Monday, Jan 6, 2020

صفحه نخست » نشانه های آغاز یک پایان: خیزش آبان ماه و قتل قاسم سلیمانی، کورش عرفانی

Kourosh_Erfani.jpgبا کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده ی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، شرایط منطقه و ایران به یک فاز تازه پا گذاشت. این دومین شوکی است که، پس از خیزش آبان ماه، به پیکر ضعیف نظام جمهوری اسلامی وارد می شود و آن را یک گام دیگر به سوی تغییری گریز ناپذیر نزدیک می کند. این دو واقعه، به اضافه ی ورشکستگی اقتصادی ناشی از تحریم ها و سوء مدیریت، به همراه فساد عمیق، فروپاشی ساختار مدیریتی کشور، هرج و مرج سیاسی و خصلت انفجاری جامعه، همه و همه در حال ارسال یک پیام روشن به رژیم حاکم بر ایران هستند: پایان یک دوران آغاز شده است.

بدیهی است نظام اسلامی، به عنوان یک دیکتاتوری مافیایی، به نوعی از انجماد ساختاری دچار است که محصول انحصارطلبی در عرصه ی قدرت و ثروت از یک سو و نیز پسماندهای ایدئولوژیک بازمانده از یک انقلاب «اسلامی» از سوی دیگر است. به همین دلیل، طبیعی است که در مقابل واقعیت ضرورت تغییر به ذهنیت مقاومت در مقابل تغییر توسل جوید. این مقاومت بیشتر از آن چه بیانگر یک توان مادی برای پس زدن تغییرات لازم باشد، نوعی فرار به جلوی روانی است تا بتواند چند صباحی سران نظام و نیز طبقه ی حاکم را از کابوس پایان دوران خوش غارت و یکه تازی دور سازد؛ اما فقط برای چند صباحی.

دو رویداد خیزش خونین آبان و تداوم موج به موج آن و قتل نفردوم نظام ( قاسم سلیمانی) به طور عملی رژیم را در مقابل این امر بدیهی قرار داده است که یا به سوی تغییر برود یا تغییر به سوی او می آید.

اینک می توان از خود پرسید که این دو سیلی محکم، یکی از جانب مردم در خیزش آبان و دیگری از سوی پهبادهای آمریکایی، تا چه حد می تواند نظام را از چنبره های واقعیت گریزی خود بیرون کشد و او را به یک رژیم آماده ی دگرگونی تبدیل سازد. برای این منظور نگاهی کنیم به سناریوهای ممکن:

  1. رژیم می پذیرد که بازی را باخته است و لذا نسبت به موضوع قتل قاسم سلیمانی واکنش آن چنانی نشان نمی دهد و بی سرو صدا برای ورود به مذاکرات و سازش و تبدیل شدن به یک رژيم استحاله یافته ی شبه متعارف گام بر می دارد. مسیری که در انتهای آن چیزی از نظام، به شکل کنونی خود، به جای نخواهد گذاشت. رژیم و جامعه هر دو در سایه ی این شرایط متحول می شوند و می رویم به سوی یک مسیر دراز مدت تغییرات مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران.

  2. رژیم قبول نمی کند که بازی را باخته و در ادامه ی لجبازی های شناخته شده ی دیکتاتوری های منجمد و به آخر خط رسیده، وارد واکنش های رادیکال می شود و با برخوردهای تند نظامی و شبه نظامی کشور را به سوی جنگ می کشد. هم خود نابود می شود و هم ایران.

قضاوت در مورد این که کدام یک از این دو سناریو شانس بیشتری دارد امر مطلقی نیست و بستگی از یکسو به نگاه و درک ما از رژیم و از سوی دیگر، داده های مشخص و مادی حاضر در صحنه دارد. نگارنده بر اساس این ترکیب، احتمال سناریو اول را بسیار کم و احتمال سناریو دوم را بسیار زیاد می داند. این موضوع که رژیم نه به مورد نخست و نه به حالت دوم روی نیاورد و بخواهد همچنان کژدار و مریز عمل کند به صورت عینی به تدریج ناممکن شده است.

در این شرایط می توانیم از خود بپرسیم که در صورت حرکت نظام به سوی هریک از این دو سناریو که پایان استراتژی «نه جنگ و نه مذاکره» و آغاز انتخاب «یا جنگ یا مذاکره» است، ما به عنوان ایرانی، چه می کنیم. پاسخ به این سوال به ویژه در مورد سوال دوم تعیین کننده ی این خواهد بود که آیا ایرانی باقی بماند و یا خیر.

این امر بدیهی است که در صورت رفتن رژیم به پای برپاسازی یک جنگ، قدرت هایی مثل اسرائیل و عربستان سعودی از حمله و قدرت نظامی آمریکا برای تجزیه و نابودی ایران بهره خواهند گرفت. به همین دلیل، ما ایرانیان باید در صدد باشیم که اگر رژیم بخواهد به سوی رفتار انتحاری رود این فرصت را به او ندهیم که همراه با خودکشی، ایران را هم بکشد. برای این منظور، فرصت خوبی است برای همه ی نیروهای تغییر طلب تا با هماهنگی و کار جمعی یک کمپین قوی ضد جنگ را در داخل سازماندهی کرده و به طور گسترده به اعتراض علیه هرگونه رفتار تحریک آمیز از جانب رژیم دست بزنند. این شروع حرکتی است که در صورت نیاز باید با قیام عمومی برای خلع قدرت از رژیم کنونی و برقرار صلح با جهان ادامه یابد تا بتوانیم میهنمان را از نابودی حتمی نجات دهیم. تاریخ با هیچ ملتی شوخی نکرده است. #

برای دیدن برنامه های تحلیلی کورش عرفانی از تلویزیون دیدگاه به این وبسایت مراجعه کنید: www.didgah.tv

آدرس ایمیل برای تماس با نویسنده : [email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy