رادیو فردا
از رادیو فردا، به عنوان فرستنده رادیویی، در شرایط قطع اینترنت و تشدید پارازیت بر روی سیگنالهای تلویزیونی انتظار میرفت که بیشترین همت را در انتشار اخبار و تحلیل در روزهای اوج این رویداد و بعد از آن «گزارش داستانهای خانوادههای کشتهشدگان و بازداشتیها» را عرضه کند اما این رسانه نیز به تدریج دارد به خواهر مردهی خود یعنی بخش فارسی صدای آمریکا نزدیک میشود. برای کسانی که به دنبال اخبار مربوط به این رویداد بودند گوش کردن و گوش نکردن به این رادیو تفاوت زیادی نداشت و همان خبرها را از هر وبسایتی (حتی وبسایتهای داخلی) میشد پیدا کرد. رادیو فردا به «کپی پیست» مطالب خبرگزاری فارس و تسنیم ادامه میدهد.
مدیران بالای این رادیو که دلارهای مالیاتدهندگان آمریکایی را به جوی آب میریزند مانند مدیران بخش فارسی صدای آمریکا به جریان رسانهای غالب در ایالات متحده تعلق دارند اما نمیتوانند شبانهروز همانند سیانان یا اماسانبیسی به ترامپ یا قائلان به براندازی جمهوری اسلامی حمله کنند یا قدرت جمهوری اسلامی را در منطقه ستایش کنند و به همین دلیل حرکت با چراغ پایین را پیشه کردهاند. از همین جهت نیز مدیری را از آیتالله بیبیسی آوردند که در مکتب بیخاصیتی حرفهای پرورش یافته باشد و با پخش اخبار موز در آمریکای جنوبی یا کنسرتی در پراگ ساعتها را پر کنند.
برای ارزیابی کار رادیو فردا به صفحهی ویژه این رویداد در وبسایت آن نگاه کنید: چند یادداشت و مصاحبه که با بودجهی چند دههزار دلاری هم ممکن بوده است. رادیو فردا حتی یک کارشناس درباره جنبشهای سیاسی ایران ندارد تا با وی مصاحبه کند. حیف از بودجهی بیش از ۱۴میلیون دلاری که صرف این نوع رسانهی کمخاصیت یا اغلب بیخاصیت میشود. به دلیل همین بیخاصیتی است که کنگره بودجهی رادیو فردا در سال ۲۰۲۰ را به یک سوم یعنی حدود ۵میلیون دلار کاهش داده است. بودجه خواهر مردهی آن (بخش فارسی صدای آمریکا) نیز از ۱۷٫۷ به ۱۱.۷ میلیون دلار کاهش خواهد یافت تا کمتر مایهی اتلاف مالیات شهروندان آمریکایی شود.
صدای آمریکا
در اوج اعتراضات در ایران، تلویزیون صدای آمریکا مشغول پخش برنامههای مستند مثل برنامهای در مورد خاندان پادشاهی در یکی از کشورهای اروپایی و برنامههای آشپزی بود؛ گویی این تلویزیون برای ایرانیان مقیم کشورهای اروپایی یا کشوری عادی در دنیا برنامه میسازد یا پخش میکند. بخش فارسی صدای آمریکا در دنیای خبری فارسیزبان پدیدهای است که سالهاست مرده و کسی هم نمیتواند آن را احیا کند چون مدیران آن برای حفظ موقعیت شغلی خود در دوران ترامپ تصمیم گرفتهاند کاری نکنند تا این دوره تمام شود. آنها حزب باد هستند و هر رپیس جمهوری بیاید پرچم آن را بالا میبرند مگر کسی مثل بن رودز در دوران اوباما بالای سر آنها باشد. آنها البته برای راضی کردن دولت ترامپ چند مصاحبه با مقامات این دولت ترتیب دادند و همین مصاحبهکننده نیز بجای یک خبرنگار، رپیس این بخش بود. این رسانه در دوران اوباما به بوق تبلیغاتی دولت اوباما و جمهوری اسلامی تبدیل شد و حیثیت رسانهای خود را از دست داد.
