رضا تقی زاده - رادیو فردا
شکار شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران ایران، و ۱۰ تن از همراهان او در مسیر فرودگاه بغداد تا شهر را میتوان بزرگترین موفقیت مایکل دی اندریا (Michael D'Andrea)، رئیس عملیات ایران در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا)، قلمداد کرد؛ چهرهای که، پیشتر، اعتبار ناشی از شکار اسامه بن لادن، رهبر القاعده در پاکستان، و به قتل رساندن ابوبکر البغدادی، رهبر داعش در سوریه، به حساب او واریز شده بود.
قتل قاسم سلیمانی که دقایقی بعد از وقوع بهسرعت خبرِ روز جهان شد، علاوه بر ایجاد حیرت و شگفتزدگی در داخل و خارج از ایران، نشان داد که سپاه قدس در عراق که تاکنون آن را حیاط خلوت خود تلقی میکرد، علیرغم پراکندن ادعای اقتدار و نفوذ، بهشدت شکننده و آسیبپذیر است.
عملیات مربوط به شکار قاسم سلیمانی که از او در درون سپاه و حلقه اطرافیان خامنهای به نام «حاج قاسم» یاد میکنند، برخلاف بن لادن و البغدادی که به ترتیب بعد از شکست القاعده و داعش و در تبعید آنها صورت گرفت، در زمانی روی داد که جمهوری اسلامی خود را در مقام کنترل کامل سیاسی کشور همسایهاش، عراق، میدید.
عبور آسان چند صد نفر نیروهای حشد الشعبی از کمربند امنیتی منطقه سبز بغداد در روز یکشنبه و حمله آنها به سفارت آمریکا در بغداد یادآور دو خاطره تلخ در افکار عمومی آمریکا بود: یکی حمله طرفداران خمینی به سفارت آمریکا در تهران در نخستین ماههای بعد از انقلاب اسلامی که منجر به اسارت ۵۳ دیپلمات آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز شد، و دیگری حمله مسلحانه سال ۲۰۱۲ به کنسولگری آمریکا در بنغازی و به قتل رسیدن کریستوفر استیونس، سفیر آمریکا در لیبی، و سه دیپلمات آمریکایی دیگر.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا
واکنش آمریکا به حمله اخیر علیه سفارت آمریکا در بغداد که پیامد اقدام آمریکا به حمله علیه سه پایگاه حشد الشعبی و کتائب حزبالله در عراق و همچنین دو پایگاه نیروهای مرتبط با نیروهای قدس در سوریه صورت گرفته بود، سریع و شدید بود.
بعد از انجام حمله علیه سفارت آمریکا در بغداد، نیروهای قدس و رهبر جمهوری اسلامی خود را در موضع برتر و آمریکا را در عراق بیش از تصورات پیشین خود آسیبپذیر میدیدند.
در نگاه آنها که همیشه تأکید داشتند «در صورت برخورد نظامی ایران و آمریکا آخرین عملیات از سوی آنها نخواهد بود»، حمله حشد الشعبی به سفارت آمریکا در بغداد به جای حملات تهران و بنغازی، بیشتر باید به حمله سال ۱۹۸۳ منسوب به حزبالله لبنان در بیروت تشبیه شود که پس از به قتل رسیدن ۲۴۱ تفنگدار دریایی آمریکا متعاقباً با دستور رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آن کشور، به ترک لبنان از سوی نیروهای آمریکایی منجر شد.
طراحان حمله به سفارت آمریکا در بغداد رویداد مزبور را «اوج تنش در مناسبات با واشنگتن» میدیدند و انتظار داشتند که دونالد ترامپ بار دیگر سکوت و صبوری پیشه کرده و اجرای سیاست «کاهش تعهدات آمریکا در خاورمیانه» و خروج از عراق را، در پی ترک سوریه، با سرعت بیشتری دنبال کند.
