را در اینجا یا آنجا بصورت واکنشی به خشونت میکشاند. و از طرف دیگر همه میدانند که در عرصه انتخابات و دو دوره ریاست جمهوری حسن روحانی هیچ تغییر مثبتی در زندگی اکثریت مردم بوجود نیآمده است و جامعه دیگر در عرصه سیاسی و انتخابات جایی برای خود پیدا نمیکند و اعتمادها روزبروز ضعیف و ضعیف تر شده است. مردم وضعیت زندگی خود را میبینند که روزبروز رو به وخامت میرود و چیزی هم عوض نمیشود و به نیازی هم پاسخ داده نمیشود. بههمین خاطر جوانان و بخشهای مهمی از مردم این بار منتظر نماندند تا در انتخابات بازی دیگری را رقم بزنند و به خیابان بریزند. بنزین را بهانه کردند و برای طرح مطالبات خود بە خیابان رفتند. اعتراضات سرکوب شد اما انباشت مطالبات و وجود فقر گسترده و خواستههای جوانان را نمیشود براحتی با سرکوب کور و خشن کنار گذاشت. جامعه دوباره در فرصتی دیگر شروع به اعتراض، دفاع و طرح خواستههای خود در ابعادی وسیع تر خواهد کرد. برای این روز میبایست متحد و آماده شد.