بیبیسی فارسی
بیبیسی فارسی در سه چهار روز اول در تردید و سردرگمی بسر میبرد که این رویداد را محور برنامههای خبری خود قرار بدهد یا نه. از این جهت بیبیسی فارسی در عین تمرکز بر ایران مانند انبیسی و ایبیسی و سیانان عمل کرد که موضوع ایران برایش اصولا در اولویت خبری نیست. رسانههای غربی اصولا نمیخواهند به مشکلات ایران بپردازند چون این مشکلات بدین معناست که تحریمها دارند کار میکنند و سیاست ترامپ موفق بوده و آنها این را دوست ندارند. چپها نمیخواهند گردی بر دامان خامنهای و روحانی و ظریف بنشیند. بیبیسی فارسی در چارچوب همین سیاست عمل میکند.
در سه روز اول بیبیسی فارسی و مدیران منفعل آن یا نمیدانستند در ایران چه میگذرد (مثل بقیهی سال که نمیدانند) و تازه خودشان مشغول سبک و سنگین کردن شرایط بودند (که این یعنی رفوزگی) و یا میدانستند و گزارش نمیدادند که این یعنی رفوزگی حرفهای به توان دو! البته بیبیسی از ابتدا به گونهای شکل گرفته که صدای اصلاحطلبان و چپهای طبقهی متوسط و دانشگاهی باشد و نه تهیدستان بیصدایی که یکباره با اصل نظام مخالف هستند. اگر بلایی که حکومت بر سر هزاران جوان تهیدست ایرانی آورده بر سر دهتا اصلاحطلب آورده بود تا هفتهها مورد توجه این بوق تبلیغاتی قرار میگرفت.
پس از آنکه اخبار کشتهها بدانها رسید متوجه شدند که از نظر رسانهای چقدر در این مدت باختهاند و تلاش کردند خود را به قافله برسانند. برای مدیران و کارکنان بیبیسی فارسی خبررسانی در اولویت اول نیست: در اولویت اول حفظ مغازه (تداوم کسب بودجه از بیبیسی) و بعد حفظ کارکنان غیرحرفهای و متمایل به جریان اصلاحطلبی/ چپ در ایران قرار دارد. قهرمان کارکنان بیبیسی فارسی جنایتکاری مثل چه گواراست و نه جوانان پابرهنهی ماهشهر.
به عنوان نمونه به آرشیو برنامههای «پرگار» نگاه کنید. برنامههای «پرگار» چند هفته بعد از اعتراضات (که فرصتی برای تعیین موضوع و دعوت را فراهم میکرده است) اصولا به این اعتراضات نپرداخت و بعد از آن (۱۴ دسامبر) به سراغ ناسیونالیسم و «ایرانیت» و هفتهی بعد به سراغ هنرهای تجسمی رفت. گویی خیزشی عظیم در ایران اتفاق نیفتاده است. مهمانان دائمی «پرگار» که اغلب از اقوام و آشنایان اصلاحطلبان و «روشنفکران دینی» (پسر سروش) و نیروهای چپ مارکسیست انتخاب میشوند (گویی در عالم واقع دیدگاه تحلیلی انتقادی مدافع بازار آزاد و دولت کوچک وجود ندارد) در این مورد نظر و تحلیلی نداشتهاند یا خیزش پابرهنگان برای براندازی اصل نظام را چندان جدی نمیدیدهاند تا «پرگار» برای تبیین حرکت آنها برنامهای ترتیب بدهد. بیبیسی فارسی در یکی از برنامههای «صفحه دو» به کمکاری روزنامهنگاران در ایران در پوشش اعتراضات آبان ۹۸ میپردازد اما بهتر میبود در آینه به خود نیز نگاهی میانداخت.