این محاسبه، با در نظر گرفتن واکنش سریع و شدید آمریکا و به قتل رساندن قاسم سلیمانی، اشتباه از آب درآمد، چنانکه حالا باید اوج تازهای را در تنشهای منطقه و بهخصوص در مورد آمریکا و ایران انتظار کشید.
بعد از اجرای طرح حمله پهپادی به منظور کشتن قاسم سلیمانی که با مرور تجربههای گذشته سازمان سیا، مسئولیتهای تعریفشده آن و همچنین ابزار مورد استفاده قرار گرفته، میتوان با اطمینان بسیار انجام آن را به سازمان اطلاعات آمریکا نسبت داد، نه به وزارت دفاع آن کشور و یا نیروهای واکنش سریع و یا فرماندهی نیروهای نظامی آمریکایی مستقر در منطقه.
آنچه بیش از هر عامل دیگر به چشم میخورد، از یک سو ضعف اطلاعاتی و آسیبپذیری نیروهای قدس در عراق است و از سوی دیگر اشراف اطلاعاتی آمریکا در منطقه و توان واکنش سریع آن نسبت به تحولاتِ در میدان.
قاسم سلیمانی وزیر خارجۀ در صحنۀ جمهوری اسلامی و نماد «قدرت ایران در منطقه» محسوب میشد و علاوه بر بازگرداندن بشار اسد به قدرت در سوریه، نجات کردستان عراق از خطر سقوط در مقابل نیروهای داعش را نیز در کارنامه خود داشت.
در غیبت قاسم سلیمانی که مورد وثوقترین فرمانده نظامی سپاه برای علی خامنه ای به شمار میرفت، آرایش نیروهای قدس و نحوه مدیریت پایگاههای قدرت ایران در منطقه شبیه گذشته نخواهد بود.
ایران در نتیجه مدیریت تخریبی جمهوری اسلامی در حال حاضر فاقد قدرت نرم در منطقه است و نفوذ کنونی تهران در لبنان، عراق، سوریه و یمن عمدتاً ناشی از حضور نظامی است و متکی بر شکل دادن گروههای شبهنظامی با تجهیزات ابتدایی و سلاحهای سبک.
با خروج قاسم سلیمانی از صحنه و در نتیجه واکنشهای اجتنابناپذیر به این رویداد مهم و تأثیرگذار، از جمله اقدامات تلافیجویانه قابل انتظارِ ایران در روزهای آینده و ضربات متقابل آمریکا طی مراحل بعدی، نه تنها معادلات قدرت در منطقه تغییر خواهد که سیاست داخلی ایران نیز شدیداً تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
در کوتاهمدت، دولت، اصلاحطلبان و جریانات معتدل در حکومت به عقب رانده میشوند و سنگرهای خود را در مجلس، طی انتخابات اسفند ماه، و متعاقباً در جریان انتخابات رئیسجمهوری از دست خواهند داد.
سیاست ایران با سرعت و زاویهای تند به راست میگردد و از این جهت زمینه مذاکرات مستقیم ایران با آمریکا، امکان حفظ توافق اتمی و یا پیوستن ایران به لوایح مربوط به پولشویی را میباید تا زمانی قابل ملاحظه دور از دسترس تلقی کرد.
مایکل دی اندریا (Michael D'Andrea) یا آیتالله مایک، آمریکایی مسلمانشده که حوزه عملیات او در سیا طی یک سال گذشته در سایه اقدامات سیاسی و جنگ نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی به مدیریت برایان کوک، مدیر اقدامات ایران در وزارت خارجه دولت ترامپ، قرار داشت، با به تور انداختن و خارج ساختن قاسم سلیمانی از صحنه، نه تنها هدیهای بزرگ در اختیار نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و محمد بنسلمان، مرد قدرتمند عربستان سعودی، قرار داده، که در عمل ادامه حیات جمهوری اسلامی در چارچوب و قواره ۴۰ سال گذشته را نیز ناممکن ساخته است.
لحظه سخت انتخاب آیتالله خامنهای در برابر ترامپ
حمله تازه به کاروان شبه نظامیان شیعه در بغداد