متاسفانه بر خلاف سازمان رسانههای جهانی دولت آمریکا که بودجهی رسانههای دولتی را هر ساله به تفصیل اعلام میکند، بیبیسی بودجهی بخشهای خود را به نحو تفصیلی اعلام نمیکند تا از آن طریق بتوان تحولات درونی این «شکست رسانهای» (در بخش فارسی) با تغییرات بودجه دنبال شود. نکتهی جالب در تحولات بیبیسی فارسی و رادیو فردا آن است که کادرهای رفوزه در کار حرفهای خود را مبادله میکنند.
ایران اینترنشنال/ من و تو
تلویزیون ایران اینترنشنال از روز اول اعتراضات این رویداد را در صدر اخبار و برنامههای خود قرار داد. مدیران خبر این رسانه این رویداد را فرصت مناسبی برای رقابت با رسانههای دیگر قرار دادند و مشاهداتی که به نویسنده منتقل شده نشان میدهد که این شبکه در ایران بیش از بیبیسی در این دوره مورد توجه قرار گرفت. برخلاف بیبیسی که در پخش فیلمهای آپلود شده حساست نشان میداد (مثل همیشه) ایران اینترنشنال تا زمانی که اینترنت قطع نشده بود بیشترین فیلمهای ارسال شده را پوشش میداد. بیبیسی فارسی در جریان انقلاب ۵۷ مشکلی در گزارش تفصیلی خشونتها نداشت اما در دوران جمهوری اسلامی بسیار نازکدل شده و خشونت جمهوری اسلامی را به نمایش نمیگذارد. در دوران اعتراضات بیشترین حملات بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی به ایران اینترنشنال و کارکنان آن متوجه بود و همین امر نشان میدهد که این رسانه در حوزهی انتشار اخبار اعتراضات موفقتر بوده است. شبکهی من و تو شبانهروز فقط یک ساعت برنامهی خبری دارد اما در همان یک ساعت فیلمهای اعتراضات پخش میشد. من و تو توانسته شبکهای از شهروند- روزنامهنگاران را برای ارسال این فیلمها به خود داشته باشد و اعتماد آنها را جلب کند.
وبسایتها
بیبیسی فارسی و رادیو فردا کمترین یادداشتهای سیاسی مربوط به این رویداد و ایران اینترنشنال، ایندیپندنت فارسی (که تنها چند ماهی بود کار خود را آغاز کرده بود)، و ایران وایر بیشترین یادداشتها را در این مورد داشتهاند. ایران وایر در انتشار اخبار مربوط به کشتهشدگان موفقترین وبسایت خبری بود. رادیو فردا و بیبیسی فارسی مثل همیشه اکثرا به «کپی پیست» اخبار از رسانههای داخلی در این مورد میپرداختند. در مصاحبهها نیز بیبیسی فارسی و رادیو فردا بیشتر دیدگاههای اصلاحطلبان (چپ و اسلامگرا) را منعکس میساختند تا کسانی که مواضع معترضان خیابانی را نمایندگی میکنند. رادیو فردا و صدای آمریکا در این میان یکباره اخباری هم از مواضع شاهزاده رضا پهلوی را منعکس میکنند تا نشان دهند یکطرفه نیستند؛ که هستند. بیبیسی فارسی خیال خودش را راحت کرده و آن کار را هم نمیکند چون میداند این کار دیدگاه کسانی را که بدان بیاعتماد هستند تغییر نمیدهد.
وبسایت بیبیسی در چند نوشتهی بسیار اندک (هشت مطلب در یک ماه و یک هفته) در مورد این رویداد که برخی از آنها بیشتر گزارش خبری بودند تا یادداشت تحلیلی، به این رویداد پرداخت. در این مورد نیز این وبسایت رویهی تبلیغاتی چپ را در ضد نولیبرالی معرفی کردن این اعتراضات در پیش گرفت تا از وبسایت رادیو زمانه که در این رویداد به دنبال تبلیغات مارکسیستی و از آن خود ساختن خیزش عمومی بود عقب نماند.
در وبسایت بیبیسی فارسی و رادیو فردا همان رویهی انفعالی تلویزیون و رادیوی آنها مشاهده میشود: نشسته بودند که سازمان یا نهاد یا گروهی ابراز نظر کند و آنها این اظهار نظر را منعکس کنند. اگر عفو بینالملل در مورد کشتهها اظهار نظری نمیکرد برای بیبیسی فارسی این اتفاق رخ نداده بود. کار رسانه، عمل به عنوان روابط عمومی سازمان عفو بینالملل یا مقامات سازمان ملل یا جمعی از وکلا یا سیاسیون نیست. با توجه به اینکه اخبار این نهادها یا جمعها در وبسایتهای دیگر منتشر میشود، بود و نبود رادیو فردا، صدای آمریکا و بیبیسی فارسی در پوشش اینگونه رویدادها تقریبا یکی است. آنها کاری را که باید انجام دهند نمیدهند.
از قبل تا بعد از شروع اعتراضات آبان ۹۸ میزان مخاطبان وبسایتهای ایندیپندنت فارسی حدود ۳۴۰ درصد، رادیو زمانه حدود ۲۸ درصد، ایران اینترنشنال حدود ۷۵ درصد، رادیو فردا حدود ۷ درصد، بیبیسی فارسی حدود ۵۵ درصد (با توجه به افول ۲۵۰ درصدی از ماه ژوئن تا نوامبر ۲۰۱۹)، ایران وایر حدود ۵۵ درصد، و کیهان لندن حدود ۴۰ درصد افزایش یافت. مدیران این وبسایتها اگر با اطلاعات وبسایت «سیمیلار وب» در مورد ترافیک وبسایتها مشکل دارند آمارهای دقیق خود را اعلام کنند. آمارهای فوق نشان میدهند که ایندیپندنت فارسی و ایران اینترنشنال وبسایتهای موفقتری در خبررسانی در این مورد خاص بودهاند. بیبیسی احتمالا کسانی را جذب کرده که در یک دوره مخاطب آن بوده و آن را ترک کرده بودند و احتمالا آن را دوباره ترک خواهند کرد.
سقوط اعتماد
در مجموع با توجه به عظمت خیزش آبان ۹۸ در ایران، رسانههای فارسیزبان خارج کشور با بودجههای میلیونی دچار کمکاری بودهاند. از همین جهت وضعیت اعتماد ایرانیان به آنها که بودجه و کارکنان بیشتری دارند یعنی رادیو فردا، صدای آمریکا و بیبیسی فارسی در حال افول بوده است. به نظرسنجیهای داخلی و ادعاهای میزان مخاطب آنها نیز اعتمادی نیست چون سفارشی است برای تداوم بودجههای آنان. در دنیای امروز میزان دیدار از حساب فیسبوک و توئیتر هم خریدنی است.
فساد (خویشاوندسالاری، رفیقسالاری، تبلیغات سیاسی) دامن رسانههای دولتی و مدیرانشان را فرا گرفته است درست مثل شرایطی که امروز رسانههای آمریکا را در برابر ترامپ فرا گرفته و هر روز دارند بیشتر به چاه بیاعتمادی سقوط میکنند. البته تفاوت سیانان و نیویورک تایمز در سقوط در چاه تبلیغات سیاسی و پخش اخبار جعلی و رسانههای همگانی فارسیزبان خارج کشور آن است که بودجهی دستهی اول را مالیاتدهندگان تأمین نمیکنند اما بودجهی بخش فارسی صدای آمریکا و رادیو فردا و بیبیسی فارسی از جیب مالیات دهندگان تأمین میشود و همین امر کار این رسانهها را شرمآورتر میکند. پوشش خبری رویدادهای آبان ۹۸ به خوبی نشان میدهد که مدیریت دولتی رسانهها در هر جای دنیا حتی در جوامع دمکراتیک و آزاد تجربهای شکست خورده و فاسد است.